< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/03/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: برّرسی مسئله پنجم/ اشتراط طهارت در لباس مصلّی/ برّرسی فرع دوّم از مسأله پنجم.

المسألة الخامسه: إذا كان عنده ثوبان يعلم بنجاسة أحدهما، يكرّر الصلاة، و إن لم يتمكّن إلّا من صلاة واحدة يصلّي في أحدهما لا عارياً [1] و الأحوط القضاء[2] خارج الوقت في الآخر[3] أيضاً إن أمكن، و إلّا عارياً.

مسأله مزبور مشتمل بر دو فرع است:

فرع اول: اگر فرد تنها دو لباس دارد و علم اجمالی به نجاست احدهما دارد و تمکّن از تطهیر هیچ یک از دو لباس را ندارد چنانچه وقت وسعت دارد در جلسات قبل گذشت که در این فرض، مقتضای قاعده و مقتضای حسنه‌ صَفوَان بن يَحْيى که فرمود: «يُصَلِّي

فِيهِمَا جَمِيعاً»[4] آن است که در هر دو لباس نماز بخواند و نماز مجزی است و اعاده و قضاء هم ندارد.

فرع دوّم: اگر فرد دو لباس دارد و علم اجمالی به نجاست احدهما دارد ولی به جهت ضیق وقت یا عذر دیگری مثل جاماندن از قافله، تمکّن از خواندن نماز در هر دو لباس را ندارد «بر خلاف فرع اول که تمکّن از نماز در هر دو لباس را داشت» مرحوم سید در فرض مسأله حکم به خواندن نماز در یکی از دو لباس نموده است سپس حکم نمود به استحباب احتیاط در قضاء نماز بعد از وقت، در لباس دیگری که طرف علم اجمالی است. در مقابل، برخی از فقها حکم به نماز عریاناً و برخی دیگر هم حکم به تخییر نموده‌اند در بحث امروز به برّرسی از این فرع ‌پرداخته و قبل از آن مقدّمه‌ای به عرض می‌رسد:

مقدّمه: فرق بین تعارض و تزاحم.

تعارض در جایی است که بین دو دلیل در مدلول مطابقی یا مدلول التزامی تنافی باشد به این معنی که هر یک دلیل از دو یا در مدلول مطابقی با هم تنافی دارند یا اگر در مدلول مطابقی تنافی ندارند ولی در مدلول التزامی هر یک از دو دلیل، دلیل دیگر را نفی کند به عنوان مثال اگر در دلیلی وارد شود: «ثمن العذره سحت» و در دلیل دیگر وارد شود: «لا باس ببیع العذره» این دو دلیل در مدلول مطابقی با هم تعارض دارند زیرا دلیل اول اثبات حرمت و دلیل دوّم نفی حرمت بیع عذره می‌کند یا مثل این که دلیلی دلالت بر وجوب صلوة جمعه در روز جمعه دارد و دلیل دیگر دلالت بر وجوب صلوة ظهر در روز جمعه دارد که به جهت این که علم داریم به وجوب یکی از این دو صلوة در روز جمعه، دلیل اول به مدلول التزامی نفی وجب صلوة ظهر را می‌کند و دلیل دوّم هم به مدلول التزامی نفی وجوب صلوة جمعه را می‌کند در چنین موردی وظیفه رجوع به مرجّحات باب تعارض است.

اما تزاحم در جایی است که بین دو دلیل به هیچ عنوان در مدلول مطابقی و نیز مدلول التزامی تمانع و تنافی وجود ندارد و هر دو تکلیف قطعاً مجعولند ولی مکلف در مقام امتثال قدرت بر انجام هر دو تکلیف را ندارد «بر خلاف باب تعارض که تنها یکی از دو دلیل مجعول است» مثل این که دو نفر در حال غرق شدن هستند در اینجا دلیل «أنقذ الغریق» حکم به وجوب انقاذ هر دو فرد می‌کند و یا مثل این که کسی داخل مسجد شده و وقت نماز تنگ است از طرفی مسجد هم نجس شده است در اینجا وجوب نماز با وجوب ازاله نجاست از مسجد در مقام جعل تعارضی ندارند الا این که مکلف در مقام امتثال قدرت بر انجام هر دو تکلیف را ندارد در اینجا وظیفه مکلف رجوع به مرجّحاب باب تزاحم است در صورتی که احدهما دارای مرجّح باشد و الا مخیّر است.

صور مختلف تزاحم

تارة: تزاحم بین دو فعل واجب باشد مثل این که دو نفر در حال غرق شدن هستند و مکلف قادر به انقاد هر دو فرد نیست ولی قادر بر انقاذ یکی از دو فرد است در اینجا امر دائر است بین انقاذ هر یک از دو فرد در مقام امتثال.

و اخری: تزاحم بین دو فعل حرام است و مکلف مضطر به ارتکاب احدهما است مثل این که مضطر شده به این که یا نهی از منکر را ترک کند یا ایذاء مومن کند.

و ثالثه: تزاحم بین فعل واجب و فعل حرام است مثل این که وقت نماز تنگ است و امکان نماز در وقت و در غیر مکان غصبی وجود ندارد در اینجا مکلف یا باید نماز خود را در مکان غصبی بخواند و مرتکب حرمت غصب شود یا غصب را ترک کند و مرتکب ترک نمازِ واجب شود اما این که در باب تزاحم چه باید کرد و کدام یک از متزاحمین مقدّم است برای آن مرجّحاتی ذکر شده است:

مرجّحات باب تزاحم.

1. تقدیم واجب بلا بدل بر واجب مع البدل.

اگر تزاحم بین دو واجب باشد که یکی از آن دو واجب بدل دارد و دیگری بدل ندارد در اینجا مکلف باید قدرت خود را صرف در واجب بلا ‌بدل نماید مثلا اگر امر دائر است بین نماز با وضو در خارج وقت و بین نماز با تیمم در داخل وقت به این معنی که اگر با طهارت مائیه نماز بخواند موجب فوت وقت می‌شود ولی اگر با تیمم نماز بخواند طهارت مائیه از او فوت می‌شود در دوران

امر بین این دو، چون طهارت مائیه بدل دارد که تیمم باشد ولی وقت بدل ندارد ما لا بدل له، مقدم بر ما له البدل می‌شود و وظیفه فرد از وضو منتقل به تیمم در وقت می‌شود.

تقدیم واجب مضیق بر واجب موسع

اگر وقت یکی از دو واجب مضیّق و وقت دیگری موسّع است در اینجا واجب مضیّق مقدم بر واجب موسّع می‌شود مثلا اگر امر دائر شود بین تطهیر مسجد از نجاست و بین نماز خواندن در اول وقت در فرضی که وقت وسعت دارد، در اینجا مکلف نخست باید ازاله نجاست کند و بعد نماز بخواند.

تقدم اهم بر مهم

اگر یکی از دو واجب اهم از دیگری باشد واجب اهم مقدم بر واجب مهم می‌شود مثلا اگر پیامبر یا مجتهد عادلِ جامع شرائط در حال غرق شدن باشد و انسان مومن عادی هم در حال غرق شدن باشد در دوران بین این دو، اهم یعنی انقاذ پیامبر یا مجتهد عادلِ جامع شرائط، مقدم بر انقاذ مومن عادی می‌شود.

تقدیم واجب بلا بدل بر واجب دارای بدل یا تقدیم واجب مشروط به قدرت عقلیه بر واجب مشروط به قدرت شرعیه

اگر واجبی دارای بدل باشد مثل وضو که بدل آن تیمم است و یا رکوع و سجود که دارای بدل است و بدل آن رکوع و سجود ایمائی است و در مقابل آن تکلیف دیگری بلا بدل باشد مثل حرمت غصب در اینجا واجبِ بلا بدل مقدم می‌شود و یا اگر امر دائر شود بین نماز با طهارت مائیه به همراه غصب و بین نماز با طهارت ترابیه بدون غصب در اینجا هم حرمت غصب مقدم می‌شود زیرا غصب بدل ندارد ولی وضو دارای بدل است طبق این بیان باید با تیمم در مکان مباح نماز بخواند تا مرتکب غصب نشود.

بعد ذلک نقول:

ستر در نماز از واجباتی است که مشروط به قدرت شرعیه و دارای بدل است و فرد می‌تواند در صورت فقدان ساتر، عریاناً نماز بخواند حال اگر فرد ساتری به جز لباس غصبی ندارد در اینجا چون حرمت غصب مشروط به قدرت عقلی است و بدل ندارد و اجتناب از آن مطلقا واجب است ولی ستر از واجباتی است که دارای بدل است و فرد می‌تواند بدل آن را که نماز عریاناً باشد بجای آورد لذا در تزاحم بین این دو، حرمت غصب مقدم می‌شود زیرا ستر دارای بدل است ولی غصب بدل ندارد و می‌توان گفت: حرمت غصب مشروط به قدرت عقلیه است ولی وجوب ستر در نماز مشروط به قدرت شرعیه است و لهذا حین التزاحم حرمت غصب که بلا بدل است مقدم می‌شود و نتیجه آن وجوب خواندن نماز عریاناً است تا مرتکب غصب نشود.

در ما نحن فیه هم که وقت ضیق است و فرد ساتر طاهر ندارد امر دائر است بین رعایت ستر و بین رعایت طهارت در نما چون

ستر در نماز دارای بدل است و فرد می‌تواند نماز خود را عریانا بخواند ولی طهارت بدل ندارد مقتضای قاعده آن است که فرد عریانا نماز بخواند چنان که برخی بدان فتوی داده‌اند ولی می‌توان گفت که رعایت ستر مقدم بر رعایت طهارت لباس است و باید نماز را در لباس نجس بخواند تا رعایت وجوب ستر را در حال نماز نماید و رکوع و سجود را به طور کامل انجام دهد نه به صورت ایمائی.

بیان استاد اشرفی

وجوب ساتر طاهر در نماز از شرائطی است که مشروط به قدرت شرعی است و اگر کسی قادر بر ساتر طاهر نباشد وظیفه او به بدل آن که نماز در ساتر نجس باشد منتقل می‌شود چنان که در مسأله چهارم «إذا انحصر ثوبه في نجس» گذشت که در فرض عدم تمکّن از لباس طاهر، طبق روایات صحیحه، وظیفه نماز در لباس نجس است چنان که در صحیحه علی بن جعفر فرمود: «إِنْ لَمْ يَجِدْ مَاءً صَلَّى فِيهِ وَ لَمْ يُصَلِّ عرياناً» و در صحيحة محمّد بن علي حلبي هم وقتی راوی سوال کرد: «عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ لَهُ الثَّوْبُ الْوَاحِدُ فِيهِ بَوْلٌ لَا يَقْدِرُ عَلَى غَسْلِهِ امام فرمود: «يُصَلِّي فِيهِ.»

بنابراین نماز در ساتر طاهر مشروط به قدرت شرعی است و دارای بدل است «نه مشروط به قدرت عقلی تا بگویید شرط ستر به جهت این که بدل ندارد مقدم بر شرط طهارت می‌شود مثل غصب که مشروط به قدرت عقلی است و در دوران امر بین رعایت غصب و طهارت لباس حرمت غصب مقدم است و باید لباس غصبی را رها کرده و عریانا نماز بخواند» زیرا ستر در نماز مانند وضو و غسل بدل دارد و بدل آن نماز عریانا هست هذا اوّلاً.

ثانیاً: در مسأله چهارم گذشت که در فرض عدم تمکّن از لباس طاهر، طبق دسته اول روایات که از نظر سند هم صحیح بود وظیفه فرد نماز در لباس نجس است از این روایات استفاده می‌شود که در دوران امر بین رعایت ستر و رعایت طهارت لباس، شرطیّت ستر اهم از شرطیّت طهارت لباس و مقدم بر آن است حال اگر در آنجا طبق روایات، حکم به نماز در لباس متیقّن النّجاسه شده است در ما نحن فیه که احد الثوبین نجس است و نجاست احدهما احتمالیه است به طریق اولی باید حکم به نماز در احد الثوبین شود طبق این بیان نماز عریانا جائز نیست.

به عباره اخری: اگر طبق روایات دسته اول، نماز در ثوب معلوم النّجس بر نماز عاریاً مقدم باشد و ستر عورت و رکوع و سجود کامل اولی از رعایت طهارت لباس و رکوع و سجود ایمائی عند الشارع باشد، پس به طریق اولی در جایی که احتمال نجاست لباس می‌رود نماز در ثوب محتمل النجاسه مقدم بر نماز عریانا است «فإذا اقتضت أهمية الركوع و السجود تعين الصلاة في الثوب المعلوم نجاسته فتقتضي اهميتها وجوبها في الثوب المحتمل نجاسته بالأولوية القطعية». [5]

این در صورتی است که در مسأله چهارم در فرض انحصار لباس در لباس نجس، روایات دسته اول را که حکم به نماز در لباس نجس نموده مقدم بداریم بر روایاتی که حکم به نماز عریانا نموده است و اما اگر در آنجا قول مشهور را اختیار کنیم و به استناد دو مضمره سماعه، حکم به وجوب نماز عریانا نماییم باز هم در مسأله ما نحن فیه علی القاعده وظیفه فرد، نماز در یکی از دو ثوبی است که علم اجمالی به نجاست احدهما دارد زیرا بر فرض تقدیم روایاتی که حکم به نماز عریانا در مسأله چهارم نموده است مورد این روایات جایی است که امر دائر است بین نماز در لباس معلوم النجاسه و بین نماز عریانا «إنما وردت في مورد دوران الأمر بين الصلاة عاريا و الصلاة في الثوب المعلوم نجاسته، و لا مسوغ للتعدي عن موردها الى ما إذا كان الثوب مشكوك النجاسة.» لذا از مورد این روایات نمی‌توان تعدی به ما نحن فیه نمود زیرا محل بحث ما جایی است که احتمال نجاست در احد الثوبین وجود دارد لکن مورد دو مضمره سماعه معلوم النجاسه است.

بنابراین محل بحث ما از مورد روایت خارج است از طرفی مقتضای قواعد حکم به نماز در احد الثوبین است زیرا اگر نماز را عریانا بخواند یقین دارد که نماز او فاقد شرط ستر است ضمن این که رکوع و سجده را هم ایمائی خوانده و کامل بجای نیاورده است ولی اگر در یکی از دو لباسی که علم اجمالی به نجاست احدهما دارد، نماز بخواند اوّلاً: شرط ستر را رعایت کرده ثانیاً: رکوع و سجود هم در آن خللی وارد نشده است ثالثاً: احتمال دارد که طهارت لباس را هم رعایت کرده باشد «و مع دوران الأمر بين الموافقة الاحتمالية و المخالفة القطعية لا إشكال في أن الموافقة الاحتمالية أولى من المخالفة القطعية عند العقل لاستقلاله بعدم جواز المخالفة القطعية مع التمكن من الموافقة الاحتمالية» پس در ضیق وقت، علی القاعده، خواندن نماز در یکی از این دو لباس مقدم بر نماز عریانا است.[6]

 


[1] الامام الخميني: بل يصلّي عارياً، و يقضي خارج الوقت.‌.
[2] الخوئي: و إن كان الأظهر عدم وجوبه في الفرض، و على تقدير وجوبه لا تصل النوبة إلى الصلاة عارياً إلّا مع لزوم تعجيل في القضاء‌.
[3] الگلپايگاني: لا خصوصيّة فيه، بل يصلّي في الطاهر إن أمكن، و إلّا يصلّي عارياً‌.
[5] التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة2، ص: 397‌.
[6] التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة2، ص: 397‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo