< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ بررسی شروط تطهیر با آب قلیل/ اشتراط ورود آب بر متنجس در حصول طهارت

قال السید ره فی العروه: يشترط في التطهير به «الماء القلیل» أمور...و الورود أي‌ ورود الماء على المتنجس دون العكس على الأحوط‌.[1]

چنان که در بحث دیروز گذشت دو امر در ما نحن فیه مسلّم است:

امر اول: آب قلیل به مجرد ملاقات با شیء نجس قطعا منفعل و متنجس می‌شود طبق روایات متعددی که در باب هفتم از ابواب أسئار و در باب هشتم از ابواب آب مطلق ذکر شده است.

امر دوم: طبق روایات متعددی که در ابواب فقهی در موضوعات مختلف وارد شده این امر هم مسلّم است که با آب قلیل می‌توان شیء نجس را تطهیر کرد اگر چه نسبت به برخی از نجاسات مثل بول حکم به دوبار شستن با آب قلیل و نسبت به برخی دیگر از نجاسات مثل متنجس به خون یا غائط.حکم به یکبار شستن با آب قلیل شده است.

عویصه‌ای که در مساله مطرح است این که اگر کسی لباس متنجسی را در طشت آب بشوید طبق امر اول به مجرد ملاقات متنجس با آب قلیل، خود آب هم علی قاعده متنجس و منفعل می‌شود و این امر هم مسلم است که با آب نجس نمی‌توان شیء متنجس را تطهیر کرد از طرفی طبق امر دوم، این امر قطعی است که می‌توان با آب قلیل متنجس را تطهیر کرد بعد ذلک سوال این است که چطور می‌توان متنجس را باآب قلیل تطهیر کرد؟

مرحوم استاد خویی در رفع این مشکل و عویصه می‌فرماید: روایاتی که حکم به انفعال آب قلیل نموده تخصیص می‌خورد به موردی که فرد در مقام تطهیر متنجس باشد که در این صورت تعبدا حکم به طهارت متنجس می‌شود ولی اگر در مقام تطهیر نباشد به مجرد ملاقات آب قلیل با متنجس، آب هم متنجس می‌شود و این آب دیگر قابلیت برای تطهیر را ندارد.

به عباره اخری: ملاقات آب با شیء متنجس موجب تنجس آب می‌شود به استثنای موردی که فرد در مقام تطهیر باشد که در این فرض آب متنجس نمی‌شود ولی در غیر مقام تطهیر آب قلیل به مجرد ملاقات با نجس منفعل می‌شود لکن چون حکم به تطهیر بر خلاف قاعده انفعال آب قلیل است و بر خلاف استصحاب بقاء نجاست است باید به قدر متیقن آن اکتفا نمود و آن موردی است که آب قلیل وارد بر نجس شود نه بالعکس.

مرحوم استاد شیخ حسین حلی در تطهیر متنجس با آب قلیل ورود آب را بر متنجس شرط دانسته است[2] ولی مرحوم استاد خویی

ورود را شرط در حصول نمی‌داند ولی با این حال ورود را از باب قدر متیقن در تحقق طهارت معتبر دانسته است. بعد ذلک، این سوال پیش می‌آید که آیا غساله متنجس طاهر است یا خیر؟

اگر بگویید نجس است می‌گوییم رطوبتی که در لباس مانده از همین آب است و طبق این بیان باید لباس هم نجس باشد با این که کسی قائل به آن نشده و مسلّماً لباس متنجس با آب قلیل تطهیر می‌شود و در فرض طهارت لباس لا محاله باید غساله آن هم طاهر باشد. عجیب است که مرحوم علامه معتقد است که غساله متنجس نجس است ولی لباس طاهر است. این کلام صحیح نیست زیرا قدری از همین آب غساله به جهت این که کاملا آب آن بوسیله عصر خارج نشده در لباس باقی است و از طرفی فشار دادن متنجس برای خروج غساله آن هم مختلف است اگر فرد معمولی فشار دهد آب کمی خارج می‌شود ولی اگر فرد پهلوانی آن را فشار دهد آب زیادی خارج می‌شود.

اگر بگویید آب غساله نجس و آب داخل در لباس طاهر است این سوال پیش می‌ید که ملاک کدام یک از عصر است آیا عصر و فشردنی که فرد عادی در لباس انجام می‌دهد یا عصر پهلوان، ضمن این که اگر پهلوان هم لباس را فشار دهد باز هم مقداری آب در لباس باقی می‌ماند که هنگام آویزان کردن در بند لباس به مرور از آن می‌چکد و اگر غساله نجس باشد این آب باقی مانده هم باید نجس باشد. اگر بگویید: آب داخل لباس طاهر است و غساله خارج از لباس نجس است لازمه آن تخصیص در موضوع حکم است.

مرحوم استاد خویی معتقد است که غساله متعقب به طهارت طاهر است ولی غساله غیر متعقب به طهارت طاهر نیست و چون مساله مزبور مخالف با قاعده انفعال آب قلیل است قدر متیقن از آن موردی است که آب وارد بر متنجس شود و لذا مرحوم استاد خویی ورود آب را از باب قدر متیقن در تطهیر متنجس معتبر دانسته است طبق این بیان تنها در صورتی که آب وارد طشت آب شود تطهیر حاصل می‌شود و با حصول تطهیر لباس طشت آب هم به تبع لباس طاهر می‌شود همچنان که اگر آب انگور جوشانده شود و تبدیل به خمر شود خمر و ظرف آن نجس می‌شود ولی بعد از جوشاندن آن و ذهاب ثلثین و تبدیل به سرکه شود طاهر خواهد شد و به تبع آن ظرف متنجس هم خواهد شد.

سوال: آیا عصر در مفهوم غسل نهفته شده است یا خیر؟

مرحوم استاد خویی به تبع مرحوم محقق در معتبر عصر را در تحقق غسل شرط دانسته و معتقد است که غسل با «نضح الماء و رش

الماء» فرق دارد به این معنی که در تحقق عنوان غسل، عصر لازم است طبق این بیان اگر فرد دو بار لباس متنجس به بول را در طشت آبی بشوید در تحقق هر یک از اغسال ولو غسل اول عصر لازم است و الا غسل محقق نمی‌شود.

با این حال برخی از کسانی که عصر را معتبر دانسته‌اند یک بار عصر را کافی در تحصیل طهارت کافی می‌دانند ولو این که عصر بعد از غسل اول باشد مرحوم صاحب حدائق طبق مسلکی که دارد و روایات فقه الرضا را معتبر می‌داند معتقد است که عصر در غسل اول هم کافی است برخی هم مثل صاحب عروه بین آب قلیل و آب کثیر فرق گذاشته و معتقدند که تنها در آب قلیل عصر معتبر است ولی اگر متنجس در آب کثیر مثل آب جاری و آب کر تطهیر شود عصر در آن لازم نیست و نفوذ آب در متنجس کافی در حصول طهارت است در مقابل مرحوم استاد خویی که عصر را در تحقق غسل معتبر می‌داند معتقد است که اولا در هر دو‌ مرتبه از شستن متنجس به بول عصر لازم است ثانیا در لزوم عصر بین آب قلیل و آب کثیر فرقی نیست با این بیان اگر متنجس در آب کر هم شسته شود عصر و فشردن آن لازم است و الا تطهیر حاصل نمی‌شود.

مرحوم صاحب حدائق معتقد است که در مفهوم غسل، عصر نهفته نشده زیرا در مثل بدن و غُسل و وضو هم در آیات شریفه قرآن و روایات کلمه غسل استعمال شده با این که عصر در بدن معنی ندارد از این امر فهمیده می‌شود که عصر جزء مفهوم غسل نیست و غسل تنها به معنای ازاله نجاست است آری این امر مسلّم است که در ازاله متنجس خروج نجاست از متنجس لازم و شرط است و این غیر از عصر است و بدون عصر هم گاهی محقق می شود. نتیجتا اگر لباسی را در طشت آبی بشوییم و بواسطه فشرن لباس آب متغیر به رنگ لباس شود و تبدیل به آب مضاف شود تطهیر حاصل نمی شود و باید آب را دور بریزیم و با آب دیگری آن را تطهیر کنیم البته اگر تغییر آب به طوری بود که از حالت اطلاق خارج نشود مانعی از حصول طهارت نیست.

قال السید ره فی العروه: مسألة المدار في التطهير زوال عين النجاسة دون أوصافها‌ فلو بقيت الريح أو اللون مع العلم بزوال العين كفى إلا أن يستكشف من بقائهما بقاء الأجزاء الصغار[3] أو يشك في بقائها فلا يحكم حينئذ بالطهارة‌.

مرحوم سید می‌فرماید: مدار در پاك شدن متنجس برطرف شدن عين نجاست است نه اوصاف آن، بنابراین اگر بعد از شستن بو يا رنگ و یا طعم نجاست باقى باشد از عين آن برطرف شده باشد كافى در حصول طهارت است ولی اگر بقاء این اوصاف «یعنی بو و رنگ و طعم نجس» كاشف از بقاء اجزاء صغار نجاست باشد يا باعث شود که شک در بقاء نجاست کنیم در اين حال علی القاعده حكم به طهارت آن نمى‌شود.

 


[1] الخوئي: و إن كان الأظهر عدم اعتباره في غير الغسلة المتعقّبة بطهارة المحلّ‌.
[2] لانصراف الأدلة الى ذلك و يؤيده الذوق، بل لا يبعد ان الذوق لا يرى حصول التطهير بغمس المتنجس في الماء، بل يرى ان ذلك تنجيس محض للماء من دون حصول نقاء الثوب، - مضافا- الى ان السيرة جارية على ذلك في كيفية التطهير بالماء القليل، مع ان روايات الصب كافية لإثبات لزوم كون الوارد هو الماء و لو كان في البين إطلاق، كأوامر الغسل لو فرض عدم انصرافها الى الورود فلا إشكال في دلالة تلك الروايات على التقييد.و أما توهم إثبات الإطلاق من رواية المركن «1» فهو قابل للتأمل جدا، إذ ليس لها ظهور في محل النزاع من ورود النجاسة على الماء، لقوة احتمال ورود الماء على الثوب، و لو فرض قوة احتمال العكس أو صلاحيتها للطرفين كانت روايات الصب شارحة لها و كان حالها حال روايات الإطلاق الآمرة بالغسل، و بعد تحكيم روايات الصب عليها لا يكون حملها على ارادة صب الماء على الثوب في الركن حملا على القسم النادر.. دليل العروة الوثقى، ج‌2، ص: 337‌
[3] الامام الخميني: عرفاً، لا عقلًا و برهاناً‌.مكارم الشيرازي: بحسب نظر العرف، لا بالدقّة العقليّة أو الاستدلالات الواهية كعدم انتقال العرض.‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo