< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت / برّرسی حکم نماز فرد ناسی نجاست/ برّرسی اشکالات مطرح در مکاتبه علی بن مهزیار.

در بحث امروز به برّرسی از فقرات ذکر شده در مکاتبه علی بن مهزیار می‌پردازیم متن این روایت از جهات مختلفی دارای تشویش و اضطراب است به نحوی که موجب اجمال روایت شده است سوال این است که‌ آیا می‌توان این اشکالات را رفع نمود یا خیر؟ با کمال تاسّف از بین محمدین ثلاث، رضوان الله تعالی علیهم، تنها مرحوم شیخ این روایت را در تهذیب و استبصار آورده است و مرحوم شیخ صدوق و مرحوم کلینی متعرض این روایت نشده‌اند مرحوم صاحب وسائل هم این روایت را به طور کامل در باب 42 از ابواب نجاسات آورده ولی در ابواب دیگر وسائل طبق دأبی که ‌ایشان دارد این روایت را به صورت تقطیع آورده است بخشی از روایت را در احکام خلوت و بخشی را در نواقص وضو و ابواب دیگر وسائل آورده است.

اشکال اول: روایت مضمره است در متن مکاتبه آمده است که سلیمان بن رشيد در نامه‌ای از او سوال کرد «كَتَبَ إِلَيْهِ سُلَيْمَانُ بْنُ رُشَيْدٍ.» مرجع ضمیر معین نشده و معلوم نیست که مسول عنه چه کسی بوده‌ آیا سليمان از امام سوال کرده یا از فرد دیگری غیر از امام سوال کرده است از طرفی علی بن مهزیار تنها ناقل حدیث است و اضمار روایت منسوب به وی نیست تا بگوییم علی بن مهزیار اجل از آن است که از غیر امام نقل حدیث نموده باشد چنان که در مضمرات زراره و محمد بن مسلم و روات معتبر دیگر، چنین گفته می‌شود ولی با این حال ارزش این حدیث به علی بن مهزیار رضوان الله تعالی علیه است که ناقل این حدیث و مرد جلیل القدری است ضمن این که مرحوم شیخ این مکاتبه را در کتب روایی خود آورده و فقها هم در کتب استدلالی خود متعرض آن شده‌اند این امور موجب ظن به صدور روایت از امام می‌شود ولی با این حال مناقشه از جهت اضمار به حال خود باقی است و نمی‌توان اطمینان پیدا کرد که روایت از امام صادر شده باشد «لان الظن لا یغنی عن الحق شیئاً.» و اما متن روایت:

مکاتبه علی بن مهزیار: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ سُلَيْمَانُ بْنُ رُشَيْدٍ يُخْبِرُهُ أَنَّهُ بَالَ فِي ظُلْمَةِ اللَّيْلِ وَ أَنَّهُ أَصَابَ كَفَّهُ بَرْدُ نُقْطَةٍ مِنَ الْبَوْلِ لَمْ يَشُكَّ أَنَّهُ أَصَابَهُ وَ لَمْ يَرَهُ وَ أَنَّهُ مَسَحَهُ بِخِرْقَةٍ ثُمَّ نَسِيَ أَنْ يَغْسِلَهُ وَ تَمَسَّحَ بِدُهْنٍ فَمَسَحَ بِهِ كَفَّيْهِ وَ وَجْهَهُ وَ رَأْسَهُ ثُمَّ تَوَضَّأَ وُضُوءَ الصَّلَاةِ فَصَلَّى؟ فَأَجَابَهُ بِجَوَابٍ قَرَأْتُهُ بِخَطِّهِ أَمَّا مَا تَوَهَّمْتَ مِمَّا أَصَابَ يَدَكَ فَلَيْسَ بِشَيْ‌ءٍ إِلَّا مَا تُحَقِّقُ فَإِنْ حَقَّقْتَ ذَلِكَ كُنْتَ حَقِيقاً أَنْ تُعِيدَ الصَّلَوَاتِ اللَّوَاتِي كُنْتَ صَلَّيْتَهُنَّ بِذَلِكَ الْوُضُوءِ بِعَيْنِهِ مَا كَانَ مِنْهُنَّ فِي وَقْتِهَا وَ مَا فَاتَ وَقْتُهَا فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْكَ لَهَا مِنْ قِبَلِ، أَنَّ«لأَنَّ» الرَّجُلَ إِذَا كَانَ ثَوْبُهُ نَجِساً لَمْ يُعِدِ الصَّلَاةَ إِلَّا مَا كَانَ فِي وَقْتٍ وَ إِذَا كَانَ جُنُباً أَوْ صَلَّى عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ فَعَلَيْهِ إِعَادَةُ الصَّلَوَاتِ الْمَكْتُوبَاتِ اللَّوَاتِي فَاتَتْهُ لِأَنَّ الثَّوْبَ خِلَافُ الْجَسَدِ فَاعْمَلْ عَلَى ذَلِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[1]

مفاد روایت: سليمان بن رُشَيد در نامه‌ای «از امام یا فرد دیگری» سوال کرد كه در تاريكي شب بول کردم و اثري از سردی بول به دستم اصابت كرد در این که بول به دستم اصابت کرده شکی ندارم ولی ندیدم که بول به کجای دستم اصابت کرده است دستم را با پارچه‌ای خشک کردم «تا به بقيّه اعضاء بدن و لباسم اصابت نكند و بعداً آن را تطهير کنم» ولی تطهیر آن را فراموش كرده و دو دست خود را روغن مالي كرده و به سر و صورتم مالیدم سپس وضو گرفته و نماز خواندم «و بعد از نماز متذکر شدم آیا نمازم صحیح است؟»

امام «یا مسوول عنه هر که بوده» در جواب نامه «که علی بن مهزیار هم آن نامه را رویت نمود» نوشتند: اگر شك داری که بول به دستت اصابت کرده یا خیر، در فرض شک، نمازهایی که خوانده‌ای صحیح است و چیزی بر عهده تو نیست «این جمله علی القاعده و طبق استصحاب طهارت است» و اما اگر یقین داری که بول به دستت اصابت کرده و نجاست را فراموش کرده و با همان حال نماز خوانده‌ای، باید تمام نمازهايي كه با همان وضو خوانده‌اي، اعاده کنی در صورتی که وقت نماز باقی باشد «كُنْتَ حَقِيقاً أَنْ تُعِيدَ الصَّلَوَاتِ اللَّوَاتِي كُنْتَ صَلَّيْتَهُنَّ بِذَلِكَ الْوُضُوءِ بِعَيْنِهِ مَا كَانَ مِنْهُنَّ فِي وَقْتِهَا» و اما اگر وقت نماز گذشته، قضای نمازهایی که خوانده‌ای بر تو لازم نیست «وَ مَا فَاتَ وَقْتُهَا فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْكَ لَهَا.»

سپس امام «یا مسوول عنه» در مقام تعلیل فرمودند: زیرا اگر لباس مصلّی نجس باشد و با آن نماز بخواند تنها اعاده نمازهایی که وقت آن باقی است واجب است «لأنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَانَ ثَوْبُهُ نَجِساً لَمْ يُعِدِ الصَّلَاةَ إِلَّا مَا كَانَ فِي وَقْتٍ» «این جمله بالمفهوم دلالت دارد که نسبت به نمازهای خارج وقت اعاده لازم نیست» و اما اگر بعد نماز بفهمد که وضو نداشته یا غسل بر گردنش بوده، در این دو فرض «نماز با حدث اصغر یا حدث اکبر» امام به نحو مطلق حکم به اعاده نماز نمودند «اعاده در وقت و قضای آن در خارج وقت» « وَ إِذَا كَانَ جُنُباً أَوْ صَلَّى عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ فَعَلَيْهِ إِعَادَةُ الصَّلَوَاتِ الْمَكْتُوبَاتِ اللَّوَاتِي فَاتَتْهُ» در این فقره از روایت «لِأَنَّ الثَّوْبَ خِلَافُ الْجَسَدِ فَاعْمَلْ عَلَى ذَلِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ» امام بین طهارت حدثیه و خبثیه فرق گذاشتند به ‌این صورت که فاقد طهارت خبثیه تنها اعاده نماز در وقت بر او لازم است ولی فاقد طهارت حدثیه اعاده نماز در وقت و قضاء آن در خارج وقت لازم است.

اشکال دوّم:‌ حکم مذکور«أَنْ تُعِيدَ الصَّلَوَاتِ اللَّوَاتِي كُنْتَ صَلَّيْتَهُنَّ بِذَلِكَ الْوُضُوءِ بِعَيْنِهِ مَا كَانَ مِنْهُنَّ فِي وَقْتِهَا وَ مَا فَاتَ وَقْتُهَا فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْكَ» ممکن است مستند به یکی از دو وجه باشد و تنها طبق یک احتمال می‌تواند مستند برای قول مشهور باشد.

اول: به جهت فقدان طهارت حدثیه حکم به بطلان نماز شده است از این جهت که طهارت اعضای وضو شرط صحت وضو است و چون با بدن نجس وضو گرفته وضوی او باطل بوده است طبق این بیان این فقره از حدیث اجنبی از محل بحث است.

دوّم: حکم به بطلان نماز به جهت نجاست بدن بوده است طبق این احتمال، دلالت حدیث بر تفصیل بین لزوم اعاده نماز در وقت و عدم لزوم اعاده در خارج وقت، تام است.

نکته: ظاهر روایت با احتمال اول سازگار است زیرا فرمود: باید نمازهایی که با این وضو خوانده‌ای قضاء نمایی از این کلام استفاده می‌شود که منشا حکم به بطلان نماز در وقت، فقدان طهارت حدثیه بوده است نه فقدان طهارت خبثیه با این حال اگر ناظر به نجاست بدن باشد می‌تواند مستند برای قول به تفصیل باشد.

اشکال سوّم: امام بعد از تفصیل مذکور، در مقام بیان علت حکم مذکور می‌فرماید: «لأَنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَانَ ثَوْبُهُ نَجِساً لَمْ يُعِدِ الصَّلَاةَ إِلَّا مَا كَانَ فِي وَقْتٍ وَ مَا فَاتَ وَقْتُهَا فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْكَ لَهَا» زیرا اگر مصلّی با لباس نجس نماز بخواند، اعاده نمازهایی که خوانده، واجب نیست مگر این که وقت نماز باقی باشد و اما اعاده نمازهایی که وقت آنها گذشته، لازم نیست.

اشکالی که در این فقره مطرح است این که در صدر روایت حکم به اعاده نماز شده است حال اگر علت اعاده نماز را، فقدان طهارت حدثیه بدانیم علی أحد الاحتمالین، حکم مذکور با این تعلیل سازگار نیست و تنها احتمال دوّم که فقدان طهارت خبثیه باشد با این تعلیل سازگار است.

اشکال چهارم: اگر علت بطلان نماز را در وقت، فقدان طهارت حدثیه بدانیم این تعلیل در نماز، خارج وقت هم جاری است و طبق آن باید حکم به بطلان نماز در خارج وقت می‌شد ضمن این که ‌این تفصیل منافات با ذیل روایت دارد که امام به نحو مطلق، حکم به اعاده نمازِ فاقد طهارت حدثیه در وقت و خارج وقت نمود و فرمود: فاقد طهارت خبثیه در حکم با فاقد طهارت حدثیه فرق دارد در صورت فقدان طهارت خبثیه در لباس، اعاده نماز تنها در وقت لازم است نه خارج وقت ولی در صورت فقدان طهارت حدثیه در بدن «و عدم صحت وضو» اعاده مطلقا لازم است چه در وقت و چه در خارج وقت. «إِذَا كَانَ جُنُباً أَوْ صَلَّى عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ فَعَلَيْهِ إِعَادَةُ الصَّلَوَاتِ الْمَكْتُوبَاتِ اللَّوَاتِي فَاتَتْهُ لِأَنَّ الثَّوْبَ خِلَافُ الْجَسَدِ فَاعْمَلْ عَلَى ذَلِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.»

اشکال چهارم: مرحوم استاد خویی اشکال دیگری را مطرح نموده و می‌فرماید: بطلان وضو اگر مستند به نجاست بدن و فقدان طهارت خبثیه باشد وجهی نداشت که امام بفرماید: نمازهایی که با این وضو خوانده‌ای باطل است بلکه نمازهایی که فرد با وضوی دوّم و سوّم هم خوانده باید باطل باشد زیرا در هر حال نجاست بدن باقی است و وضوهای بعدی طهارت خبثیه را رفع نمی‌کند ولی اگر بگوییم بطلان نماز مستند به فقدان طهارت حدثیه بوده است می‌توان در وضوهای بعدی حکم به صحت نماز نمود «چنان که از خود روایت استفاده می‌شود که تنها نمازهایی که با وضوی اول خوانده شده باطل بوده نه نمازهایی که با وضوی دوّم یا سوّم خوانده شده است» این کلام بنابر این مبنی صحیح است که بگوییم متنجّس منجس غیر نیست و نجاست بدن موجب تنجّس آب وضوی دوّم نمی‌شود طبعاً وضوهای بعدی طبق این مبنی صحیح خواهد بود.[2]

بیان مرحوم استاد خویی

مرحوم استاد خویی بعد از ذکر مناقشاتی که دیگران در استناد به ‌این روایت مطرح کرده‌اند می‌فرماید: قاعده کلی در روایات آن است که اگر یک بخش روایت مبهم و مجمل باشد به طوری که فهم آن فقره از حدیث ممکن نباشد ولی بخش دیگر حدیث از نظر دلالت واضح باشد اجمال در یک بخشِ روایت، موجب نمی‌شود که از بخشی که در دلالت واضح است رفع ید کنیم. در ما نحن فیه هم اگر چه علت با معلل به، در صدر روایت سازگار نیست ولی در دلالت ذیل حدیث بر قول به تفصیل ابهام و اجمالی وجود

ندارد که فرمود: «الرَّجُلَ إِذَا كَانَ ثَوْبُهُ نَجِساً لَمْ يُعِدِ الصَّلَاةَ إِلَّا مَا كَانَ فِي وَقْتٍ» و می‌توان آن بخش از حدیث را اخذ نمود.

بیان مرحوم صاحب حدائق در استناد به مکاتبه برای قول به تفصیل

روایت از جهات مختلفی مضطرب است و احتمال کم و زیاد شدن در متن روایت وجود دارد نقل شده که مرحوم عیاشی در بغداد کتب روایی را بعد از جمع آوری در اختیار کتّاب قرار می‌داد تا از آن استنساخ کنند در استنساخ بسیار اتّفاق می‌افتاد که عبارات کم و زیاد می‌شد لذا مرحوم صاحب حدائق می‌فرماید: استناد به ‌این روایت برای قول به تفصیل به جهت تشویش در متن مکاتبه در غایت اشکال است ایشان از محدث کاشانی صاحب وافی نقل می‌کند که بهترین کلام درباره ‌این روایت آن است که بگوییم: معنای حدیث برای ما واضح نیست و احتمالا نکاتی در این حدیث بوده که حذف شده و موجب ابهام روایت شده است لذا قابل برای استناد نیست.[3] «و لقد أجاد المحدث الكاشاني في الوافي حيث قال بعد نقل الرواية المذكورة: معنى هذا الحديث غير واضح و ربما يوجه بتكلفات لا فائدة في إيرادها و يشبه ان يكون قد وقع فيه غلط من النساخ.»[4]

 


[2] التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة2، ص: 374‌.
[3] الوافي، ج‌6، ص: 153‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo