< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم نماز در فرضی که در اثناء نماز ملتفت به نجاست مسجد شود.

قال السیّد ره فی العروه: المسألة الخامسه:... و أما إذا علمها أو التفت إليها في أثناء الصلاة فهل يجب إتمامها ثمَّ الإزالة أو إبطالها و المبادرة إلى الإزالة وجهان أو وجوه و الأقوى وجوب الإتمام.

مرحوم سید ره در ذیل مسأله پنجم می‌فرماید: اگر کسی مشغول نماز شود و در اثاء نماز مطّلع شود که مسجد نجس شده است در این که آیا واجب است نماز را تمام كند و بعد نماز ازاله نجاست كند يا باید نماز را باطل کند و مبادرت به ازاله نجاست از مسجد كند دو وجه بلکه چندین وجه است اقوى آن است كه باید نماز را تمام كند سپس ازاله کند مرحوم استاد خویی در مسأله مزبور سه صورت را تصّور نموده است:

صورت اوّل: فرد قبل از نماز می‌دانسته مسجد نجس است ولی غفلت کرده و مشغول نماز شده و در اثنای نماز متذکّر شده است. صورت دوّم: مسجد نجس بوده ولی فرد بی‌خبر از آن، مشغول نماز شده و در اثنای نماز مطّلع بر نجاست مسجد شده است. صورت سوّم: قبل از نماز مسجد نجس نبوده و در اثنای نماز مسجد نجس شده است.

بیان استاد اشرفی

گفتیم در تمام صور ثلاثه، اگر فرض شود که مصلّی در حال نماز، تمکن بر تطهیر مسجد را دارد به این صورت که بدون انحراف از قبله و بدون این که مستلزم فعل کثیر و به هم خوردن حالت نماز شود می‌تواند لحظه‌ای نماز خود را قطع کند و شیر آب را باز کرده و مسجد را تطهیر کند سپس مشغول نماز شود در این فرض واجب است به همین کیفیت مسجد را تطهیر کند و نماز خود را ادامه دهد و حق ابطال نماز را ندارد.

و اما در صورتی که تطهیر مسجد موجب انحراف از قبله و مستلزم فعل کثیر ‌شود در این فرض اگر ادامه نماز به مقداری است که منافات با فوریّت ازاله ندارد مثل این که در رکعت چهارم نماز است و اتمام نماز عرفاً منافی با فوریّت ازاله ندارد در این فرض هم می‌تواند نماز را تمام کند و بعد نماز مسجد را تطهیر کند.

و اما اگر تطهیر مسجد موجب انحراف از قبله و مستلزم فعل کثیر می‌شود و منافات با فوریّت ازاله هم دارد در این فرض وظیفه چیست آیا باید نماز را به اتمام برساند و بعد از آن مسجد را تطهیر کند یا باید نماز را باطل کند و اوّل مسجد را تطهیر کند سپس نماز بخواند؟

بیان مرحوم حکیم در مسأله

در تمام صور ثلاثه مسأله، وظیفه مکلّف قطع نماز و تطهیر مسجد است زیرا دلیل لزوم فوریّت ازاله، لفظی و دلیل وجوب اتمام نماز

لبّی «اجماع» است و در تزاحم بین آن دو، دلیل ازاله مقدّم بر دلیل اتمام نماز است.

توضیح ذلک: دلیل لزوم فوریّت ازاله عین همان ادلّه لفظیه وجوب ازاله نجاست از مسجد است به این معنی که از همان ادلّه وجوب ازاله، فوریّت ازاله هم استفاده می‌شود چه آن که بازگشت ادلّه وجوب ازاله به حرمت و مبغوضّیت بقاء نجاست مسجد عند الله است این مبغوضّیت اقتضا دارد که لحظه‌ای تطهیر مسجد به تاخیر نیافتد و این همان معنای فوریّت ازاله است لذا حرمت بقاء نجاست مسجد مثل دیگر محرمات است و بر مکلّف واجب است نماز را قطع کرده و مسجد را تطهیر کند بنابراین چون دلیل فوریّت ازاله لفظی است و دلیل حرمت قطع نماز و وجوب اتمام نماز، لبی «اجماع» است و قدر متیقّن از آن در صورتی است که تزاحم با واجب دیگری نکند حین التزاحم دلیل فوریّت ازاله مقدّم می‌شود «و المتعين وجوب الإزالة و ترك الإتمام، لأن العمدة في الدليل على حرمة قطع الفريضة هو الإجماع و القدر المتيقن منه غير مثل المقام، مما كان القطع فيه بداعي فعل واجب...»[1]

بیان بعض اعلام در مسأله

در فرض اوّل که فرد قبل از نماز می‌دانسته مسجد نجس شده ولی غفلت کرده و مشغول نماز شده و در اثنای نماز متذکّر شده است در این فرض مانعی از صحت نماز مصلّی نیست و می‌تواند نماز خود را ادامه دهد ولو بنابر این مبنی که امر به شیء را مقتضی نهی از ضدش بدانیم زیرا اوّل نماز که غافل از نجاست بوده، قصد قربت از وی متمشّی شده و فرض آن است که نماز را تام الاجزاء و الشرائط بجای آورده است لذا هیچ مانعی از صحت نماز در این فرض نیست.

مقدّمه اشکال: در بحث اجتماع امر و نهی مبانی مختلف است برخی اجتماع امر و نهی را ممکن می‌دانند بنابر این مبنی نماز در دار غصبی بلا اشکال صحیح است و در فعل واحد مکلف هم مامور به را اتیان نموده که نماز باشد و هم منهی عنه را مرتکب شده که غصب باشد در مقابل جمعی معتقدند که اجتماع امر و نهی محال است و در تزاحم بین آن دو، جانب نهی مقدّم است طبعاً طبق این نظریّه نماز در دار غصبی باطل است ولی با این حال حتی کسانی که قائل به عدم امکان اجتماع امر و نهی شده‌اند معتقدند که در فرض جهل به غصب، نماز صحیح است اگر چه مرحوم استاد خویی ره اشکال نموده به این که اگر قائل به امتناع اجتماع امر و نهی شویم و جانب نهی را هم مقدّم بداریم نمی‌توانیم حکم به صحت نماز در فرض جهل به غصب کنیم زیرا این نماز فعل واحد و مصداق غصب و مبغوض عند الله است و قابلیت برای تقرب را ندارد[2] و نماز در دار غصبی در حال جهل، مثل وضو با آب غصبی در حال جهل است که قطعاً باطل است.

ان قلت: بنابر این مبنی که امر به شیء مقتضی نهی از ضدش باشد بعد از اطّلاع به نجاست در اثنای نماز، امر به ازاله فعلی شده

و نماز منهی عنه است و آنچه منهی عنه است مبعّد عن الله است و دیگر نمی‌تواند همان چیز مقرب عند الله واقع شود از این جهت حکم به بطلان نماز می‌شود.

جواب بعض اعلام: طبق این مبنی که امر به شیء را مقتضی نهی از ضدش بدانیم، نماز منهی عنه است ولی این نهی مانع صحت نماز نیست زیرا اوّل نماز که فرد، جاهل به نجاست بوده، قصد قربت از وی متمشّی شده است همین قصد قربت کافی است که نماز مقرب الی الله باشد و حکم به صحت آن کنیم همانطور که نماز در دار غصبی در فرض جهل به غصب صحیح است ولو این که قائل به امتناع اجتماع امر و نهی شویم و جانب نهی را مقدّم بداریم، زیرا قصد قربت در نماز از جاهل به غصب، متمشّی شده و چون جاهل به غصب بوده معذور هم بوده است و فرض آن است که نماز را هم تام الاجزاء و الشرائط اتیان نموده است لذا غصب در فرض جهل نمی‌تواند مانع صحت نماز شود در ما نحن فیه هم که فرد در حال جهل به نجاست مسجد، مشغول نماز شده قصد قربت از وی متمشّی شده و فرض آن است که نماز را هم تام الاجزا و الشرائط خوانده است لذا مانعی از صحت نماز نیست بله اگر ابتدای نماز عالم به نجاست بود طبق این مبنی که امر به شیء را مقتضی نهی از ضدّش بدانیم نمازش باطل است.

نظر استاد خویی ره: در مسأله مزبور سه صورت متصوّر است و سه احتمال وجود دارد:

صورت اوّل: فرد قبل از نماز می‌دانسته مسجد نجس شده ولی غفلت کرده و مشغول نماز شده و در اثنای نماز متذکّر شده است. صورت دوّم: مسجد نجس بوده ولی فرد بی‌خبر از آن، مشغول نماز شده و در اثنای نماز مطّلع بر نجاست مسجد شده است. صورت سوّم: قبل از نماز مسجد نجس نبوده و در اثنای نماز مسجد نجس شده است.

احتمال اوّل: در هر سه صورت باید نماز را به اتمام برساند و بعد از آن مسجد را تطهیر کند.

احتمال دوّم: در هر سه صورت باید نماز را باطل کند و اوّل مسجد را تطهیر کند و سپس نماز بخواند زیرا تطهیر مسجد واجب فوری است.

احتمال سوّم: تفصیل در مسأله، به این که در صورت اوّل که فرد عالم به نجاست بوده ولی فراموش کرده و مشغول نماز شده است در این فرض طبق استصحاب حکم به قطع نماز و لزوم تطهیر مسجد کنیم و در صورت دوّم و سوّم که در حال نماز علم به نجاست حاصل شده در این صورت حکم به اتمام نماز کنیم.

توضیح احتمال سوّم: در صورت اوّل که فرد عالم به نجاست بوده ولی فراموش کرده و مشغول نماز شده است در این فرض واجب است نمازش را قطع کند و مسجد را تطهیر کند زیرا ازاله نجاست از مسجد قبل از نماز که عالم به نجاست بود وجوب فوری داشت و بعد از تذکّر در اثنای نماز شک دارد که آیا الآن هم ازاله وجوب فوری دارد و باید نماز را قطع کند یا لازم نیست و می‌تواند بعد از نماز ازاله کند، استصحاب وجوب فوری ازاله را جاری کرده و باید نماز خود را قطع کند و نوبت به وجوب اتمام نماز نمی‌رسد.

و اما در صورت دوّم و سوّم که در اثنای نماز علم به نجاست حادث شده در این فرض اتمام نماز واجب است زیرا قبل از این که مصلّی علم به نجاست پیدا کند، اتمام نماز بر او واجب بود بعد از علم به نجاست شک دارد که آیا وجوب اتمام نماز بر او باقی است یا خیر در صورت شک، استصحاب بقاء وجوب اتمام نماز و استصحاب حرمت قطع نماز را جاری نموده و طبق آن اتمام نماز واجب و قطع آن حرام است «هذا اذا لم یکن فی کل من الدلیلین «وجوب فوریه الازاله و وجوب الاتمام الصلوه» دلیل الفظی و الا فالمرجع الدلیل اللفظی».[3]

نکته: مرحوم سید در تمام صور ثلاثه مسأله مطلقا حکم به وجوب اتمام نماز نموده است شاید نظر سید این بوده که مانعی ندارد ازاله واجب فوری باشد ولی با این حال اتمام نماز هم واجب باشد زیرا معیار در فوریّت عرف است نه دقّت عقلی مثلاً اگر مولی به عبد خود بگوید: به مجردی که وارد کتابخانه شدی فوراً کتاب‌ها را مرتب کن و مراقب کتاب‌ها باش این بدان معنی نیست که کارهایی که عبد معمولا قبل از مرتب کردن کتاب‌ها انجام می‌داده آن‌ها را هم نباید انجام دهد مثل نوشیدن چایی و امثال آن از اموری که با فوریّت امر مولی منافاتی ندارد از همین قبیل است ما نحن فیه که فرد در اثنای نماز مطّلع بر نجاست مسجد شده که اتمام نماز عرفاً منافات با فوریّت ازاله ندارد آری اگر فرد مشغول نماز یا کاری دیگری نشده باشد و با اطّلاع به نجاست مسجد، ازاله را ترک کند و مشغول نماز یا کار دیگری شود این عمل عرفاً منافات با فوریّت ازاله دارد.

برّرسی مسأله در فرض وجود دلیل لفظی در هر یک از طرفین.

در این که باید به کدام یک از ادلّه وجوب اتمام نماز یا ادلّه لزوم تطهیر مسجد، عمل کرد حکم آن نسبت به وجود اطلاق لفظی و عدم آن در هر یک از دو دلیل ازاله و اتمام نماز، مختلف است:

1. اگر از ادلّه لفظیه، لزوم فوریّت تطهیر مسجد را استفاده کردیم و دلیل اتمام نماز را تنها اجماع دانستیم در این فرض ازاله مقدّم بر نماز است و اما استفاده فوریّت از ادلّه لفظیه مثل آیه شریفه: ﴿طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقَائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾[4] و مرسله نبوی ﴿جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ﴾[5] و صحیحه علی بن جعفر و موثّقه حلبی که این ادلّه ظهور در فوریّت تطهیر دارند ضمن این که از مناسبت حکم و موضوع هم استفاده کردیم که امر به لزوم تطهیر در آیات و روایات ناشی از وجود مفسده و مبغوضّیت بقاء نجاست در مسجد است این مبغوضّیت اقتضا دارد که تمام افراد طولی و عرضی آن در هر زمان ترک شود و لازمه ترک جمیع افراد نجس در مسجد، فوریّت تطهیر مسجد است بنابراین اگر از ادلّه لفظیه استفاده فوریّت ازاله را کردیم و گفتیم دلیلی بر وجوب اتمام نماز نداریم مگر اجماع، لا محاله طبق اطلاق لفظی ادلّه وجوب فوریّت ازاله، قطع نماز و تطهیر مسجد واجب است و دلیل وجوب اتمام نماز چون دلیل لبی «اجماع» است، قدر متیقّن از آن در جایی است که مزاحم با واجب دیگری نکند لذا طبق اطلاق دلیل ازاله وظیفه قطع نماز و لزوم تطهیر مسجد است.

2. اما به عکس مورد قبل، اگر از ادلّه لفظیه، لزوم اتمام نماز و حرمت قطع نماز را استفاده کردیم و دلیل فوریّت ازاله را تنها اجماع دانستیم در این فرض نماز مقدّم بر ازاله است و اما ادلّه لفظیه دال بر وجوب اتمام نماز یا حرمت قطع نماز مثل روایت نبوی که فرمود: «افْتِتَاحُ الصَّلَاةِ الْوُضُوءُ وَ تَحْرِيمُهَا التَّكْبِيرُ وَ تَحْلِيلُهَا التَّسْلِيمُ»[6] بنابر این که از آن استفاده کنیم وجوب تکلیفی اتمام نماز را بالتسلیم به این معنی که باید نماز با تسلیم به اتمام برسد و حق قطع نماز قبل از تسلیم را نداریم طبق این بیان دلیل وجوب اتمام نماز، دلیل لفظی است و دلیل فوریّت ازاله اجماع و دلیل لبی است لا محاله دلیل وجوب اتمام نماز بر دلیل ازاله مقدّم شده و وظیفه اتمام نماز است.

3. اما اگر هر دو دلیل «وجوب فوری ازاله و وجوب اتمام نماز» را لفظی دانستیم لا محاله در مقام تزاحم اگر از خارج دلیلی بر تقدیم داشتیم و مرجّحی وجود داشت طبق آن عمل می‌کنیم و با نبود مرجّح وظیفه تخییر است یعنی مکلّف مخیر است که یا نماز را تمام کند و بعد از آن مسجد را تطهیر کند یا نماز را قطع کند و اوّل مسجد را تطهیر کند سپس نماز بخواند.[7] همچنین است در فرضی که هر دو دلیل « را وجوب فوری ازاله و وجوب اتمام نماز» دلیل لبی «اجماع» بدانیم در این صورت هم وظیفه در فرض عدم وجود مرجّح، تخییر است.

 


[2] ولو این که در فرض جهل معذور هستیم ولی نماز باطل است.
[3] لا فرق فيما ذكرنا بين سبق وجوب الإزالة على الصلاة و عدمه، إذ لا أثر لاستصحابه- لو فرض مزاحمته بوجوب إتمام الصلاة مع‌ فرض التساوي في الأهميّة أو أهميّة أحدهما دون الآخر- للزوم إجراء قواعد التزاحم بقاء، فلا بدّ من ملاحظة الأهم و إلّا فيتخير. و كذا الحال في العكس، كما لو حدثت النجاسة في الأثناء. فيما ذكرنا يظهر بطلان الوجه الثالث، كما ظهر بطلان الوجه الأوّل و الثاني.. فقه الشيعة - كتاب الطهارة، ج‌4، ص: 68‌
[7] لا يفرق في ذلك بين القول بالترتب و عدمه لأن القول بالترتب بين المتساويين أيضا ينتج التخيير نعم القول بالترتب يلزمه القول بتعدد العقاب إذا تركهما معا لأن كلا من الإزالة و إتمام الصلاة واجب مشروط بترك الآخر فهناك واجبان مشروطان تحقق شرط كل منهما بتركهما فيترتب عليه عقابان و هذا بخلاف ما إذا أنكرنا الترتب حيث لا تكليف حينئذ إلا بأحدهما مخيرا فإذا تركهما فقد عصى تكليفا واحدا كما هو الحال في سائرا الواجبات التخييرية.. التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة2، ص: 289‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo