< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم نماز در فرضی که مکلّف در اثناء نماز متذکر نجاست مسجد شود.

قال السیّد ره فی العروه: المسألة الخامسه:... و أما إذا علمها أو التفت إليها في أثناء الصلاة فهل يجب إتمامها ثمَّ الإزالة أو إبطالها و المبادرة إلى الإزالة وجهان أو وجوه و الأقوى وجوب الإتمام.

بحث ما منتهی شد به فرعی که مرحوم سید ره در ضمن مسأله پنجم ذکر نمودند که اگر کسی مشغول نماز شود و در اثاء نماز مطّلع بر نجاست مسجد شود آیا واجب است نماز خود را تمام كند و بعد نماز، ازاله نجاست از مسجد كند يا باید نمازش را باطل کند و مبادرت به ازاله نجاست ورزد سپس نماز بخواند مرحوم سید فرمودند: اقوى وجوب اتمام نماز است.

برّرسی مسأله.

از آیات و روایاتی که مفاد آن وجوب ازاله نجاست از مسجد است، استفاده می‌شود که تنجیس مسجد حرام است و این مکان نباید لحظه‌ای آلوده به نجاست باشد این ادلّه ظهور در فوریّت ازاله دارد مثل: آیه شریفه ﴿يٰا أَيُّهَا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ﴾ و آیه شریفه ﴿طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ﴾ و مرسله نبوی ﴿جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ﴾ و موثّقه حلبی، علاوه بر این فقها از مناسبت حکم و موضوع هم وجوب فوری ازاله را استفاده نموده‌اند چه آن که مسجد وضع برای عبادت شده و بقاء نجاست در آن سازگار با این مکان مقدس نیست لذا باید فوراً تطهیر شود.

تمام کلام در این است که مقصود از فوریّت ازاله چیست آیا مراد فوریّت عرفی است یا فوریّت به دقّت عقلی مراد است؟ به نظر می‌رسد که مقصود از فوریّت همان فوریّت عرفی باشد اگر اینطور باشد در انجام برخی از امور تسامح می‌شود و تاخیر واجب فوری برای انجام برخی از امور، منافات با فوریّت ازاله ندارد مثلا اگر کسی مشغول غذا خوردن است یا لقمه در دهان دارد و مطلع شود مسجد نجس شده است لازم نیست به جهت فوریّت ازاله، غذا را رها کند یا لقمه را از دهان خارج کند و اوّل مسجد را تطهیر کند سپس مشغول غذا شود بلکه می‌تواند بعد از اتمام غذا، مسجد را تطهیر کند زیرا این مقدار از تاخیر منافات با فوریّت عرفی ازاله ندارد با این بیان اگر کسی مثلا در تشهد رکعت دوّم نماز دو رکعتی، مطلع بر نجاست مسجد شود بر او لازم نیست به جهت وجوب فوری ازاله، نماز خود را قطع کند بلکه می‌تواند نماز خود را تمام کند سپس مشغول ازاله شود چه آن که این مقدار از تاخیر در اتمام نماز، منافات با فوریّت عرفی ازاله ندارد آری اگر کسی مثلاً در رکعت اوّل نماز چهار رکعتی، مطلع بر نجاست مسجد شود و نماز را هم معمولاً با طمانینه می‌خواند بعید نیست بگوییم چنین نمازی منافات با فوریّت ازاله دارد.

بنابراین می‌گوییم:

اوّلاً: آیات شریفه قرآن و روایات ظهور در فوریّت ازاله دارند

ثانیاً: مراد از فوریّت ازاله، فوریّت عرفی است لذا انجام یا اتمام برخی از اعمال، منافات با فوریّت ازاله ندارد

ثالثاً: حرمت قطع نماز و یا به تعبیر دیگر وجوب اتمام نماز، امرِ متسالم علیه عند الاصحاب است حال اگر بین این دو واجب «وجوب ازاله و وجوب اتمام نماز» تزاحم شود و اتمام نماز هم فرضاً منافات

با فوریّت ازاله داشته باشد سوال این است که در این فرض کدامیک از دو واجب مقدم است مرحوم سید می‌فرماید: الأقوى وجوب الإتمام.

برّرسی مسأله در فرض وجود دلیل لفظی در هر یک از طرفین.

در این که باید به کدام یک از ادلّه وجوب اتمام نماز یا ادلّه لزوم تطهیر مسجد عمل کرد «در فرضی که نماز منافات با فوریّت ازاله دارد» حکم آن نسبت به وجود اطلاق لفظی و عدم آن در هر یک از دو دلیل ازاله و اتمام نماز، مختلف است:

1. برخی گفته‌اند دلیل لزوم فوریّت تطهیر مسجد، دلیل لفظی است و دلیل وجوب اتمام نماز، دلیل لبی «اجماع» است در تزاحم بین آن دو، چون دلیل فوریّت ازاله لفظی است مقدّم بر دلیل وجوب اتمام نماز می‌شود اما ادلّه لفظیه دال بر وجوب فوری ازاله: آیه شریفه ﴿طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾[1] مرسله نبوی ﴿جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ النَّجَاسَةَ﴾[2] صحیحه علی بن جعفر و موثّقه حلبی است، این ادلّه لفظیه ظهور در فوریّت ازاله دارند ضمن این که از مناسبت حکم و موضوع هم استفاده فوریّت ازاله می‌شود لا محاله طبق اطلاق ادلّه لفظیِ وجوب ازاله، قطع نماز و تطهیر مسجد واجب است بر خلاف دلیل وجوب اتمام نماز که دلیل لبی است و قدر متیقّن از آن در جایی است که مزاحمت با واجب دیگری نکند.

اما طبق آنچه گفتیم مراد از فوریّت ازاله، فوریّت عرفی است اگر اینطور باشد ادامه نماز در برخی از فروض، منافات با فوریّت ازاله ندارد و قطع نماز جائز نیست آری اگر کسی مثلاً در رکعت اوّل نماز چهار رکعتی، مطلع بر نجاست مسجد شود و نماز را هم با تأنّی و طمانینه می‌خواند به طوری که نماز او منافات با فوریّت ازاله دارد قطع چنین نمازی لازم است.

2. برخی گفته‌اند دلیل لزوم اتمام نماز یا حرمت قطع نماز، دلیل لفظی است ولی دلیل فوریّت ازاله دلیل لبی «اجماع» است و در تزاحم بین آن دو، دلیل لفظی مقدم می‌شود اما دلیل لفظی دال بر وجوب اتمام نماز، روایت نبوی است که فرمود: «افْتِتَاحُ الصَّلَاةِ الْوُضُوءُ وَ تَحْرِيمُهَا التَّكْبِيرُ وَ تَحْلِيلُهَا التَّسْلِيمُ»[3] طبق این روایت با گفتن تکبیرة الاحرام ترک قواطع نماز واجب است به وجوب تکلیفی مثل: استدبار از قبله، قهقهه، بکاء، تکلّم و قطع نماز و بلکه انجام مطلق اعمال منافی با نماز، لامحاله دلیل وجوب اتمام نماز بر دلیل وجوب ازاله مقدّم شده و وظیفه اتمام نماز است ضمن این که ملاک در فوریّت ازاله، فوریّت عرفی است نه عقلی و اتمام نماز هم با فوریّت عرفی ازاله منافاتی ندارد از این جهت وظیفه فرد اتمام نماز است.

مناقشه استاد خویی

دلیلی بر حرمت قطع نماز و یا وجوب اتمام نماز به جز اجماع نداریم اما این که از عبارت «تَحْرِيمُهَا التَّكْبِيرُ وَ تَحْلِيلُهَا التَّسْلِيمُ» وجوب تکلیفی اتمام نماز را استفاده کردید این برداشت صحیح نیست زیرا این روایت در مقام بیان حکم وضعی است به این معنی که بعد از تکبیره الاحرام و قبل از تسلیم، تکلم و قهقهه و قواطع دیگر نماز، مانع صحت نماز است به عبارت دیگر این روایت در مقام بیان مبدا و منتهای نماز نسبت به لزوم پرهیز از قواطع نماز است شاهد بر این برداشت روایات دیگری است که در مسأله وارد شده است مثل «أنّ مفتاح الصلاة التكبير» و «يفتتح بالتكبير و يختم بالتسليم» این دو روایت ظهور دارد در بیان حکم وضعی، شاهد دیگر این که اگر مراد از عبارت «تَحْرِيمُهَا التَّكْبِيرُ وَ تَحْلِيلُهَا التَّسْلِيمُ» بیان حکم تکلیفی باشد لازمه تمسّک به اطلاق این روایت آن است که قطع نماز مستحبی هم حرام باشد با این که أحدی قائل به آن نشده و قطع نماز مستحبی بلا شک جائز است از طرفی چون دلیلی بر لزوم اتمام نماز و نیز وجوب ازاله به جز اجماع نداریم باید به قدر متیقّن از آن اکتفا کرد و آن موردی است که تزاحم بین این دو نباشد و در فرض تزاحم و نبود مرجّح مکلف مخیر بین قطع نماز و ازاله است.

حکم نماز در فرضی که از آیات و روایات «ادلّه لفظیه» وجوب فوری ازاله برداشت شود ولو بخاطر مناسبت حکم و موضو

در فرضی که از ادلّه، وجوب فوری ازاله را استفاده کنیم چنانچه مکلف مشغول نماز شود و ازاله را به تاخیر بیاندازد در این فرض تنها معصیت بر ترک واجب فوری کرده است ولی با این حال نمازش صحیح است از این جهت که امر به ازاله با امر به نماز طبق نظر مرحوم استاد خویی تنافی ندارد زیرا امر تعلق گرفته به طبیعت نماز نه فرد خارجی و طبیعت نماز هم تنافی با ازاله ندارد و طبق نظر مرحوم نائینی هم نماز صحیح است للترتب، به این بیان که در فرض ترک ازاله، امر به نماز فعلی است و فعلیت امر به نماز مشروط به ترک ازاله یا تصمیم بر ترک ازاله است چه آن که با قطع نماز قدرت بر ازاله نجاست حاصل خواهد شد و با وجود قدرت بر انجام تکلیف تکلیف فعلی خواهد شد.

و اما در فرضی که از ادلّه، وجوب فوری ازاله را استفاده نکردیم و یا گفتیم اتمام نماز عرفاً منافات با وجوب فوری ازاله ندارد در اینجا اگر قائل به صحت ترتب شویم مکلف مخیّر است بین ازاله و قطع نماز به نحو ترتب به این صورت که اتیان هر یک از آن دو مشروط به ترک دیگری است و اما اگر قائل به استحاله ترتب شویم تخییر در اینجا شرعی است.

ثمره بین تخییر ترتبی و تخییر شرعی

ثمره بین تخییر ترتبی و تخییر شرعی آن است که در تخییر ترتبی اگر مکلف هر دو تکلیف ازاله و اتمام نماز را ترک کرد یعنی نماز خود را قطع کند و مسجد را هم تطهیر نکند در اینجا مستحق دو عقاب است زیرا دو واجب مشروط را ترک کرده است یکی وجوب اتمام نماز و دیگری وجوب ازاله و با ترک و عصیان هر دو، شرط هر دو واجب محقّق شده و نتیجتا دو عقاب دارد و اما اگر قائل به تخییر شرعی شویم در اینجا با ترک هر دو واجب تنها مستحق یک عقاب است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo