درس خارج فقه استاد اشرفی
1400/11/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: برّرسی کلام محقق خویی، مرحوم صاحب جواهر و مرحوم شهید صدر در حکم دادن قرآن به فرد کافر.
مرحوم سید در ضمن حرمت تنجیس قرآن مسائلی را مطرح نمودند مثل حرمت نوشتن قرآن با مرکّب نجس، حرمت دادن قرآن به کافر، قرار دادن قرآن بر روی چشم متنجّس... این در حالی است که برای اثبات حرمت موارد مزبور نص خاصی وارد نشده تا در آن نص از نظر سندی یا دلالی بحث کنیم لکن طبق آنچه صاحب جواهر ذکر نمود استدلال برای حرمت در این موارد تام و کامل است ایشان فرمود: هر آنچه در شریعت مقدس اسلام از آن به عظمت یاد شده و مورد تعظیم و تکریم واقع شده است و تنجیس آن هم منافات با تعظیمش دارد، تنجیس آن حرام و تطهیرش واجب است بلکه بنای عقلای عالم بر این است که اگر چیزی در جامعهای مورد تعظیم و احترام مردم باشد تحقیر و هتک آن را ناپسند میدانند لذا تفکر کمونیستها که اخلاق و خداوند را از مکتب خود جدا کنند چنین تفکری برخلاف وجدان بشری و بنای عقلاست.
در مکتب اسلام هم این بنای عقلاء مثل مکاتب دیگر وجود دارد که آنچه محترم در نزد شارع مقدس است نباید به آن بی احترامی شود لذا منع از مس غیر مطهَّر هم در آیه شریفه ﴿لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ طبق همین سیره عقلایی است اعم از این مراد از آیه شریفه منع از درک مفاهیم قرآن باشد چنان که مرحوم استاد خویی قائل بدان شده است یا مقصود خصوص اشتراط طهارت حدثیه باشد چنان که برخی دیگر قائل بدان شدهاند یا به قول مرحوم شیخ انصاری مراد طهارت حدثیه باشد و به قیاس اولویت شامل طهارت خبثیّه هم شود.
مویّد بر این مطلب روایاتی است که در ابواب مختلف فقهی از جمله در باب 16 از ابواب جنابت ذکر شده است در روایتی از این باب آمده که ابوبصیر با حالت جنابت وارد مجلس امام شد حضرت فوراً او را مورد عتاب قرار داد و فرمود: ای ابوبصیر مگر نمیدانی در مجلس ائمه نباید با حال جنابت وارد شوی و در باب 12 از ابواب وضو حدیث 3 امام فرمود: نباید قرآن را بدون طهارت حدثیه مس کنی و نیز روایاتی که در هنگام استماع قرآن، امر به سکوت نموده است که به برخی از این روایات به عنوان نمونه اشاره میشود:
1. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِي بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ عَنْ أَبِي طَالِبٍ يَعْنِي عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الصَّلْتِ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: خَرَجْنَا مِنَ الْمَدِينَةِ نُرِيدُ مَنْزِلَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَلَحِقَنَا أَبُو بَصِيرٍ خَارِجاً مِنْ زُقَاقٍ وَ هُوَ جُنُبٌ وَ نَحْنُ لَا نَعْلَمُ حَتَّى دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى أَبِي بَصِيرٍ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِجُنُبٍ أَنْ يَدْخُلَ بُيُوتَ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ فَرَجَعَ أَبُو بَصِيرٍ وَ دَخَلْنَا.[1]
2. مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْمُفِيدُ فِي الْإِرْشَادِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ وَ كَانَتْ مَعِي جُوَيْرِيَةٌ لِي فَأَصَبْتُ مِنْهَا ثُمَّ خَرَجْتُ إِلَى الْحَمَّامِ فَلَقِيتُ أَصْحَابَنَا الشِّيعَةَ وَ هُمْ مُتَوَجِّهُونَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَخِفْتُ أَنْ يَسْبِقُونِي وَ يَفُوتَنِي الدُّخُولُ إِلَيْهِ فَمَشَيْتُ مَعَهُمْ
حَتَّى دَخَلْتُ الدَّارَ فَلَمَّا مَثُلْتُ بَيْنَ يَدَيْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ نَظَرَ إِلَيَّ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ بُيُوتَ الْأَنْبِيَاءِ وَ اوّلاًدِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَدْخُلُهَا الْجُنُبُ فَاسْتَحْيَيْتُ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي لَقِيتُ أَصْحَابَنَا فَخَشِيتُ أَنْ يَفُوتَنِي الدُّخُولُ مَعَهُمْ وَ لَنْ أَعُودَ إِلَى مِثْلِهَا وَ خَرَجْتُ.[2]
3. بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الصَّبَّاحِ جَمِيعاً عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ قَالَ: الْمُصْحَفُ لَا تَمَسَّهُ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ وَ لَا جُنُباً وَ لَا تَمَسَّ خَيْطَهُ[3] وَ لَا تُعَلِّقْهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ:لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ.[4]
موید دیگر قضایایی است که از فقها در این جهت نقل شده است که به چند مورد از آن اشاره میشود:
1. مرحوم آقا باقر بهبهانی در اواخر عمر شریف خود به مریضی آلزایمر مبتلی شدند با آن مقام علمیکه داشتند به جهت این که فقه ایشان تعطیل نشود لمعه تدریس مینمود نقل شده در جلسه درس ایشان، طلبهای با حالت جنابت وارد شد ایشان آرام به وی فرمود: با حالت جنابت نباید در مجلس فقه آل محمد وارد شوی.
2. در شرح حال مرحوم شیخ محمد تقی عاملی صاحب کتب متعدّد فقهی، نقل شده که ایشان فرمود: در عرفاًن شاگرد مرحوم قاضی بودم مرحوم قاضی ره بعد از درس به همراه برخی از شاگردان از جمله مرحوم عاملی ره به قبرستان وادی السلام میرفتند گاهی شاگردان خیلی معطل میشدند این توقف زیاد استاد برای شاگردان سوال شده بود که علت این همه تاخیر چیست؟
مرحوم عاملی ره نقل میکند که یک روز بعد از مطالعه زیاد خیلی خسته شدم و پای خود را دراز کرده بودم ولی تردید داشتم که آیا دراز کردن پابه طرف کتب فقهی جائز است یا خیر، در همین حال خوابم برد فردای آن روز خدمت مرحوم قاضی رسیدم ایشان بیدرنگ به من فرمود: دراز کردن پا به سوی کتب فقهی کار قبیح و زشتی است زیرا در این کتب، فقه آل محمد است از استاد سوال کردم شما از کجا مطلع بر این امر شدید؟
استاد در جواب فرمود: از توقّف زیاد در وادی السلام، با این بیان هر دو سوال من را جواب دادند، از همین این جهت فقها حکم نمودهاند:که نماز خواندن جلوتر از قبر مطهر امام جائز نیست و برخی هم آن را مبطل نماز دانستهاند و قس علی هذا فعلل و تفعلل.
از مجموع این امور کشف میشود که آنچه مورد تعظیم و احترام شارع مقدس واقع شده است هر عملی که منافات با تعظیم و
احترام آن داشته است مثل تنجیس قرآن، باید ترک شود این اصل در نزد عقلای عالم در هر مکتبی امری مسلّم و پذیرفته شده است لذا احکامیکه مرحوم سید در مسأله 21 و بعد آن ذکر نموده بر همین اساس است و نیاز به دلیل مستقلی ندارد در مسأله21 فرمود: ازاله نجاست از ورق قرآن مجيد و خط آن و نیز جلد و غلاف آن واجب است و نیز مس خط قرآن يا ورق آن با عضو متنجّس در فرض هتک حرام است و در مسأله 22 فرمود: نوشتن قرآن با مركّب نجس حرام است چه از روى جهل باشد چه از روی عمد و در صورت نوشتن محو کردن آن واجب است و در مسأله 23 فرمود: دادن قرآن به كافر حرام است و اگر در قرآن در اختیار کافر باشد گرفتن آن از او واجب است.
در مکاسب محرمه بحث شده که آیا فروختن عبد مسلمان به کافر جائز است یا خیر، برخی به استناد آیه شریفه ﴿وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً﴾[5] حکم به حرمت نمودهاند سول این است که بنابر حرمت آیا میتوان از مورد آیه شریفه، تعدی کرد به حرمت در اختیار قرار دادن قرآن به کافر و با القای خصوصیت از حرمت تسلیط کافر بر مسلمان بگوییم: دادن قرآن هم طبق آیه شریفه به کافر ممنوع است؟ بسیاری از بزرگان این امر را نپذیرفته و معتقدند که مورد آیه شریفه تنها حرمت تسلیط کافر بر عبد مسلمان است و شامل غیر آن نمیشود زیرا ما مطلع بر ملاکات احکام نیستیم شاید در تسلیط عبد مسلمان خصوصیتی وجود داشته باشد که بدان جهت حرام شده و آن خصوصیت در تسلیط کافر بر قرآن وجود نداشته باشد لذا مرحوم شیخ حسین حلی میفرماید: قیاس عبد مسلمان به قرآن در حرمت تسلیط به کفار صحیح نیست.
لکن طبق آنچه گفتیم مسأله قابل حل است از این جهت که قرآن از اظهر مصادیق حرمات الله است از طرفی کافر احتراز از نجاسات نمیکند و بدنش هم نجس است لذا اگر قرآن را در اختیار او قرار دهیم عادتاً موجب تنجیس آن میشود طبعا دادن قرآن به کافر جائز نیست.
ان قلت: دادن قرآن به کفار، اعانه بر اثم است و با این کار قرآن را در معرض تنجیس قرار میدهیم زیرا اگر قرآن را در اختیار او قرار دهیم بالاخره به دست یا بدن کافر برخورد کرده و موجب تنجیس قرآن میشود و چون اعانه بر اثم طبق برخی از روایات و آیه شریفه ﴿لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ﴾[6] حرام است دادن قرآن به کفار هم از باب اعانه بر اثم حرام است همانطور که فروش انگور به کسی که میدانیم آن را تبدیل به خمر میکند حرام است بر این اساس اگر در اختیار کافر باشد برای جلوگیری از منکر، گرفتن آن از کافر هم واجب است.
مناقشه استاد خویی ره.
اما این که فرمودید دادن قرآن به کافر موجب تنجیس قرآن میشود این امر دائمی و قطعی نیست زیرا ممکن است قرآن در اختیار کافر باشد و مس نکند و صرفا در قفسه کتاب به عنوان دکوراسیون بگذارد بنده خود شاهد بودم که خانمی به کتابفروشی مراجعه کرد و گفت مقداری کتاب یک اندازه و یک رنگ را برای من کنار بگذارید برای تزئین در کتابخوانه میخواهم.
ضمن این که در فرض مس، ممکن است دادن قرآن به کافر رجحان داشته باشد در صورتی که موجب هدایت فرد شود چه آن که بسیار اتّفاق افتاده که کافری با خواندن قرآن و نهج اللبلاغه گرایش به اسلام و شیعه پیدا کرده است شاید مطالعه قرآن منشأ برای گرایش کافر به اسلام شود لذا گاهی فوائد دادن قرآن به کافری که در مسیر هدایت و تحقیق است رجحان دارد بر مس قرآن.
در مصاحبه تلوزیونی شنیدم که مردی میگفت: من ابتدا در آمریکا زندگی میکردم و مسلمان نبودم و اهل نماز و روزه هم نبودم تا این که مادرم قرآنی را به من هدیه کرد ابتدا من علاقه و رغبتی به آن نداشتم ولی با این حال آن را گرفتم اتّفاق ا روزی در هواپیما نگاه گذرایی به آن کرده و به این آیه رسیدم که میفرماید: ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هٰذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً﴾[7] با خود گفتم این چه کتابی است که به همه دنیا اعلان میکند که نمیتوانید به مثل این قرآن بیاورید حتماً معانی عالی دارد بعد درصدد تحقیق بر آمدم و بالاخره بعد از تحقیق فراوان عابد زاهدی شدم.
همین جرج جرداق که سابق مسیحی بود و مسیحی هم باقی ماند در خاطرات خود مینویسد: من دویست بار نهج البلاغه را مطالعه کرده و هر بار از آن چیزهایی را فهمیدهام که سابق نفهمیده بودم[8] لذا اینطور نیست که مس قرآن برای کافر همیشه حرمت داشته باشد بلکه اگر مقدمه بر تحقیق و هدایت فرد شود از باب تقدیم اهم بر مهم حرمتی ندارد.
اما منع کبری از این جهت است که دلیلی بر حرمت اعانه بر اثم نداریم زیرا طبق آیه شریفه آنچه حرام است ﴿لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ
وَ الْعُدْوَانِ﴾[9] حرمت تعاون بر مطلق اثم و ظلم است ولی اعانه بر اثم مطلقا حرام نیست و تنها اعانهای حرام است که دخیل در تحقق، همانند علت آن باشد مثلا عمل مکلف سبب وقوع حرام شود و به عباره اخری حرمت اعانه منحصر به صورتی است که بین سبب و مسبّب، اراده و اختیار و انتخاب مباشر دخیل باشد، در این صورت حرام است، و الا حرام نیست یا به قول مرحوم علّامه تبریزی تنها اعانه بر ظلم حرام است نه اعانه بر سایر محرمات آری تعاون که امر طرفینی است بر هر اثمی حرام است.
هذا بالنسبة إلى إعطاء المصحف للكافر اما وجوب اخذ قرآن از کافر هم ثابت نیست از این جهت که کفار ذمیکه در حکومت اسلامی زندگی میکنند آزادند و ردع آنان نسبت به چیزهایی که در نزدشان حرام نیست واجب نیست با توجه به این که طبق آیین آنان دست زدن به قرآن حرمتی ندارد.
به علاوه مرحوم استاد خویی ره میفرماید: اگر اینطور باشد در اختیار قرار دادن تورات و انجیل هم به کفار بناید جائز باشد زیرا در آن اسماء الله است علاوه بر این که همه آن تحریف هم نشده است.
بر این اساس غالب محشین عروه در حواشی خود به مرحوم سید اشکال کردهاند که اگر دادن قرآن به کفار موجب هتک حرمت قرآن یا موجب اهانت به قرآن شود حرام است و الا حرمت ثابت نیست زیرا اوّلاً تعاون بر اثم صادق نیست زیرا تعاون بر اثم انجام فعل حرام بوسیله طرفین است که فرض آن است که چنین نیست و اعانه بر اثم هم مطلقا حرام نیست زیرا قدر مسلم آنچه دلیل بر حرمت آن داریم اعانه بر ظلم است و ضمن اعانهای حرام است که سبب وقوع حرام شود و چون علم نداریم که دادن قرآن به کافر سبب تنجیس آن میشود و ممکن است به جهت مقاصد دیگری قرآن را اخذ کند لذا دادن قرآن حرمتی ندارد.
مرحوم شهید صدر در مسأله حرف زیبایی را مطرح کرده ایشان میفرماید: به قرینه روایت عبد الحمید که فرمود: «الْمُصْحَفُ لَا تَمَسَّهُ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ» و سپس حکم مزبور را تطبیق به آیه شریفه نمود ﴿لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾.[10]
طبق این تفسیر از آیه شریفه استفاده میشود که قرآن باید از هرگونه نجاستی حفظ شود قرآن آنقدر محترم و مقدس است که نباید دست غیر مطهر به آن برسد این خطاب متوجه عموم مسلمانان شده و همگی باید مراقبت کنند تا قرآن از دسترس غیر مطهرین به دور نگاه داشته شود طبق این بیان دادن قرآن به کافر جائز نیست و اگر در اختیار کافر باشد گرفتن از او لازم و واجب است زیرا این وظیفه عموم مسلمانان است که از مس قرآن توسّط کافر ممانعت کنند و اما این که استاد خویی فرمود: ما علم به تنجیس قرآن توسّط کافر نداریم این کملطفی است زیرا اگر قرآن در اختیار کافر باشد و آن را مطالعه هم بکند عادتاً دستش به قرآن و ورق قرآن ملاقات میکند و بین این دو تلازم عرفی است.
حاصل مطلب تا به اینجا این شد که دادن قرآن به کافر دخلی به حرمت تسلیط کافر بر عبد مسلمان ندارد و اما این که جمعی گفتهاند علم نداریم که کافر سبب تنجیس قرآن میشود و در فرض شک چون شبهه موضوعیه است و علم به تنجیس و مس کتابت قرآن توسّط کافر نداریم برائت جاری میکنیم این کلام به نظر ما صحیح نیست زیرا دادن قرآن به کافر عادتا ملازمه دارد با ملاقات به بدن کافر لذا کلام مرحوم سید صحیح به نظر میرسد که فرمود: «لا يجوز إعطاؤه بيد الكافر و إن كان في يده يجب أخذه منه».