< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ آیا ذهاب ثلثین بوسیله هوا حکم ذهاب ثلثین بوسیله غلیان بالنار را دارد یا خیر؟ آیا عصير تمرى و عصیر زبيبى نیز با جوشیدن حرام و نجس مى‌شوند یا خیر؟ /

در جلسات قبل گذشت که عصیر عنبی با جوشیدن بلاخلافٍ حرام می‌شود و ذهاب ثلثین در عصیر عنبی مغلی موجب حلیت آن می‌شود به استناد روایات متعددی که در این جهت وارد شده است. اما این که آیا نجس هم می‌شود یا خیر، مساله اختلافی است. جمعی از فقها قائل به نجاست آن به مجرد غلیان شده‌اند. مرحوم فیض کاشانی «رضوان الله تعالی علیه» در مفاتیح این قول را «نجاست عصیر عنبی به مجرد غلیان» به جمعی از فقها نسبت داده است. ایشان می‌فرماید: مستند این قول برای ما معلوم نیست و نجاست آن نزد مرحوم شهید اول و شهید ثانی و دو فرزندش هم ثابت نشده است.[1] بنده هم در این چند روز تعطیلی به روایات باب مراجعه نمودم حتی یک روایت هم پیدا نکردم که صحبت از نجاست عصیر عنبی عند الغلیان کرده باشد. در روایات تنها صحبت از حرمت آن عند الغلیان شده است. آری اگر بجوشید به قدری که تبدیل به مسکر شود به اعتبار این که مست کننده است طبق روایاتی که حکم به نجاست مطلق مسکر نموده می‌توان حکم به نجاست آن در این فرض نمود.

المسألة الرابعه:
إذا ذهب ثلثا العصير من غير غليان لا ينجس[2] إذا غلى بعد ذلك.[3]

اگر ذهاب ثلثین در عصير عنبی بدون جوشیدن «بوسیله تابش آفتاب یا هوای آزاد» حاصل شود چنانچه بعد از ذهاب ثلثین آن را بجوشانند موجب نجاست آن نمی‌شود.

مرحوم سید معتقد است که اگر ذهاب ثلثین در عصير عنبی بدون جوشاندن یعنی بوسیله تابش آفتاب یا هوای آزاد هم حاصل شود جوشیدن بعد از ذهاب ثلثین موجب نجاست آن نمی‌شود زیرا ادله مطهریت ذهاب ثلثین مطلق است و به اطلاق شامل می‌شود حتی موردی که ذهاب ثلثین بوسیله تابش آفتاب یا هوای آزاد حاصل شده باشد.

استدلال مرحوم حکیم بر عدم تنجس در فرض مزبور

دلیل بر عدم تنجس روایاتی است که حکم به طهارت عصیر عنبی مغلی، عند ذهاب ثلثین نموده است مثل صحيحة عبد اللّٰه بن سنان که امام فرمود: «کلّ عَصِيرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ» در این روایات به نحو مطلق ذهاب ثلثین «حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ» به عنوان غایت برای حلیت ذکر شده است لذا اختصاص ندارد به موردی که ذهاب ثلثین بوسیله غلیان بالنار حاصل شده باشد لازمه تعلق حکم به طبیعت آن است که صرف الوجود آن کافی در ترتب حکم «حلیت» باشد ولو این که بعد از آن غلیان حاصل شود و به طور کلی هر جا حکمی مترتب بر طبیعتی شود صرف الوجود طبیعت کافی برای ترتب حکم یا حصول امتثال و سقوط تکلیف است مثلا اگر مولی بگوید «أعتق الرقبه» با آزاد کردن هر عبدی طبیعت محقق شده و امتثال حاصل می‌شود با توجه به این روایات، روایاتی که به نحو مطلق حکم به حرمت عصیر عنبی عند الغلیان نموده مثل حسنه حماد بن عثمان که امام فرمود: «لَا يَحْرُمُ الْعَصِيرُ حَتَّى يَغْلِيَ»[4] مقید می‌شود به ذهاب ثلثین مطلقا.[5] مرحوم حکیم گویا از ادله استظهار نموده که آنچه موجب حرمت عصیر عنبی می‌شود غلیان قبل از ذهاب ثلثین است و با تحقق ذهاب ثلثین به هر طریقی که حاصل شود، غلیان بعد از آن اثری در نجاست یا حرمت آن ندارد.

در ما نحن فیه دو مبنی وجود دارد:

مبنای اول:
آن است که ذهاب ثلثین در عصیر عنبی تنها در صورتی موجب طهارت و حلیت می‌شود که بواسطه آتش محقق شود مرحوم محقق اصفهانی و مرحوم نائینی و مرحوم بروجردی همین عقیده را اختیار نموده‌اند طبعا طبق این مبنی ذهاب ثلثین بواسطه هوا موجب برای حلیت و طهارت آن نمی‌شود و ذهاب ثلثین تنها بوسیله غلیان بالنار موجب برای حلیت و طهارت «علی القول بنجاسته عند ذهاب ثلثین» آن می‌شود و در غیر این صورت اثری در حلیت و طهارت آن ندارد بنابراین اگر ذهاب ثلثین بوسیله هوا حاصل شود اگر بعد از آن غلیان بالنار حاصل شود موجب طهارت و حلیت آن خواهد شد.

مبنای دوم:
آن است که ذهاب ثلثین مطلقا مطهر و محلل عصیر عنبی است چه بواسطه آتش باشد یا بواسطه هوا و تابش خورشید طبق این مبنی غلیان بعد از آن موجب حرمت و نجاست آن نخواهد شد.

مناقشه مرحوم استاد خویی به کلام مرحوم حکیم

تحریر محل نزاع:
فرض مساله آن است که اولاً ذهاب ثلثین در عصیر عنبی به وسیله هوای آزاد باشد و ثانیاً ذهاب ثلثین در آن موجب خروج از عنوان عصیر عنبی نشود بنابراین اگر فرضاً ذهاب ثلثین بواسطه هوای آزاد موجب خروج از عنوان عصیر شود یعنی دیگر بر آن عنوان عصیر اطلاق نشود و تبدیل به شیره انگور شود در این صورت چون موضوع تغییر کرده روایاتی که حکم به حرمت یا نجاست عصیر عنبی عند الغلیان نموده قطعا شامل آن نخواهد شد و از محل کلام خارج است زیرا حکم حرمت عند الغلیان روی عصیر عنبی رفته و دبس «شیره انگور» غیر از عصیر عنبی است.

و اما اگر عنوان عصیر عنبی بر آن صادق باشد محل نزاع اینجاست که آیا ذهاب ثلثین اگر بواسطه هوا باشد و بعد از آن غلیان بالنار حاصل شود آیا حرام و نجس می‌شود یا خیر؟ مرحوم استاد خویی در فرض مساله حکم به حرمت نموده است زیرا روایاتی که حکم به حلیت عصیر عنبی در فرض ذهاب ثلثین نموده اختصاص دارد به موردی که ذهاب ثلثین بوسیله غلیان بالنار حاصل شده باشد طبیعتا اگر ذهاب ثلثین به غیر آتش باشد و بعد آن را بجوشانند طبق اطلاق روایاتی که حکم به نجاست عصیر عنبی عند الغلیان نموده محکوم به حرمت و نجاست است از این کلام واضح می‌شود بطلان کلام مرحوم حکیم که صرف الوجود ذهاب ثلثین را کافی در حصول طهارت دانسته است زیرا طبق روایات موضوع حلیت مطلق صرف الوجودِ ذهاب ثلثین نیست بلکه ذهاب ثلثین مع غلیان بالنار موضوع برای حلیت است.

المسألة الخامسه:
العصير التمريّ أو الزبيبي لا يحرم[6] و لا ينجس بالغليان على الأقوى[7] بل مناط الحرمة و النجاسة فيهما هو الإسكار.

مرحوم سید در این مساله می‌فرماید: عصير تمرى و عصیر زبيبى با جوشیدن حرام و نجس نمى‌شود علی الاقوى. ملاک حرمت و نجاست در آن دو تنها حالت اسكار و مستى کنندگی آن است. «یعنی اگر جوشش به نحوی باشد که موجب حالت مست‌کنندگی در آن دو شود تنها در این فرض نجس خواهند شد.»

سوال این است که آیا اگر عصير تمرى یا عصیر زبيبى را بجوشانند مثل عصیر عنبی حرام و نجس «علی القول بنجاسته» می‌شود یا خیر؟ برخی از فقها مثل مرحوم آقا ضیاء عراقی به نقل از مرحوم استاد حلی، از اصل منکر این قضیه شده و گفته‌اند: کشمش و خرما آب ندارد تا حکم به حرمت و نجاست آن کنیم و اگر هم آبی از آن خارج شود بواسطه آب خارج از آن است که از خارج داخل آن شده است و الاّ آن دو به خودی خود عرفاً آبی ندارند مگر این که در لابراتوار بوسیله اسباب خاص قدری آب از آندو خارج کنند.[8] که البته این دقت‌های عقلی اعتباری ندارد اگر هم آنها را در غذا بریزیم و از آب غذا داخل آنها شود ممکن است آب از آنها خارج شود ولی این آب عصیر تمرى و عصیر زبيبى نیست و بر آن اطلاق عصیر تمرى و زبيبى نمی‌شود تا در حکم تابع عصیر عنبی باشد. آری برخی از فقها بر اساس استصحاب تعلیقی حکم به حرمت عصیر تمرى و عصیر زبيبى نموده‌اند.

توضیح ذلک:
شکی نیست در این که آب خود انگور اگر در آتش بجوشد مسلماً نجس می‌شود حال اگر کشمش در غذا بجوشد آیا می‌توان از طریق إستصحاب تعلیقی حکم به نجاست آن نمود به این صورت که بگوییم: این کشمش قبل از این که کشمش شود یعنی زمانی که انگور بود اگر در آتش می‌جوشید مسلماً نجس می‌شد الآن هم که کشمش شده اگر بجوشد طبق استصحاب تعلیقی نجس می‌شود یعنی در حالت فعلی هم با جوشاندن نجس می‌شود به اعتبار این که اگر در حالت انگور بودن می‌جوشید نجس می‌شد.

مرحوم حکیم می‌فرماید: إستصحاب تعلیقی جاری نمی‌شود زیرا این إستصحاب همیشه معارض با إستصحاب تنجیزی است چرا که کشمش قبل از جوشیدن قطعاً حلال بود بعد از جوشیدن شک داریم که آیا به طهارت خود باقی مانده یا نجس شده است إستصحاب طهارت آن را جاری می‌کنیم در این إستصحاب حالت تعلیق وجود ندارد.

خاطره:
مرحوم سید محمد تقی بحرالعلوم در مدرسه قوام شیرازی در نجف اشرف وضو می‌گرفت و در مسجد مرحوم شیخ طوسی اقامه نماز می‌نمود. بنده روزی به ایشان عرض کردم که اگر از مرحوم آیت الله سید محمد بحرالعلوم که معروف است خدمت حضرت ولی عصر مشرف شده، خاطره‌ای دارید بیان فرمایید. ایشان فرمود: وقتی ایشان به کربلا می‌رفت قبل از آنکه به زیارت آقا امام حسین مشرف ‌شود، خدمت استاد خود مرحوم وحید بهبهانی می‌رسید. از مرحوم علّامه بحر العلوم سوال شد که چرا اول به زیارت استاد خود و سپس به زیارت سید الشهدا می‌روید ایشان در جواب فرمود: این ها باب الحسین هستند و به برکت آنان و نقل روایات از جانب این بزرگواران ما امام حسین و ائمه را شناختیم. مرحوم سید محمد تقی بحرالعلوم نقل می‌کرد که جدّ ما به همراه شاگردان خود به منزل مرحوم باقر بهبهانی رفتند مرحوم وحید بهبهانی به سید مهدی بحرالعلوم گفتند: خانواده من هوس خوردن پلو کشمش کرده‌اند آیا به نظر شما خوردن آن با توجه به این که کشمش جوشیده می‌شود جائز است؟ ایشان در جواب گفتند: طهارت آن به نظر من مشکل است ولی آقای کاشف الغطاء خوردن آن را جائز می‌دانند مرحوم وحید فرمود: آ شیخ جعفر خودمان را می‌گویی «که ایشان نیز خدمت وحید تلمّذ کرده بود» مرحوم بحر العلوم جواب دادند: آری. مرحوم وحید عائله را صدا زد و فرمود: پلو کشمش درست کنید و بخورید.

 


[1] كل شي‌ء غير ما ذكر فهو طاهر، ما لم يلاق شيئا من النجاسات برطوبة، للأصل السالم عن المعارض، و للموثق «كل شي‌ء نظيف حتى يعلم أنه قذر» «1» خلافا للمشهور بين المتأخرين في العصير العنبي إذا غلا و اشتد، و مأخذه غير معلوم حتى عند الشهيد و العماني صرح بطهارته، و وافقه الشهيد الثاني و ابناه، مفاتيح الشرائع، ج‌1، ص: 73‌.
[2] فيه إشكال، و الّذي يسهّل الخطب أنّ هذه الفروع مبنيّة على نجاسة العصير بالغليان بالنار، و المختار فيه الطهارة كما مرّ. (الأصفهاني).الأحوط النجاسة على المبنى و الحرمة. (الإمام الخميني).الأقوى بقاؤه على حالته الأُولى. (الگلپايگاني).إذا كان ذهاب ثلثيه بالشمس أو النار دون الهواء على الأقوى. (النائيني).
[3] فيه نظر. (الحكيم). تثليثه قبل الغليان لا يمنع من عروض الحرمة و النجاسة عليه بعده على الأقوى. (البروجردي، الخوانساري).إذا صدق عليه العصير ترتّب عليه ما يترتّب على غليانه من الحرمة، أو هي مع النجاسة على القول بها، و لا أثر لذهاب ثلثيه قبل الغليان. (الخوئي).
[5] لاختصاص أدلة النجاسة بالغليان بما لم يذهب ثلثاه. و إطلاق بعض النصوص الدالة على الحرمة بالغليان- مثل ما‌ منزل على ذلك، و إلا فلا دليل على طهره بذهاب الثلاثين بعد ذلك، فان ذهاب الثلاثين المأخوذ موضوعاً للمطهرية ما كان بنحو صرف الوجود الذي لا ينطبق إلا على الوجود الأول لا غير. إلا أن يقال: المراد بذهاب الثلاثين المعتبر في الطهارة صرف الوجود بعد الغليان، لا مطلقاً، و موضوع النجاسة مطلق العصير الغالي، و لازم ما ذكر في تقريب ما في المتن أن لو ذهب ثلثه قبل الغليان كفى في الطهارة ذهاب ثلثه الثاني بعد الغليان.فتأمل جيداً.. مستمسك العروة الوثقى، ج‌2، ص: 112‌
[6] الأقوى إلحاق العصير الزبيبي بالعصير العنبي كما تقدّم. (الحائري).تقدّم أنّ الأقوى هو الحرمة في العصير الزبيبي إذا غلى. (الخوانساري).قد مرّ أنّ الأقوى حرمة الزبيبي دون التمري إذا غليا بالنار، و أمّا لو غليا بنفسهما فالأقوى فيهما الحرمة و النجاسة. (الأصفهاني).
[7] تقدّم الاحتياط فيه. (آل ياسين).تقدّم. (البروجردي).
[8] ان الأستاذ العراقي ره أفاد بأن التمر و الزبيب ليس له ماء حتى يصدق العصير التمري، أو الزبيبي و انما الماء من الخارج فاذا لم يصدق انه عصير فكيف ينجس بالغليان؟ و قد بينا ان الماء موجود وجدانا و ان كان قليلا، و قد بينا أيضا إمكان القول بأن العنب إذا صار زبيبا يذهب ثلثاه، فاذا ذهب طهر و عند الغليان لا ينجس، و استندنا في ذلك إلى ما ذكره المصنف (قده) و قد عرفت في المسألة السابقة عدم إمكان الالتزام بذلك بل المعتبر ذهاب الثلثين بواسطة النار، أو الشمس. و لكن يمكن القول بأن الماء إذا صب على الزبيب، أو التمر بحيث اختلط معه اختلاطا يوجب الامتزاج يصدق بعد الامتزاج بأن هذا الماء عصير الزبيب، أو التمر. و كذلك إذا كان دبسا فاختلط به الماء ثم غلى- فبناء- على القول بالحرمة و النجاسة في كل منهما، أو في خصوص الأول منهما يحل، أو يطهر بذهاب ثلثيه بلا اشكال. دليل العروة الوثقى، ج‌2، ص: 507‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo