< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نجاسات معفو عنه در نماز، مورد اول: خون قروح و جروح

 

در رساله های عملیه، خون قروح و جروح به عنوان یکی از نجاسات معفو عنه در حال نماز ذکر شده است لکن برخی وجود این دو خون را در لباس و بدن مصلی در صورتی معفو عنه دانسته‌اند که تطهیر آن مشقت داشته باشد ولی اگر تطهیر آن بدون مشقت ممکن باشد تطهیر آن را واجب دانسته‌اند و برخی وجود این دو خون را تا زمانی که جریان دارد معفو عنه دانسته‌اند ولی اگر جریان نداشته باشد حکم به لزوم تطهیر آن نموده‌اند.

بیان مرحوم استاد خویی در مساله

از کلمات اصحاب استفاده می‌شود که خون جروح و قروح خصوصیتی دارد که منشا برای معافیّت آن دو در حال نماز شده ‌است و اگر مدار در جواز نماز در این دو خون، صرفاً عسر و حرج و یا جریان خون ‌بود، این دو عنوان دیگر خصوصیتی نداشت زیرا صحت نماز در این فرض مستند به قاعده عسر و حرج بود ضمن این که اگر مناط در عفو این دو خون جریان خون بود عفو آن در حال نماز اختصاص به این دو خون نداشت زیرا خون‌های دیگر مانند استحاضه و یا بول هم چنانچه جریان داشته باشد برای کسانی که قادر بر حبش بول نیستند و بی‌اختیار از آنها خون یا بول خارج می‌شود، نماز آنان نیز حتی بدون طهارت حدثیه در نماز منعی ندارد و بلکه اگر طهارت حدثیه حرجی باشد با این که طهارت حدثیه داخل در عقد مستثنای حدیث لا تعاد است شرطیت طهارت حدثیه ساقط می‌شود تا چه رسد به طهارت خبثیه که داخل در عقد مستثنی منه حدیث لا تعاد است از این امر معلوم می‌شود که عفو این دو خون در روایات و کلمات اصحاب خصوصیت داشته است نه این که به جهت عسر و حرج عفو شده باشد.

لذا به مرحوم محقق حلی با تمام عظمتی که دارد عرض می‌کنیم: چطور شما این دو قید را معتبر در جواز نماز در خون قروح و جروح دانسته و می‌گویید: تنها در صورتی که تطهیر آن حرجی باشد و خون هم جریان داشته باشد وجود آن در نماز معفو عنه است و در غیر این صورت، تطهیر آن واجب است. اگر اینطور باشد ذکر این دو خون در کلمات اصحاب و روایات به عنوان خون معفو عنه در نماز، لغو و بی‌فائده خواهد بود ضمن این که در برخی از روایات به نحو مطلق حکم به جواز نماز با این دو خون شده است اعم از این که تطهیر آن حرجی باشد یا نباشد جریان داشته باشد یا خیر و اما روایاتی که در این جهت وارد شده است:

    1. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنِ الْمُعَلَّى أَبِي عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ وَ هُوَ يُصَلِّي فَقَالَ لِي قَائِدِي إِنَّ فِي ثَوْبِهِ دَماً فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ قَائِدِي أَخْبَرَنِي أَنَّ بِثَوْبِكَ دَماً فَقَالَ لِي إِنَّ بِي

دَمَامِيلَ وَ لَسْتُ أَغْسِلُ ثَوْبِي حَتَّى تَبْرَأَ.[1]

ترجمه: ابوبصير گويد: امام باقر در حال خواندن نماز بود که راهنمايم به من گفت: در لباس امام خون وجود دارد. وقتى نماز امام تمام شد، به آن حضرت عرض کردم: راهنمايم به من گفت: در لباس شما خون وجود دارد. حضرت در جواب فرمود: آری در بدنم دمل‌هايى است و من لباسم را تطهیر نمی‌کنم تا بهبود کامل حاصل شود.

در این روایت امام نه اسمی از عسر و حرج برد و نه جواز نماز را در آن خون مقید به قید جریان نمود بلکه به نحو مطلق فرمود: تا زمانی که بهبود کامل حاصل شود لباسم را تطهیر نمی‌کنم. از طرفی اینطور نبوده که تعویض لباس برای آن حضرت حرجی باشد از خود امام باقر نقل شده که فرمود: داشتن لباس‌های متعدد اسراف نیست اسراف آن است که فرد لباس خوب خود را در هنگام كار بپوشد «يعنی لباسی كه برای کار نیست، هنگام فعّاليّت روزانه به تن کند و از آن استفاده بیجا کند و یا لباس مهمانی را در خانه بپوشد و در غیر مورد آن استفاده کند» با توجه به این که نقل شده امام باقر به جهت شرائط زمانی خاص، لباس‌های تمیز و فاخری می‌پوشیدند و خیلی بعید است که امام هیچ لباسی به جز آن لباس نداشته بودند.

    2. مرسله سماعه: وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ بِهِ الْقَرْحُ وَ الْجُرْحُ وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَرْبِطَهُ وَ لَا يَغْسِلَ دَمَهُ قَالَ يُصَلِّي وَ لَا يَغْسِلُ ثَوْبَهُ كُلَّ يَوْمٍ إِلَّا مَرَّةً فَإِنَّهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَغْسِلَ ثَوْبَهُ كُلَّ سَاعَةٍ. [2]

در این روایت راوی سوال کرد از مردی که در بدن او خون قروح و جروح است و قدرت بر بستن و تطهیر آن را ندارد امام در جواب فرمود: تطهیر لباس لازم نیست و نماز در آن منعی ندارد. ذکر جمله «لا یستطیع» در سوال راوی منشا شده که برخی حرج و نیز جریان خون را معتبر در جواز نماز در آن دو خون دانسته‌اند. این روایت قدری قول محقّق را تایید می‌کند.

مرحوم صاحب حدائق در جواب می‌گوید: اگر خون قروح و جروح در برخی از اوقات قطع شود و در برخی اوقات جریان داشته باشد، عرفا می‌گویند این خون جریان دارد بنابراین از کلمه جریان در این روایت نمی‌توان استفاده کرد که اگر 24 ساعته و پیوسته خون جاری باشد نماز در آن منعی ندارد و اگر لحظه‌ای قطع شود نماز در آن جائز نیست. ضمنا مرحوم استاد خویی اشکال دیگری در دلالت آن بر مدعی دارند و آن این که قید استطاعت و جریان خون در کلام راوی آمده است نه در کلام امام تا بتوان از آن مفهوم گیری کرد توضیح بیشتر آن خواهد آمد.

    3. وَ عَنْهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ تَخْرُجُ بِهِ الْقُرُوحُ فَلَا تَزَالُ تَدْمَى كَيْفَ يُصَلِّي؟ فَقَالَ يُصَلِّي وَ إِنْ كَانَتِ الدِّمَاءُ تَسِيلُ.[3]

راوی سوال کرد از مردی که خون قروح او در حال جریان است به چه صورت باید نماز بخواند؟ امام فرمود: با همان حال نماز بخواند ولو این که خون از بدن جاری باشد.

بیان استاد اشرفی در دلالت روایت مزبور

فرق است بین إن وصلیه و إن شرطیه اگر إن صلیه باشد و با واو آورده شود چنان که در این روایت چنین آمده است «وَ إِنْ كَانَتِ الدِّمَاءُ تَسِيلُ» در مقام بیان فرد اعلای آن است که اگر هم خون جریان داشته باشد باز هم نماز به همراه آن جائز است از این کلام استفاده می‌شود که اگر خون جریان نداشته باشد به طریق اولی نماز در آن جائز است بنابراین این روایت نمی‌تواند مستند قول محقق باشد و به عکس دلالت بر قول مشهور و سید ماتن دارد.

آری اگر إن به صورت قضیه شرطیه و بدون واو ذکر می‌شد می‌توانست مویّد قول مرحوم محقّق صاحب شرایع باشد و دلالت داشت بر این که اگر جریان نداشته باشد نماز به همراه آن خون صحیح نیست.

    4. صحیحه لیث مرادی: وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ وَ الْعَبَّاسِ جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الرَّجُلُ تَكُونُ بِهِ الدَّمَامِيلُ وَ الْقُرُوحُ فَجِلْدُهُ وَ ثِيَابُهُ مَمْلُوَّةٌ دَماً وَ قَيْحاً وَ ثِيَابُهُ بِمَنْزِلَةِ جِلْدِهِ؟ فَقَالَ يُصَلِّي فِي ثِيَابِهِ وَ لَا يَغْسِلُهَا وَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ.[4]

ترجمه: راوی سوال نمود از خون دُمل و خون قروح که بدن و لباس مصلی ملوّث بدان شده است و لباسش هم به منزله پوست بدن او شده است یعنی هر دو ملوث به خون شده است؟ امام صادق در جواب فرمود: در آن لباس نماز بخوان و شستن آن لازم نیست.

در این روایت امام به نحو مطلق حکم به جواز نماز در لباس ملوّث به خون جروح و قروح نمود. این کلام به اطلاق شامل می‌شود هم موردی را که خون جریان داشته باشد و هم موردی را جریان نداشته باشد چه تطهیر آن مشقت داشته باشد یا مشقت نداشته باشد در هر حال نماز در آن منعی ندارد تا زمانی که بهبود کامل حاصل شود.

    5. صحیحه عبد الرحمن: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ ظَرِيفِ بْنِ نَاصِحٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي

عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْجُرْحُ يَكُونُ فِي مَكَانٍ لَا يَقْدِرُ عَلَى رَبْطِهِ فَيَسِيلُ مِنْهُ الدَّمُ وَ الْقَيْحُ فَيُصِيبُ ثَوْبِي؟ فَقَالَ دَعْهُ فَلَا يَضُرُّكَ أَنْ لَا تَغْسِلَهُ.[5]

ترجمه: راوی سوال نمود از جراحتی که خون آن قطع نمی‌شود به طوری که به لباس او اصابت کرده است و امکان بستن آن هم وجود ندارد؟ حضرت در جواب فرمود: به آن توجه نکن. نماز با آن منعی ندارد و تطهیر آن هم واجب نیست.

چنان که در کلام صاحب حدائق گذشت استمرار خون در این حدیث و حدیث بعد به این معنی نیست که 24 ساعته خون در حال جریان است بلکه اگر در این بین گاهی خون قطع شود و دوباره جاری شود بر چنین خونی، استمرار صادق است.

    6. مرسله سماعه: وَ عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِذَا كَانَ بِالرَّجُلِ جُرْحٌ سَائِلٌ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ مِنْ دَمِهِ فَلَا يَغْسِلْهُ حَتَّى يَبْرَأَ وَ يَنْقَطِعَ الدَّمُ.[6]

ترجمه: امام فرمود: اگر خون جراحت جریان داشته باشد و به لباس فرد اصابت کند، لازم نیست آن را بشوید تا اینکه خوب شود و خون آن قطع شود.

کیفیت استدلال قائلین به قید جریان به روایت فوق

در این روایت امام به صورت قضیه شرطیه فرمود: «إِذَا كَانَ بِالرَّجُلِ جُرْحٌ سَائِلٌ» مقتضای جمله شرطیه آن است که اگر جریان نداشته باشد نماز به همراه آن صحیح نیست. ضمناً امام حکم به عدم وجوب تطهیر خون را منوط نمود به این که زخم خوب شده باشد و خون هم جریان نداشته باشد پس از آن فهمیده می‌شود که اگر خون جریان نداشته باشد نماز در آن جائز نیست.

مناقشه مرحوم استاد خویی در تمسّک به روایت فوق

اولاً: این روایت ضعیف السند است بالارسال زیرا ابن ابی‌عمیر از بعض اصحابنا نقل حدیث نموده است و اما توثیق عامّ نسبت به مشایخ ثقات ثلاثه: ابن ابی‌عمیر، بزنطی و صفوان که مرحوم شیخ در عده فرموده است: «لانهم لایروون و لایرسلون الا عن الثقه» این توثیق عام پذیرفته نیست زیرا ابن ابی‌عمیر از افراد غیر ثقه هم نقل حدیث کرده‌ است.

ثانیاً: از نظر دلالت هم قاصر است زیرا جریان، شرط واقع نشده تا بتوان از آن مفهوم گیری کرد بلکه به عنوان قید برای شرط ذکر شده است: «إِذَا كَانَ بِالرَّجُلِ جُرْحٌ سَائِلٌ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ مِنْ دَمِهِ» مفهوم آن این است که اگر خون جاری نباشد تطهیر آن لازم نیست و این از باب سالبه به انتفای موضوع است و ثابت نمی‌کند که اگر خون باشد ولی جریان نداشته باشد نماز با آن صحیح

نیست.

ثالثاً: قید جریان برای تاکید اصابت خون از بدن به لباس بوده است یعنی به مقداری جریان داشته که حتی به لباس فرد هم اصابت کرده است. بنابراین قید جریان در این روایت خصوصیت ندارد تا بتوان از آن مفهوم گیری کرد البته امام در آخر حدیث غایت برای جواز نماز را انقطاع دم ذکر نموده است «فَلَا يَغْسِلْهُ حَتَّى يَبْرَأَ وَ يَنْقَطِعَ الدَّمُ» که از آن استفاده می‌شود که اگر خون قطع شود تطهیر آن لازم است لذا برخی به استناد آن استمرار را در جواز نماز در این دو خون شرط دانسته‌اند البته اشکال سندی به جای خود باقی است.

    7. موثقه عمار: وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّمَّلِ يَكُونُ بِالرَّجُلِ فَيَنْفَجِرُ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ؟ قَالَ يَمْسَحُهُ وَ يَمْسَحُ يَدَهُ بِالْحَائِطِ أَوْ بِالْأَرْضِ وَ لَا يَقْطَعِ الصَّلَاةَ.[7]

ترجمه: راوی سوال نمود از کسی که در بدن او دملی بوده و در حال نماز سر باز کرده است، چه باید کرد؟ امام صادق فرمود: اگر خون دمل در حال نماز بیرون بیاید، نباید نماز را قطع کند. باید خون را با دست خود بگیرد و به دیوار یا به زمین بکشد و نماز خود را ادامه دهد.

بیان استاد اشرفی

طبق اطلاق این روایات خون دمل چه در لباس باشد چه در بدن مصلی تا بهبود کامل زخم، معفو عنه است. ضمنا از این روایات استفاده می‌شود که خون دمل خصوصیت دارد و اگر عفو در آن به جهت جریان یا به جهت عسر و حرج بود دیگر ذکر آن بما هو دم الجرح و القروح، در روایت لغو و بی‌فائده بود این روایت هم قول مرحوم استاد خویی را تایید می‌کند.

بررسی فقه الحدیث: برخی از بزرگان مثل مرحوم محقق خصوصیتی برای این دو خون در استثناء از نجاست بدن یا لباس قائل نشده‌ا و مشقت تطهیر را موجب برای عفو در نماز قرار داده‌اند.

عمده اشکال بر استدلال حضراتی که عفو را منحصر به فرض حرج و استمرار خون نموده‌اند آنست که: اولاً: قیود مزبور در کلام راوی قرار گرفته است نه در جواب امام ثانیا: بعض این قیود در مقام اثبات و تنقیح اصل موضوع بوده است. ثالثاً برخی از روایات معتبر مثل صحیحه ابی بصیر رسماً غایت را برء و بهبود کامل زخم قرار داده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo