< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهّر دوم زمین/ بررسی روایات در مساله.

قال السید ره فی العروه: الثاني من المطهّرات الأرض و هي تطهّر باطن القدم و النعل بالمشي عليها أو المسح بها بشرط زوال عين النجاسة إن كانت و الأحوط الاقتصار على النجاسة الحاصلة بالمشي على الأرض النجسة دون ما حصل من الخارج و يكفي مسمّى المشي أو المسح و إن كان الأحوط المشي خمسة عشر خطوة[1] و في كفاية مجرّد المماسّة من دون مسح أو مشي إشكال[2] و كذا في مسح التراب عليها. و لا فرق في الأرض بين التراب و الرمل و الحجر الأصلي، بل الظاهر كفاية المفروشة بالحجر، بل بالآجر و الجَصّ و النورة. نعم، يشكل[3] كفاية المطلّى بالقير أو المفروش باللوح من الخشب ممّا لا يصدق عليه اسم الأرض.

لا إشكال في عدم كفاية المشي على الفرش و الحصير و البواري و على الزرع و النباتات، إلّا أن يكون النبات قليلًا بحيث لا يمنع عن صدق المشي على الأرض و لا يعتبر أن تكون في القدم أو النعل رطوبة و لا زوال العين بالمسح أو المشي و إن كان أحوط.و يشترط طهارة الأرض و جفافها. نعم، الرطوبة الغير المسرية[4] غير مضرّة[5] و يلحق بباطن القدم و النعل‌ حواشيهما بالمقدار المتعارف، ممّا يلتزق بهما من الطين و التراب حال المشي، و في إلحاق ظاهر القدم أو النعل بباطنهما إذا كان يمشي بهما لاعوجاج في رجله وجه قويّ[6] و إن كان لا يخلو عن إشكال؛ كما أنّ إلحاق الركبتين و اليدين بالنسبة إلى من يمشي عليهما أيضاً مشكل و كذا نعل الدابّة و كعب عصا الأعرج و خشبة الأقطع و لا فرق في النعل بين أقسامها من المصنوع من الجلود و القطن و الخشب و نحوها ممّا هو متعارف و في الجورب إشكال، إلّا إذا تعارف[7] لبسه[8] بدلاً عن النعل و يكفي في حصول الطهارة زوال عين النجاسة و إن بقي أثرها من اللون و الرائحة، بل و كذا الأجزاء الصغار الّتي لا تتميّز كما في ماء الاستنجاء[9] لكنّ الأحوط[10] اعتبار زوالها[11] كما أنّ الأحوط زوال الأجزاء الأرضيّة اللاصقة بالنعل و القدم و إن كان لا يبعد طهارته أيضاً.

ترجمه: دوم از مطهرات زمين است که موجب طهارت کف پا و کف كفش به وسیله راه رفتن يا ماليدن بر زمین می‌شود به شرط زوال عين نجاست در صورتی که کف پا یا کفش ملوث به نجاست باشد. احوط در مطهریت زمین، نجاستى است كه حاصل از راه رفتن بر زمين نجس باشد نه نجاستی که از غیر زمین منتقل به کف پا یا کفش شده باشد. در مطهریت زمین تحقق مسمّای راه رفتن يا ماليدن پا بر زمین كفايت است اگر چه احوط راه رفتن به قدر پانزده ذراع است[12] «چنانکه در برخی از روایات ذکر شده است» در این که مجرد تماس کف پا یا کف کفش به زمین بدون راه رفتن و ماليدن آن به زمین، کافی در حصول طهارت باشد اشكال است همچنين اشكال است در كفايت ماليدن خاك بر آن. فرقی نيست در زمين، بين اين كه زمین از خاك باشد يا ريگ و یا سنگ، بلكه ظاهر آن است که زمين مفروش به سنگ و بلكه مفروش به آجر و گچ و آهك هم کفایت است. آری! در كفايت زمین آغشته به قير و مفروش به تخته چوب و مانند آن که زمین بر آن صادق نیست، اشکال است. و اشكالى نيست در عدم کفایت راه رفتن بر فرش و حصير و بوريا و زمينِ علف‌زار كه علف و گياه روى آن را گرفته است، مگر آن كه گياه زمین به قدری كم باشد که مانع صدق راه رفتن بر زمين نباشد.

در مطهریت زمین لازم نيست كه ته قدم يا كفش، مرطوب باشد و نيز لازم نيست كه زوال عين به ماليدن يا راه رفتن حاصل شود اگر چه احوط است بله طهارتِ زمين و خشكى آن، شرط است. رطوبت غير مسريه زمین مضر به حصول طهارت نیست. حواشى قدم و كفش اگر به مقدار متعارف باشد در حکم ملحق به قدم و كفش است منوط به این که گل و خاك هنگام راه رفتن ملاقات به حواشی آن دو بکند. در الحاق ظاهر قدم يا كفش، به باطن آنها در مورد كسى كه به واسطه‌ كجى پا بر ظاهر قدم راه مى‌رود وجه قوى است اگر چه خالى از اشكال نيست. در الحاق زانوها و دست‌ها در مورد كسى كه به جهت نقص عضو بر روی آنها راه مى‌رود، اشکال است. همچنين در الحاق نعل‌ چهارپایان و تهِ عصاى لنگ و چوب متصل به پای اقطع «کسی که پایش قطع شده و چوبی به پای خود وصل کرده و با آن راه می‌رود» اشکال است. فرقی نيست در كفش بين اين كه از جنس چرم باشد يا از جنس چوب يا پنبه يا غير اينها منوط به این که از چیزهایی باشد که پوشیدن آنها متعارف است. در الحاق جوراب به کفش اشكال است مگر آن كه پوشيدن آن در عوض كفش متعارف باشد. زوال عين نجاست كافی در حصول طهارت کف پا یا کف کفش است اگر چه اثر نجس «رنگ و بوی نجاست» در آن باقى باشد. همچنين زوال اجزاء کوچکی كه متميز نیست لازم نیست «مثل استنجاء بالاحجار که در آن زوال اجزای صغار غائط لازم نیست» لکن احوط استحبابی در زوال اجزای صغار است هچنان که احوط زوال اجزای زمین نجسی است که به کف کفش یا پا چسبیده اگر چه حصول طهارت با بقاء اجزای زمین نجس، بعيد نيست.

نظر فقها ذیل مساله 183 رساله مرحوم امام: زمين با سه شرط[13] كف پا و ته كفش نجس را پاك مى‌كند[14] اول: آن كه زمين پاك باشد[15] دوّم: آن كه خشك باشد[16] سوم: آن كه اگر عين نجس مثل خون و بول، يا متنجس مثل گِلى كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد به واسطۀ راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود[17] و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش[18] و مانند اينها باشد و با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه، كف پا و ته كفش نجس، پاك نمى‌شود و اگر به واسطۀ غير راه رفتن نجس شده باشد پاك شدنش به واسطۀ راه رفتن اشكال دارد.[19]

مساله 188: كف دست، زانو، عصا، پاى مصنوعى و چرخ اتومبيل نجس با زمين پاك نمى‌شود‌ و نیز پاك شدن عصا و پاى مصنوعى، نعل چهار پايان، چرخ اتومبيل، درشكه و مانند آن، در اثر حركت روى زمين محل اشكال است.[20]

اعود بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرَّحمن الرَّحيم و الحمدلله رب‌العالمین و الصلوه و السلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین محمد بن عبد الله و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و العنة علی اعدائهم و منکری فضائلهم من الآن الی قیام یوم الدین. اللهم وفّقنا و جمیع المشتغلین للعلم و للعمل الصالح.

خداوند را شاکریم که بار دیگر سعادت و توفیق نصیب ما نمود که فقه محمد و آل محمد را به عرض شما طلاب عزیز برسانیم. بحث ما در مطهرات بود. اولین مطهر آب بود که بحث آن مفصلاً با فروع متعدد آن به عرض رسید. دومین چیزی که مرحوم سید به عنوان مطهر مطرح نموده، زمین است «از نظر ترتیب برخی دومین مطهر را شمس قرار داده‌اند.» وجه تسمیه زمین به عنوان یکی از مطهرات آن است که اگر کفِ پا یا کفِ کفش، نجس شده باشد با راه رفتن بر روی زمین، طاهر می‌شود در صورتی که فرد به مقداری بر روی زمین راه برود که اثر نجاست از آن زائل شود. در این رابطه مرحوم صاحب وسائل روایات متعددی را در باب 32 از ابواب نجاسات ذکر نموده است قبل از بحث از جوانب مساله، روایات باب را به عرض می‌رسانیم تا بعد به بررسی از فقه الحدیث روایات بپردازیم:

    1. صحيحه احول: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: فِي الرَّجُلِ يَطَأُ عَلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي لَيْسَ بِنَظِيفٍ ثُمَّ يَطَأُ بَعْدَهُ مَكَاناً نَظِيفاً؟ فَقَالَ لَابَأْسَ إِذَا كَانَ خَمْسَةَ عَشَرَ ذِرَاعاً أَوْ نَحْوَ ذَلِكَ.[21]

ترجمه: راوی سوال نمود از مردی که پا بر روی زمینِ نجس گذاشته و بعد با همان حال بر روی زمین طاهر راه رفته است حکم آن چیست؟ امام فرمود: اگر به مقدار پانزده زراع و مانند آن بر روی زمین راه رفته باشد مانعی ندارد.

نکته: روایت مزبور ظهور دارد در این که کف پای فرد با نجاست زمین ملاقات کرده و جواب امام هم ناظر به همین جهت باشد لذا این روایت شامل کف کفش نجس نمی‌شود و ممکن است قدم گذاشتن با کفش بوده باشد اما این که به چه جهت فرد با پای برهنه بر روی زمین راه رفته از این جهت بوده که سابقاً به جهت فقر یا امور دیگر، متداول بوده که با پای برهنه راه می‌رفتند.

    2. صحيحة محمد بن مسلم: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَبِي‌جَعْفَرٍ إِذْ مَرَّ عَلَى عَذِرَةٍ يَابِسَةٍ فَوَطِئَ عَلَيْهَا فَأَصَابَتْ ثَوْبَهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ وَطِئْتَ عَلَى عَذِرَةٍ فَأَصَابَتْ ثَوْبَكَ. فَقَالَ أَ لَيْسَ هِيَ يَابِسَةً؟ فَقُلْتُ بَلَى. فَقَالَ: لَا بَأْسَ إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً.[22]

راوی می‌گوید همراه امام باقر بودم که دیدم حضرت قدم بر روی عذره خشکی گذاشتند و لباس حضرت هم ناخواسته به آن اصابت کرد. جریان را به عرض آن حضرت رساندم که کفش و لباستان به نجاست اصابت کرده است؟ حضرت فرمود: مگر عذره خشک نبود؟ عرض کردم: آری. فرمود: «لَا بَأْسَ إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً» اما این که لباس نجس نشده از این جهت بوده که نجاست خشک بوده و موجب سرایت به لباس نشده است و اما این که کف کفش با این که نجاست در آن فرو رفته طاهر شده از این جهت است که با راه رفتن بر روی زمین طهارت می‌شود.

این روایت ظهور دارد که قدم مبارک آن حضرت با نجس ملاقات کرده و احتمال دارد که کفش آن حضرت ملاقات کرده باشد. مرحوم استاد خویی معتقد است که کفش آن حضرت ملاقات با عذره کرده و بعید است که امام بدون کفش راه رفته باشد.

رواية معلى بن خنيس: وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْخِنْزِيرِ يَخْرُجُ مِنَ الْمَاءِ فَيَمُرُّ عَلَى الطَّرِيقِ فَيَسِيلُ مِنْهُ الْمَاءُ أَمُرُّ عَلَيْهِ حَافِياً؟ فَقَالَ أَ لَيْسَ وَرَاءَهُ شَيْ‌ءٌ جَافٌّ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَلَا بَأْسَ إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً.[23]

راوی سوال کرد از خنزیری که از آب خارج شده و بر روی زمین راه رفته و آب بدن خنزیر به زمین ریخته است. آیا راه رفتن بر روی آن زمین با پای برهنه جائز است؟ حضرت فرمود: آیا در اطراف آن زمین، زمین خشک وجود نداشته است؟ راوی عرض کرد: آری. حضرت فرمود: «فَلَا بَأْسَ إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً.»

نقل شده که جمیل بن دراج، سجده‌های طولانی می‌کرد برخی از دوستان او ترسیدند که از کثرت سجده نابینا شود. لذا در این جهت به او تذکر دادند. او در جواب گفت: من کجا و سجده‌های طولانی حریز کجا! چه کسی می‌تواند به اندازه او سجده کند!؟ عده‌ای به حریز مراجعه کردند. او هم در جواب گفت: من کجا و سجده‌های طولانی زراره کجا!؟ [24]

    3. موثقة الحلبي: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ: نَزَلْنَا فِي مَكَانٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الْمَسْجِدِ زُقَاقٌ قَذِرٌ. فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ أَيْنَ نَزَلْتُمْ فَقُلْتُ نَزَلْنَا فِي دَارِ فُلَانٍ فَقَالَ إِنَّ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْمَسْجِدِ زُقَاقاً قَذِراً أَوْ قُلْنَا لَهُ إِنَّ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الْمَسْجِدِ زُقَاقاً قَذِراً فَقَالَ لَا بَأْسَ أنّ الْأَرْضُ تُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً قُلْتُ فَالسِّرْقِينُ الرَّطْبُ أَطَأُ عَلَيْهِ؟ فَقَالَ لَا يَضُرُّكَ مِثْلُهُ.[25]

ترجمه: راوی می‌گوید: با عده‌ای وارد مدینه شده و به خانه‌ای وارد شدیم. در مسیر آن خانه تا مسجد زمینی بود که آغشته به کثافات و نجاسات بود. از این جهت از امام صادق سوال کردیم که در مسیر منزل ما تا مسجد چنین مکانی است «یا خود حضرت این مساله را مطرح کردند و در رفع این شبهه» حضرت فرمود: «لَا بَأْسَ الْأَرْضُ تُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً» راوی سوال کرد که اگر در مسیر راه، سرگین مرطوب حیوانات باشد آیا باز هم منعی ندارد؟ حضرت فرمود: اشکالی ندارد «از این جهت که معمولا سرگین حیوانات حلال گوشت مثل گوسفند و گاو در مسیر بوده و سرگین این حیوانات طاهر است.»

نکته: در طربق این روایت، فضل بن شاذان رضوان الله تعالی علیه واقع شده است. قبر این بزرگوار در نیشابور است. ایشان از امام رضا بلاواسطه روایات متعددی را نقل نموده است. با این حال بسیاری از رجالیون معتقدند که ایشان از نظر طبقه در زمان حضرت رضا نبوده و روایاتی هم که بلاواسطه از آن حضرت نقل نموده همگی مقطوعه است به این معنی که واسطه بین او و امام رضا حذف شده است. از این جهت روایاتی را که بلاواسطه از امام رضا نقل نموده ضعیف السند است. یکی از فضلای نیشابور در صدد برآمده بود که اثبات کند که این بزرگوار حضرت رضا را درک نموده و روایات ایشان مقطوعه نیست ضمن این که فضل بن سنان که روایات متعددی را از امام رضا نقل نموده، همان فضل بن شایان است.

    4. قَالَ الْكُلَيْنِيُّ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى إِذَا كَانَ جَافّاً فَلَا تَغْسِلْهُ. [26]

    5. روایت حفص بن أَبي عِيسى: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ‌الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ أَبِي عِيسَى قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي وَطِئْتُ عَذِرَةً بِخُفِّي وَ مَسَحْتُهُ حَتَّى لَمْ أَرَ فِيهِ شَيْئاً مَا تَقُولُ فِي الصَّلَاةِ فِيهِ قَالَ لَا بَأْسَ.[27]

بررسی سند: روات مذکور در این روایت، همگی معتبرند به استثناء حفص بن أبي عيسى‌ که مجهول است و رجالیین ایشان را توثیق ننموده‌اند لکن چون فضالة بن أيوب «علی قولٍ» و عبد الله بن بكير در سلسله سند روایت، از اصحاب اجماع هستند برخی روایت را معتبر دانسته‌اند.[28]

ترجمه: راوی به امام عرض کرد: با کفش روی زمین نجس راه رفتم بعد به قدری کفشم را به زمین مالیدم که دیگر اثری از نجاست را در کفشم ندیدم. آیا نماز به همراه آن جائز است؟ حضرت فرمود: لا باس. مورد این روایت کفش است که با زمین نجس ملاقات کرده است در این روایت اسمی ‌از کف پا برده نشده است با این حال برخی از فقها گفته‌اند روایاتی که دلالت بر مطهریت زمین دارد تنها شامل پای نجس می‌شود نه کفش و چیزهای دیگر مثل عصا.

    6. صحيحة زرارة بن أعين: وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ وَ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ رَجُلٌ وَطِئَ عَلَى عَذِرَةٍ‌ فَسَاخَتْ رِجْلُهُ فِيهَا أَ يَنْقُضُ ذَلِكَ وُضُوءَهُ وَ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ غَسْلُهَا؟ فَقَالَ: لَا يَغْسِلُهَا إِلَّا أَنْ يَقْذَرَهَا وَ لَكِنَّهُ يَمْسَحُهَا حَتَّى يَذْهَبَ أَثَرُهَا وَ يُصَلِّي.[29]

ترجمه: زرارة به امام باقر عرض کرد: مردی در مسیر راه پای خود را بر روی عذره گذاشته است. آیا نجاست آن موجب نقض وضو می‌شود و آیا تطهیر آن لازم است یا خیر؟ حضرت فرمود: تطهیر آن «شرعاً» لازم نیست «مگر این که خواسته باشد آنچه در نظر او از قذارت عرفی است رفع شود» ولی برای نماز لازم است بر روی زمین طاهر بمالد تا اثر نجاست از آن برطرف شود.

    7. موثّقة عمّار بن موسى: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الرَّجُلِ يَتَوَضَّأُ وَ يَمْشِي حَافِياً وَ رِجْلُهُ رَطْبَةٌ؟ قَالَ إِنْ كَانَتْ أَرْضُكُمْ مُبَلَّطَةً أَجْزَأَكُمُ الْمَشْيُ عَلَيْهَا. فَقَالَ أَمَّا نَحْنُ فَيَجُوزُ لَنَا ذَلِكَ لِأَنَّ أَرْضَنَا مُبَلَّطَةٌ يَعْنِي مَفْرُوشَةً بِالْحَصَى.[30]

ترجمه: راوی سوال کرد از مردی که با پای برهنه و مرطوب روی زمین راه رفته است؟ حضرت فرمود: اگر زمین آن «مبلطه» بوده یعنی مفروش به سنگ ریزه و صاف بوده، همین راه رفتن کافی در طهارت کف پا است. سپس فرمود: ما هم از چنین زمینی عبور می‌کنیم «و مانعی هم ندارد» زیرا زمین مفروش به سنگ ریزه است « و بعد از راه رفتن بر چنین زمینی کف پا طاهر می‌شود.»

نکته: اگر زمین به قدری گل‌آلود باشد که نجاست به داخل انگشت‌های پا منتقل شود طبیعتاً راه رفتن موجب طهارت داخل انگشتان نمی‌شود این روایات هم ناظر به موردی است که فقط کف پا نجس شده و با راه رفتن و زوال نجاست طاهر می‌شود. مگر این که قسمت‌های داخلی انگشتان پا که نجاست به آن اصابت کرده اثر نجاست از آن قسمت‌ها نیز با راه رفتن برطرف شود.

    8. حسنه حلبی: مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ طَرِيقِي إِلَى الْمَسْجِدِ فِي زُقَاقٍ يُبَالُ فِيهِ فَرُبَّمَا مَرَرْتُ فِيهِ وَ لَيْسَ عَلَيَّ حِذَاءٌ فَيَلْصَقُ بِرِجْلِي مِنْ نَدَاوَتِهِ فَقَالَ أَ لَيْسَ تَمْشِي بَعْدَ ذَلِكَ فِي أَرْضٍ يَابِسَةٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَلَا بَأْسَ إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً قُلْتُ فَأَطَأُ عَلَى الرَّوْثِ الرَّطْبِ قَالَ لَا بَأْسَ أَنَا وَ اللَّهِ رُبَّمَا وَطِئْتُ عَلَيْهِ ثُمَّ أُصَلِّي وَ لَا أَغْسِلُهُ.[31]

در این که زمین فی الجمله یکی از مطهرات است بحثی نیست. مورد روایات مزبور عمدتا کف پا است و برخی هم اطلاق دارد تنها یک روایت «حفص بن أَبی عِيسى» وارد شده که موردش کف کفش است و برخی از نظر سندی در آن مناقشه نموده‌اند. لذا از این جهت برخی در سرایت حکم به غیر مورد کف پا اشکال کرده‌اند با این حال مشهور فقها بر این باورند که کف پا و نیز کف کفش در صورتی که بواسطه زمین نجس شده باشد با راه رفتن و رفع اثر نجاست از آن طاهر می‌شود.

از مرحوم محقق کرکی نقل اجماع شده که تماس کف کفش و کف پا با زمین طاهر، موجب طهارت آن دو می‌شود و صاحب مدارک هم که معمولا اهل تشکیک در مسلّمات است، مساله را مقطوع نزد اصحاب شمرده است برخی در مساله قائل به تعمیم شده‌اند به این صورت که هر چیز نجسی با تماس با زمین و زوال نجاست از آن طاهر می‌شود سوال این است که آیا حکم مزبور اختصاص به کف پا و کف کفش دارد یا شامل هر چیز نجسی می‌شود که در معرض ملاقات با زمین است مثل عصا و چرخ درشکه یا چرخ ماشین و پای چوبی که فرد معلول از آن برای راه رفتن استفاده می‌کند و امثال آن.

از مرحوم شیخ عبارتی نقل شده که از آن استفاده می‌شود که زمین مطهر ته کفش نیست ولی با این حال اگر کفش نجس باشد و روی زمین راه برود نماز با آن منعی ندارد اگر چه کفش به نجاست خود باقی است وجه صحت نماز آن است که کفش مما لا تتم فیه الصلوه است.[32] «قبلا گذشت که اگر همراه مصلی شیء متنجسی باشد و آن چیز به قدری کوچک باشد که عورتین با آن پوشیده نمی‌شود مانعی ندارد» طبق این بیان راه رفتن موجب طهارت ته کفش نمی‌شود و آنچه منشا برای جواز نماز است آن است که کفش از چیزهایی است که ستر عورت با آن ممکن نیست.

قال الشیخ ره فی الخلاف:‌ حكم الخف إذا أصاب أسفله نجاسة» إذا أصاب أسفل الخف نجاسة، فدلكه في الأرض حتى زالت، تجوز الصلاة فيه عندنا و به قال الشافعي قديما و قال: عفي له عن‌ ذلك مع بقاء النجاسة و به قال أبو حنيفة و عامة أصحاب الحديث و قال الشافعي في الجديد و هو الذي صححه أصحابه: انه لا يجوز ذلك. دليلنا: انا بينا فيما تقدم ان ما لا تتم الصلاة فيه بانفراده، جازت الصلاة فيه و ان كانت فيه نجاسة، و الخف لا تتم الصلاة فيه بانفراده، و عليه إجماع الفرقة. و روي عن النبي انه قال: إذا أصاب خف أحدكم أذى فليدلكه بالأرض.[33]

مرحوم محقق بهبهانی به مرحوم شیخ اشکال کرده و می‌گوید: ظاهر روایات باب آن است که کفش نجس با راه رفتن طاهر می‌شود در این روایات اسمی ‌از عدم ستر عورتین برده نشده تا بگوییم وجه جواز نماز آن است که کفش مما لا تتم فیه الصلوه است. ضمن این که در روایات باب تصریح شده به این که وجه جواز نماز تطهیر کفش بواسطه راه رفتن بر زمین است«إِنَّ الْأَرْضَ يُطَهِّرُ بَعْضُهَا بَعْضاً» لذا می‌فرماید: «أن استدلال الشيخ بذلك غفلة منه» شاهد بر این که این کلام غفلتاً از مرحوم شیخ صادر شده، آن است که تجویز نماز در کفش اگر مستند به «ما لا تتم فيه الصلاة» باشد لازمه این کلام آن است که قیودی که در کلام شیخ ذکر شده لغو و بی‌فائده باشد زیرا صحت نماز فیما لا تتم فيه الصلاة، مقید نشده به این که نجاست حتما باید به قسمت پایین شیء ملاقات کرده باشد و مقید نشده به این که باید عین نجاست از آن بوسیله دلک بالارض زائل شود فالاستدلال المتقدم من الشیخ محمول على الاشتباه، و لا نرى مانعاً من صدور الاشتباه منه ره، لعدم عصمته عن الخطأ حيث إن العصمة لأهلها..[34]

 


[1] الخوئي: بل خمسة عشر ذراعاً، و هي تحصل بعشر خطوات تقريباً‌مكارم الشيرازي: المذكور في النصّ يخالفه من جهتين؛ من جهة ذكر الذراع دون الخُطوة، و من جهة ذكر «أو نحوه» بعده؛ فاللازم أن يقال: خمسة عشر ذراعاً أو نحو ذلك‌.
[2] الامام الخميني: لا يُترك الاحتياط فيه و في مسح التراب‌مكارم الشيرازي: بل الأقوى عدمه، لعدم إطلاق في الأدلّة، و كذا ما بعده‌.
[3] الامام الخميني: الأقوى عدم الكفاية‌.
[4] الامام الخميني: مع صدق الجفاف‌.
[5] الخوئي: إذا صدق معها الجفاف و اليبوسة‌الگلپايگاني: ما لم تمنع صدق الجفاف‌.
[6] مكارم الشيرازي: لا يُترك الاحتياط فيه و فيما بعده و إن كان الطهارة لا يخلو من وجه، نظراً إلى عموم تعليل أنّ الأرض يطهّر بعضه بعضاً، بل يجري هذا الوجه في أسفل العربات و السيّارات و جميع النجاسات الحاصلة من الحركة على الأرض‌.
[7] الامام الخميني: حتّى مع التعارف إذا كان جنسه من الجورب المتعارف، أي الصوف و مثله؛ و أمّا إذا كان بطنه من الجلود، كما قد يعمل منها، فلا يبعد حصول الطهارة و لو مع عدم التعارف، لكن لا ينبغي ترك الاحتياط‌الگلپايگاني: بل و إن تعارف‌.
[8] الخوئي: في فرض التعارف أيضاً لا يخلو من إشكال‌.
[9] الخوئي: الأولى أن يشبه المقام بأحجار الاستنجاء، و لعلّ السهو من القلم أو أنّه من غلط النسخة‌ .الگلپايگاني: في بعض نسخ المتن: كما في الاستنجاء بالأحجار» و هو الصحيح‌ .مكارم الشيرازي: بل كما في الاستنجاء بالأحجار، كما حكي عن بعض النسخ‌.
[10] الامام الخميني: لا يُترك، بل لا يخلو اعتباره من قوّة‌.
[11] مكارم الشيرازي: لا وجه لأمثال هذه الاحتياطات بعد ما عرفت من عدم زوالها عادةً إلّا بالماء، و كذا ما بعده فيما هو المتعارف‌.
[12] از آرنج تا سر نوك انگشت وسط دست را ذراع گويند، كه در انسان ‌هاى متوسّط القامة، چيزى برابر 46 سانتيمتر است.
[13] سيستانى: چهار شرط ..بهجت، فاضل: پنج شرط.
[14] گلپايگانى، صافى: زمين با سه شرط، كف پا و ته كفش نجس را از نجاستى كه به واسطۀ راه رفتن روى زمين نجس حاصل شده پاك مى‌كند و در نجاستى كه از خارج به پا يا ته كفش رسيده، احتياط لازم آن است كه در تطهير آن به راه رفتن روى زمين اكتفاء نكند ..خوئى، تبريزى، زنجانى: زمين با سه شرط، كف پا و ته كفش را كه به راه رفتن نجس شده پاك مى‌كند.
[15] تبريزى: اوّل: آن كه بنا بر احتياط زمين پاك باشد ..بهجت: اول: آن كه زمين بنا بر أحوط از عين نجاست و آن چه در حكم نجاست است پاك باشد، بنا بر اين، زمينى كه آلوده به بول شده و هنوز تطهير نشده پاك‌كننده نيست هر چند خشك شده باشد.
[16] بهجت: و رطوبتى كه سرايت به جاى ديگر كند نداشته باشد بنا بر احوط ..سيستانى: دوم: آن كه زمين، خشك باشد. سوم: آن كه بنا بر احتياط لازم، نجاست از ناحيۀ زمين حاصل شده باشد.
[17] سيستانى: و چنانچه قبلًا عين نجاست برطرف شده باشد با راه رفتن يا ماليدن پا به زمين بنا بر احتياط لازم پاك نمى‌شود.
[18] گلپايگانى: و يا موزائيك .. [عبارت «يا آجر فرش» در رسالۀ آيت اللّٰه صافى نيست] خوئى، گلپايگانى، تبريزى، سيستانى: بقيه مسأله ذكر نشده.صافى: و بنا بر احتياط با راه رفتن بر زمينى كه مفروش به آجر يا چوب يا گچ يا قير باشد نيز پاك نمى‌شود. [پايان مسأله]بهجت: [و] پنجم: آن كه كف پا و ته كفش به واسطۀ راه رفتن نجس شده باشد، پس اگر به واسطۀ غير راه رفتن نجس شده باشد، بنا بر اظهر به واسطۀ راه رفتن پاك نمى‌شود.فاضل: [و] پنجم: به واسطۀ راه رفتن نجس شده باشد و اگر به غير از راه رفتن نجس شده باشد پاك شدن آن با راه رفتن محل اشكال است.
[19] اراكى: بنا بر احتياط واجب به واسطۀ راه رفتن پاك نمى‌شود.مكارم: مسأله اگر پاى انسان يا ته كفش او بر اثر راه رفتن روى زمينِ نجس، نجس شود با راه رفتن روى زمين پاك يا كشيدن بر زمين، پاك مى‌شود، به شرط اين كه زمين پاك و خشك باشد و عين نجاست زايل گردد و نيز بايد زمين خاك يا سنگ يا آجر فرش يا سيمان و يا مانند آن باشد، امّا با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه كف پا و ته كفش نجس، پاك نمى‌شود.
[20] آیت الله وحید خراسانی: مسأله 189: كسى كه با دست و زانو راه مى‌رود، اگر كف دست يا زانوى او نجس شود پاك شدن آن با راه رفتن محلّ اشكال است، و همچنين است ته عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهارپايان و چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها. آیت الله شبیری زنجانی: مسأله 189: كسى كه با دست و زانو راه مى‌رود، اگر كف دست يا زانوى او به سبب راه رفتن نجس شود، با راه رفتن پاك مى‌گردد، همچنين است ته عصا و ته پاى‌ مصنوعى و نعل چهارپايان و چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها. آیت الله نورى همدانی: كسى كه با دست و زانو راه مى‌رود، اگر كف دست يا زانو به وسیله تماس با زمين و حركت بر روى زمين نجس شود، دست و زانوى او به وسيله راه رفتن پاك مى‌شود و اما پاك شدن ته عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهار پايان و چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها، محل اشكال است.آیت الله فیاض: مسأله 474: پشت پا و زانوها و دست‌ها- اگر راه رفتن با آنها باشد- و ته پاى مصنوعى و اطراف كف پا، به كف پا ملحق نمى‌شود.آیت الله فاضل: مسأله 192: كسى كه با دست و زانو راه مى‌رود، اگر كف دست يا زانوى او نجس شود پاك شدن دست و زانوى او به وسيله راه رفتن محل اشكال است. همچنين است ته عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهارپايان و چرخ اتومبيل و مانند اينها.
[22] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص457، أبواب نجاسات، باب32، ح2، ط آل البيت.
[24] کثرت عبادات بزرگان موجب غرور آنان نمی‌شد. آنان عبادات خود را ناچیز شمرده و در امور معنوی خود را با بالاتر از خود مقایسه می‌نمودند. امام صادق می‌فرماید: رَأَیْتُ اَلْمَعْرُوفَ لاَیَصْلُحُ إِلاَّ بِثَلاَثِ خِصَالٍ: تَصْغِیرِهِ وَ سَتْرِهِ وَ تَعْجِیلِهِ. نقل شده روزی امام باقر خدمت پدر بزرگوارش امام زین العابدین رسید و احساس کرد که آن حضرت خیلی در عبارت رنجور شده و در عبادت به جایی رسیده که أحدی به آن مرحله نرسیده است. صورت مبارک آن حضرت از شب زنده‌داری زرد شده و چشم‌هایش از گریه سرخ گردیده و پیشانیش پینه بسته و دو ساق پایش از کثرت ایستادن در نماز ورم کرده است. حضرت باقر چون پدر را در این حال دید دیگر نتوانست خودداری کند و به گریه افتاد. امام زین العابدین چون دید که فرزندش گریه می‌کند، رو به آن حضرت کرد و فرمود: فرزندم! یکی از نوشته‌هایی را که عبادات امیرالمؤمنین علی در آن نوشته شده بیاور. حضرت نوشته را تقدیم کرد. پدر کمی از آن را خواند سپس با افسوس نوشته را بر زمین گذاشت و فرمود: چه کسی می‌تواند همانند علی‌بن‌ابیطالب . عبادت کند. بحار الأنوار، ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي: ج46، ص74
[28] در مورد اصحاب اجماع سه نظریه مطرح است:الف: وثاقت تمامِ راویانِ سلسه سند: برخی ادعا کرده‌اند هر حدیثی که یکی از این افراد در سلسله سندآن باشند، حتی اگر آن حدیث، مرسل باشد، آن حدیث مقبول است. حتی بالاتر از این نیز ادعا شده است که هر سندی که این افراد در آن باشند، موجب توثیق همه راویانی می‌شود که در آن سلسله سند ذکر شده‌اند و دلیل این ادعا آن است که گفته شده: «اصحاب اجماع از کسی روایت نمی‌کنند مگر آنکه آن فرد ثقه باشد». آیت الله خویی این ادعا را رد کرده و مدعی شده است این افراد بارها از فرد ضعیف روایت کرده‌اند. ب: موثق بودن تمام روایات: برخی ادعا کرده‌اند چنانچه این افراد در سلسله سند حدیث باشند و سند حدیث نیز تام باشد، حتی اگر آدم فاسقی هم در آن سند باشد، آن روایت موثق قلمداد می‌شود. شیخ حر عاملی در اوایل فایده هفتم در آخر کتاب وسائل‌ الشیعه هم همین مبنا را قبول کرده است. سید بحرالعلوم نیز در الدرة النجفیة ذیل ابن ابی عمیر همین مبنا را انتخاب کرده است.ج: وثاقت خود اصحاب اجماع: برخی از علما از جمله آیت الله خوئی معتقدند اجماع بر وثاقت این افراد بوده است به این معنا که دروغ نمی‌گفته‌اند و درجه بالایی داشته‌اند؛ اما به این معنا نیست که تمام روایاتِ منسوب به آنان مقبول باشد. معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱، ص۵۹–۶۳.
[32] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، البحراني، ج5، ص454.. این کلام از صاحب خيرة و صاحب المعالم- هم به نقل از صاحب حدائق نقل شده است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo