< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم نماز فردی که ساتر او منحصر در لباس نجس است.

برّرسی فرع ششم از مسأله دوّم: «و كذا لو رأى في بدنه أو ثوبه دماً و قطع بأنّه دم البقّ أو دم القروح المعفوّ أو أنّه أقلّ من الدرهم أو نحو ذلك، ثمّ تبيّن أنّه ممّا لا يجوز الصلاة فيه.»

مرحوم سید ماتن در مسأله دوّم مواردی را ذکر نموده که در حکم ملحق به جاهل به نجاست است و نماز در این فروض محکوم به صحت است به عکس ناسی نجاست که نمازش مطلقا محکوم به بطلان است چه در اثنای نماز متذکر شود چه بعد نماز.

مرحوم سید در فرع ششم از مسأله دوّم می‌فرماید: اگر کسی در بدن يا لباس خود خونى را ببيند و يقين كند كه از خون‌های معفو عنه، مثل خون پشه يا خون قروح و جروح يا يقين كند كه كمتر از درهم است و بعد از نماز معلوم شود که از خون‌های غیر معفو عنه نجس بوده یا بیش از یک درهم بوده است یا از دماء ثلاثه یعنی خون حیض یا استحاضه یا نفاس بوده که مطلقا مانع صحت نماز است ولو این که کمتر از درهم باشد این صور ملحق به جاهل نجاست است زیرا نمی‌دانسته که این خون مبطل نماز است و نمازش علی القاعده صحیح است.

اشکال: برخی گمان کرده‌اند که مرحوم سید در مسأله واحد دو حکم متضاد را بیان نموده است زیرا در مسأله ما نحن فیه حکم به صحت نماز بدون احتیاط نموده و در مسأله ششم از فصل «ما یعفی عنه فی الصلوه» حکم به عدم عفو و لزوم تطهیر لباس نموده و می‌فرماید: «إذا شك في دم أنه من الجروح أو القروح أم لا ‌فالأحوط عدم العفو عنه»اگر کسی در ابتدای نماز شک کند در خونی که آیا از خون‌های معفو عنه است مثل خون قروح و جروح یا از غیر آن، احتیاط واجب آن است که بدون تطهیر وارد نماز نشود.

جواب: در ما نحن فیه «فرع ششم از مسأله دوّم» فرض آن است که در ابتدای نماز مطمئن بوده که خون واقع در لباسش معفو عنه است به عکس مسأله ششم فصل «ما یعفی عنه فی الصلوه» که در آنجا شک دارد آیا حق دخول در نماز را دارد یا خیر، در اینجا احتیاط در تطهیر آن و عدم دخول در نماز است پس این دو مسأله با هم منافاتی ندارند.

فرع هفتم:«و كذا لو شكّ في شي‌ء من ذلك ثمّ‌ تبيّن أنّه ممّا لا يجوز؛فجميع هذه من الجهل بالنجاسة لايجب فيها الإعادة أو القضاء.»

اگر در نجاست چيزى شك كند، مثلاً رطوبتی را در لباس خود ببیند و نداند که آیا بول است یا مذی و ودی و به مقتضاى اصل طهارت، در آن لباس نماز بخواند و بعد از نماز معلوم شود که بول بوده است در این صورت نمازش صحیح است زیرا در وقت عمل صلاة جاهل به نجاست لباس یا بدن بوده است.

مرحوم استاد شیخ حسین حلی در ضمن مسأله دوّم قاعده کلی را بیان نموده که ذکر آن خالی از فایده نیست:

بحث است که آیا طهارت خبثیه شرط صحت نماز است یا مانع صحت نماز است؟ هر یک از این دو قول، از نظر آثار با هم

تفاوت دارند اگر از ادلّه استظهار کردیم که طهارت خبثیه شرط صحت نماز است، شرط طهارت چون امر وجودی است باید در ابتدای نماز احراز طهارت شود و در صورت شک در تحقق آن، مقتضای اصل، عدم تحققِ شرط است لذا اگر در ابتدای نماز شک کردیم که آیا لباسمان طاهر است یا خیر، مقتضای قاعده اشتغال «الاشتغال الیقینی یستدعی الفراغ الیقینی» لزوم احتیاط است، ولی اگر نجاست خبثیه را مانع صحت نماز دانستیم در صورت شک در طهارت لباس یا بدن، احتیاط لازم نیست و می‌توان با اصل عدم مانع آن را رفع کرده و با جریان ای اصل، مجوز دخول در نماز را داریم.

از طرفی نواهی منحل می‌شود به تعداد افرادش، لذا اگر ده کاسه خمر باشد و کسی همه ده کاسه را بخورد مرتکب ده گناه شده است حال اگر نجاست مانع نماز باشد و شک کنیم که آیا این خون از دماء معفو عنه است یا خیر، لا محاله شک در اصل وجود نهی داریم و به مقتضای اصاله البرائه در فرض شک دخول نماز جائز است و حکم به صحت نماز می‌شود.

المسألة الثالثه: لو علم بنجاسة شي‌ء فنسي و لاقاه بالرطوبة و صلّى، ثمّ تذكّر أنّه كان نجساً و أنّ يده تنجّس ت بملاقاته، فالظاهر أنّه أيضاً من باب الجهل بالموضوع لا النسيان؛ لأنّه لم يعلم نجاسة يده سابقاً، و النسيان إنّما هو في نجاسة شي‌ء آخر غير ما صلّى فيه؛ نعم، لو توضّأ أو اغتسل قبل تطهير يده و صلّى، كانت باطلة[1] من جهة بطلان وضوئه أو غسله.

ترجمه: اگر مى‌داند چيزى «مثلاً ظرف آبی» نجس است بعد نجاست آن را فراموش كند و لباسش به همراه رطوبت مسریّه با آن چیز ملاقات كند و بعد از نماز ملتفت شود كه لباس یا بدنش با آن نجسی که نجاستش را فراموش کرده، ملاقات کرده است، این فرض ملحق به جاهل نجاست است نه ناسی نجاست زیرا نسبت به نجاست دست یا لباس خود جاهل بوده است و نسیان نجاست ظرف آب چيز ديگری است که ارتباطی به نماز ندارد و با آن نماز نخوانده است.

سوال این است که آیا این مورد از موارد جهل به نجاست است یا نسیان نجاست در جواب می‌گوییم این فرد نسبت به لباس یا دست خود جاهل بوده و نسبت به کاسه ناسی بوده است و آنچه مضرّ به نماز است نجاست لباس یا دست مصلّی است که نسبت به آن جاهل بوده نه نجاست کاسه که نجاست آن را فراموش کرده است پس نمازش علی القاعده محکوم به صحت است.

آری! اگر ندانسته با دست نجس وضو بگیرد يا غسل كند و بعد از نماز مطلع شود، نماز او باطل است از جهت این که جهل نسبت به نجاست آب وضو و غسل موجب بطلان آن دو است چه آن که طهارت حدثیه حاصل نشده است و جاهل طهارت حدثیه معذور نیست.

حکم نماز کسی که ساتر او منحصر در لباس نجس است.

المسألة الرابعه: إذا انحصر ثوبه في نجس، فإن لم يمكن نزعه حال الصلاة لبرد أو نحوه، صلّى فيه[2] و لا يجب عليه الإعادة أو القضاء؛ و إن تمكّن من نزعه ففي وجوب الصلاة فيه أو عارياً أو التخيير وجوه؛ الأقوى الأوّل[3] و الأحوط تكرار الصلاة.

ترجمه: اگر لباس شخص منحصر شود در لباس نجس، چنانچه ممكن نباشد كه در حال نماز آن را از خود دور كند به جهت سرما

يا عذر دیگری، در این صورت می‌تواند نماز را در همان لباس نجس بخواند و بر او اعاده و قضاء واجب نيست. ولی اگر بتواند لباس را از تن بيرون آورد، در این که آيا واجب است برهنه نماز بخواند يا باید در همان لباس نماز بخواند يا این که مخیّر است؟ براى هر كدام از این اقوال وجوهى است. اقوى قول دوّم و احوط تكرار نماز است.

سوال این است که در فرض مسأله آیا باید با همان لباس نجس نماز بخواند یا عریاناً نماز بخواند در موثقه عمار ساباطی حکم به نماز عریانا شده است:

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَخَذَهُ تَقْطِيرٌ مِنْ قُرْحِهِ إِمَّا دَمٌ وَ إِمَّا غَيْرُهُ قَالَ فَلْيَضَعْ خَرِيطَةً وَ لْيَتَوَضَّأْ وَ لْيُصَلِّ فَإِنَّمَا ذَلِكَ بَلَاءٌ ابْتُلِيَ بِهِ فَلَا‌ ‌يُعِيدَنَّ إِلَّا مِنَ الْحَدَثِ الَّذِي يُتَوَضَّأُ مِنْهُ.[4]

راوی سوال نمود درباره مردی که مبتلا به تقاطر در بول یا خون شده و پیوسته از او بول یا خون خارج می‌شود برای نمازهایش چه کند؟ امام فرمود: «فلیصنع خریطه» کیسه‌ای درست کند تا تقاطر بول در آن بریزد و نجاست به اطراف آن سرایت نکند پس با همین حال وضو بگیرد و نماز بخواند.

از این روایت استفاده می‌شود که اگر مصلّی قادر بر یکی از شروط نماز نباشد با توجه به این که «الصلوه لا تسقط بحال» می‌تواند نماز خود را عمل بدون آن شرط اتیان کند.

مسأله اصولی

تاره عذر مستوعب است و در تمام وقت فرد لباس طاهری ندارد که در آن نماز بخواند و اخری عذر مستوعب نیست و در آخر وقت آب دارد و می‌تواند لباس خود را تطهیر کند. چنانچه در مباحث قبل گذشت امر به طبیعی نماز تعلق گرفته است و عدم تمکن از مامور به، در زمانی صادق است که فرد قادر به اتیان مامور به در تمام افراد طولیّه و عرضیّه آن نباشد با این بیان، فردی که تمکن از نماز تامّ الاجزاء و الشرائط و با لباس طاهر در آخر وقت است مضطر به ترک شرط نیست بلکه قادر بر اتیان مامور

به تامّ الاجزاء و الشرائط در آخر وقت است طبعاً وظیفه او خواندن نماز با طهارت لباس در آخر وقت است.

آری اگر عذر مستوعب باشد مانعی ندارد که بدون طهارت لباس نماز بخواند یا عریاناً نماز بخواند «علی خلاف فیه» برخی حکم به نماز عریاناً نموده‌اند به این صورت که ابتدا اگر ممکن است باید با دستش ذَکَر خود را بپوشاند و قُبُل خود را هم به طریقی بپوشاند و اگر ممکن نیست با همان حال عریاناً نماز بخواند.

 


[1] الخوئي: هذا فيما إذا لم يطهر العضو المتنجّس بنفس الوضوء أو الغسل‌.
[2] الامام الخميني: مع ضيق الوقت، أو عدم احتمال زوال العذر احتمالًا عقلائيّاً‌.
[3] الامام الخميني: بل الثاني‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo