< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1400/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ بررسی حکم نماز در لباس نجس در فرض جهل به حکم/

در بحث دیروز گذشت که حدیث «لا تعاد» شامل کسی که عالماً و عامداً در بدن یا لباس متنجس نماز خوانده نمی شود و با ترک عمدی جزء یا شرط، اعاده و قضا بر او لازم است زیرا امر اول در وقت باقی است و امر به قضاء بخاطر تفویت واجب ثابت است اما جاهل حکم به جهل تقصیری، که نماز خود را در لباس یا بدن متنجس خوانده است، سوال این است که آیا بر او اعاده نماز در وقت و قضا آن در خارج وقت واجب است یا خیر؟

برخی از حدیث «لا تعاد» استفاده نموده اند که اعاده بر جاهل مقصر، واجب نیست بنابر این که مراد از طهور در این حدیث شریف، طهارت حدثیه باشد و طهارت خبثیه داخل در عقد مستثنی منه باشد نه عقد مستثنی، طبق این تفسیر، اعاده نماز بر جاهل مقصر بعد از کشف خلاف، لازم نیست لکن در شمول حدیث لا تعاد نسبت به جاهل مقصر اشکالاتی مطرح شده است اشکال اول آن در جلسه قبل گذشت و خلاصه آن به عرض می‌رسد:

اشکال اول: مرحوم نائنی ره در استناد به حدیث «لا تعاد» برای صحت نماز جاهل به حکم مناقشه نموده است به این که: حدیث لا تعاد شامل جاهل به حکم نمی‌شود زیرا رفع جزئیت و شرطیت در جایی صحیح است که قابلیت امر اعاده آن جزء و شرط وجود داشته باشد تا شارع مقدس اعاده آن را نفی نماید مثل ناسی که به جهت نسیان در ترک جزء یا شرط معذور بوده و جزء منسی بخاطر غفلتِ محض بر او واجب نبوده لذا نسبت به او صحیح است که امر به اتیان جزء منسی بعد از نماز شود پس نفی اعاده بخاطر آن جزء منسی هم صحیح خواهد بود.

ولی در مورد جاهل به حکم که جزء یا شرط را ترک کرده و در ترک آن هم معذور نبوده است امر به اعاده جزء یا شرط، صحیح نیست تا رفع اعاده صحیح باشد زیرا جاهل به حکم، مکلف به اتیان مجموع مرکب «نماز با همه اجزاء و شرائط» بوده است از این جهت که احکام مشترک بین عالم و جاهل است و با ترک جزء یا شرط، در واقع مرکب را اتیان نکرده است «لان المشروط ینتفی بانتفاء شرطه و الکل ینتفی بانتفاء جزئه» و مامور به اتیان مجموع مرکب بوده و امر به اعاده جزء یا شرط نسبت به او معنی ندارد تا شارع آن را رفع نماید زیرا رفع در جایی صحیح است که قابلیت تکلیف به آن وجود داشته باشد بنابراین حدیث لا تعاد شامل جاهل نمی‌شود و طبق اطلاقات ادله شرطیت طهارت در نماز، اتیان به مجموع نماز بر جاهل به حکم واجب است زیرا وی مامور به نماز با همه اجزاء و شرائط بوده است.

جواب مرحوم استاد خویی.

جاهل به جزئیت و شرطیت که جزء یا شرط را ترک نموده مکلف به مجموع مرکب بوده است از این جهت که احکام مشترک بین

عالم و جاهل است حال اگر در بین نماز عالم به حکم شود که مثلا سوره جزء نماز بوده یا طهارت از فلان شیء، شرط نماز بوده در اینجا اگر مثلا سوره را جهلاً ترک کند و داخل در جزء بعدی یعنی رکوع شود و متذکر جزئیت سوره شود در این صورت اعاده در مورد وی معنی ندارد زیرا محل آن گذشته و قابلیت برای اعاده آن جزء وجود ندارد تا شارع مقدس آن را رفع کند.

و اما اگر بعد از نماز متذکر شود که مثلا سوره، جز نماز بوده است در اینجا درست است که تدارک آن جزء یا شرط ممکن نیست زیرا با ترک جزء یا شرط، مرکب یا مشروط یعنی نماز، اتیان نشده و وظیفه او اتیان مجموع مرکب بوده است نه خصوص جزء یا شرطی که نیاورده است ولی می‌تواند آن جزء یا شرط را در ضمن اتیان مجموع مرکب تدارک کند و به این اعتبار، امر به اعاده نماز برای تدارک آن جزء یا شرط، صحیح است طبعاً رفع آن هم صحیح خواهد بود با این بیان روشن می‌شود که حدیث «لا تعاد» اختصاص به ناسی ندارد.

اشکال دوم: مفاد صحیحه عبد الله سنان آن است که اگر مکلف بداند که لباسش ملوث به بول یا منی شده و با همان لباس نماز بخواند، اعاده بر او لازم است و به اطلاق شامل می‌شود کسی را که به جهل تقصیری نماز خود را در لباس یا بدن آلوده به بول یا منی نجس خوانده است طبق این روایت اعاده بر او لازم است این روایت معارض است با حدیث لا تعاد که اعاده و قضاء را رفع نموده است.

جواب مرحوم استاد خویی: روایت عبد الله بن سنان مثل ادله اولیه دیگری است که در مقام بیان اجزاء و شرائط نماز است مثل روایاتی که تکبیر و قرائت و استقبال به قبله را در نماز، واجب دانسته است این اوامر ارشاد به جزئیت سوره و شرطیت طهارت است چنان که نهی از قهقهه و استدبار ارشاد به مانعیت عن الصلوه است و طبق این روایت نمی‌توان حکم به لزوم اعاده نمود در مقابل حدیث لا تعاد که به عنوان حکم ثانویه مقدم و حاکم بر این ادله است.

صحیحه زراره: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ أَنَّهُ قَالَ: لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ ثُمَّ قَالَ الْقِرَاءَةُ سُنَّةٌ وَ التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ وَ لَا تَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِيضَةَ.[1]

اشکال سوم: کلمه طهور در حدیث «لا تعاد» مطلق است و به اطلاق شامل طهارت حدثیه و خبثیه نیز می‌شود طبق این تفسیر طهور داخل در عقد مستثنی بوده و اعاده نماز جاهل به نجاست واجب است.

جواب مرحوم استاد خویی: امام در ذیل این حدیث موارد خمسه را جزء فریضه و غیر آن را از اجزاء و شرائط دیگر نماز، مثل قرائت و تشهد جزء ثابت به سنت ذکر نموده است «الْقِرَاءَةُ سُنَّةٌ وَ التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ وَ لَا تَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِيضَةَ» از این کلام فهمیده می‌شود که آنچه در شریعت به عنوان فریضه است جهل و نسیان در آن مانع وجوب اعاده نمی‌شود مراد از فریضه اجزاء و شرائطی است که در قرآن بدان اشاره شده است و آن در نماز پنچ چیز است در مقابل اجزای واجب دیگر که در قرآن ذکر نشده و از آن تعبیر به سنت شده است.

و اما پنج واجب فریضه: اول وقت است که در قرآن فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ﴾[2] دوم استقبال قبله است که در قرآن فرمود: ﴿فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾.[3] سوم طهارت حدثیه است که فرمود: ﴿إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُو﴾[4] چهارم و پنجم رکوع و سجود است که فرمود: ﴿وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾[5] ﴿وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ﴾[6] لذا خلل در آنها موجب برای وجوب اعاده است و غیر موارد خمسه که از آن تعبیر به سنت شده است خلل در آن‌ها به جهت نسیان یا غفلت، موجب برای اعاده نیست بنابراین طهارت خبثیه جز فرائض پنچ‌گانه نیست و داخل در عقد مستثنی منه است و نمی‌توان گفت اطلاق «لا تعاد» شامل طهارت خبثیه می‌شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo