< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب تطهیر مسجد/حکم تطهیر دیوار خارج مسجد/ وجوب کفایی ازاله نجاست از مسجد/ تزاحم نماز با تطهیر مسجد.

قال السیّد ره فی العروه: المسألة الثانیه: يجب إزالة النجاسة عن المساجد... و يحرم تنجيسها أيضا...

تا به اینجا روشن شد که تطهیر مسجد واجب و تنجیس آن هم به استناد برخی از آیات و روایات و به مقتضای مناسبت حکم و موضوع حرام است چرا که مسجد وضع شده برای عبادت خدا، همانطور که تطهیر لباس و بدن از نجاسات در حال نماز لازم است طبعاً محلی هم که وضع برای عبادت شده و منتسب به ذات حق تعالی است اقتضا دارد که عاری از هر نجاستی باشد چه آن که احتراز از نجاسات مطلوب خداوند است ﴿اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾ خصوصا نسبت به مکان مقدسی مثل مسجد که محل عبادت است.

موید بر این مناسبت حکم و موضوع، روایاتی است که در باب 24 وسائل از احکام مساجد در خصوص تعاهد النعلین وارد شده که فرمود: «تَعَاهَدُوا نِعَالَكُمْ عِنْدَ أَبْوَابِ مَسَاجِدِكُمْ» کفش خود را وارسی کنید تا ناخواسته و ندانسته با پای نجس یا کفش نجس وارد مسجد نشوید و موجب تنجیس مسجد شوید و نیز روایتی است که در آن رسول الله امر فرمود که وضو‌خانه و دستشویی را در خارج از محل عبادت و نزدیک به درب مسجد قرار دهید «وَ اجْعَلُوا مَطَاهِرَكُمْ عَلَى أَبْوَابِ مَسَاجِدِكُمْ»الآن هم متعارف است دستشویی و توالت را درب مسجد قرار می‌دهند تا از فضای مسجد فاصله داشته باشدو موجب تنجیس مسجد نشود از همه این امور انصافاً استیناس می‌شود که مسجد نباید آلوده به نجاسات باشد و تنجیس آن حرام است. [1]

از جمله آیاتی که برای وجوب تطهیر مسجد بدان تمسّک شده آیه 28 سوره مبارکه توبه است.﴿يٰا أَيُّهَا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ﴾.

تقریب استدلال:

در آیه شریفه خداوند متعال به عنوان صغرای قضیه می‌فرماید مشرکین نجس هستند ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ کبرای قضیه محذوف است و آن عبارت است از حرمت دخول هر شیء نجس در مسجد الحرام سپس طبق این صغری و کبرای کلیِ محذوف، حکم می‌فرماید: که مشرکین هم به جهت نجاستشان نباید داخل مسجد الحرام شوند﴿فَلاَ يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ﴾ طبق کبرای کلیِ محذوف، علت منع از دخول مشرکین در مسجد الحرام، حرمت دخول مطلق نجاسات در مسجد الحرام است «و العله تعمّم و تخصّص» لا محاله این حکم شامل دخول هر نجاستی در مسجد الحرام می‌شود از طرفی مسجد الحرام خصوصیت ندارد و با القای خصوصیت شامل همه مساجد که وضع برای عبادت خداوند شده‌اند نیز می‌شود البته بحث مبسوطی در استدلال به این آیه و اشکالات بر استدلال به آن در کتب استدلالیه آمده است که به پاره‌ای از آن‌ها قبلاً اشاره شد. [2]

حکم تطهیر دیوار خارج مسجد.

المسألة الثانیه: يجب إزالة النجاسة عن المساجد داخلها و سقفها و سطحها‌ و الطرف الداخل من جدرانها بل و الطرف الخارج على الأحوط إلا أن لا يجعلها الواقف جزء من المسجد بل لو لم يجعل مكانا مخصوصا منها جزء لا يلحقه الحكم و وجوب الإزالة فوري فلا يجوز التأخير بمقدار ينافي الفور العرفي و يحرم تنجيسها أيضا بل لا يجوز إدخال عين النجاسة فيها و إن لم تكن منجسة إذا كانت موجبة لهتك حرمتها بل مطلقا على الأحوط و أما إدخال المتنجّس فلا بأس به ما لم يستلزم الهتك‌.

ترجمه: ازاله نجاست از مسجد واجب است مراد از مسجد داخل آن و سقف و بام و ديوارهاى داخل آن است بلكه بنابر احوط ازاله نجاست از دیوار خارج آن هم واجب است، مگر آن كه ديوار را واقف، جزء مسجد قرار نداده باشد بلكه اگر واقف مكان مخصوصى از مسجد را جزء آن قرار نداده حكم مسجد در آن جارى نمى‌شود. ازاله‌ نجاست از مسجد واجب فورى است و تأخير آن بدون عذر، معصيت است بنابراین جايز نيست تأخير به مقدارى كه عرفاً منافى با فوريت داشته باشد. نجس كردن مسجد هم حرام است بلكه جايز نيست داخل كردن عين نجاست در آن اگر موجب هتك حرمت مسجد شود اگر چه موجب تنجيس مسجد

نشود، بلكه بنابر احوط مطلقا، جايز نيست و اما داخل كردن چيز متنجّس، منعی ندارد مادامى كه مستلزم هتك نشود.

برخی معتقدند که در نظر عرف احترامی‌که برای خود مسجد و دیوار داخلی آن وجود دارد چنین احترامی عرفاً برای دیوار خارج مسجد ثابت نیست لذا تطهیر دیوار خارجی مسجد را از نجاست واجب نمی‌دانند در مقابل برخی تطهیر دیوار خارج مسجد را هم واجب می‌دانند به استناد روایات از جمله صحیحه علی بن جعفر که سوال کرد از بول دابه که اصابت به مسجد یا دیوار مسجد کرده است «عَنِ الدَّابَّةِ تَبُولُ فَيُصِيبُ بَوْلُهُ الْمَسْجِدَ أَوْ حَائِطَهُ» امام در جواب فرمود: «إِذَا جَفَّ فَلَا بَأْسَ‌» دواب معمولا داخل مسجد نیستند و مقصود راوی از اصابت بول دابه به دیوار مسجد، به حسب ظاهر اصابت آن به دیوار خارجی مسجد بوده است با این بیان می‌توان حکم به لزوم تطهیر دیوار خارج مسجد نمود.

البته با قطع نظر از اشکالاتی که مرحوم استاد خویی ره در تمسّک به این روایت نمودند که اوّلاً: بول دابه نجس نیست از این جهت دخلی به محل بحث ندارد ثانیاً: در اینجا تزاحم بین واجبین نیست بلکه تزاحم بین دو عمل مستحبی نماز اوّل وقت و تنظیف مسجد از قذارت عرفی است ولی با این حال اگر تنجیس دیوار خارج مسجد و بقاء نجاست آن، مستلزم هتک حرمت مسجد شود در این فرض قطعاً حکم به حرمت تنجیس و وجوب تطهیر آن می‌شود همچنان که شکی نیست اگر همراه داشتن شیء نجس مستلزم هتک حرمت مسجد شود دخول آن در مسجد، حرام است زیرا منافات با تعظیم مسجد دارد که از اعظم شعائر الهی است و اما اگر حمل نجس در مسجد موجب هتک حرمت نشود مثل این که فرد دستمال نجسی را در جیب خود وارد مسجد کند در این صورت حمل آن منعی ندارد.

شاهد بر این مطلب آن است که جائز است دخول زن مستحاضه و زن حائض از یک درب مسجد و خروج آن‌ها از درب دیگر در حالی معمولا بدن آن‌ها ملوّث و آغشته به خون است خصوصاً در مورد مستحاضه که طواف کعبه هم بر او جائز است و آنچه بر زن حائض و و مرد و زن جنب حرام است تنها توقف در مسجد است از این امور کشف می‌شود که همراه داشتن نجس در مسجد در فرض عدم هتک منعی ندارد و نمی‌توان برای حرمت همراه داشتن نجس به حدیث ﴿جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ﴾ تمسّک نمود زیرا اوّلاً: این روایت ضعیف السند است بالارسال و مستند فتوای مشهور هم نیست تا ضعف سندی آن منجبر به عمل اصحاب باشد: ثانیاً: با صرف نظر از اشکال سندی قدر متیقّن از آن موردی است که موجب هتک حرمت مسجد باشد و اگر موجب هتک نباشد علی القاعده حرام نیست.

وجوب کفایی ازاله نجاست از مسجد.

المسألة الثالثه: وجوب إزالة النجاسة عن المساجد كفائي ‌و لا اختصاص له بمن نجسها أو صار سببا فيجب على كل أحد.

‌ترجمه: ازاله‌ نجاست از مساجد واجب كفائى است بر این اساس وجوب تطهیر مسجد اختصاص ندارد به كسى كه مسجد را نجس

كرده يا سبب تنجيس آن شده است، بلكه تطهیر آن بر هر فردی واجب است به وجوب کفایی.

از مرحوم شهید اوّل در کتاب ذکری نقل شده که اگر فاعل مختاری مسجد را نجس کند تطهیر آن تنها بر خود او واجب است ولی اگر تنجیس مسجد بوسیله فردِ غیر مکلف مثل بچه یا دیوانه و یا غیر ذی شعور مثل حیوان باشد وظیفه عموم مردم به نحو واجب کفایی است که مسجد را تطهیر کنند «و با قيام بعضی، از ديگران ساقط مى‌شود.»

سوال این است که آیا ازاله نجاست از مسجد واجب کفایی است به این معنی که همه مکلفین موظف به تطهیر مسجد هستند مثلا اگر به من طلبه خبر دهند که مسجد گوهرشاد نجس شده باید کار و زندگی و درس خود را تعطیل کرده و بروم آن را تطهیر کنم یا این که لزوم تطهیر مسجد تنها اختصاص دارد به کسی که سبب تنجیس مسجد شده است و به قول معروف «هر کی خربزه بخوره پای لرزش میشینه» چشمش کور، دندش نرم می‌خواست نجس نکند حالا که نجس کرده خودش هم باید جورش را بکشد و تطهیر کند و دیگران مسؤل خطای او نیستند این مطلب با اعتبار عرفی سازگار است که همان کس که نجس کرده خودش هم باید تطهیر کند سوال دیگر این که اگر این فرد عصیان کرد و حاضر نشد مسجد را تطهیر کند آیا دیگران نسبت به تطهیر آن مسولیتی ندارند و باید منتظر بمانند که خود او تطهیر کند؟ خیر قطعاً چنین نیست و مناسبت حکم و موضوع اقتضا دارد که تطهیر آن بر هر فردی که مطلع بر نجاست شود واجب باشد بنابراین در درجه اوّل وجوب تطهیر متوجه شخص نجس کننده است و اگر معصیت کرد بر دیگران تطهیر مسجد واجب خواهد بود به نحو وجوب کفایی.

و ما نحن فیه همانند سایر واجبات کفایی است مثل نفقه پدر و مادر که بر پسر واجب است ولی این طور نیست که اگر پسر به هر دلیلی از پرداخت نفقه امتناع ورزد این واجب از دیگران هم ساقط ‌شود درست است که فرزند در پرداخت نفقه پدر و مادر اولویت دارد ولی حفظ نفس محترمه بر همه کس واجب است ما نحن فیه هم از همین قبیل است و شاید نظر مرحوم شهید هم این بوده که تطهیر مسجد برای کسی که مسجد را تنجیس کرده نسبت به دیگران اولویت دارد نه این که اگر او امتناع ورزید دیگران هیچ تکلیفی نسبت به تطهیر آن نداشته باشند فلذا نمی‌توان گفت که ما نحن فیه از قبیل واجب عینی مثل نماز است که اگر کسی نماز نخواند بر دیگران چیزی واجب نیست این مقدار مسلم است. لذا تعیّن وظیفه بر خود فاعل مختاری که مسجد را نجس کرده فاقد دلیل است و ظاهر ادلّه به ضمیمه اتّفاق فقها، بر وجوب تطهیر به نحو وجوب کفایی از اوّل امر است و در هیچ دلیلی تفصیل فرمایش مرحوم شهید نیامده است.

تزاحم نماز با تطهیر مسجد.

قال السیّد ره فی العروه: المسألة الرابعه: إذا رأى نجاسة في المسجد و قد دخل وقت الصلاة يجب المبادرة إلى إزالتها‌مقدما على الصلاة مع سعة وقتها و مع الضيق قدمها و لو ترك الإزالة مع السعة و اشتغل بالصلاة عصى لترك الإزالة لكن في بطلان صلاته إشكال و الأقوى الصحة هذا إذا أمكنه الإزالة و أما مع عدم قدرته مطلقا أو في ذلك الوقت فلا إشكال في صحة صلاته و لا فرق في الإشكال في الصورة الأولى بين أن يصلي في ذلك المسجد أو في مسجد آخر و إذا اشتغل غيره بالإزالة لا مانع من مبادرته إلى الصلاة قبل تحقق الإزالة.

ترجمه: اگر کسی نجاستى را در مسجد ببیند و وقت نماز هم داخل شده باشد چنانچه وقت نماز وسعت دارد باید ازاله نجاست را مقدم بدارد و اگر وقت ضیق باشد باید نماز را مقدم کند و در صورت اول که وقت وسعت دارد اگر قبل از ازاله، ‌مشغول نماز شود، معصیت کرده و در صحت نمازش اشكال است، چه در همان مسجد نماز بخواند و چه در جای دیگر، لكن اقوى صحت نماز است اگر چه به جهت ترك واجب فوری ازاله، معصيت كرده است این در فرضی است که قدرت بر ازاله داشته باشد و اما اگر قدرت بر ازاله نداشته باشد مطلقا يا تا زمانی که قدرت ندارد، نماز خواندن او، در همان مسجد، و در غير آن، بلا اشکال صحیح است و همچنين است در فرضی که قدرت بر ازاله دارد و كسى ديگر مشغول به ازاله نجاست شده است.

تا به اینجا ثابت شد که تطهیر مسجد واجب فوری و کفایی است حال اگر کسی این واجب فوری را ترک کند و مشغول نماز شود در فرض وسعت وقت، سوال این است که آیا نمازش صحیح است یا خیر؟ فرضا اگر پیامبر و یا وصی پیامبر و یا مجتهدی در حال غرق شدن باشد و نفس محترمه دیگری مثل یک بچه بقالی هم، همزمان در حال غرق شدن باشد در اینجا بلا شک امر اهم مقدم است در روز عاشورا حفظ جان امام حسین بر همگان واجب بوده و باید همه فدای امام حسین می‌شدند ولو این که یک ساعت دیگر آن حضرت زنده نماند و در تزاحم بین حفظ جان خود و حفظ جان امام حسین حفظ جان آن حضرت بر حفظ جان همگان مقدم بوده است سوال این است که آیا در حین تزاحم هر دو امر مهم و اهم در آنِ واحد، فعلیت دارند با این که مکلف قدرت بر اتیان هر دو تکلیف ندارد یا فقط امر اهم فعلی است؟

مرحوم سید می‌فرماید: اگر قبل از ازاله، ‌مشغول نماز شود، معصیت کرده ولی اقوى آن است که نمازش صحیح است برخی گفته‌اند: امر به شیء مقتضی نهی از ضدش است و به مقتضای آن نماز منهی عنه است و نهی در عبادات هم چون مقتضی فساد است نماز وی باطل است مرحوم آخوند قائل به صحت نماز شده و می‌فرماید: در اینجا امر ساقط شده است لکن نبود امر از این جهت نیست که امر به شیء مقتضی نهی از ضدش است بلکه از این جهت است که تکلیف به ضدین قبیح است ولی با این حال چون مامور به دارای ملاک است فرد می‌تواند به قصد ملاک نماز را بخواند و نمازش هم صحیح است و برخی دیگر صحت نماز را در فرض مزبور از راه ترتب ثابت کرده‌اند به این معنی که امر به نماز مترتّب است بر ترک امتثال امر به ازاله و اگر مکلفی امر به ازاله نجاست عن المسجد را ترک کند امر به مهم فعلی شده و نماز صحیح است.

مرحوم میرزای شیرازی اصرار دارد که با ترتب می‌توان گفت امر مهم فعلی می‌شود و فرد با عصیان نسبت به امر اهم می‌تواند مهم را اتیان کند مرحوم آخوند در درس مرحوم میرزای شیرازی به استاد اشکال نموده و در کفایه هم به آن اشاره شده است توضیح کامل بحث ان شاء الله در جلسه بعد خواهد آمد.


[1] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ تَعَاهَدُوا نِعَالَكُمْ عِنْدَ أَبْوَابِ مَسَاجِدِكُمْ وَ نَهَى أَنْ يَنْتَعِلَ الرَّجُلُ وَ هُوَ قَائِمٌ. وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج5، ص229، أبواب تعاهد النعلین، باب24، ح1، ط آل البيت. 2. الْحَسَنُ الطَّبْرِسِيُّ فِي مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ عَنِ النَّبِيِّ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قَالَ تَعَاهَدُوا نِعَالَكُمْ عِنْدَ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ .وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج5، ص230، أبواب تعاهد النعلین، باب24، ح، ط آل البيت.3. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ تَعَاهَدُوا نِعَالَكُمْ عِنْدَ أَبْوَابِ مَسَاجِدِكُمْ وَ نَهَى أَنْ يَنْتَعِلَ الرَّجُلُ وَ هُوَ قَائِمٌ. وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج5، ص229، أبواب تعاهد النعلین، باب24، ح1، ط آل البيت.4. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الصُّهْبَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: إِذَا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ وَ أَنْتَ تُرِيدُ أَنْ تَجْلِسَ فَلَا تَدْخُلْهُ إِلَّا طَاهِراً وَ إِذَا دَخَلْتَهُ فَاسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ ثُمَّ ادْعُ اللَّهَ وَ سَلْهُ وَ سَمِّ حِينَ تَدْخُلُهُ وَ احْمَدِ اللَّهَ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ .وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج5، ص245، أبواب مساجد، باب39، ح2، ط آل البيت.
[2] در اصطلاح، قیاس ضمیر به قیاسی گفته می‌شود که کبرای آن محذوف باشد مثلا اگر گفته شود «زید انسان است، پس فانی است این قضیه به ‌سبب حذف کبری «هر انسانی فانی است» قیاس ضمیر به ‌شمار می‌آید.. المنطق مظفر، محمدرضا، ص۲۹۵

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo