< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهّر چهارم استحاله/ بررسی حکم صور متعدد شک در تحقق استحاله در اعیان نجسه و متنجسات

 

تا به اینجا روشن شد که استحاله در صورت نوعیه نجاسات و بلکه متنجسات ملازم با تغییر حکم است و حکم محالٌ الیه تابع موضوع جدید است زیرا حکم روی موضوع رفته و لازمه تغییر صورت نوعیه موضوع، انتقاء حکم اول «نجاست» است چه آنکه نسبت موضوع به حکم نسبت علت تامه به معلول است پر واضح است که با انتفای علت، معلول هم منتفی می‌شود این اصل عقلایی مورد تصدیق همه عقلای عالم و من جمله متشرعین به دین مقدس اسلام است و اما تبدل در صورت عرضیه نجس یا متنجس «تبدل در اوصاف و تفّرق در اجزاء مثل این که گندم نجس را آرد کنند یا شیر نجس را تبدیل به پنیر کنند» موجب برای تبدّل حکم نمی‌شود.

بنابراین اگر صورت نوعیه عین نجس یا متنجس باقی باشد و تنها صورت عرضیه آن تغییر کرده باشد، حکم آن هم بلا شک باقی خواهد ماند ولی اگر صورت نوعیه عین نجس یا متنجس زائل شود حکم آن هم به تبع زوال موضوع زائل خواهد شد. تمام بحث در این است که اگر شک در تبدل صورت نوعیه نجس یا متنجس کردیم آیا می‌توان در فرض شک به استصحاب بقاء نجاست تمسک نمود یا این که مرجع قاعده طهارت است؟ شک در استحاله را در دو مقام بررسی نمودیم: مقام اول: شک در استحاله اعیان نجسه. مقام ثانی: شک در استحاله متنجسات.

مقام اول: شک در استحاله اعیان نجسه خود دو صورت دارد: الف: تاره منشأ شک شبهه موضوعیه است ب: و اخری منشأ شک شبهه مفهومیه و ناشی از شک در سعه و ضیق مفهوم است.

الف: اگر منشا شک ما شبهه موضوعیه باشد مثل این که سگ در نمکزار بیفتد و بعد از مدتی شک کنیم که‌ آیا تغییر به نمک پیدا کرده یا خیر، در این صورت مانعی از جریان استصحاب بقاء موضوع نیست به‌ این صورت که می‌گوییم: این موضوع خارجی قبلا کلب بوده و مدتی در نمکزار افتاده و نمی‌دانیم صورت نوعیه آن تغییر پیدا کرده یا خیر، استصحاب بقاء کلبیّت را جاری می‌کنیم.

ب: و اما اگر منشا شک ما شبهه مفهومیه باشد مثل این که انسان یا حیوانی مدتی در نمکزار بیفتد و جسدش قدری متلاشی شود و شک داریم که‌ آیا بر چنین بدنی اطلاق میته می‌شود یا خیر؟ در حقیقت شک ما در اصل صدق مفهوم میته بر آن است و نمی‌دانیم که مفهوم میته از نظر سعه و ضیق شامل این مورد می‌شود یا خیر؟

در فرض شک در مفهوم میته نمی‌توان تمسک به عموم نجاست میته «کل میته نجس» نمود زیرا تمسک به عام در شبهه مصداقیه است چه آنکه معلوم نیست بر حیوانی که بندش متلاشی شده صدق میته بکند از طرفی اتحاد قضیه متیقنه و مشکوکه هم ثابت نیست تا استصحاب جاری شود زیرا نمی‌دانیم بر انسانی که بدنش متلاشی شده یا در آتش سوخته و یا تنها استخوان آن باقیمانده، اطلاق میته می‌شود یا خیر، چون اتحاد قضیه متیقنه و مشکوکه احراز نشده لا محاله استصحاب نجاست هم جاری نمی‌شود و مرجع قاعده طهارت است.

نکته: استاد در ضمن بحث مثال دیگری را هم بیان نمودند که اگر مثلا اجزای انسانی متفسخ شود و شک کنیم که آیا بر اجزای منفصل انسان اطلاق میته می‌شود یا خیر، در فرض شک در صدق مفهوم میته بر آن، استصحاب حکم میته هم جاری نمی‌شود و مرجع قاعده طهارت است. برخی از دوستان اشکال کردند که در چنین موردی نمی‌توان به قاعده طهارت رجوع کرد. منشا اشکال این بود که در احکام میته آمده که اعضای جدا شده انسانی که غسل آن انجام نشده نجس است و مس آنها هم موجب برای غسل می‌شود.

بعد از درس استاد در جواب از این شبهه فرمودند: در مثال مناقشه نیست که بگویید اعضای متفسخ میته طبق فتوی نجس است[1] بحث ما با قطع نظر از حکم نجاست اعضای جدا شده میته و در فرضی است که اطلاق میته بر آن مشکوک باشد. تا بدین جا در بحث روز چهارشنبه گذشت رسیدیم به مقام ثانی که شک در استحاله متنجسات باشد.

مقام ثانی: شک در استحاله متنجسات

الف: اگر منشا شک شبهه موضوعیه باشد مثل این که چوب نجس تبدیل به خاکستر یا زغال شود و بعد ذلک شک کنیم که آیا بر آن عنوان خشب صادق است یا خیر. در این صورت هم مانعی از جریان استصحاب نیست زیرا این ماده و ماهیت مشترکه بین چوب و زغال سابقا متصف به وصف خشبیت بود و الآن شک در بقاء آن صورت داریم، استصحاب بقاء حالت سابقه را جاری می‌کنیم. «فنقول انه كان متصفا بالجسمية السابقة و نشك في بقائه على ذاك الاتصاف و تبدل الجسم السابق بجسم آخر فنستصحب اتصافه بالجسمية السابقة و بذلك يحكم بنجاسته.»

ب: و اما شک در شبهه مفهومیه، نظر مرحوم استاد خویی آن است که در متنجسات شبهه مفهومیه تصور ندارد و شبهه مفهومیه تنها در اعیان نجسه متصور است زیرا نجاست در اعیان نجسه مترتب بر عناوین خاصه مثل میته و کلب و عذره می‌شود و شک در سعه و ضیق موضوع در مثل عنوان میته متصور است که مثلا شک کنیم آیا بر انسانی که سوخته اطلاق میته می‌شود یا خیر. اما در متنجسات تصور شبهه مفهومیه ممکن نیست زیرا نجاست در متنجسات مترتب بر عناوین خاص مثل لباس و بدن نشده تا شک در سعه و ضیق آن مفاهیم داشته باشیم بلکه حکم مترتب شده بر عنوان جسمیت. اگر چه موضوعات خارجی منشا برای اثر هستند ولی موضوعیت ندارند زیرا حکم روی نفس جسمیت رفته و آن هم قطعاً باقی است و شکی در سعه و ضیق آن نداریم. چون در متنجسات موضوع یعنی جسم و اشیاء ملاقی با نجس، باقی است در فرض شک استصحاب بقاء نجاست در آنها جاری می‌شود.

«و لا نشك في سعة مفهومهما أی مفهوم الجسم و مفهوم ملاقی النجس لوضوح أنهما صادقان على المتنجسات قبل تبدل شي‌ء من أوصافها الشخصية أو النوعية و بعده لأنها جسم أو شي‌ء على كل حال فلا يتحقق مورد يشك في سعة المفهوم و ضيقة في المتنجسات فإذا شككنا في متنجس أنه استحال أم لم يستحل فهو شبهة موضوعية لا مانع من استصحاب عدم استحالته حينئذ و من ذلك الشك في استحالة الخشب فحما أو التراب آجرا أو خزفا فإنه مع الشك في تحقق الاستحالة مقتضى الاستصحاب هو الحكم ببقاء الموجود الخارجي على الجسمية السابقة و عدم تبدله بجسم آخر فلا بد من الحكم بالنجاسة في تلك الأمور.»[2]

عجیب است که مرحوم استاد خویی در فرض شک در استحاله اعیان نجسه تفصیل داده‌اند به این که: اگر منشا شک شبهه موضوعیه باشد استصحاب بقاء نجاست جاری می‌شود ولی اگر منشا شک شبهه مفهومیه باشد استصحاب جاری نمی‌شود و مرجع قاعده طهارت است ولی در فرض شک در استحاله متنجسات استصحاب را مطلقا جاری دانسته‌ و حکم به نجاست نموده‌اند.

اشکالی وارد بر استاد این است که استاد در تفصّی از اشکال مرحوم کاشف اللثام فرمودند: درست است که در برخی از روایات حکم روی عنوان کلی «کل ما اصابه» رفته و عناوین خاصه در حکم مزبور خصوصیّت ندارند ولی این بدان معنی نیست که عنوان کلی متعلق حکم باشد زیرا این امر مسلّم است که حکم نجاست بر افراد خارجی مترتب شده است و افراد خارجی موضوع برای اثر هستند نه کلیات. کلام استاد در اینجا به نظر مغایر با کلام ایشان در تفصی از اشکال مرحوم کاشف اللثام است و قابل برای مناقشه است بعد ذلک یقع الکلام فی الانقلاب. مثالی روشنی که برای آن ذکر شده تبدل خمر به خل است و سیاتی البحث فیه ان شاء الله تعالی.


[1] مسأله 517. اگر از بدن انسان زنده قسمتى كه داراى استخوان است جدا شود و قبل از آن كه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن‌را مس كند، بايد غسل مس ميت نمايد. از بدن مرده‌اى كه غسلش نداده‌اند، اگر چيزى جدا شود كه در حال اتصال مس آن موجب غسل مى‌شد، بعد از انفصال نيز، مس آن موجب غسل است و براى مس استخوان، دندان و هر چيزى كه از ميت جدا شده و آن‌را غسل نداده‌اند، به جز مو بايد غسل كرد. براى مس استخوانى كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل واجب نيست. توضيح المسائل (امام خمينى)، ص: 119‌.
[2] نعم الشك في الاستحالة بالإضافة إلى جواز السجدة أو التيمم على التراب من الشبهات المفهومية لا محالة لأن جواز السجدة مترتب على عنوان الأرض و نباتها على التراب أو الأرض و معنى الشك في الاستحالة هو الشك في سعة مفهوم الأرض و التراب و أنهما يشملان ما طبخ منهما و صار آجرا أو خزفا، و مع الشك في المفهوم لا يجري فيه الاستصحاب كما عرفت و لا بد في جواز الأمرين المذكورين من إحراز موضوعيهما.. التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة3، ص: 179‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo