< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت / برّرسی فروع متعدّد مسأله دوّم و مواردی که در صحت نماز، ملحق به جاهل نجاست هستند/

محصّل مباحث گذشته این شد که جاهل به نجاست اگر در بدن یا لباس نجس نماز بخواند و بعد از نماز مطلع شود، نمازش صحیح

است چنان که اگر در اثنای نماز مطلع شود که لباس یا بدنش نجس است نمازش صحیح است منوط به اینکه در ادامه نماز تحصیل طهارت کند و اما ناسی نجاست که می‌دانسته بدن یا لباسش نجس است ولی فراموش کرده و با همان حال نماز خوانده و بعد از نماز متذکر نجاست شده است، طبق روایات خاصه اعاده نماز بر او لازم است چنان که در موثقه سماعه، حکم به لزوم اعاده نماز ناسی نجاست شده و اعاده نماز تعلیل شده است به عقوبت سهل انگاری در تطهیر لباس.

برّرسی فروع متعدّد مسأله دوّم.

قال السیّد ره فی العروه: المسألة الثانیه: لو غسل ثوبه النجس و علم بطهارته ثمّ صلّى فيه و بعد ذلك تبيّن له بقاء نجاسته، فالظاهر أنّه من باب الجهل بالموضوع، فلا يجب عليه الإعادة أو القضاء؛ و كذا لو شكّ في نجاسته[1] ثمّ تبيّن بعد الصلاة أنّه كان نجساً؛ و كذا لو علم بنجاسته فأخبره الوكيل في تطهيره بطهارته أو شهدت البيّنة بتطهيره ثمّ تبيّن الخلاف؛ و كذا لو وقعت قطرة بول أو دم مثلًا و شكّ في أنّها وقعت على ثوبه أو على الأرض[2] ثمّ تبيّن أنّها وقعت على ثوبه؛ و كذا لو رأى في بدنه أو ثوبه دماً و قطع بأنّه دم البقّ أو دم القروح المعفوّ[3] أو أنّه أقلّ من الدرهم أو نحو ذلك، ثمّ تبيّن أنّه ممّا لا يجوز الصلاة فيه؛ و كذا لو شكّ في شي‌ء[4] من ذلك[5] ثمّ‌ تبيّن أنّه ممّا لا يجوز؛ فجميع[6] هذه من الجهل بالنجاسة، لا يجب فيها الإعادة أو القضاء.

ترجمه: 1. اگر کسی لباس نجس خود را بشوید و يقين به طهارت آن پیدا كند و با همان لباس نماز بخواند و بعد از نماز متوجه شود که لباسش نجس بوده است، اين فرض در حکم ملحق به جاهلِ موضوع است و نمازش محکوم به صحت است و اعاده نماز در وقت و قضاء آن در خارج از وقت واجب نيست موارد ذیل هم ملحق به جاهلِ موضوع است و اعاده نماز در این فروض نیز لازم

نیست.

2. اگر مصلّی در نجاست لباس یا بدن خود شك كند و با همان حال نماز بخواند و بعد از نماز، معلوم شود كه بدن یا لباسش نجس بوده است.

3 و 4. اگر فرد می‌داند که لباس یا بدنش نجس است و دیگری را در تطهير آن وكيل کند و وکیل خبر به طهارت لباس او دهد،

يا بيّنه، شهادت به پاكى آن دهد و بعد از نماز معلوم شود که لباسش نجس بوده است در این دو صورت هم نمازش صحیح است.

5. اگر قطره‌اى بول يا خون به لباس فرد یا به زمین بچكد و فرد در این كه آیا به لباسش اصابت کرده یا به زمین شك كند و با همان حال نماز بخواند و بعد از نماز معلوم شود كه نجاست به لباسش اصابت کرده است نمازش محکوم به صحت است زیرا قبل از نماز، نجاست لباس محرز و منجز نشده بود آری بعض محشّین در این فرع فرموده‌اند که اگر نجاست زمین مورد ابتلاء باشد علم اجمالی به نجاست لباس یا نجاست زمین، منجز است و اصاله الطهاره در لباس جاری نمی‌شود لذا اعاده لازم است.

6. اگر فرد در بدن يا لباس خود خونى را ببيند و يقين كند كه از خون‌های معفو عنه است مثل خون پشه يا خون قروح و جروح يا يقين كند كه كمتر از حجم درهم است و با همان لباس نماز بخواند سپس معلوم شود که خون غیر معفو عنه بوده است مانند خون حیض و نفاس و خون بیش از مقدار درهم، در این صورت هم نمازش محکوم به صحت است زیرا در مانع من الصلاة شک دارد و با جریان اصل طهارت یا اصل عدم المانعیه حق ورود در صلاة را داشته است چون احراز مانع را ننموده بود.

7. اگر شك كند در نجاست چيزى و به مقتضاى اصل طهارت، در آن نماز بخواند و بعد معلوم شود که نجس بوده است این فرض و تمام فروض قبل از آن در حکم ملحق به جاهلِ موضوع است و نماز صحیح است.

برّرسی فروع متعدّد مسأله مزبور

برّرسی فرع اول: لو غسل ثوبه النجس و علم بطهارته ثمّ صلّى فيه و بعد ذلك تبيّن له بقاء نجاسته، فالظاهر أنّه من باب الجهل بالموضوع، فلا يجب عليه الإعادة أو القضاء.

مرحوم سید در این فرع می‌فرماید: اگر کسی لباس نجس خود را بشوید و يقين به طهارت آن پیدا كرد و با همان لباس نماز بخواند و بعد از نماز متوجه شود که لباسش نجس بوده است، اين فرض در حکم ملحق به جاهلِ موضوع است که نمازش محکوم به صحت است و بر او اعاده نماز در وقت و قضاء آن در خارج واجب نيست.

سوال: آیا این مورد ملحق به ناسی نجاست است که نماز او محکوم به بطلان است از این جهت که قبل از نماز علم به نجاست داشته است چنان که فرد ناسی قبل از نماز علم به نجاست داشته و فراموش کرده است یا ملحق به جاهلِ موضوع است از این جهت که بعد از تطهیر یقین به طهارت پیدا کرده و جاهل به نجاست بوده است اگر ملحق به جاهل نجاست است دلیل آن چیست؟

جواب: این مورد ملحق به جاهل نجاست است زیرا از روایات استفاده می‌شود که آنچه منشا برای عدم لزوم اعاده نماز است عدم تنجز نجاست در اول نماز است بنابراین یا باید علم وجدانی به طهارت بدن یا لباسش داشته باشد یا لااقل علم تعبدی به طهارت داشته باشد اگر با یکی از این دو، داخل در نماز شود و بعد از نماز کشف خلاف شود نمازش محکوم به صحت است چنان که در صحیحه زراره، از امام سوال کرد: «فإن ظننت أنّه‌ قد أصابه و لم أتيقن ذلك فنظرت فلم أر شيئا، ثم صلّيت فرأيت؟» و امام چون محل جریان استصحاب طهارت لباس بوده حکم به عدم اعاده نماز نموده و فرمودند: تغسله و لا تعيد الصلاة. پس معلوم می‌شود اگر کسی با علم به طهارت بدن یا لباس اعم از علم وجدانی یا علم تعبدی ولو استصحابی، وارد نماز شود و بعد از نماز کشف خلاف شود نمازش محکوم به صحت است.

در روایت ابی بصیر هم حکم به صحت نماز شده است امام فرمود: «إن أصاب ثوب الرجل الدم فصلّى فيه و هو لا يعلم فلا إعادة عليه» گاه توهم می‌شود که ناسی نجاست هم همان جاهل نجاست است طبق این بیان نماز ناسی نجاست که نجاست لباسش را فراموش کرده و با علم وجدانی به طهارت لباس یا بدن وارد نماز شده و بعد از نماز، کشف خلاف شده است علی القاعده باید نمازش صحیح باشد زیرا با علم به طهارت، مجوز دخول در نماز را داشته و نجاست هم برای او منجز نشده است الا این که روایاتی در خصوص ناسی نجاست وارد شده که تعبدا حکم به بطلان نماز او نموده است چنان که در روایت ابی بصیر فرمود: «و إن هو علم قبل أن يصلّي فنسي، و صلّى فيه، فعليه الإعادة».

و اما در ما نحن فیه، نمازش علی القاعده صحیح است ضمن این که در روایات خاصه حکم به صحت نماز در این فرض شده است از جمله این روایات:

1. صحيحة زرارة: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ فِيهِ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ لَا تُعِيدُ الصَّلَاةَ قُلْتُ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً. [7]

مفاد روایت: زراره به امام عرض کرد: اگر گمان کردم که لباسم نجس شده ولی یقین پیدا نکردم و با همان لباس نماز خوانده و بعد از نماز مطلع شدم که لباسم نجس بوده است حکم آن چیست؟ امام حکم به صحت نماز او نمودند در ما نحن فیه هم فرد با علم تعبدی به طهارت وارد نماز شده و یقین به نجاست نداشته تا نجاست برای او منجز شده باشد و بعد از نماز مطلع شده

که بدنش نجس بوده است عدم اعاده نماز در این فرض علی القاعده است.

2. روایت ابو بصیر: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنْ أَصَابَ ثَوْبَ الرَّجُلِ

الدَّمُ فَصَلَّى فِيهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْهِ وَ إِنْ هُوَ عَلِمَ قَبْلَ أَنْ يُصَلِّيَ فَنَسِيَ وَ صَلَّى فِيهِ فَعَلَيْهِ الْإِعَادَةُ.[8]

مفاد روایت: از این روایت استفاده می‌شود که اگر فرد علم به نجاست لباس نداشته باشد ولو این که در واقع نجس باشد، اعاده نماز بر او لازم نیست «إِنْ أَصَابَ ثَوْبَ الرَّجُلِ الدَّمُ فَصَلَّى فِيهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْهِ.» بنابراین اگر فرد با عدم علم به نجاست وارد نماز شود و بعد از نماز معلوم شود که بدن یا لباسش نجس بوده، نمازش صحیح است.

3. حسنه میسر: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ آمُرُ الْجَارِيَةَ فَتَغْسِلُ ثَوْبِي مِنَ الْمَنِيِّ فَلَا تُبَالِغُ فِي غَسْلِهِ فَأُصَلِّي فِيهِ فَإِذَا هُوَ يَابِسٌ قَالَ أَعِدْ صَلَاتَكَ أَمَا إِنَّكَ لَوْ كُنْتَ غَسَلْتَ أَنْتَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْكَ شَيْ‌ءٌ.[9]

راوی از امام صادق پرسید: به كنيزم امر کردم كه لباسم را از نجاست منى تطهیر کند ولى او لباسم را خوب تطهیر نکرد با این حال با آن لباس نماز خواندم و بعد از نماز دیدم که منى خشك، در لباسم هست، حكم آن چيست‌؟ حضرت فرمود: نماز خود را اعاده کن، ولى اگر خودت آن را تطهیر کردی «و بعد از نماز کشف خلاف شد» چيزى بر عهدۀ تو نيست.

علت حکم امام به لزوم اعاده در فرضی که کنیز لباس را تطهیر کرده است.

امام بر خلاف اصاله الصحه در فعل کنیز، حکم به اعاده نماز نمودند مرحوم استاد خویی در توضیح آن می‌فرماید: در اینجا امر به اعاده را یا باید حمل بر استحباب کنیم یا تطهیر کنیز را از قاعده اصاله الصحه استثناء نموده و بگوییم: در این مورد خاص، اصاله الصحه جاری نمی‌شود و یا اصاله الصحه را حدوثا جاری بدانیم نه بقاءاً به این معنی که جریان این اصل در فعل کنیز، مجوّز دخول در نماز بوده است ولی اصاله الصحه بقاءاً و در صورت کشف خلاف، اعتباری ندارد طبق این بیان با اصاله الصحه می‌توان داخل در نماز شد ولی در صورت کشف خلاف، اصاله الصحه اعتباری ندارد و مجوّز صحت نماز نیست.

فرع دوّم: «و كذا لو شكّ في نجاسته ثمّ تبيّن بعد الصلاة أنّه كان نجساً.»

اگر مصلّی شك در نجاست لباس یا بدن خود كند و با همان حال نماز بخواند و بعد از نماز، معلوم شود كه بدن یا لباسش نجس بوده است در این فرض اعاده لازم نیست صحت نماز در این مورد هم علی القاعده است زیرا نجاست برای او منجز نشده است و طبق استصحاب یا اصاله الطهاره، مجوز دخول در نماز را داشته است ضمن این که صحیحه زراره موردش همین فرض است که گفت: در نجاست لباسم شک داشتم و بعد از نماز معلوم شد که لباسم نجس بوده است امام در جواب فرمودند: نمازت

صحیح است و علت آن را جریان استصحاب بقاء طهارت در اول نماز ذکر نمودند.

فرع سوّم و چهارم: «و كذا لو علم بنجاسته فأخبره الوكيل في تطهيره بطهارته أو شهدت البيّنة بتطهيره ثمّ تبيّن الخلاف.»

اگر علم به نجاست لباس یا بدن دارد و دیگری را وكيل در تطهير آن کند و وکیل اخبار به طهارت لباسش دهد، يا بينه، شهادت به طهارت آن دهد و بعد از نماز معلوم شود که لباسش نجس بوده است در این دو صورت هم نمازش صحیح است صحت نماز در مورد بینه که شهادت به طهارت لباس داده‌اند واضح است زیرا بینه به منزله علم است و حجیت آن مسلم است پس صدق جاهل بالنجاسه حین الدخول فی الصلاة، ثابت است و نجاست منجز نیست.

و اما اخبار وکیل به طهارت، مراد از وکیل در عبارت سید، ایکال در تطهیر به غیر است به این معنی که به دیگری بگوید: لباسم را تطهیر کن نه این که مراد وکیل اصطلاحی باشد صحت نماز در این فرض مستند به اصاله الصحه در فعل مسلمان است.

مرحوم استاد خویی ره می‌فرماید: وکالت مخصوص امور اعتباری است و تنها در عقد و ایقاعات و امور اعتباریه مثل ازدواج یا طلاق یا بیع حجّت است ولی در امور تکوینیه دلیلی بر حجیت وکالت نداریم که مثلا کسی دیگری را وکیل به خوردن غذا کند یا وکیل در معامله معاطاتی کند با این حال در مسأله مزبور از باب این که کاری را به مسلمانی سپرده تا آن را انجام دهد طبق اصاله الصحه کار او حمل بر صحت می‌شود البته در مورد کنیز طبق روایتی که قبلاً گذشت تعبداّ حکم به عدم اعتبار تطهیر او شده است ولی در مورد وکیل علی القاعده اصاله الصحه جاری است و داخل در جاهل نجاست است و در صورت کشف خلاف اعاده لازم نیست.

فرع پنجم: «و كذا لو وقعت قطرة بول أو دم مثلًا و شكّ في أنّها وقعت على ثوبه أو على الأرض ثمّ تبيّن أنّها وقعت على ثوبه»

صحت نماز در این فرض «که شك دارد آیا نجاست به لباسش اصابت کرده یا به زمین و با همان حال نماز خوانده و بعد از نماز معلوم شده كه نجاست به لباسش اصابت کرده است» علی القاعده و طبق امر ظاهری و استصحاب بقاء طهارت است چنان که در صحیحه زراره در فرض مسأله حکم به صحت نماز شده است زراره سوال کرد خونی از دماغم خارج شده ولی ندیدم که آیا با لباسم ملاقات کرده یا نه؟ امام فرمود: «تغسله و لا تعید.»

مرحوم امام در این فرض می‌فرماید: اقوی لزوم اعاده نماز است خصوصا اگر زمین محل ابتلای فرد باشد «الأقوى بطلانها، خصوصا مع كون الأرض موردا لابتلائه.» وجه حکم مزبور آن است که فرد علم اجمالی به نجاست یکی از لباس یا زمین دارد و این علم اجمالی منجز تکلیف است و لازمه آن لزوم احتراز از اطراف علم اجمالی است لذا نمی‌توان آن را ملحق به موارد علم وجدانی

یا علم تعبدی به طهارت قرار داد.

فرع ششم: «و كذا لو رأى في بدنه أو ثوبه دماً و قطع بأنّه دم البقّ أو دم القروح المعفوّ أو أنّه أقلّ من الدرهم أو نحو ذلك، ثمّ تبيّن أنّه ممّا لا يجوز الصلاة فيه.»

اگر کسی در بدن يا لباس خود خونى را ببيند و يقين كند كه از خون‌های معفو عنه مثل خون پشه يا خون قروح و جروح است يا يقين كند كه كمتر از درهم است و بعد از نماز معلوم شود که از خون‌های نجسِ غیر معفو عنه مثل حیض بوده یا به مقداری بوده «خون بیش از درهم بقلی» که غیر معفو عنه است در این صورت هم نمازش علی القاعده صحیح است.

وجه حکم سید به صحت نماز واضح است زیرا فرد جاهل، نجاست برای او منجز نبوده و نمی‌دانسته که نجاست غیر معفو است این مثل موردی است که داخل نماز شده و جاهل به نجاست لباس یا بدنش بوده و بعد از نماز علم به نجاست پیدا کرده است.

فرع هفتم: «و كذا لو شكّ في شي‌ء من ذلك ثمّ‌ تبيّن أنّه ممّا لا يجوز؛ فجميع هذه من الجهل بالنجاسة، لا يجب فيها الإعادة أو القضاء.»

اگر در نجاست چيزى شك كند مثل این که رطوبتی را در لباس خود ببیند و نداند که آیا بول است یا مذی و ودی و به مقتضاى اصل طهارت، در آن لباس نماز بخواند و بعد از نماز معلوم شود که بول بوده است در این صورت هم نمازش علی القاعده صحیح است زیرا شک در نجاست بدن یا لباسش داشته و طبق استصحاب طهارت یا طبق اصاله الطهارة داخل نماز شده است.

قاعده کلی: اگر نجاست برای مصلّی منجز شده باشد به این که با علم وجدانی یا علم تعبدی به نجاست بدن یا لباس، داخل نماز شود در این صورت نمازش باطل است ولی اگر نجاست برای او منجز نشده باشد و جاهل به نجاست باشد و طبق علم وجدانی یا تعبدی مثل استصحاب طهارت داخل نماز شود «چنان که تمام فروع مسأله مزبور چنین است» حکم جاهل نجاست را دارد و نمازش محکوم به صحت است و اعاده نماز و قضا آن بر او واجب نیست.

 


[1] الگلپايگانى: يعنى ابتداء؛ و أما المسبوق بالعلم بالنجاسة فإنه محكوم بالنجاسة.
[2] الامام الخمينى: الأقوى بطلانها، خصوصا مع كون الأرض موردا لابتلائه. الگلپايگانى: إذا كانت خارجة عن محل ابتلائه، و إلا فالاقوى الإعادة. مكارم الشيرازى: إذا كانت خارجة عن محل ابتلائه، و إلا لم يجز، للعلم الإجمالى.‌.
[3] الگلپايگانى: لا يترك الاحتياط بالإعادة فيه و فيما بعده مما تكون النجاسة معلومه، و صلى مع القطع بالعفو أو مع الشك فيه ثمّ تبين الخلاف.
[4] الخوئى: هذا فيما إذا جاز الصلاة فيه مع التردد.
[5] مكارم الشيرازي: بناءً على جواز الدخول في الصلاة مع الشكّ في العفو، و سيأتي الكلام فيه‌.
[6] الامام الخميني: و إن كان الاحتياط لا ينبغي تركه في بعض الصور، خصوصاً في صورة القطع بالعذر و إخبار الوكيل.‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo