< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم تنجیس تربت حسینی / حکم وقوع قرآن در بالوعه/ برّرسی حکم تنجیس قرآن دیگری از حیث ضمان.

مسأله 25: يجب إزالة النجاسة عن التربة الحسينية‌ بل عن تربة الرسول و سائر الأئمة ص المأخوذة من قبورهم و يحرم تنجيسها و لا فرق في التربة الحسينية بين المأخوذة من القبر الشريف أو من الخارج إذا وضعت عليه بقصد التبرك و الاستشفاء و كذا السبحة و التربة المأخوذة بقصد التبرك لأجل الصلاة‌.

روایاتی که محدوده کربلا را معیّن نموده، مختلف است در برخی از روایات محدوده کربلا 25 ذراع[1] از هر چهار طرف نسبت به قبر مطهّر ذکر شده و در برخی دیگر از روایات یک میل از چهار طرف ذکر شده است هر میل معادل چهار هزار ذراع است و در برخی روایات هم پنج فرسخ[2] از هر طرف ذکر شده است.

با توجه به توسعه مساحت کربلا در روایات، خاک آن از نظر حکم بستگی به نیّت فرد دارد اگر از خاک کربلا به جهت تبرّک بردارند و با آن مُهر بسازند آن مهر دارای حرمت و احترام است طبعاً تنجیس آن حرام و در صورت تنجّس، تطهیر آن واجب است این خاک فرق دارد با خاکی که برای ساختن آجر و مانند آن از زمین کربلا بر‌می‌دارند و منافاتی هم نیست که هر دو خاک یعنی خاکی که به نیت تبرک و برای ساختن مهر برداشته می‌شود و خاکی که برای ساخت آجر برداشته می‌شود هر دو خاک از یک زمین باشند آنچه ملاک است نیّت فرد و انتساب آن به امام حسین است لذا بسیاری از متدیّنین وصیّت می‌کنند که آنان را در کربلا دفن کنند با این که قبرستان کربلا از قبر مطهر حدود 2 میل یا بیشتر فاصله دارد ولی با این حال آن مکان به جهت انتسابش به امام حسین شرافت و عظمت دارد.

بنابراین تربتی که از روی قبر مطهر برداشته می‌شود یا خاکی که از غیر آن محل و به جهت تبرک روی قبر مطهر می‌ریزند تا بعداً از آن مهر درست می‌کنند «البته ادعیّه‌ای هم در این جهت وارد شده است» این دو خاک قطعاً دارای حرمت است و تنجیس آن حرام است بنابراین اگر از زمین کربلا با همان توسعه‌ای که در روایات از زمین کربلا ذکر شده، به قصد تبرّک خاکی را برداند و با آن مهر یا تسبیح بسازند این خاک هم احترام دارد و تنجیس آن حرام و تطهیر آن در صورت تنجیس واجب است.

مسألة 26: إذا وقع ورق القرآن أو غيره من المحترمات في بيت الخلاء‌ أو بالوعته وجب إخراجه و لو بأجرة و إن لم يمكن فالأحوط و الأولى سد بابه و ترك التخلي فيه إلى أن يضمحل.

ترجمه: اگر ورق قرآن يا غير آن از چيزهاى که محترم است «مثل تربت یا تسبیح سید الشهداء » در توالت يا چاه کنیف بیافتد

بيرون آوردن آن، واجب است اگر چه مستلزم پرداخت اجرت باشد و اگر بيرون آوردن، ممكن نباشد احوط و اولى آن است كه درِ آن را ببندند تا در آن مکان تخلّى نشود تا زمانی که ورق قرآن یا تربت حسینی در آن مستهلک شود.

توضیح ذلک: اگر ورقی که در آن خط قرآن است یا مهر و تسبیح حسینی داخل چاه توالت بیافتد چنانچه خروج آن ممکن باشد خارج کردن آن به نحو واجب کفایی بر همگان واجب است اگر چه بیرون آوردن آن نیاز به پرداخت وجه، داشته است زیرا همچنان که تنجیس قرآن و تربت حسینی، هتک و اهانت بزرگی شمرده می‌شود بقاء آن دو هم در توالت هتک و اهانت شمرده می‌شود و اما اگر خارج کردن آن ممکن نباشد در این که آیا استفاده از آن محل برای تخلی جائز است یا خیر،مرحوم سید می‌فرماید:

احوط و اولی آن است که درب آن توالت را ببندند و از آن اجتناب کنند مرحوم سید ماتن، حکم صریح به حرمت نداده و در مسأله احتیاط نموده است وجه عدم حرمت شاید تشکیکی باشد که مرحوم شهید صدر بیان نموده است که: «المتنجّس لا ینجس ثانیاً» یعنی چیزی که متنجّس شده دوباره متنجّس نمی‌شود بر این اساس قرآنی هم که در چاه افتاده متنجّس شده با ریختن نجاست بر آن دوباره متنجّس نمی‌شود تا بگوییم چون تنجیس قرآن حرام است استفاده از آن توالت جائز نیست.

بیان استاد اشرفی

استفاده از این مکان قطعاً حرام است و احتیاط مرحوم سید در مسأله وجهی ندارد لکن حرمت استفاده از آن توالت نه از جهت صدق عنوان تنجّس است تا بگویید «المتنجّس لا ینجس ثانیاً» بلکه حرمت استفاده از آن از این جهت است که در هر مرتبه از بول کردن، هتک جدیدی محقق می‌شود اگر کسی نعوذ بالله روی قرآنی که قبلا متنجّس به بول بوده، مجدد بول کند بول دوّم، هتک جدیدی است لذا اکثر محشین عروه اوّلاً حکم به لزوم خروج آن از چاه در صورت امکان نموده‌اند ثانیاً در فرض عدم امکان خروج، صریحاً حکم به حرمت استفاده از آن مکان نموده‌اند تا زمانی که کاملاً مستهلک شود و به قول مرحوم شیخ عبد الکریم عراقی «فهو مهانه و ایّ مهانه» چه اهانتی بزرگ تر از این است.

آری اگر شخص در موقعیت و شرائطی است که اجتناب از آن برای او حرجی است مثلا هوا به شدت سرد است و دسترسی به مکان دیگری برای قضاء حاجت ندارد در این فرض استفاده از آنجا منعی ندارد لان الضرورات تبیح المحذورات.

اشکال: چه فرقی است بین خاکی که از زمین کربلا برای ساختن آجر برمی‌دارند و بین خاکی که برای ساختن مهر کربلا از زمین کربلا برمی‌دارند که در دوّمی حکم به لزوم رعایت احترام نمودید دون الاول.

جواب استاد اشرفی

این امر بستگی به نیت فرد دارد اگر خاک را برای مهر برداشته، این خاک استناد به امام حسین پیدا کرده و دارای شرافت

و احترام است چه آن که فرمود: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ» و «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ»[3] لذا حکم مسأله بسته نیت فرد دارد و با قطع نظر از نیت اگر خاک را از کنار قبر مطهر بردارد چنین خاکی طبق متفاهم عرفی دارای حرمت و احترام است و نیت فرد برای درست کردن مهر یا نبود نیت، دخیل در لزوم احترام آن خاک نیست ولی اگر از مکان دور از حرم مطهر بردارد در این صورت حرمت آن بستگی به نیت فرد دارد.

مسألة27: تنجيس مصحف الغير موجب لضمان نقصه الحاصل بتطهيره.

ترجمه: نجس كردن قرآن غير، موجب برای ضمان نقص حاصل از تطهیر آن است.

قبل از برّرسی مسأله، سه مقدمه به عرض می‌رسد:

مقدمه اول: ضمان مال در غیر معاملات و دیون به حسب روایات به دو چیز ثابت می‌شود:

الف: اتلاف: به مقتضای اطلاق دلیل «من اتلف مال الغیر فهو ضامن» اتلاف دو نوع است گاهی اتلاف در عین مال غیر است و گاهی اتلاف در زوال وصفی از اوصاف مال است مثل این که فرد، گوسفندی را غصب کند و در مدت غصب موجب لاغر شدن حیوان شود.

ب: استیلای بر مال غیر: گاهی ضمان بواسطه استیلای بر مال غیر است به مقتضای قاعده ید «علی الید ما اخذت حتی تودی» مثل این که کسی مال غیر را غصب کند و در مدت غصب موجب زوال وصفی از اوصاف مال شود یا عین مال تلف شود.

مقدمه دوّم: ایجاد موضوع منشا برای ضمان نمی‌شود مثلا اگر کسی ازدواج کند و زن او چهار قلو بزاید و برای هر کدام از بچه‌ها نیاز به خرید یک شیر خشک در هر هفته به مبلغ 50 هزار تومان داشته باشد اگر این فرد قادر بر خرید نباشد طبعا به جهت حفظ نفس محترمه «بچه‌های در حال هلاکت» بر دیگران واجب است خرج شیر خشک بچه‌ها را به عنوان واجب کافی پرداخت کنند ولی دیگر نمی‌توانند به آن مرد مراجعه کرده و بگویند تو بوسیله جماع سبب ایجاد موضوع شدی که بر ما نفقه بچه‌های تو واجب شود پس تو ضامن این وجه پرداختی هستی، زیرا ایجاد موضوع موجب برای ضامن نمی‌شود.

از همین قبیل است ما نحن فیه که اگر کسی قرآن خود یا قرآن دیگری را نجس کند بر همگان به وجوب کفایی واجب است که آن را تطهیر کنند حال اگر کسی به جهت تطهیر آن وجهی را پرداخت کند فردی که آن را نجس کرده ضامن نیست زیرا ایجاد موضوع موجب برای ضمان نیست.

مقدمه سوّم: در بحث ضمان گاهی سبب ضامن است و گاهی مباشر، اگر مباشر اقوی از سبب باشد مباشر ضامن است مثلا

اگر کسی با دیگری دعوا کند و فردی برای دفاع از او موجب قتل طرف مقابل او شود در اینجا مباشر اقوی است و نمی‌توان به کسی که سبب دعوا شده بگوییم تو ضامن هستی و اما اگر سبب اقوی از مباشر باشد ضمان بر عهده سبب است مثل این که فرد مشغول دعوا شود در این بین اسب این مرد، لگدی بزند و سبب کشته شدن طرف مقابل ‌شود در اینجا سبب اقوی است و ضامن است، توضیح کامل مطلب و انطباق آن با مسأله مزبور ان شاء الله در جلسه آتی، و الحمد لله.

 


[1] ذراع به حد فاصل آرنج تا سر انگشت میانی می‌گویند.
[2] هر فرسخ شرعی سه میل و هر میل بنابر نظر مشهور فقها چهار هزار ذراع و طول هر ذراع ۲۴ انگشت یا دو وجب شخص معمولی است. بنابر این، فرسخ بر حسب ذراع دوازده هزار ذراع خواهد بود مقدار آن بر حسب کیلومتر به طور تقریبی بین پنج تا پنج و نیم کیلومتر محاسبه شده است. منتهی المطلب، ج۶، ص۳۳۵؛ الاوزان و المقادیر، ص۸۶.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo