< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهّر چهارم استحاله/ بررسی صحيحه حسن بن محبوب، بررسی حکم چوبِ نجس مبدل به زغال و گِل متنجسی که تبدیل به سفال يا آجر شده است.

 

قال السید الطباطبائی فی العروه: الرابع «من المطهرات» الاستحالة و هي تبدّل حقيقة الشي‌ء و صورته النوعيّة إلى صورة اخرى فإنّها تطهّر النجس بل و المتنجّس، كالعذرة تصير تراباً و الخشبة المتنجّسة إذا صارت رماداً و البول أو الماء المتنجّس بخاراً و الكلب ملحاً و هكذا كالنطفة تصير حيواناً و الطعام النجس جزءاً من الحيوان و أمّا تبدّل الأوصاف و تفرّق الأجزاء فلا اعتبار بهما كالحنطة إذا صارت طحيناً أو عجيناً أو خبزاً و الحليب إذا صار جبناً و في صدق الاستحالة على صيرورة الخشب فحماً تأمّل و كذا في صيرورة الطين خزفاً أو آجراً و مع الشكّ في الاستحالة لا يحكم بالطهارة.

مباحث امروز در ضمن چند مطلب به عرض می‌رسد:

مطلب اول: بررسی تفصیل مرحوم فاضل هندی «صاحب کاشف اللثام» بین اعبان نجسه و متنجسات در استحاله مطهّر

در جلسات قبل گذشت که استحاله‌ای مطهر جسم است که موجب تغییر در صورت نوعیه آن شود مثل اینکه نطفه تبدیل به حیوان ماکول اللحم شود یا سگ در نمکزار بیفتد و بعد از مدتی تبدیل به نمک شود یا عذره تبدیل به کرم شود. با تغییر در صورت نوعیه چون موضوع تغییر کرده لا محاله حکم آن هم بالتبع تغییر کرده و تابع موضوع جدید است و در این جهت بین اعیان نجسه و متنجسات فرقی نیست لذا تفصیل مرحوم فاضل هندی بین نجاسات و متنجسات و اینکه استحاله در نجاسات را تنها موجب برای طهارت دانسته دون المتنجسات، پذیرفته نیست.

منشأ تفصیل مزبور توهم فرق بین نجاسات و متنجسات در متعلق حکم است به این بیان که در نجاسات حکم روی عنوان خاص مثل بول یا عذره یا کلب رفته و با استحاله و تغییر در صورت نوعیه آنها لا محاله حکم اولیه هم منتفی می‌شود زیرا موضوع سابق سگ و عذره بوده که از بین رفته و به تبع انتفاء موضوع حکم آن هم منتفی می‌شود ولی در متنجسات حکم روی خصوص لباس متنجس یا چوب متنجس و موضوعات خارجی خاص دیگر نرفته بلکه حکمِ نجاست روی عنوان کلی یعنی ذات جسم رفته است فقها هم موضوع حکم را مطلق جسم ملاقی با نجس قرار داده‌اند «کل ما لاقی النجس فهو متنجسٌ» نه عنوان خشبِ متنجس و امثال آن. از طرفی با استحاله و تغییر در صورت نوعیه در متنجسات «مثل تبدیل چوب متنجس به خاکستر» چون موضوع آن که ذات جسم «جسمیت و شیئیت» باشد به حال خود باقی است لامحاله حکم قبلی هم باقی خواهد ماند و طبق همان دلیلی که حکم به نجاست ملاقی نموده می‌توان حکم به نجاست جسم ملاقیِ نجس نمود ولو این که صورت نوعیه آن تغییر کرده باشد.

 

جواب مرحوم شیخ انصاری از استدلال مزبور

در روایات حکم روی عناوین خاص رفته نه مطلق جسم. مثلاً راوی سوال از بدن یا ثوبِ ملاقی با نجس نموده و امام حکم به نجاست و لزوم تطهیر آن ملاقی خاص نموده است لکن فقها از این موارد جزئی موضوع کلی را انتزاع نموده‌اند که هر جسمی که با نجس ملاقات کند محکوم به نجاست است و حکم مزبور شامل همه اجسام ملاقی با نجس می‌شود «کل جسم لاقی النجس مع رطوبة أحدهما فهو متنجس» بنابراین مطلق جسمیت در ادله ذکر نشده تا بگوییم بعد از استحاله چون عنوان کلی جسمیت باقی است حکم هم باقی خواهد بود. فقها از ادله خاصه استنتاج نموده‌اند که موضوع مطلق جسم ملاقی با نجس است از طرفی جسمیت در کلام فقها عنوان مشیر به اجسام خارجی مثل لباس و بدن و امثال آنها است که با عین نجس ملاقات کرده است و به ناچار با تبدل ثوب و خشب و غیر ذلک حکم تنجس هم زائل می‌شود همانند اعیان نجاسات.

مناقشه مرحوم استاد خویی در کلام مرحوم شیخ

مرحوم استاد خویی ابتدا در دفاع از مرحوم فاضل هندی به مرحوم شیخ اشکال کرده و می‌فرماید: اتفاقاً در برخی از روایات حکم نجاست روی عنوان کلی یعنی جسم ملاقی با نجس رفته است علت آن این است که عناوین خاصه در حکم مزبور خصوصیت ندارند چنان که در موثقه عمار راوی سوال نمود از آبی که در آن موش مرده افتاده و اجزای آن در آب متلاشی شده است. امام در جواب فرمود: هر آنچه با آن آب ملاقات کرده، تطهیر آن لازم است «فَعَلَيْهِ‌ أَنْ‌ يَغْسِلَ‌ ثِيَابَهُ‌ وَ يَغْسِلَ‌ كُلَّ‌ مَا أَصَابَهُ‌ ذَلِكَ‌ الْمَاءُ‌» بنابراین عناوین خاصه خصوصیت ندارند بلکه «کل ما اصابه» موضوع برای حکم مزبور است.

مرحوم استاد خویی بعد از مناقشه در کلام مرحوم شیخ در تفصّی از اشکال مرحوم کاشف اللثام می‌فرماید: درست است که در برخی از روایات حکم روی عنوان کلی «کل ما اصابه» رفته و عناوین خاصه در حکم مزبور خصوصیت ندارند و هر چیزی که با نجس ملاقات کند محکوم به نجاست است ولی این بدین معنی نیست که عنوان کلی متعلق حکم باشد زیرا این امر مسلّم است که حکم نجاست بر افراد خارجی مترتب می‌شود نه عنوان کلی زیرا افراد خارجی منشأ برای اثر هستند نه کلیات. بنابراین اگر صورت نوعیه جسم متنجس تغییر پیدا کند مثلاً چوب متنجس بسوزد و تبدیل به خاکستر شود چون در نظر عرف موضوع جدید غیر از موضوع سابق است و حکم نجاست هم تنها بر آن موضوع خاص قبلی مترتب شده است با تغییر موضوع حکمی هم که بر آن فرد خارجی مترتب شده منتفی خواهد شد و در این جهت فرقی بین اعیان نجسه و متنجسات نیست.

مطلب دوم: تمسک به صحيحه حسن بن محبوب برای مطهریت استحاله در متنجسات

برخی از بزرگان در ردّ مرحوم فاضل هندی در فرق بین نجاسات و متنجسات و برای اثبات این که استحاله در متنجسات هم مطهر است تمسک به روایت ذیل نموده‌اند:

صحيحه حسن بن محبوب: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِعَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ؟ فَكَتَبَ إِلَيْهِ بِخَطِّهِ أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ.[1]

ترجمه: راوی در نامه‌ای از امام رضا پرسيد: از سنگ گچى كه بواسطه عذره و استخوان مردگان پخته شده و تبدیل به گچ شده و با آن مسجد را گچ‌كارى کرده‌اند آيا سجده بر آن جائز است؟ حضرت به خطّ مبارک خود در پاسخ نوشت: همانا آتش و آب آن را پاك كرده‌ است.

تقریب استدلال: شکی نیست در این که ملاقی با عذره و استخوان میته‌ای که بواسطه حرارت، چربی آن خارج شده و رطوبت آن با جسم ملاقات کرده، نجس است با توجه به این امر در این روایت امام فرمود: سنگ گچی که بوسیله عذره و استخوان میته پخته شده و تبدیل به گچ شده محکوم به طهارت است زیرا آتش آن را پاك كرده‌ است، این نیست مگر به جهت تحقق استحاله در متنجس زیرا بواسطه پخته شدن سنگ گچ، صورت نوعیه آن تغییر کرده و تبدیل به گچ شده است.

در فقه الحدیث این روایت مباحث زیادی مطرح شده است مرحوم استاد خویی در استناد به این روایت برای تحقق طهارت در متنجسات اشکال کرده و می‌فرماید:

اولاً: در این روایت هیچ قرینه‌ای نیست مبنی بر این که بواسطه پخته شدن سنگ گچ و سپس استحاله آن به گچ، طهارت حاصل شده است. تنها چیزی که استفاده می‌شود آن است که گچی که با عذره و استخوان مردگان پخته شده به جهت آتش طاهر شده است. این امر مثل پخته شدن آجر نجس یا گوشت نجس بوسیله آتش است که احدی حکم به طهارت آن دو به صرف پختن شدن ننموده است و اگر هم مفاد روایت را بپذیریم تنها دلالت بر طهارت گچ بواسطه پخته شدن دارد نه به جهت استحاله.

ثانیاً: امام فرمود: الماء و النار طهراه. سوال این است که اگر آتش به تنهایی موجب برای استحاله و سپس طهارت آن شده است چرا در کنار ماء ذکر شده است. آیا این دو در تطهیر مستقل هستند یا با یکدیگر مجتمعاً مطهّر گچ متنجس هستند از این که آب در کنار آتش ذکر شده و طهارت گچ به آن هر دوی آنها اسناد داده شده استفاده می‌شود که آب به ضمیمه آتش مطهر است و آب هم نقش در طهارت دارد ضمن این که اگر آتش به تنهایی نقش در طهارت داشت نیازی به ذکر ماء نبود.

در جواب از این اشکال برخی گفته‌اند: مساجد سابقاً سقف نداشته و معمول هم نبوده که برای آن سقف بسازند چنانکه الآن هم برخی از مساجد افغانستان و برخی از کشورهای دیگر فاقد سقف است. شاید مراد از آب که در کنار آتش ذکر شده آب باران بوده که خود یکی از مطهرات است طبق این بیان آتش به واسطه استحاله و آب باران هم علی القاعده موجب طهارت آن شده است لذا برخی از این روایت استفاده کرده‌اند که آتش هم یکی از مطهرات است ضمن این که حدود 5 روایت دیگر نیز در مساله وارد شده است در علم روز هم ثابت شده که آتش زائل کننده انواع میکروب‌ها است. مرحوم خویی ابتدا این نظریه را به عنوان احتمال ذکر نموده است «فيتم اسناد الطهارة الحقيقية إلى كليهما، فماء المطر يكون مطهّرا للجص المتنجس بملاقاة الدّسومة النجسة، و النار تكون مطهرة لنفس الدّسومة بالاستحالة» و در نهایت می‌گوید: دلیل معتبری نداریم که آتش به عنوان یکی از مطهرات باشد زیرا احکام شرعی تعبدی است و نمی‌توان به این توجیه که آتش زائل کننده میکروب‌هاست آن را به عنوان مطهر پذیرفت به هر حال نمی‌توان به صحیحه ابن محبوب برای استحاله متنجس تمسک نمود چون براستی مجمل است.

مطلب سوم: بررسی مواردی که در تحقق استحاله در آنها اختلاف است

مرحوم سید ماتن مواردی را بیان نموده که در تحقق استحاله در آنها اختلاف است مثل چوب در صورتی که تبدیل به زغال شود و مثل گِل در صورتی که تبدیل به سفال يا آجر شود سپس می‌فرماید: در صدق استحاله بر این موارد تأمل است و در فرض شك در تحقق استحاله مطهّر، حکم به طهارت شیء مشکوک نمی‌شود. و في صدق الاستحالة على صيرورة الخشب فحماً تأمّل[2] و كذا في صيرورة الطين خزفاً[3] أو آجراً؛ و مع الشكّ في الاستحالة لا يحكم بالطهارة.[4]

سوال این است که آیا این نوع از تحولات هم موجب طهارت می‌شود یا خیر؟ برخی به طور جزم گفته‌اند که این نوع از تغییر هم موجب برای تغییر موضوع و بالتبع طهارت آنها می‌شود ولی با این حال تیمم و سجده بر گل نجسی که تبدیل به کوزه شده و چوب نجسی که تبدیل به زغال شده جائز نیست زیرا با تحقق استحاله در آنها دیگر اطلاق ارض بر آنها نمی‌شود اگر چه به جهت استحاله طاهر شده و از جهت نجاست مانعی ندارند.

مرحوم استاد خویی در تحقق استحاله در این امور اشکال کرده و می‌فرماید: تغییر در اینها مثل آن است که گوشت را کباب کنیم و یا آرد را تبدیل به نان کنیم که احدی در این موارد حکم به طهارت ننموده است لذا خاک نجس هم اگر تبدیل به آجر یا کوزه شود چون عرفا تبدل در صورت نوعیه آن حاصل نشده حکمش تغییر نمی‌کند همچنانکه اگر آرد تبدیل به نان شود حکمش تغییر نمی‌کند. از طرفی استحاله‌ای مطهر است که تبدل در صورت نوعیه آن باشد نه تبدل در اعراض. لذا این که مرحوم سید در حکم مساله تامل نموده صحیح نیست و چنین تغیراتی قطعا نمی‌تواند موجب برای طهارت شود.


[2] الخوئى: الظاهر عدم تحقق الاستحالة فيه و فيما بعده.
[3] الامام الخميني: الظاهر عدم الصدق فيهما‌.
[4] الخوئي: هذا فيما إذا كانت الشبهة موضوعيّة؛ و أمّا إذا كانت مفهوميّة فالأظهر هو الحكم بالطهارة‌. مكارم الشيرازي: لا يخلو عن إشكال بعد عدم جريان الاستصحاب، و للشكّ في بقاء موضوعه.‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo