< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهّر ششم: ذهاب ثلثین در عصیر عنبی مغلّی/کدامیک از وزن، کیل، مساحت در احتساب ذهاب ثلثین در عصیر عنبی معتبر است؟ بررسی مساله به مقتضای قواعد فقهی و اصول عملیه

 

قال السید ره فی العروه: السادس «من المطهرات» ذهاب الثلثين في العصير العنبي على القول بنجاسته بالغليان...

غلیان در عصیر عنبی چه بوسیله تابش خورشید باشد چه بواسطه آتش، مسلماٌ موجب حرمت آن می‌شود و طبق نظر برخی از فقها نجس هم می‌شود. رفع حرمت و نجاست آن «علی القول بنجاسته» طبق روایات با ذهاب ثلثین محقق می‌شود چه ذهاب ثلثین بوسیله خورشید باشد چه بواسطه آتش یا هوا. سوال این است که ذهاب ثلثین به عنوان مطهر و محلّل آیا باید با وزن سنجیده ‌شود یا اگر با مساحت یا کیل هم سنجیده شود کفایت است؟ معیار در سنجش ذهاب ثلثین کدامیک از موارد ثلاثه مزبور است با توجه به این که ذهاب ثلثین اگر به اعتبار وزن محاسبه شود از نظر کمیت بیشتر از ذهاب ثلثین به اعتبار کیل و مساحت است زیرا ثلث باقیمانده غلیظ‌تر از دو ثلث تبخیر شده است طبعا حجم آن از ثلث به حسب کیل یا مساحت کمتر خواهد بود و باید بیشتر از ثلثین به حسب کیل و مساحت تبخیر شود تا به مقدار ثلث به حسب وزن برسد ولی اگر ذهاب ثلثین به حسب کیل یا مساحت سنجیده شود کمیت آن از ثلث به حسب وزن بیشتر است و قبل از ذهاب ثلثین به حسب وزن، حاصل می‌شود.

برای روشن شدن مطلب و اینکه کدامیک از موارد ثلاثه «وزن، کیل، مساحت» منشا برای حلیت و طهارت عصیر عنبی است مرحوم سیدنا الاستاد مساله را در دو مقام بررسی نموده است: مقام اول: مقتضای ادله اجتهادی. مقام دوم: مقتضای اصول عملیه. در جلسه قبل گذشت که مقتضای ادله اجتهادی لزوم اکتفا به قدرمتیقن از تخصیص است که نتیجه آن لزوم رعایت ذهاب ثلثین و بقاء ثلث به حسب وزن است طبق این بیان لازم است که بیشتر از ثلثین به حسب کیل یا مساحت جوشیده شود تا به مقدار ذهاب ثلثین به حسب وزن برسد. مرحوم استاد خویی در جواب از این استدلال فرمودند: چون در سابق متعارف بوده که با پیمانه یا مساحت ذهاب ثلثین را می‌سنجیدند و مرسوم بوده که چوبی را در ظرف مشتمل بر عصیر عنبی می‌گذاشتند و بعد از علامت‌گذاری آن به سه قسمت، معیار در ذهاب ثلثین را ثلث چوب قرار می‌دادند. با توجه به این امر روایات حمل می‌شود به آنچه متعارف بین مردم بوده است که همان احتساب ثلث به مساحت یا کیل باشد ضمن این که در برخی از روایات که در بحث دیروز گذشت تصریح به علامتگذاری با چوب هم شده است.

بیان استاد اشرفی

قبول داریم که برخی از اجناس وزنی هستند و مقدار آن با وزن سنجیده می‌شوند مثل گندم و جو و برخی از اجناس را کیلی هستند و با پیمانه محاسبه می‌شوند مثل شیر و برخی دیگر هم با مساحت سنجیده می‌شوند مثل خانه و زمین لکن باید ببینیم سنجش ذهاب ثلثین در عصیر عنبی و در عصر ائمه به چه چیزی متعارف بوده است مدعی این است که متعارف بین مردم در سنجش ذهاب ثلثین در آن زمان، پیمانه و مساحت بوده است با توجه به این امر تمسک به قاعده اصولی مزبور «اکتفا به قدر متیقن از دلیل خاص حین اجمال المخصص» برای لزوم اعتبار وزن در سنجش ذهاب ثلثین قابل برای مناقشه است. اما بررسی دلیل دومی که برای اعتبار وزن در ما نحن فیه بدان تمسک شده است:

ان قلت: در برخی از روایات تصریح شده که ملاک در ذهاب ثلثین خصوص وزن است نه کیل و مساحت از جمله این روایات:

    1. رواية ابن أبى يعفور: وَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِذَا زَادَ الطِّلَاءُ عَلَى الثُّلُثِ أُوقِيَّةً فَهُوَ حَرَامٌ.[1]

کیفیت استدلال: در این روایت مراد از ثلث، ثلث از نظر وزن است زیرا تعبیر به اوقیه شده است اوقیه هم در اوزان از آن استفاده می‌شود نه کیل و مساحت. در لمعه هم خوانده‌ایم که کر از نظر وزن برابر 1200رطل است اوقیه هم یک دوازدهم رطل است از این روایت معلوم می‌شود که مدار در ذهاب ثلثین در عصیر عنبی، وزن است.

مرحوم استاد در مناقشه از این روایت اکتفا به ضعف سندی روایت به جهت ارسال نموده است چرا که مرحوم کلینی این روایت را عن بعض اصحابنا نقل نموده است. توضیح مطلب اینکه مرحوم کلینی گاهی تعبیر به «بعض اصحابنا» می‌کند و گاهی هم در نقل روایت تعبیر به «عده من اصحابنا» می‌کند در کتب رجالی از این جهت بحث شده که اگر تعبیر به عده من اصحابنا شود مراد افراد متعددی هستند که لااقل برخی از آنها ثقه هستند و اما اگر تعبیر به «بعض اصحابنا» شود این عبارت ظهور دارد در نقل از یک نفر. با این بیان روایت مرسل است و باید بررسی کرد اگر وثاقت راوی ثابت شد که روایت صحیحه یا موثقه است و الا حمل بر ارسال می‌شود لذا این روایت به جهت ضعف سندی قابل برای استناد نیست.

البته مرحوم کلینی در مقدمه کتاب شریف کافی مدعی است که تنها آثار صحیحه عن الصادقین را جمع آوری کرده است «و ارجو ان یکون حیث ما توخیت» از طرفی نقل روایت توسط مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی کمتر از توثیق رجالیین نیست. ولی مرحوم استاد خویی در این توثیق عام تشکیک کرده‌ از این جهت که برخی از روایات کافی از غیر ثقه نقل شده است ضمن این که مرحوم استاد مدعی است که اختلاف در نسخه هم وجود دارد در نقل دیگری از ابن أبى يعفور همین عبارت نقل شده و اسمی از اوعیه برده نشده است پس این روایت نمی‌تواند دلیل بر اعتبار ثلث وزنی باشد.

    2. صحيحة عبد اللّه بن سنان: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ أَبِي عَامِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: الْعَصِيرُ إِذَا طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ مِنْهُ ثَلَاثَةُ دَوَانِيقَ وَ نِصْفٌ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَبْرُدَ فَقَدْ ذَهَبَ ثُلُثَاهُ وَ بَقِيَ ثُلُثُهُ [2]

کیفیت استدلال: در این روایت تعبیر به دوانق شده است. دانق مسلّماً وزن است از این روایت استفاده می‌شود که اگر سه دانق و نیم عصیر عنبی با حرارت آتش از بین برود کافی در حلیّت آن است به شرط آن که نصف دانق دیگر باقیمانده به حرارت هوای داغ ناشی از غلیان بالنار حاصل شده باشد.

در جواب از این روایت مرحوم استاد خویی می‌فرماید: دوانیق جمع دانق و معرب دانگ است. در فارسی هم از کلمه دانگ بسیار استفاده می‌شود و در تعیین سهم خانه یا زمین تعبیر به دانگ می‌شود مثلا گفته می‌شود یک دانگ یا دو دانگ از شش دانگ خانه یا مغازه متعلق به فلانی است در این روایت کلمه دانگ در مقابل شش دانگ سنجیده شده است دانگ یک بخش از هر شیء است و اختصاص به وزن ندارد شاهد بر این امر آن است که کلمه دانگ درباره زمین و خانه هم استعمال می‌شود.[3]

    3. خبر عقبة بن خالد: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي رَجُلٍ أَخَذَ عَشَرَةَ أَرْطَالٍ مِنْ عَصِيرِ الْعِنَبِ فَصَبَّ عَلَيْهِ عِشْرِينَ رِطْلًا مَاءً ثُمَّ طَبَخَهُمَا حَتَّى ذَهَبَ مِنْهُ عِشْرُونَ رِطْلًا وَ بَقِيَ عَشَرَةُ أَرْطَالٍ أَ يَصْلُحُ شُرْبُ تِلْكَ الْعَشَرَةِ أَمْ لَا؟ فَقَالَ مَا طُبِخَ عَلَى الثُّلُثِ فَهُوَ حَلَالٌ.[4]

رطل وزن است در لمعه هم رطل برابر با چندین درهم ذکر شده است پس معلوم می‌شود ملاک وزن بوده است.

مناقشه استاد خویی در تمسک به روایت فوق

روایت مزبور ضعیف السند است به «عقبة بن خالد» که توثیق نشده است ضمن این که مراد از «محمد بن عبد اللّٰه» «محمد بن عبد اللّٰه بن هلال» است که توثیق نشده است.هذا اولاً، ثانیاً از نظر دلالت هم قابل برای مناقشه است زیرا قید «ثُمَّ طَبَخَهُمَا حَتَّى ذَهَبَ مِنْهُ عِشْرُونَ رِطْلًا وَ بَقِيَ عَشَرَةُ أَرْطَالٍ» در کلام راوی ذکر شده و جواب امام مطلق است «مَا طُبِخَ عَلَى الثُّلُثِ فَهُوَ حَلَالٌ» مقتضای اطلاق در کلام امام آن است که ذهاب ثلثین به هر یک از موارد ثلاثه محقق شود کافی در حصول طهارت است.

مرحوم حکیم می‌گوید: برخی از لغویین گفته‌اند رطل در مساحت هم گاهی استعمال می‌شود شاهد بر این مطلب شعری است که در این جهت نقل شده است که: «لها رطل تكيل الزيت فيه»کسی عاشق خانمی شده که شیر را رطل یعنی کیل می‌کرده است پس معلوم می‌شود رطل پیمانه‌ کیل هم بوده و اختصاص به وزن ندارد. ثانیاً بر فرضی که کیل به معنای وزن باشد این در سوال راوی آمده و جواب امام به صورت مطلق است. سرانجام روشن شد که حتما لازم نیست ذهاب ثلثین با وزن سنجیده شود چنان که مرحوم صاحب جواهر و مرحوم سید در عبارت عروه قائل بدان شده‌اند.

سوال این است که اگر در مهمانی عصیر عنبی جوشیده را شده‌ای بیاورند و شک کنیم که آیا به مقدار ثلثین جوشیده تا طاهر باشد یا به این مقدار نجوشیده تا نجس باشد، آیا می‌توان کلام او را پذیرفت؟ و یا اگر فروشنده خبر دهد به ذهاب ثلثین در عصیر عنبی آیا میتوان به قول او اعتماد کرد یا خیر؟ علم که یقینا کافی است لذا اگر از طریقی علم به ذهاب ثلثین حاصل شود خوردن آن منعی ندارد. بینه هم کافی است عدل واحد هم اکثر فقها در اثبات موضوعات کافی ندانسته‌اند ولی سیدنا الاستاد عدل واحد را کافی دانسته‌ است و اما این که به قول ذو الید هم می‌توان اکتفا کرد یا خیر؟ باقی سخن ان شاء الله شنبه به عرض خواهد رسید والحمدلله.

 

 


[3] توضیح ذلک: الدانق هو السدس، فالثلثان أربعة دوانيق، و قد دلت الرواية على انه إذا ذهب ثلاثة دوانيق ونصف على النار و نصف دانق بعد رفع القدر عن النار يصير حلالا و ذهاب الثلثين حينئذ أيضا يكون مستندا الى النار، لبقاء حرارتها في العصير الي ان يبرد، فذهاب المجموع يكون مستندا إليها، لا الى المجموع منها، و من الهواء.على انه لو سلم دلالتها على كفاية الذهاب بالمجموع من حرارة النار و الهواء، لزم الاقتصار على مواردها من ذهاب نصف الدانق بغير النار، بحيث إذا كان الباقي من الثلثين أزيد منه فلا نحكم بحليته. فتحصل من جميع ما ذكرناه: ان مطلق الغليان- سواء أ كان بالنار أو بغيرها- يوجب حرمة العصير، و أما ذهاب الثلثين الرافع للحرمة فلا بد و ان يكون بالنار. فقه الشيعة‌، الموسوي الخلخالي، السيد محمد مهدي، ج3، ص208.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo