< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: برّرسی حکم تنجیس مشاهد مشرّفه «حرم‌های امامان معصوم » از نظر حرمت تنجیس و وجوب تطهیر.

المسألة العشرون: المشاهد المشرفة كالمساجد في حرمة التنجيس‌ بل وجوب الإزالة إذا كان تركها هتكا بل مطلقا على الأحوط لكن الأقوى عدم وجوبها مع عدمه و لا فرق فيها بين الضرائح و ما عليها من الثياب و سائر مواضعها إلا في التأكد و عدمه.

صحبت در این بود که لو خلی و طبعه و با قطع نظر از صدق عنوان هتک، آیا تنجیس قرآن مجید حرام است؟ و در صورت تنجیس تطهیر آن واجب است چنان که تنجیس مسجد حرام و تطهیر آن واجب است یا خیر؟

برای اثبات حرمت تنجیس قرآن بهترین استدلالی که ذکر شده کلام مرحوم صاحب جواهر است ایشان می‌فرماید: در اثبات حرمت تنجیس و وجوب تطهیر قرآن نیاز به دلیل خاصی نداریم زیرا وقتی تنجیس مسجد، حرام و تطهیر آن به جهت تعظیم مسجد واجب باشد تنجیس قرآن به طریق اولی حرام است چه آن که عظمت قرآن به مراتب بالاتر از مسجد است قرآن کلام الله مجید است بزرگترین سند زنده حقانیت پیامبر اکرم است و در روایات از آن به عظمت و بزرگی یاد شده است و طبق روایات از شفعایی است که شفاعتش پذیرفته است «شَافِعٌ مُشَفَّعٌ.»[1]

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيلٍ وَ هُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَ بَيَانٌ وَ تَحْصِيلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ [فِيهِ] مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِكْمَةِ وَ دَلِيلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْيُبْلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ يَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ يَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِي الْمُسْتَنِيرُ فِي الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَيْكُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّصِ.[2]

الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِيُّ فِي مَجْمَعِ الْبَيَانِ عَنِ النَّبِيِّ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَظَنَّ أَنَّ أَحَداً أُعْطِيَ أَفْضَلَ مِمَّا أُعْطِيَ فَقَدْ حَقَّرَ مَا

عَظَّمَ اللَّهُ وَ عَظَّمَ مَا حَقَّرَ اللَّهُ.[3]

این امر اختصاص به قرآن ندارد بلکه هر آنچه در شریعت مقدس اسلام از آن به عظمت یاد شده و تنجیس آن منافات با تعظیم آن دارد تنجیس آن حرام و تطهیرش از باب تعظیم شعائر الله واجب است ﴿وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ﴾ از همین قبیل است قبور ائمه و تربت و تسبیح حضرت سیّد الشهداء و هر آنچه متعلق به قبور ائمه است حتی صندوقچه و پارچه‌ روی قبر و در مورد قرآن حتی اوراق و جلد و غلاف متصل به قرآن هم همین حکم را دارد.

وقتی بخاطر عظمت آقا امام حسین زمین کربلا آنقدر عظمت و شرافت پیدا نموده که اشرف از زمین کعبه شده است طبق آن روایتی که در تفاخر زمین کعبه با سایر زمین‌ها ذکر شده است بنابراین آنچه تعلق به قبر امام حسین دارد از در و دیوار و پرده حرم حسینی آن‌ها هم شرافت و عظمت دارند و احترام آن‌ها لازم است و بین حرم حسینی و حرم‌ سایر ائمه در عظمت و بزرگی فرقی نیست به قول سید بحر العلوم که فرمود:

و من حديث كربلاء * و الكعبة بأن لكربلا علوّ الرتبة -- و غيرها من سائر المشاهد * أمثالها بالنقل ذي الشواهد.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الرَّزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ أَرْضَ الْكَعْبَةِ قَالَتْ مَنْ مِثْلِي وَ قَدْ بُنِيَ بَيْتُ اللَّهِ عَلَى ظَهْرِي يَأْتِينِي النَّاسُ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ وَ جُعِلْتُ حَرَمَ اللَّهِ وَ أَمْنَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهَا كُفِّي وَ قِرِّي مَا فَضْلُ مَا فُضِّلْتِ بِهِ فِيمَا أُعْطِيَتْ أَرْضُ كَرْبَلَاءَ إِلَّا بِمَنْزِلَةِ‌ الْإِبْرَةِ غُمِسَتْ فِي الْبَحْرِ فَحَمَلَتْ مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ وَ لَوْ لَا تُرْبَةُ كَرْبَلَاءَ مَا فَضَّلْتُكِ وَ لَوْ لَا مَنْ ضَمَّتْهُ كَرْبَلَاءُ لَمَا خَلَقْتُكِ وَ لَا خَلَقْتُ الَّذِي افْتَخَرْتِ بِهِ فَقِرِّي وَ اسْتَقِرِّي وَ كُونِي ذَنَباً مُتَوَاضِعاً ذَلِيلًا مَهِيناً غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ وَ لَا مُسْتَكْبِرٍ لِأَرْضِ كَرْبَلَاءَ وَ إِلَّا مَسَخْتُكِ وَ هَوَيْتُ بِكِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ.[4]

و اما مرحوم شهید صدر برای حرمت تنجیس قرآن تمسّک به روایاتی نموده است در استناد به برخی از این روایات مناقشاتی ذکر شده که در بحث امروز به برّرسی از این روایات می‌پردازیم: [5]

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ قَالَ: سَأَلْتُهُ أَقْرَأُ الْمُصْحَفَ ثُمَّ يَأْخُذُنِي الْبَوْلُ فَأَقُومُ فَأَبُولُ وَ أَسْتَنْجِي وَ أَغْسِلُ يَدَيَّ وَ أَعُودُ إِلَى الْمُصْحَفِ فَأَقْرَأُ فِيهِ قَالَ لَا حَتَّى تَتَوَضَّأَ لِلصَّلَاةِ.[6]

راوی از امام سؤال نمود که در حال قرائت قرآن نیاز به قضاء حاجت پیدا کردم، پس برخواستم و بعد از بول و استنجاء،

دستم را تطهیر کردم و بعد مشغول قرائت قرآن ‌شدم. «آيا چنین کاری صحیح است؟» حضرت در جواب فرمود: خیر، مگر اینکه وضو بگیری!

کیفیت استدلال: برخی از این روایت استفاده نموده‌اند که تطهیر بدن از طهارت خبثیّه برای قاری قرآن که معمولا دستش با قرآن ملاقات می‌کند لازم است زیرا این امر در نزد راوی مفروض و مسلّم بوده که تطهیر دست از نجاسات برای قاری که هنگام قرائت معمولا مس قرآن می‌کند لازم است لذا به امام عرض نمود که بدنم را از نجاست تطهیر کرده‌ام آیا این امر کافی است امام هم آنچه در ذهن راوی مغروس بوده نسبت به لزوم تطهیر ظاهر بدن، تقریر نمودند و ضمناً امر به طهارت حدثیّه هم نمودند.

اشکال: سائل به امام عرض کرد که به جهت قرائت قرآن، بدنم را تطهیر کرده‌ام این عبارت اگر در کلام امام آمده بود حرف شما صحیح بود و دلالت بر لزوم تطهیر ظاهر بدن از نجاسات ظاهری داشت ولی عبارت مزبور تنها در کلام راوی آمده لذا نمی‌توان از آن استفاده کرد که تطهیر بدن برای مس قرآن واجب است و نمی‌توان گفت که امام آنچه در نظر راوی بوده تقریر نموده است.

بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الصَّبَّاحِ جَمِيعاً عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ قَالَ: الْمُصْحَفُ لَا تَمَسَّهُ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ وَ لَا جُنُباً وَ لَا تَمَسَّ خَيْطَهُ[7] وَ لَا تُعَلِّقْهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: ﴿لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾.[8]

ترجمه: امام فرمود: بدون طهارت قرآن را مس نکن و نه در حال جنابت و دست بر خط قرآن نگذار و آن را بر گردن خود حمایل نکن، چرا که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ «جز پاکان قرآن را مس نمی‌کنند.»

کیفیت استدلال: برای حرمت تنجیس قرآن و وجوب تطهیر آن از دو طریق به این روایت تمسّک شده است:

1. امام فرمود: «الْمُصْحَفُ لَا تَمَسَّهُ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ» کلمه طهر مطلق است و به اطلاق شامل طهارت حدثیّه و خبثیّه می‌شود طبق این بیان مس قرآن برای کسی که فاقد طهارت حدثیّه و خبثیّه است حرام است.

2. بنابر این مبنی که کلمه طهر در کلام امام که فرمود: «لَا تَمَسَّهُ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ» به اطلاق شامل طهارت حدثیّه و خبثیّه بشود امام بعد از حکم به حرمت مس قرآن بدون طهارت حدثیّه و خبثیّه، استشهاد به آیه شریفه نمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» طبق این روایت طهارت در آیه شریفه به طهارت خبثیّه هم تفسیر شده است.

بنابراین اگر مقصود از کلمه طهر اعم از طهارت خبثیّه و حدثیّه باشد استدلال به روایت مزبور صحیح است و اما اگر مراد از طهر خصوص طهارت حدثیّه باشد طبق این تفسیر استناد به این روایت صحیح نیست مگر طبق آنچه مرحوم شیخ انصاری فرمود که مورد آیه شریفه اگر چه اشتراط طهارت حدثیّه است به قرینه این که منع شده از این که فرد مس کننده غیر طاهر باشد و این ظهور در اشتراط طهارت حدثیّه دارد لکن به قیاس اولویت می‌توان حکم به اشتراط طهارت خبثیّه نمود زیرا وقتی طهارت حدثیّه در مس قرآن شرط باشد به طریق اولی طهارت از نجاست ظاهریه شرط است زیرا نجاست خبثیّه نجاست عینیّه خارجیّه است.[9]

وجه اولویّت.

در نبود طهارت حدثیّه در ظاهر قذارتی نیست و تنها نقصی در باطن فرد است و با این حال منع از مس قرآن در این حالت شده است حال اگر قذارت باطنی منشا برای منع از مس باشد با این که فرد طهارت ظاهری دارد و موجب برای تنجیس قرآن هم نمی‌شود به طریق اولی نجاست عینیّه خارجیّه که موجب تنجیس قرآن می‌شود ممنوع خواهد بود.[10]

ان قلت: مراد از ممنوعیت مسّ قرآن برای غیر مطهَّر، عدم درک باطن قرآن برای غیر امامان معصوم است زیرا در آیه شریفه کلمه «مُطَهَّرُونَ» اسم مفعول است به معنای کسانی که خداوند آنان را طاهر قرار داده است آیه شریفه اشاره دارد به آیه تطهیر که در آن هم تعبیر به «يُطَهِّرَكُمْ» از باب تفعیل شده است: ﴿إِنَّمٰا يُرِيدُ اللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾.

بنابراین مورد روایت مزبور ائمه معصومین استکه خداوند آنان را از همه جهات طاهر قرار داده است و اما عدم درک برای غیر مطهرون، عدم درک حقیقت معانی قرآن است که تنها در اختیار رسول خدا و ائمه معصومین است که از آن بزرگواران تعبیر به راسخون فی العلم شده است طبق این تفسیر، آیه شریفه دخلی به مسأله طهارت حدثیّه و خبثیّه ندارد و نمی‌توان به استناد آیه شربفه حکم به حرمت تنجیس قرآن نمود.

جواب استاد اشرفی

منعی نیست که آیه شریفه ﴿لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ هم شامل طهارت حدثیّه و خبثیّه شود و هم شامل درک معانی و بطن قرآن شود که اختصاص به راسخون فی العلم دارد چه آن که گفته‌اند «إِنَّ الْقُرْآنَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ[11] شاهد بر این مطلب آن است که در

کلمات فقها و برخی از روایات برای حرمت مس قرآن به همین آیه شریفه تمسّک شده است.

به نظر ما استدلال صاحب جواهر برای اثبات حرمت تنجیس قرآن بهتر است چنان که مرحوم سبزواری هم برای حرمت تنجیس قرآن به ذوق عرفی متشرعه تمسّک نموده که تقریبا همان بیان صاحب جواهر است لذا کلام مرحوم سید ماتن صحیح است که فرمود: حرم امامان معصوم و قرآن در حکم مثل مسجد است که تنجیس آن‌ها حرام و تطهیر آن‌ها هم واجب است.

ان قلت: حرمت تنجیس قرآن و لزوم تطهیر آن اختصاص دارد به قرآن اصلی که در لوح محفوظ است و در اختیار امام معصوم بوده است نه قرآنی که در حال حاضر در اختیار مردم است لذا این قرآن احکام قرآن لوح محفوظی را ندارد.

قلت: قرآن‌های موجود در حال حاضر در حقیقت نشان دهنده همان قرآنی است که بر قلب رسول الله نازل شده و در لوح محفوظ ثابت بوده است لذا همان حرمت و احترام را دارد چه آن که برای وجود-طبق آنچه مرحوم حاجی در منظومه فرموده است- مراتبی است:

1. یک مرتبه آن وجود ذهنی است 2. یک مرتبه وجود لفظی است 3. مرتبه دیگر آن وجود کتبی است و قرآن‌های موجود مراتب وجود کتبی و خارجی قرآنی است که در لوح محفوظ وجود دارد لذا همان احکام را دارد و مورد تعظیم است.

البته این دلیل تنها وافی به اثبات حرمت مس خطوط قرآن است و شامل کاغذ و غلاف و جلد قرآن نمی‌شود و علی القاعده تنجیس آن‌ها حرام نیست لاصالة البرائه ولی با این حال صاحب جواهر می‌فرماید: اگر چیزی دارای احترام باشد متعلقات آن هم به تبع آن دارای احترام است لذا به تبع ضریح مطهر در و دیوار و پارچه روی قبر مطهر هم احترام دارد چنان که پرده کعبه به تبع کعبه احترام دارد اگر اینطور باشد کاغذ و غلاف و جلد قرآن هم همان احترام را دارد نقل شده که در زمان شاه از طرف شاه عربستان پرده کعبه را به همراه هدایای نفیس دیگری برای مرحوم آیت الله بروجردی به عنوان هدیه فرستادند ایشان تنها پرده را قبول نمود و بقیه هدایا را بر گرداند.

آنچه از ادلّه استفاده کردیم حرمت تنجیس قرآن است سوال این است که آیا تطهیر آن هم واجب است یا خیر؟ از آیه شریفه

﴿لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ استفاده می‌شود که قرآن باید پیوسته طاهر باشد البته بنابر این مبنی که آیه شریفه شامل طهارت خبثیّه هم بشود با این بیان باید حتی قرآن‌هایی که در اختیار بچه‌ها قرار دارد مانع از دست زدن بچه‌ها بدون وضو و بدون طهارت خبثیّه شویم مثلا روی آن‌ها پلاستیک بکشیم زیرا در این جهت فرقی بین بچه و غیر بچه نیست مگر این که بگوییم بچه‌ها تکلیف ندارند و آیه شریفه شامل غیر مکلّف نمی‌شود.

 


[1] و ألحق الشهيدان و المحقق الثاني و غيرهم بالمساجد الضرائح المقدسة و المصحف المعظم، فيجب إزالة النجاسة عنه، كما يحرم تلويثه أو مطلق المباشرة، و هو جيد فيهما و في كل ما علم من الشريعة وجوب تعظيمه و حرمة إهانته و تحقيره، كالتربة الحسينية و السبحة و ما أخذ من طين القبر للاستشفاء و التبرك به ككتابة الكفن به و نحوها و إناطة الحكم بذلك أولى من البحث في خصوصيات الأفراد، إذ مستحق التعظيم و محرم التحقير من جميع ما له تعلق في قبور الأئمة (عليهم السلام) من الأثاث كالصندوق و غيره فضلا عنها أنفسها، و في المصحف بل المصاحف من ورقها و غلافها إذا كان متصلا بها مما لا خفاء فيه في المذهب، كما لا خفاء في تحقق الإهانة و هتك الحرمة بتلويثه بالنجاسة، بل بمطلق مباشرته لها، و لعل ذلك مختلف باختلاف الناس و المقاصد و النيات. جواهر الكلام في شرح. شرائع الإسلام، ج‌6، ص: 98‌
[5] بحوث في شرح العروة الوثقى، ج‌4، ص: 316‌.
[7] في نسخة الآخر خطه.
[9] كتاب الطهارة (للشيخ الأنصاري)، ج‌2، ص: 407‌.
[10] اشکال مرحوم خویی به استدلال مرحوم شیخ انصاری: أنّه لا ملازمة بين حرمة مسّ المحدث لخط المصحف و حرمة تنجيس المتطهر له، إذ لا علم لنا بملاكات الأحكام الشرعية، و من المحتمل وجود خصوصيّة في المحدث تقتضي المنع فيه و لم تكن تلك الخصوصية في المتطهر و إن أوجب مسّه التنجيس. و بعبارة أخرى: أنّ المطهرون صفة للإنسان لا العضو من البدن، و ثبوت حرمة المسّ على الشخص المتصف بعدم الطهارة لا يلازم ثبوت حرمة مسّ العضو المتنجّس من الشخص المتطهر و إن أوجب السراية، فضلا عن الأولويّة. فقه. الشيعة - كتاب الطهارة، ج‌4، ص: 100‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo