< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ بررسی شروط تطهیر با آب قلیل/ اشتراط ورود آب بر متنجس در حصول طهارت

قال السید ره فی العروه: يشترط في التطهير به «الماء القلیل» أمور...و الورود أي‌ ورود الماء على المتنجس دون العكس على الأحوط‌.[1]

در ما نحن فیه سه مساله مطرح است که اصحاب امامیّه آن را به عنوان اصل موضوعیّه و ارسال مسلّمات پذیرفته‌اند:

    1. مساله اول: آب قلیل به مجرد ملاقات با شیء نجس قطعا منفعل و متنجس می‌شود طبق روایات متعددی که در باب هفتم از ابواب اسئار و در باب هشتم از ابواب آب مطلق ذکر شده است. به عنوان مثال وقتی راوی سوال نمود از ظرف آبی که خون بینی در آن افتاده امام در جواب فرمود: اگر یقین داری که خون در ظرف آب واقع شده باید آب آن را دور بریزی و یا راوی سوال نمود از ظرف آبی که دست متنجس به منی یا خون وارد آن شده که آیا غسل با آن آب جائز است یا خیر؟ امام در جواب فرمود: غسل کردن با آن آب جائز نیست و با آب دیگری غسل کن. از مجموع این روایات استفاده می‌شود که آب قلیل به مجرد ملاقات با نجس متنجس می‌شود و اساساً فرق بین آب کر و آب قلیل آن است که آب کر با ملاقات نجس منفعل و متنجس نمی‌شود به عکس آب قلیل که با ملاقات با نجس منفعل می‌شود.

    2. مساله دوم: طبق روایات متعددی که در ابواب فقهی در موضوعات مختلف وارد شده این امر هم مسلّم است که با آب قلیل می‌توان شیء نجس را تطهیر کرد اگر چه نسبت به تطهیر برخی از نجاسات حکم به دوبار شستن با آب قلیل شده است مثل بول و در تطهیر برخی نجاسات حکم به یکبار شستن با آب قلیل شده است مثل متنجس به خون یا غائط.

    3. مساله سوم: آب متنجس نمی‌تواند مطهر شیء نجس باشد و در تطهیر بوسیله آب قلیل شرط است که آب طاهر باشد.

مشکل و عویصه‌ای که در اینجا متصوّر است این که اگر بنا باشد لباس نجسی را با آب قلیل تطهیر کنیم طبق مساله اول به مجرد ملاقات آب با شیء متنجسی که قصد تطهیر آن را داریم آب متنجس می‌شود اگر آب متنجس شود طبق مساله سوم دیگر نمی‌تواند مطهر شیء نجس باشد از طرفی طبق مساله دوم این امر مسلم است که می‌توان بوسیله آب قلیل شیء متنجس را تطهیر کرد سوال این است که پس چطور می‌توان با آب قلیل شیء نجس را تطهیر کرد از یک طرف این دو امر مسلّم است که آب قلیل به مجرد ملاقات با نجس متنجس می‌شود و با آب نجس هم نمی‌توان شیء نجس را تطهیر کرد از طرف دیگر این امر هم مسلم است که بوسیله آب قلیل می‌توان شیء نجس را تطهیر کرد چطور می‌توان بین این دو مساله را حل کرد مثلا اگر فرضا بخواهیم شیء نجسی را آب قلیل در طشتی تطهیر کنیم در این صورت به مجرد ریختن آب بر روی متنجس و ملاقات آب با آن علی القاعده آب متنجس می‌شود اگر نجس شود قابل برای تطهیر متنجس نخواهد بود از طرفی با آب قلیل می‌توان شیء متنجس را تطهیر کرد در رفع این عویصه و مشکل فقها راهکارهایی را ارائه نموده‌اند:

1. روایاتی که حکم به انفعال آب قلیل نموده حمل می‌شود بر موردی که نجس را وارد آب کنیم ولی اگر به عکس آب را وارد نجس کنیم روایات انفعال آب قلیل شامل آن نمی‌شود به این طریق می‌توان بین روایات را جمع نمود اما این که ورود آب بر شیء نجس موجب تطهیر متنجس می‌شود دون العکس مستند آن این است که ورود آب بر نجس اقوی در ازاله نجاست است زیرا ورود آب جنبه فاعلیت و تاثیر در ازاله قذارت دارد ولی اگر متنجس را وارد بر آب کنیم در اینجا آب جنبه انفعالی دارد و متاثر از شیء نجس می‌شود لذا فرق است بین این که آب وارد متنجس شود و موردی که متنجس وارد آب شود. در اولی تطهیر حاصل می‌شود به جهت جنبه فاعلیت آب دون الثانی به جهت جنبه انفعالی داشتن آب.

شاهد بر این مطلب روایاتی است که در مقام کیفیت تطهیر متنجس امر به صب الماء بر بدن متنجس نموده است کلمه صب الماء در این روایات ظهور در ورود آب بر بدن دارد این روایات می‌تواند مقید اطلاق روایاتی باشد که به نحو مطلق حکم به غسل لباس یا پتو و امثال آن در آب قلیل نموده است چرا که غسل مطلق است و شامل ورود آب بر متنجس و عکس آن هم می‌شود.

جواب استاد اشرفی

چه آب را وارد شیء نجس کنیم و چه شیء نجس را وارد آب کنیم در هر دو صورت بالاخره آب قلیل با لباس نجس ملاقات کرده و علی القاعده طبق مساله اول آب متنجس می‌شود و طبق مساله دوم آب متنجس نمی‌تواند مطهر شیء متنجس باشد لذا در این جهت فرقی نیست که لباس نجس را در طشت آب وارد کنیم یا آب را وارد بر لباسی کنیم که در طشت آب است در هر دو صورت آب قلیل با نجس متنجس ملاقات کرده و طبق مساله اول علی القاعده آب منفعل می‌شود و با این توجیه نمی‌توان مشکل را حل کرد لذا این عویصه با ورود آب قلیل بر لباس نجس حل نمی‌شود.

اما روایاتی که حکم به صب الماء نموده این روایات در مقام بیان کیفیت تطهیر بوسیله ورود آب بر متنجس نیست بلکه ناظر به

این جهت است که تطهیر بدن بوسیله ریختن آب بر آن سهولت دارد و اگر کسی دست یا جزء دیگری از بدنش نجس شود معمولا آب را روی آن می‌ریزد نه این که بدن را داخل آب کند و امر به صب الماء در بدن ممکن است از این جهت بوده که نجاست به بدن رسوخ نمی‌کند و با ریختن آب نجاست از آن به آسانی زائل می‌شود نه این که صب الماء موضوعیت در تطهیر داشته تا بگوییم در تطهیر همه چیز حتی چیزهایی که نجاست در آن نفوذ می‌کند ورود آب بر متنجس شرط است بنابراین طبق اطلاقات روایاتی که به نحو مطلق حکم به غسل نموده و اسمی از ورود نبرده است مثل صحيحة محمد بن مسلم که فرمود: «اغسله في المركن مرّتين» تطهیر شیء متنجس با آب قلیل مطلقا حاصل می‌شود و در تطهیر با آن لازم نیست که حتما آب وارد بر متنجس شود.

2. برخی اشتراط ورود آب در تطهیر متنجس را از باب قدر متیقن معتبر دانسته‌اند شاید فتوای مرحوم سید هم بر احتیاط مزبور از این جهت باشد که اگر آب قلیل را وارد بر متنجس کنیم بلا شک تطهیر حاصل می‌شود ولی به عکس اگر متنجس را وارد بر آب کنیم در این فرض شک داریم که آیا طهارت لباس حاصل شده است یا خیر؟ منشا شک آن است که احتمال می‌دهیم ورود آب بر متنجس شرط در تطهیر باشد و چون حالت سابقه لباس نجاست بوده و مقتضای استصحاب بقاء نجاست در آن تنجس آن است پس ناگزیر در تطهیر متنجس باید آب را وارد بر آن کنیم و الا طهارت حاصل نمی‌شود.

قلت: درست است که در فرض ورود یقین به طهارت حاصل می‌شود ولی در هر حال عویصه مزبور به حال خود باقی است و مشکلی را حل نمی‌کنتد زیرا بالاخره آب قلیل ولو این که وارد بر نجس شود چون ملاقات با نجس کرده طبق مساله اول علی القاعده آب متتنجس می‌شود و آب متنجس هم نمی‌تواند مطهر غیر باشد.

3. طبق مبنایی که ما اختیار نمودیم و طهارت و نجاست را از امور واقعیه دانستیم این اشکال ابتدا به نظر رسید که قابل حل است زیرا طهور که وصف برای آب در آیه شریفه است به معنای عام آن است یعنی از بین برنده هر نوع دنس و قذارت و مَثَلِ آب در گنده‌زدایی و رفع قذورات مثل الکل نسبت به میکروبها است همچنان که الکل میکروب را از بین می‌برد چه وارد باشد و چه مورود یعنی چه الکل را روی چیزی که دارای میکروب است بریزیم و چه عکس شود در هر دو حال الکل موجب از بین رفتن میکروبها می‌شود لذا در مورد آب هم چنین است و در این جهت فرقی نیست که آب را روی نجس بریزیم یا به عکس لباس نجس را داخل آب قلیل کنیم در هر دو صورت رفع قذارت می‌شود.

لکن در مراجعه‌ای که به روایات متعددی که در باب هفتم از ابواب اسئار و در باب هشتم از ابواب آب مطلق داشتم معلوم شد که این امر در روایات مسلم است که آب قلیل با ملاقات نجس متنجس می‌شود لذا نمی‌توان طبق این مبنی مساله را حل نمود اگر چه گفتیم که آب در گنده زدایی و رفع قذورات و نجاست به منزله الکل در از بین بردن میکروبها است ولی طبق این روایات معلوم می‌شود که آب قلیل در گنده زدایی نقش الکل را در از بین بردن میکروبها و ضد عفونی ندارد در صورتی که اگر مثل الکل نسبت به میکروب بود باید یک قطره خون در یک سطل آب متنجس نشود.

تا به اینجا معلوم شد که از ادله نمی‌توان استفاده کرد که در تطهیر متنجس بوسیله آب قلیل ورود آب بر متنجس شرط است بلکه طبق اطلاقات روایاتی که به نحو مطلق حکم به غسل نموده و اسمی از ورود نبرده مثل صحيحة محمد بن مسلم که فرمود: «اغسله في المركن مرّتين» تطهیر شیء متنجس با آب قلیل مطلقا حاصل می‌شود چه آب وارد متنجس شود و چه نجس وارد آب قلیل شود.

از مجموع روایات بر می‌آید که متنجس با یکبار شستن در آب قلیل طاهر می‌شود و اگر شیء متنجس به بول باشد با دوبار شستن در آب قلیل طاهر می‌شود و بر اساس اطلاق روایات در این جهت فرقی نیست که آب وارد بر متنجس شود یا به عکس باشد و چون این امر مسلم است که آب قلیل می‌تواند مطهر شیء متنجس باشد از طرفی دلیلی بر اشتراط ورود آب بر متنجس در حصول طهارت نداریم چاره‌ای نیست که بگوییم روایاتی که حکم به انفعال آب قلیل نموده تخصیص می‌خورد به موردی که فرد در مقام تطهیر متنجس باشد که در این صورت موجب تطهیر می‌شود ولی اگر در مقام تطهیر نباشد به مجرد ملاقات آب قلیل با متنجس آن آب نجس می‌شود با این بیان ملاقات آب با شیء متنجس موجب برای تنجس آب می‌شود به استثنای موردی که فرد در مقام تطهیر متنجس باشد که در این فرض متنجس نمی‌شود ولی در غیر مقام تطهیر آب قلیل به مجرد ملاقات با نجس منفعل می‌شود و اینگونه ادعا که راجع به قصد است علی القاعده در امور تکوینیه حاصل از تاثیر و تاثّر «کنش و واکنش» اثر ندارد.

اشکالی که در مساله باقی مانده این که حکم غساله خارج از شیء متنجس چیست؟

شیء متنجسی را که با یکبار شستن طاهر می‌شود مثل غائط و خون اگر با آب قلیل بشوییم شکی نیست در این که آن شیء طاهر می‌شود ولی سوال این است که حکم غساله آن چیست؟ اگر بگویید نجس است سوال می‌کنیم که رطوبت باقیمانده در لباس بعد از تطهیر آیا طاهر است یا نجس؟ اگر بگویید طبق روایاتی که حکم به تطهیر متنجس بوسیله آب قلیل نموده طاهر است پس باید آب غساله هم طاهر باشد زیرا فرض آن است که آب داخل لباس در طشتی که در آن لباس را می‌شوییم همان آب غساله باقیمانده در طشت است چه فرقی است بین آن دو؟ اگر بگویید غساله نجس است این موجب تبعض در شیء واحد می‌شود زیرا آب موجود در لباس قطعا طاهر است چطور می‌توان حکم به نجاست آب غساله خارج لباس کرد؟ مساله اختلافی است برخی حکم به طهارت غساله متعقب به طهارت نموده اند و برخی مثل مرحوم سید مطلقا حکم به نجاست غساله نجس نموده است ولی با این حال در مورد آب باقیمانده در لباس همه فقها تعبدا حکم به طهارت آن نموده اند لکن این امر با قاعده و مساله‌ای که در اول بحث ذکر نمودیم سازگار نیست و تبعض در حکم است.


[1] و إن كان الأظهر عدم اعتباره في غير الغسلة المتعقّبة بطهارة المحلّ. (الخوئي).قال ره فی المستمسک: لا ريب أنه المشهور، و لم أجد من جزم بخلافه مطلقاً. كذا في الجواهر. و الوجه فيه الأصل، بعد انصراف أدلة التطهير الى المتداول المتعارف عند الناس، من الغسل بنحو الورود. و لو سلم منعه فالاطلاقات مقيدة بما تضمن الأمر بالصب «1» الظاهر في الورود (و يشكل) ذلك كله بمنع الانصراف. و لا سيما بملاحظة الارتكاز العرفي في كيفية إزالة القذارة حيث لا فرق عندهم فيها بين الورود و غيره، و تداول ذلك لا يجدي في تحقق الانصراف، لما عرفت مراراً من أن الغلبة لا يقيد بها المطلق، و لا سيما مع عدم ثبوت التعارف في زمان الصدور. (و أما) الأمر بالصب فهو و إن كان مقتضى الجمود عليه ظهوره في الورود، لكن الارتكاز العرفي مانع عنه، و لذا لم يفهم منه في غير المقام مما ورد في الوضوء و الغسل و غيرهما، بل ظاهر أكثر الأصحاب (رض) كونه في المقام أعم من الأمر بالغسل، كما يأتي في مبحث اعتبار العصر. فتأمل. مستمسك العروة الوثقى، ج‌2، ص: 8‌قال ره فی دلیل العروه: .لانصراف الأدلة الى ذلك و يؤيده الذوق، بل لا يبعد ان الذوق لا يرى حصول التطهير بغمس المتنجس في الماء، بل يرى ان ذلك تنجيس محض للماء من دون حصول نقاء الثوب، - مضافا- الى ان السيرة جارية على ذلك في كيفية التطهير بالماء القليل، مع ان روايات الصب كافية لإثبات لزوم كون الوارد هو الماء و لو كان في البين إطلاق، كأوامر الغسل لو فرض عدم انصرافها الى الورود فلا إشكال في دلالة تلك الروايات على التقييد.و أما توهم إثبات الإطلاق من رواية المركن «1» فهو قابل للتأمل جدا، إذ ليس لها ظهور في محل النزاع من ورود النجاسة على الماء، لقوة احتمال ورود الماء على الثوب، و لو فرض قوة احتمال العكس أو صلاحيتها للطرفين كانت روايات الصب شارحة لها و كان حالها حال روايات الإطلاق الآمرة بالغسل، و بعد تحكيم روايات الصب عليها لا يكون حملها على ارادة صب الماء على الثوب في الركن حملا على القسم النادر.و قد يقال بأن رواية المركن ظاهرة في ورود الثوب، بقرنية قوله: «و ان غسلته في ماء جار». و من الواضح عدم صلاحه للقرينية المذكورة.و قد يقاس ما نحن فيه: على الغسل في باب الوضوء و الغسل مع انه قياس مع الفارق. (أما أولا) فلأن الذوق هو الفارق بين الغسل المزيل للخبث و الغسل‌ المزيل للحدث، فيرى ان الورود على الماء في الصورة الأولى تقذيرا للماء لا تنظيفا للوارد بخلاف الصورة الثانية. (و اما ثانيا) و هو وجود روايات في الغسل الارتماسي، و قاس الجماعة الوضوء الارتماسي عليه من جهة شهادة الذوق بأن المطلوب في غسل الوضوء هو اجراء الماء لا إزالة القذارة. (و اما ثالثا) فان روايات الصب هنا قاضية باعتبار ورود الماء حتى لو قلنا بأن الغسل المطلق شامل لورود النجاسة. دليل العروة الوثقى، ج‌2، ص: 337‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo