< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مقتضای اصل در فرض شک در انقلاب شراب به سرکه/ مطهر ششم: ذهاب ثلثین در عصیر عنبی مغلّی

تا به اینجا روشن شد که استهلاک غیر از استحاله و استحاله نیز غیر از انقلاب است در اصطلاح فقها انقلاب به تبدل عرفی در صورت نوعیه شیء اطلاق می‌شود استحاله هم به تبدل در صورت نوعیه شیء عقلاً و فلسفیاً اطلاق می‌شود اما استهلاک به معنای فانی شدن شیء در شیء دیگر است مثل اینکه قطره‌ خونی مستهلک در آب شود در فرق بین استهلاک و استحاله گفته‌اند که اگر نجسی مستهلک در چیزی شود و سپس به وسیله‌ای به حالت اولیه خود برگردد حکم آن هم عود خواهد کرد بر خلاف استحاله که حکم اول عود نمی‌کند.[1]

مساله دیگری که مرحوم سید متعرض آن شده آن است که اگر آب انگور به واسطه وقوع مقداری خمر در آن نجس شود و بعد منقلب به شراب و سپس منقلب به سركه شود در این فرض حکم به طهارت آن می‌شود، زیرا بواسطه انقلاب آبِ انگور به خمر، نجاست عرضيه‌ آن مضمحل در نجاست ذاتي خمر شده است «ضمناً مرحوم سید ماتن در این مساله در مقام تعریض به کلام مرحوم شیخ انصاری است چنان که مرحوم حکیم هم در مستمسک به این امر اشاره نموده است چرا که مرحوم شیخ احتمال عدم تداخل نجاست عرضیه را در نجاست ذاتی مطرح نموده است.» اما اگر آب انگور متنجس شود به نجاست ديگری غير از خمر «مثل بول یا دم» و بعد منقلب به خمر و سپس تبدیل به سرکه شود حکم به طهارت آن به جهت انقلاب نمی‌شود زیرا انقلاب تنها نجاست مستند به خمر را زائل می‌کند نه نجاست غیر خمری.

نظر مرحوم استاد خویی

مرحوم استاد خویی در فرض دوم که آب انگور ملاقات با نجاستی غیر از نجاست خمری کرده، معتقد است که عروض نجاست عرضی غیر از خمر نیز مانع از طهارت و حلیت خمر مبدّل به سرکه نمی‌شود شاهد بر این امر آن است که سابقا متعارف بوده مسلمانان خمر را از کفار خریداری کرده و تبدیل به سرکه می‌کردند طبعا چنین خمری به جهت عدم رعایت طهارت و نجاست کفار، متنجس به نجاست عرضی هم می‌شده است با این حال در روایات به نحو مطلق انقلاب خمر به سرکه موجب برای طهارت و حلیت ذکر شده است از این امر استفاده می‌شود که نجاست عرضی ولو مستند به غیر خمر باشد مانع طهارت آن نمی‌شود و ما قبلاً در این فرمایش استاد مناقشه نمودیم که تکرار نمی‌شود.

قال السید ره فی العروه: المسألة الثامنه إذا شكّ في الانقلاب بقي على النجاسة.

آخرین مساله‌ای که مرحوم سید در بحث انقلاب مطرح نموده فرض شک در تحقق انقلاب است. معلوم است که عند الشک مقتضای اصل، استصحاب بقاء موضوع سابق و عدم تحقق انقلاب و نیز عدم تحقق استحاله است.

مطهر ششم: ذهاب ثلثین در عصیر عنبی مغلَّی

قال السید ره فی العروه: السادس «من المطهرات» ذهاب الثلثين في العصير العنبي على القول بنجاسته بالغليان، لكن قد عرفت أنّ المختار عدم نجاسته[2] و إن كان الأحوط الاجتناب عنه، فعلى المختار فائدة ذهاب الثلثين تظهر بالنسبة إلى الحرمة، و أمّا بالنسبة إلى النجاسة فتفيد عدم الإشكال لمن أراد الاحتياط و لا فرق بين أن يكون الذهاب بالنار أو بالشمس أو بالهواء[3] كما لا فرق في الغليان الموجب للنجاسة على القول بها بين المذكورات، كما أنّ في الحرمة بالغليان الّتي لا إشكال فيها و الحلّيّة بعد الذهاب كذلك، أي لا فرق بين المذكورات. تقدير الثلث و الثلثين إمّا بالوزن[4] أو بالكيل أو بالمساحة[5] و يثبت بالعلم و بالبيّنة، و لا يكفي الظنّ، و في خبر العدل الواحد إشكال[6] إلّا أن يكون في يده[7] و يخبر بطهارته و حلّيّته، و حينئذٍ يقبل قوله و إن لم يكن عادلًا إذا لم يكن ممّن يستحلّه[8] قبل ذهاب الثلثين.

ترجمه: ششم از مطهرات ذهاب ثلثین در عصیر عنبی مغلَّی «جوشیده شده» است یعنی آب انگوری که قبلا جوشیده شده است، البته بنابر قول به نجاست آن به مجرد جوشیدن. لكن قبلا گذشت که مختار ما عدم نجاست عصیر عنبی به مجرد جوشیدن است اگر چه احوط اجتناب از آن است. طبق مختار ما فائده‌ و اثر ذهاب ثلثین تنها نسبت به رفع حرمت ظاهر مى‌شود نه رفع نجاست و اثر آن برای کسانی که آن را نجس نمی‌دانند آن است که با ذهاب ثلثین احتراز از آن حتی به جهت احتیاط هم لازم نیست. در ذهاب ثلثين «که موجب حلیت آب انگور متنجس می‌شود علی المشهور و موجب طهارت آن می‌شود علی قولٍ» فرقى نيست بين این كه ذهاب ثلثين بوسیله آتش باشد يا بوسیله خورشيد يا هوا. همچنین جوشیدنى كه موجب حرمت و نجاست آب انگور می‌شود«علی القول بنجاسته» فرقى نيست بين جوشیدن بوسیله آتش يا بوسیله خورشيد يا هوا. در محاسبه بقاء ثلث و ذهاب ثلثین فرقی نیست بین این که این مقدار با وزن محاسبه شود يا با كيل یا با مساحت. ذهاب ثلثین بوسیله علم و بينه ثابت مى‌شود ولی ظن كفايت نمى‌كند و در ثبوت آن بوسیله خبر عدل واحد اشكال است مگر آن كه ذِى ‌اليد باشد و خبر به طهارت و حليت آن دهد اگر چه عادل هم نباشد به شرط آن كه قائل به حلیت عصير عنبى قبل از ذهاب ثلثين نباشد.

توضیح ذلک: در مطهریت ذهاب ثلثین در جهات مختلفی بحث است:

جهت اول: مطهریت ذهاب ثلثین در عصیر عنبی مبتنی بر آن است که قائل به نجاست عصیر عنبی به مجرد جوشیدن آن شویم ولی اگر قائل به نجاست نباشیم ذهاب ثلثین به عنوان یکی از مطهرات مطرح نیست و تنها موجب حلیت آن می‌شود دون طهارته. بحث از عصیر عنبی مفصلاً در مبحث نجاسات گذشت و گفتیم: عصیر عنبی بواسطه جوشیدن مسلّماً حرمت اکل دارد و ذهاب ثلثین موجب حلیت آن می‌شود اما این که آیا با جوشیدن نجس هم می‌شود یا خیر، در مساله اختلاف است برخی از فقها قائل به نجاست آن شده‌اند و مشهور فقها من جمله سیدنا الاستاد قائل به عدم نجاست آن در فرض جوشیدن شده‌اند آن هم با اختلاف نظر در جوشش خود به خود یا با آفتاب یا با آتش که تفصیل این اختلاف در بحث نجاسات گذشت. در هر حال در فرض ذهاب ثلثین و قبول نجاست آن علاوه بر اینکه حلال می‌شود نجاست آن هم از بین می‌رود از این جهت آن را به عنوان یکی از مطهرات مطرح نموده‌اند.

جهت دوم: سوال این است که حلیت و طهارت عصیر عنبی مغلّی «علی القول بنجاسته بالغلیان» آیا اختصاص دارد به اینکه ذهاب ثلثین بوسیله آتش محقق شده باشد یا اگر ذهاب ثلثین بغیر آتش مثل تابش خورشید یا بواسطه تبخیر بوسیله هوا هم محقق شده باشد موجب حلیت و طهارت آن می‌شود؟ در این مساله هم اختلاف نظر است که آیا جوشش خود به خود یا با آفتاب هم موجب حلیت می شود درمساله اختلاف است تفصیل آن در بحث نجاسات گذشت و مرحوم سیدنا لاستاد خویی تنها در فرض جوشیدن بالنار قائل به حلیت آن شدند نه در فرض جوشش با تابش آفتاب و هوا.

جهت سوم: در تقدیر ثلثین است. سوال این است که آیا ذهاب ثلثین با مساحت سنجیده می‌شود یا با کیل و یا با وزن؟ آیا بین این سه مورد از نظر کمیّت فرق است؟ مرحوم صاحب جواهر صدق ذهاب ثلثین را کافی در حصول حلیت و طهارت دانسته است اعم از این که با وزن سنجیده شود یا با کیل و مساحت.

این امر مسلم است که بین مساحت و کیل فرقی در کمیّت نیست به این معنی که مقدار ثلث یا ثلثین به هر یک از این دو محاسبه شود فرقی در کمیت و مقدار آن نمی‌کند بنابراین اگر ثلث سی لیتر عصیر عنبی را به حسب مساحت یا به حصب کیل بسنجیم هر دو از نظر کمیت یکسان هستند.

ولی اگر به حسب وزن محاسبه کنیم کمیت آن با کیل و مساحت فرق دارد مثلا اگر مجموع آب انگور سه کیلو باشد و آن را بجوشانیم و ثلث آن به حسب مساحت یا ثلث آن به حسب کیل باقی بماند این مقدار مسلّماً بیشتر از ثلث آن از نظر وزن است زیرا مقداری از آب انگور معمولا ته نشین می‌شود و بدین جهت ثلث باقیمانده از نظر وزن قطعا بیشتر از ثلث باقیمانده به حسب مساحت یا کیل است ضمن این که ثلث باقیمانده از جهت دیگری هم وزن آن بیشتر است زیرا ثلث باقیمانده بواسطه تبخیر شدن عصیر عنبی غلیظ‌تر از دو ثلثی است که تبخیر شده است این امر اختصاص به آب انگور ندارد بلکه هر آب میوه‌ای را که بجوشانیم ثلث حجمی باقیمانده آن از نظر وزن بیشتر از مقدار ثلثین تبخیر شده از نظر وزن آن است.

با توجه به این امر سوال این است که ملاک و مدار در بقاء ثلث یا ذهاب ثلثین کدامیک از سه مورد فوق است؟ مرحوم استاد خویی معتقد است که علی القاعده ثلث به حسب وزن معتبر است و قدر متیقن، ذهاب ثلثین به اعتبار وزن است زیرا ثلث باقیمانده از نظر مساحت و کیل قطعا کمتر از ثلث از نظر وزن است و در فرض شک در حصول طهارت قدرمتیقن از موردی که یقین به حصول حلیت و طهارت آن داریم ذهاب ثلثین به مقدار وزن است. تفصیل بحث ان شاء الله در جلسه بعد خواهد آمد تا ببینیم از روایات باب چه استفاده می‌شود والحمدلله.[9]


[1] استحاله لغةً: هلاك الشي‌ء و إفناؤه و اصطلاحا: كما يفهم من عبارة بعض الفقهاء، هو تصيير الشي‌ء هالكا أو كالهالك كالثوب البالي أو اختلاطه بغيره بصورة لا يمكن إفراده بالتصرف كاستهلاك السّمن في الخبز. معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية، ج‌1، ص: 167‌ا.
[2] و قد عرفت أنّ المختار حرمته و نجاسته لو غلى بنفسه، و لا يزول حكمه إلّا بصيرورته خلّا و لا أثر للتثليث فيه أصلًا، و أمّا لو غلى بالنار فالمختار فيه الحرمة و الطهارة، و بالتثليث يرتفع حرمته. (الأصفهاني).قد عرفت أنّ الأقوى نجاسته و أنّه يجب الاجتناب عنه. (الفيروزآبادي).قد عرفت أنّ نجاسته هي الأقوى. (النائيني). قد مرّ أنّ الاحتياط لا يترك فيما إذا غلى بغير النار. (الحائري).تقدم أنّه إذا غلى أو نشّ بغير النار فالأحوط البناء على نجاسته، و لا يطهر إلّا بصيرورته خلّا. (الحكيم).
[3] الأحوط الاقتصار على الذهاب بالنار، و لإلحاق الشمس بها وجه. (آل ياسين).قد مرّ الكلام فيه سابقاً. (الخوانساري).قد مرّ الإشكال في ذهاب الثلثين بغير النار. (الخوئي).تقدّم الإشكال فيما إذا كان الذهاب بغير النار، و كذا في مطهّريّته. (الحائري).قد مرّ الإشكال في الحلّيّة بذهاب الثلثين بغير النار فيما غلى بالنار، و كذا في حلّيّة ما غلى بغير النار إلّا إذا صار خلّا. (الگلپايگاني).في الذهاب بالهواء إشكال. (الأصفهاني).تقدّم التفصيل. (البروجردي).تقدّم الكلام فيه. (الإمام الخميني).فيه تأمّل. (الفيروزآبادي).إلحاق الهواء بالنار مشكل بل ممنوع. (النائيني).
[4] لا عبرة به و إنّما العبرة بالكيل و المساحة و يرجع أحدهما إلى الآخر. (الخوئي).
[5] التقدير بكلّ من الأخيرين راجع إلى التقدير بأمر واحد و هو الكمّ، و يقابله التقدير بالأوّل و هو الثقل، و لا إشكال في أنّ التقدير بالكمّ سابق دائماً على التقدير بالثقل، فلا معنى للتخيير بينهما، بل إمّا أن يكون بالأوّل لا غير أو بالثاني لا غير، و الأظهر التقدير بالكمّ، فإذا ذهب الثلثان بحسب الكمّ فقد حلّ و إن لم يذهبا بحسب الوزن. (الحكيم).
[6] أقربه العدم. (الجواهري).قويّ. (الحكيم).يمكن الإثبات به. (الفيروزآبادي).الأقوى الثبوت. (كاشف الغطاء).
[7] لا يبعد قبول خبر العدل الواحد و إن لم يكن العصير في يده، بل لا يبعد قبول قول الثقة و إن لم يكن عدلًا. (الخوئي).
[8] و لم يكن ممّن يشربه و إن لم يستحلّه. (الخوئي).
[9] حکم اختلاف وزن با مساحت در آب کر، از نظر شبهه حکمیه و موضوعیهشبهه موضوعیه: اگر فرضاً می‌دانیم که کر عبارت است از 1200 رطل یا 27 وجب لکن در تحقّق موضوع شک داریم یعنی نمی‌دانیم آیا این آب موجود در خارج به مقدار 27 وجب یا 1200 رطل رسیده یا خیر، در اینجا وظیفه چیست؟اگر آب حالت سابقه کریت یا قلّت داشته که همان را إستصحاب می‌کنیم و اما اگر حالت سابقه نداشته در این صورت مرجع اطلاقات ادله مبنی بر انفعال مطلق آب است زیرا آن مقداری که استثناء شده آبی است که به مقدار کر رسیده باشد و در صورت شک مرجع ادله انفعال مطلق آب است. شبهه حکمیه: به جهت اختلاف در ادله نمی‌دانیم آیا مدار در کر مثلا 1200 رطل عراقی است یا 1200رطل مدنی و یا نمی‌دانم ملاک 27 وجب است یا 43 وجب در این صورت برخی گفته‌اند می‌توان إستصحاب عدم حصول کریت در مقدار اقل جاری نمود مثلا اگر مقدار کر مردد است بین 27 وجب و بین 43 وجب، إستصحاب عدم حصول کریت نسبت به مقدار 27 وجب جاری می‌شود به نحو إستصحاب عدم ازلی، به این صورت که می‌گوییم: زمانی که این مقدار از آب نبود وصف کریت هم محقّق نشده بود بعد از وجود شک داریم که آیا متصف به صفت کریت شده یا نه، فالأصل عدمه. ان قلت: إستصحاب عدم حصول کریت معارض است با إستصحاب عدم حصول قلت که آن هم دارای اثر شرعی است که تنجّس آب قلیل با ملاقات نجس باشد در نتیجه هر دو إستصحاب تساقط کرده و مرجع قاعده طهارت خواهد بود.قلت: .در اینجا إستصحاب عدم قلت در مقدار اقل جاری نمی‌شود زیرا طبق اطلاق ادله، آب بطور مطلق با ملاقات نجس محکوم به نجاست بود آب کر از حکم تنجّس استثناء شده است و در صورت شک طبق اطلاق دلیل، آب محکوم به نجاست است باید کریت ثابت شود تا حکم به عدم انفعال کنیم درست است که إستصحاب عدم قلت اثبات کریت نمی‌کن مگر بنا بر حجیت أصل مثبت لکن إستصحاب عدم کریت برای ما کافی است زیرا با إستصحاب عدم کریت آب تحت عموم ادله انفعال مطلق آب باقی خواهد ماند و لازم نیست ثابت کنیم که این آب به مقدار قلیل است. برگرفته از درس فقه استاد به تاریخ 30/11/97

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo