< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم نماز در صورت ترک ازاله، بناءاً علی ان الامر بالشیء یقتضی النهی عن ضدّه/ حکم نماز در فرضی که در اثناء نماز علم به نجاست مسجد حاصل شود/

حکم نماز در صورت ترک ازاله، بناءاً علی ان الامر بالشیء یقتضی النهی عن ضدّه.

اگر امر به شیء را مقتضی نهی از ضدش بدانیم مرحوم حکیم طبق این مبنی قائل به بطلان نماز شده و می‌فرماید: نهی غیری مثل آن است که عبدی شمشیری را بلند کند تا بر فرق مولی بزند در اینجا ولو این که عبد، مولی را نکشد ولی چون مقدّمه قتل مولی را انجام داده و این مقدّمه در نزد عقلاء مبغوض عند المولی به شمار می‌آید و نشانه خبث باطنی عبد است لذا این نهی غیری مثل نهی نفسی مبعّد عن المولی است بر این اساس اگر ازاله نجاست را واجب فوری بدانیم و بپذیریم که امر به شیء مقتضی نهی از ضدش است طبق این مبنی نماز که مقدّمه بر ترک ازاله است مبغوض عند الله است و نمی‌تواند مامور به و مقرب الی الله باشد طبعاً چنین نمازی باطل است[1] از کلام مرحوم استاد خویی در بعض عبارات استفاده می‌شود که نهی غیری نماز مُبعّد عن الله است و از بعض عبارات ایشان استفاده می‌شود که مُبعّد عن الله نیست.

نظر استاد اشرفی

اگر قائل شویم که امر به شیء مقتضی نهی از ضدش است حکم آن نسبت به موارد آن مختلف است در برخی موارد نهی غیری مبعّد عن المولی است مثل همان مثالی که مرحوم حکیم ذکر نمودند که اگر عبدی به قصد کشتن مولی شمشیری را بالای سرِ مولی بلند کند ولی به مولی نزند در اینجا عرفاً چنین مقدّمه‌ای مبغوض عند المولی به شمار می‌آید در امثال این مورد نهی غیری مثل نهی نفسی مبعّد عن المولی است.

ولی گاهی در نزد عرف نهی غیری مبغوض عند المولی به شمار نمی‌آید مثل ما نحن فیه که فرد مشغول نماز شده و ازاله را که وجوب فوری دارد ترک کرده است در اینجا نماز، ضد ازاله و منهی عنه غیری است «بنابر این که امر به شیء را مقتضی نهی از ضدش بدانیم» لکن این نهی غیری عرفاً کاشف از مبغوضّیت نماز نیست زیرا نماز ذاتاً محبوب عند الله است و دارای ملاک «قربان کل تقی و معراج المومن» است و این مزاحمت با ازاله نمی‌تواند موجب مبغوضّیت نماز و به تبع آن مانع صحت نماز شود و مانعی ندارد که بگوییم نماز فی نفسه دارای محبوبیت ذاتی است.

حاصل مطالب گذشته در فرض وجوب فوری ازاله طبق مبانی مختلف.

1. اگر قائل شویم که امر به شیء مقتضی نهی از ضدش نیست بنابر این مبنی اگر کسی مشغول نماز شود و ازاله را ترک کند مرحوم نائینی حکم به صحت نماز نموده است للترتب و مرحوم آخوند حکم به صحت نماز نموده است لوجود الملاک و مرحوم سیدنا الاستاد الخویی حکم به صحت نماز نموده است لوجود الامر بطبیعی الصلوه زیرا متعلق امر، طبیعی نماز است و طبیعی نماز هم با ازاله نجاست عن المسجد تنافی ندارد و هیچ مانعی نیست که این دو امر در عرض هم واجب باشند با این بیان نیازی به اثبات نماز بوسیله ترتب نیست و نوبت به آن هم نمی‌رسد اگر چه ترتب فی نفسه امر معقولی است.

2. اگر قائل شویم که امر به شیء مقتضی نهی از ضدش است بنابر این مبنی:

الف: اگر گفتیم نماز تنافی با ازاله دارد چنان که مرحوم حکیم معتقد است که نهی غیری مبعّد عن الله است و قابلیت تقرب الی الله را ندارد در این فرض به نظر مرحوم استاد خویی نماز باطل است و ما نحن فیه از قبیل وضو با آب غصبی است که حتی در فرض جهل به غصب هم وضو باطل است و نمی‌توان بوسیله ترتب و وجود ملاک حکم به صحت نماز نمود اگر چه مرحوم آخوند در این فرض هم حکم به صحت نماز از راه ملاک نموده است ولی استاد خویی در کلام ایشان مناقشه نموده و می‌فرماید ما راهی برای کشف ملاک به غیر امر نداریم در این جا طبق نظر مرحوم استاد خویی و طبق نظر مرحوم شیخ بهایی به جهت فقدان امر و ملاک نماز باطل است.

ب: اما اگر گفتیم منشا نهی در نماز، مزاحمت آن با ازاله است و نهی غیری موجب منقصت در نماز نمی‌شود در اینجا چون نماز ذاتا دارای مصلحت و ملاک است «معراج المومن و قربان کل تقی» نماز صحیح است ضمن این که مرحوم استاد خویی ره فرمودند اصلا بین نماز و ازاله مزاحمتی نیست زیرا مامور طبیعی نماز است و طبیعی نماز با عمل ازاله تنافی و مزاحمتی ندارد.

آری بین موردی که فرد علم به نجاست دارد و بین موردی که علم به نجاست ندارد فرق است از این جهت که مکلف اگر عالم به نجاست نباشد و با این حال مشغول نماز شود و نماز را به اتمام برساند و بعد متذکر شود در فرض جهل چون امر به ازاله فعلیت ندارد معصیتی را مرتکب نشده و مانعی از صحت نماز نیست و اما اگر عالم به نجاست باشد امر به ازاله فعلیت دارد و همان حرف‌ها و اختلافات از نظر مبانی مطرح است.

حکم نماز در فرضی که مکلف در اثناء نماز متذکر نجاست مسجد شود.

قال السیّد ره فی العروه: المسألة الخامسه:...و أما إذا علمها أو التفت إليها في أثناء الصلاة فهل يجب إتمامها ثمَّ الإزالة أو إبطالها و المبادرة إلى الإزالة وجهان أو وجوه و الأقوى وجوب الإتمام.

مرحوم سید ره می‌فرماید: اگر کسی مشغول نماز شود و در بين نماز مطلع شود که مسجد نجس شده است در این که آیا واجب است نماز را تمام كند و بعد از نماز ازاله نجاست كند يا باید نماز را باطل کند و مبادرت به ازاله نجاست از مسجد كند دو وجه

بلکه چندین وجه است اقوى آن است كه باید نماز را تمام كند سپس ازاله کند.

مرحوم استاد خویی در مسأله مزبور سه صورت را تصّور نموده است:

صورت اوّل: فرد قبل از نماز می‌دانسته مسجد نجس است ولی غفلت کرده و مشغول نماز شده و در اثنای نماز متذکر شده است. صورت دوّم: مسجد نجس بوده ولی فرد بی‌خبر از آن، مشغول نماز شده و در اثنای نماز مطلع بر نجاست مسجد شده است. صورت سوّم: قبل از نماز مسجد نجس نبوده و در اثنای نماز مسجد نجس شده است.

بیان استاد اشرفی

در تمام صور ثلاثه اگر فرض شود که مصلّی در حال نماز، تمکن تطهیر مسجد را دارد به این صورت که بدون انحراف از قبله و بدون این که مستلزم فعل کثیر و به هم خوردن حالت نماز شود می‌تواند لحظه‌ای نماز را قطع کند و شیر آب را باز کند و مسجد را تطهیر کند و سپس مشغول نماز شود، در این فرض واجب است به همین کیفیت مسجد را تطهیر کند و نماز خود را ادامه دهد و حق ابطال نماز را ندارد.

و اما اگر تطهیر مسجد موجب انحراف از قبله و مستلزم فعل کثیر می‌شود در این فرض اگر ادامه نماز به مقداری است که منافات با فوریّت ازاله ندارد مثلا در رکعت چهارم و آخر نماز است و تمام کردن نماز عرفاً منافات با فوریّت ازاله محسوب نمی‌شود در این فرض هم می‌تواند نماز را تمام کند و بعد از نماز مسجد را تطهیر کند و اما اگر تطهیر مسجد موجب انحراف از قبله و مستلزم فعل کثیر شود و منافات با فوریّت ازاله هم داشته باشد در این فرض چند احتمال وجود دارد:

احتمال اوّل: باید نماز را به اتمام برساند و بعد از آن مسجد را تطهیر کند.

احتمال دوّم: باید نماز را باطل کند و اوّل مسجد را تطهیر کند و سپس نماز بخواند.

احتمال سوّم: قائل به تفصیل شویم به این که: در صورت اوّل که فرد عالم به نجاست بوده ولی فراموش کرده و مشغول نماز شده

است در این فرض واجب است نمازش را قطع کند و مسجد را تطهیر کند «لاستصحاب وجوب الازاله» زیرا ازاله نجاست از مسجد قبل از نماز که عالم به نجاست بود وجوب فوری داشت و بعد از این که در حال نماز متذکر شد شک دارد که آیا الآن هم وجوب فوری ازاله باقی است و باید نماز را قطع کند و اوّل ازاله کند و بعد نماز بخوااند یا خیر می‌تواند بعد از نماز ازاله کند، در صورت شک استصحاب وجوب فوری ازاله را جاری کرده و طبق آن باید نماز را قطع کند و نوبت به وجوب اتمام نماز نمی‌رسد.

و اما در صورت دوّم و سوّم که در اثنای نماز علم به نجاست حادث شده است در این فرض اتمام نماز واجب است زیرا قبل از این که مصلّی علم به نجاست پیدا کند، اتمام نماز بر او واجب بود بعد از علم به نجاست شک دارد که آیا وجوب اتمام نماز بر او

باقی است یا خیر در صورت شک، استصحاب بقاء وجوب اتمام نماز و استصحاب حرمت قطع نماز را جاری کرده و طبق آن اتمام نماز واجب و قطع آن حرام است ولی با این حال مرحوم سید در تمام صور ثلاثه مطلقا حکم نمودند که اقوی وجوب اتمام نماز است. توضیح بیشتر ان شاء الله در جلسه بعد خواهد آمد.

 


[1] قال ره فی المستمسّک: لا فرق بين النهي النفسي و الغيري في كون مخالفته مبعدة عن المولى، فمن سل سيفه ليقتل مولاه كان سل سيفه بقصد قتل المولى مبعداً عنه، لأنه تمرد عليه، كما لا يخفى. و حينئذ يمتنع أن يكون عبادة، لأن العبادية متقومة بصلاحية الفعل للمقربية، و المبعد لا يصلح لذلك. .مستمسك العروة الوثقى، ج‌1، ص: 499‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo