< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: برّرسی حکم قرار دادن قرآن بر پیشانی نجس/ حکم تنجیس تربت حسینی و تربت سایر ائمه /

مرحوم حکیم به نقل از کتاب تنقیح المقال می‌فرماید: به تواتر ثابت شده که احترام به قبور انبیای الهی و ائمّه هداة معصومین به جهت انتسابشان به خداوند، واجب است از این جهت که احترام به آن بزرگواران در حقیقت احترام به خداوند است آنان به جهت مقام والایی که نزد خداوند دارند، مقرّبان درگاه الهی هستند تا جایی که در زیارت مطلقه آقا امام حسین که مرحوم صدوق آن را از معتبرترین زیارات دانسته، آمده است: «إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ» یعنی آنچه خداوند در امور مختلف اراده و تقدیر نموده به سوی شما فرود ‌آمده و از خانه‌های شما صادر می‌شود.

و یا در زیارت دیگر امام حسین آمده است: «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ» نقل شده که ابوحنیفه یا شخص دیگری از بزرگان عامه به امام باقر عرض کرد: نمی‌دانم چرا زمانی که در محضر شما هستم قدرت چندانی بر حرف زدن، ندارم حضرت فرمود: از این جهت که در بیوتی وارد شده‌ای که خداوند آن را بزرگ شمرده و رفعت داده است ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ﴾.[1]

به جهت مقام والایی که ائمه هداة معصومین نزد خداوند دارند، قبور آن بزرگواران و حتی تربت قبور آنان محترم است منتها در بین ائمه برای تربت حسینی بالخصوص آثار و فوائد خاصی ذکر شده است ولی با این حال «کلهم نور واحد» همه آنان دارای احترام هستند چنان که فرمود: «كلُنّا واحدٌ أوَّلُنَا مُحَمَّد أوْسَطُنا مُحَمَّد آخِرُنَا مُحَمَّد و كلُنّا مُحَمَّد؛ فلا تُفرّقوا بينِنا»[2] همگی آن ذوات مقدسه در نزد خداوند عزیز و محترمند از این رو، اهانت به آن بزرگواران اهانت به ذات اقدس الهی شمرده می‌شود همچنان که اهانت به انبیاء و قرآن اهانت به خداوند شمرده می‌شود در دعای رجبیّه به خداوند عرض می‌کنیم:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّكَ الْمُسْتَبْشِرُونَ» تا آنجا که عرض می‌کنیم: «لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِيَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَيْكَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ...»

بنابراین روشن و واضح است که هتک حرمت قبور آن بزرگواران از اظهر مصادیق هتک حرمات اللّه مثل این که کسی عذره را به ضریح مطهر بمالد یا آب دهان بیاندازد نقل شده که متوکل عباسیِ ملعون، شبیه چنین جسارتی را مرتکب شده است همچنین هتک حرمت قرآن بوسیله تنجیس، هتک حرمات الله است.

با توجه به این مقدمه مرحوم سید در مسأله 21 می‌فرماید: ازاله‌ نجاست از ورقِ و خط قرآن و جلد و غلاف آن واجب است در

صورتی که بقاء نجاست مستلزم هتك حرمت قرآن باشد و به قول مرحوم استاد خویی اگر کسی تعمداً چنین کند علاوه بر حرمت تکلیفی، موجب برای کفر و ارتداد است.

مرحوم سید در این مسأله حرمت تنجیس قرآن را مقیّد به صدق عنوان هتک نموده ولی در مسائل بعدی قید هتک را ذکر ننموده و به نحو مطلق حکم به حرمت تنجیس نموده است لذا غالب محشین عروه به مرحوم صاحب عروه اشکال نموده‌اند که طبق آنچه در مسأله21 حرمت تنجیس قرآن را مقیّد به هتک نمودید لازم بود که در مسائل بعد هم، مثل حرمت دادن قرآن به کافر و حرمت نهادن قرآن بر چشم متنجّس... این قید را ذکر می‌نمودید.

در دفاع از مرحوم صاحب عروه برای حکم به حرمت تنجیس قرآن در مسائل بعد به نحو مطلق، می‌توان همان کلام صاحب جواهر را گفت که فرمود: هر آنچه در شریعت مقدس اسلام از آن به عظمت یاد شده و خداوند برای آن احترام خاصی قائل شده است مناسبت حکم و موضوع اقتضاء دارد که این امور از نجاسات و پلیدی‌ها دور نگاه داشته شوند بر این اساس نوشتن قرآن با مرکب نجس حرام و محو آن هم برای رفع اهانت واجب است از این جهت که تنجیس قرآن یا بقاء نجاست آن مناسبتی با تعظیم قرآن ندارد و بلکه هتک حرمت قرآن شمرده می‌شود اگر چه فرد قصد هتک نداشته باشد.

یا می‌توان استدلال مرحوم شیخ را ذکر کرد که فرمود: آیه شریفه ﴿لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ اگر چه در مقام بیان اشتراط طهارت حدثیه برای مس قرآن است لکن به قیاس اولویت شامل طهارت خبثیه هم می‌شود زیرا وقتی طهارت حدثیه که امر معنوی است در مس قرآن شرط باشد به طریق اولی طهارت از نجاست ظاهریه خارجیه شرط است ضمن این که روایت ابراهیم بن عبد الحمید هم موید بر همین برداشت است زیرا در این روایت برای حرمت مس قرآن نسبت به فاقد طهارت «غَيْرِ طُهْرٍ» استناد به آیه شریفه: ﴿لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ شده است و چون کلمه طهر مطلق است و شامل طهارت خبثی و حدثیه می‌شود می‌توان استفاده کرد که مطهرون در آیه شریفه هم شامل فاقد طهارت حدثیه و خبثیه می‌شود طبق این بیان مطلقِ دادن قرآن به کافر حرام است ولو این که عنوان هتک بر آن صادق نباشد چه آن که کافر نجس است به علاوه احتراز از نجاسات ظاهری هم ندارد و تماس او با قرآن عادتاً موجب تنجّس قرآن می‌شود.

ولی با این حال مرحوم استاد خویی ره معتقد است که کلمه مطهرون در آیه شریفه شامل طهارت حدثیه و خبثیه نمی‌شود زیرا کلمه «مُطَهَّرُ» اسم مفعول از باب تفعیل است و مراد از منع مس قرآن برای غیر مطهَّر، عدم درک باطن قرآن برای غیر امامان معصوم است کسانی که خداوند آنان را تکوینا، طاهر از هر گونه خطا و لغزش و پلیدی قرار داده است طبق این بیان، آیه شریفه اشاره دارد به آیه تطهیر که در آن هم تعبیر به «يُطَهِّرَكُمْ» شده است ﴿إِنَّمٰا يُرِيدُ اللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾ لذا آیه ﴿لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ ارتباطی به اشتراط طهارت خبثیه و حدثیه ندارد و اما این که در روایت ابراهیم بن حمید منع از مس در حالت غیر طهر شده و سپس مستند آن را آیه شریفه ذکر نموده است مرحوم استاد خویی ره می‌فرماید وجه تطبیق

امام برای ما معلوم نیست ضمن این که روایت ضعیف السند است.

مناقشه مرحوم شهید صدر ره در کلام مرحوم استاد خویی

طبق روایت عبد الحمید که امام فرمود: «الْمُصْحَفُ لَا تَمَسَّهُ عَلَى غَيْرِ طُهْرٍ» و سپس حکم مزبور را تطبیق به آیه شریفه ﴿لٰا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ نمود از آیه شریفه استفاده می‌شود که قرآن باید از هرگونه نجاستی حفظ شود نباید دست غیر مطهر به آن برسد این خطاب متوجه عموم مسلمانان شده و همگی باید مراقبت کنند تا قرآن از دسترس غیر مطهرین به دور نگاه داشته شود طبق این بیان از تطبیق روایت به آیه شریفه، دادن قرآن به کافر جائز نیست و اگر هم در اختیار کافر باشد بر عموم مسلمانان واجب است که قرآن را از او بگیرند ولو این که مستلزم هتک نشود و علم به تنجیس قرآن هم نداشته باشیم این وظیفه عموم مسلمانان است.

اما این که مرحوم استاد خویی فرمود: چون علم به ملاقات قرآن با بدن کافر نداریم دادن آن به کافر منعی ندارد به نظر ما این کلام صحیح نیست زیرا اگر قرآن را در اختیار کافر قرار دهیم عادتاً با دست یا سایر اجزای بدن او ملاقات خواهد کرد و این که در کتابخانه به عنوان زینت بگذارد و اصلا دست به آن نزند بسیار امر نادری است طبق این بیان، دادن قرآن به کافر جائز نیست.

بر این اساس کلام مرحوم سید ره در مسائل بعدی که به نحو مطلق حکم نموده به حرمت تنجیس قرآن یا حرمت دادن قرآن به کافر، علی القاعده است از همین مطلب حکم مسأله 24 هم واضح می‌شود که مرحوم سید به نحو مطلق فرمود: حرام است گذاشتن قرآن بر روی چشم متنجّس و به اطلاق شامل می‌شود حتی موردی را که عنوان هتک بر آن صادق نباشد و چشم متنجّس هم خشک باشد به طوری که موجب انتقال نجاست به قرآن نشود همچنین واضح می‌شود حکم مسأله 25 که مرحوم سید به نحو مطلق حکم به حرمت تنجیس ترتب حسینی نمودند ولو این که عنوان هتک بر آن صادق نباشد.

مسألة 24: يحرم وضع القرآن على العين النجسة‌كما أنه يجب رفعها عنه إذا وضعت عليه و إن كانت يابسة‌.

ترجمه:حرام است گذاشتن قرآن شريف بر روى چشمِ متنجّس و اگر چشم متنجّس را روی قرآن بگذارد برداشتن آن از روی قرآن واجب است اگر چه نجاست خشك باشد و قابل برای انتقال نجاست به قرآن نباشد.

مسأله 25: يجب إزالة النجاسة عن التربة الحسينية‌ بل عن تربة الرسول و سائر الأئمة ص المأخوذة من قبورهم و يحرم تنجيسها و لا فرق في التربة الحسينية بين المأخوذة من القبر الشريف أو من الخارج إذا وضعت عليه بقصد التبرك و الاستشفاء و كذا السبحة و التربة المأخوذة بقصد التبرك لأجل الصلاة‌.

ترجمه: واجب است ازاله‌ نجاست از تربت حسينی بلكه از تربت حضرت رسول و ساير ائمّه اطهار و تنجيس ‌تربت آن بزرگواران حرام است و در این جهت فرقى نيست که تربت سيد الشهداء را از قبر شريف برداشته باشند يا از خارج آورده و به

قصد تبرّك و استشفاء روی قبر مطهر گذاشته باشند همچنين است تسبيح و تربتى كه به قصد تبرّك به جهت نماز ساخته شده است.

توضیح ذلک: گاهی از زمین کربلا یا از کنار قبر امام مطهر، مقداری خاک را برداشته و برای ساخت آجر یا غیر آن استفاده می‌کنند آیا چنین کاری جائز است یا خیر؟ در سابق که اطراف حرم وسعت پیدا نکرده بود اطراف حرم حسینی و یا حرم دیگر امامان معصوم توالت‌های متعدّدی ساخته می‌شد و از خاک اطراف حرم هم برمی‌داشتند و از آن در ساختن آجر و خانه استفاده می‌کردند تنجیس خاک‌های اطراف حرم، حرام نیست ولی سوال این است تا چه محدوده منعی ندارد و چه خاکی حرمت دارد و تنجیس آن حرام است؟

نقل شده که مرحوم مقدس اردبیلی وقتی به کربلا می‌رفت ظرفی برمی‌داشت و بول و غائط خود را در آن می‌ریخت به جهت حفظ احترام کربلا و بعد از دور شدن از چهار فرسخی کربلا آن را دفن یا تخلیه می‌کرد از این جهت که در روایات محدوده کربلا تا چهار میل و گاه چهار فرسخ ذکر شده است چنین کاری قطعاً واجب نیست و ایشان مرد استثنایی بوده است شاهد بر این مطلب آن است که الی ما شاء الله در کربلا توالت ساخته شده است و در روایت هم وارد شده که هر مکانی که در آن مسجد ساخته شده، خون شهدیدی در آنجا ریخته شده و هر مکانی هم که توالت در آنجا ساخته شده، خون فرد خبیثی ریخته شده است.

تربتی که از روی قبر مطهر برداشته می‌شود و یا خاکی که روی قبر مطهر برای تبرک ریخته می‌شود و دوباره برمی‌دارند این دو خاک قطعاً حرمت داشته و تنجیس آن حرام است همچنین اگر از اطراف حرم، خاکی را به قصد تبرک برداند این خاک هم دارای احترام است این امر اختصاص به تربت حرم مطهر حسینی ندارد بلکه شامل ترتب همه امامان معصوم می‌شود تسبیح هم همین حکم را دارد در صورتی که از قبر مطهر برداشته شود یا به قصد تبرک از اطراف حرم بردارند و طبق فرمایش مرحوم صاحب جواهر چنین تربتی دارای احترام است و تنجیس آن حرام و تطهیر آن در صورت تنجیس، واجب است ولو این که عنوان هتک بر آن صادق نباشد و به قصد اهانت هم تنجیس نشود زیرا ترتب حسینی از چیزهایی است که نزد خداوند محترم است و تعظیم آن با نجاست سازگار نیست مرحوم حکیم از کتاب تنقیح المآل نقل می‌نماید که روایاتی که در حرمت تنجیس ترتب ذکر شده متواتر است برخی از این روایت ناظر به موردی است که فرد تربت را به قصد تبرک از زمین کربلا بردارد اما برخی از روایاتی که در مقام وارد شده است:

    1. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ رَجُلٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الطِّينُ حَرَامٌ كُلُّهُ كَلَحْمِ الْخِنْزِيرِ وَ مَنْ أَكَلَهُ ثُمَّ مَاتَ فِيهِ لَمْ أُصَلِّ عَلَيْهِ إِلَّا طِينَ الْقَبْرِ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ مَنْ أَكَلَهُ لِشَهْوَةٍ لَمْ يَكُنْ لَهُ فِيهِ شِفَاءٌ. [3]

2. جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ فِي الْمَزَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصَمِّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ طِينِ الْحَائِرِ هَلْ فِيهِ شَيْ‌ءٌ مِنَ الشِّفَاءِ فَقَالَ يُسْتَشْفَى مَا «بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْقَبْرِ عَلَى رَأْسِ أَرْبَعَةِ أَمْيَالٍ وَ كَذَلِكَ قَبْرُ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ وَ كَذَلِكَ طِينُ قَبْرِ الْحَسَنِ وَ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدٍ فَخُذْ مِنْهَا فَإِنَّهَا شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ وَ جُنَّةٌ مِمَّا تَخَافُ وَ لَا يَعْدِلُهَا شَيْ‌ءٌ مِنَ الْأَشْيَاءِ لِلَّذِي يَسْتَشْفِي بِهَا إِلَّا الدُّعَاءُ وَ إِنَّمَا يُفْسِدُهَا مَا يُخَالِطُهَا مِنْ أَوْعِيَتِهَا وَ قِلَّةُ الْيَقِينِ لِمَنْ يُعَالِجُ بِهَا وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ إِلَى أَنْ قَالَ: وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ بَعْضَ مَنْ يَأْخُذُ مِنَ التُّرْبَةِ شَيْئاً يَسْتَخِفُّ بِهِ حَتَّى إِنَّ بَعْضَهُمْ يَضَعُهَا فِي مِخْلَاةِ الْبَغْلِ وَ الْحِمَارِ وَ فِي وِعَاءِ الطَّعَامِ وَ الْخُرْجِ فَكَيْفَ يَسْتَشْفِي بِهِ مَنْ هَذَا حَالُهُ عِنْدَهُ.[4]

3. عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الطِّينِ فَقَالَ أَكْلُ الطِّينِ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَيْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ‌ ‌الْخِنْزِيرِ إِلَّا طِينَ الْحَائِرِ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ أَمْناً مِنْ كُلِّ خَوْفٍ.[5]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo