< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهر هشتم: قبول اسلام/ هل يطهر بدن الكافر عن نجاسات العرضیه بإسلامه‌ ام لا؟

 

قال السید ره فی العروه:
الثامن «من المطهّرات» الإِسلام و هو مطهِّر لبدن الكافر و رطوباته المتّصلة به من بُصاقه و عرقه و نُخامته و الوسخ الكائن على بدنه، و أمّا النجاسة الخارجيّة التي زالت عينها ففي طهارته منها إشكال، و إن كان هو الأقوى[1] نعم ثيابه التي لاقاها حال الكفر مع الرطوبة لا تطهر على الأحوط، بل هو الأقوى فيما لم يكن على بدنه فعلًا.

ترجمه: هشتم از مطهرات اسلام است. پذیرش اسلام موجب طهارت بدن كافر و تمام رطوبت‌های متصل‌ به بدن او می‌شود مثل آب دهان، عرق، آب‌بينى و چرك‌هاى بدن. اما نجاسات خارجى كه به بدن او رسيده و عين آن زائل شده در طهارت این نجاسات عرضی به سبب قبول اسلام اشكال است اگر چه اقوى طهارت آنها است. آری لباسی كه در حال كفر با رطوبت بدن او ملاقات كرده طاهر نمى‌شود علی الاحوط همچنین است لباسی كه در حال اسلام در بدنش نبوده است علی الاقوى.

سخن در اسلام آوردن کافر به عنوان یکی از مطهرات است. کافر نجس است چه کفر او مستند به انکار خداوند یا انکار وحدانیت خداوند باشد یا مستند به انکار رسول الله یا مستند به انکار ضروری دین و یا مستند به امور دیگری که به جهت آن فرد کافر می‌شود. در این جهت خلافی نیست که کافر نجس است و پذیرش اسلام موجب طهارت بدن کافر می‌شود لکن در بعض فروع مساله اختلاف است که مرحوم استاد شیخ حسین حلی در ضمن سه مساله آنها را مطرح و بررسی نموده و ما در ضمن چهار مساله بررسی می‌کنیم:

    

مساله اول: آیا هر آنچه متصل به بدن کافر است به مجرد اسلام طاهر می‌شود یا خیر؟

    

مساله دوم: اگر بدن کافر متنجس به نجاست عرضیه شده باشد مثل این که بدنش با خون یا شراب ملاقات کرده باشد در فرضی که عین نجاست زائل شده باشد آیا اسلام او موجب طهارت نجاسات عرضیه می‌شود یا خیر؟

    

مساله سوم: لباس‌های متصل به بدن کافر که در زمان کفر با بدن او ملاقات کرده اعم از لباس‌هایی که در حال پذیرش اسلام در بدن او بوده و لباس‌هایی که در حال کفر در بدن او بوده و قبل از پذیرش اسلام از بدن خارج کرده است مثل اینکه در حال اسلام لباس‌های تابستانی در بدن داشته و لباس‌های زمستانی او در صندوقچه بوده است آیا با اسلام آوردن همه این لباسها طاهر می‌شوند یا خیر؟

    

مساله چهارم: کدام قسم از اقسام کافر محکوم به طهارت است آیا احکام مترتب بر اسلام شامل مرتد ملی و فطری هم می‌شود که سابقه اسلام داشته و کافر شده و دوباره مسلمان شده‌اند؟ قبل از ورود به بحث دو مطلب به عنوان مقدمه به

عرض می‌رسد:

مطلب اول: در حدیث معروف نبوی آمده است که رسول الله فرمود: «الْإِسْلَامَ يَجُبُّ مَا قَبْلَهُ» به مقتضای روایت مزبور تمام نمازها و روزه‌هایی که از کافر فوت شده و نیز خمس و زکاتی که قبلا به اموالش تعلق گرفته همگی با قبول اسلام ساقط می‌شود و قضاء نماز و روزه‌های قبل بر او لازم نیست و اما متن روایت:

    1. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ،: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ قٰالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّٰى تَفْجُرَ لَنٰا الْآيَةَ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ فِي حَدِيثٍ أَنَّهَا قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِفِي فَتْحِ مَكَّةَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ سَعِدَ بِكَ جَمِيعُ النَّاسِ إِلَّا أَخِي مِنْ بَيْنِ قُرَيْشٍ وَ الْعَرَبِ رَدَدْتَ إِسْلَامَهُ وَ قَبِلْتَ إِسْلَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّ أَخَاكَ كَذَّبَنِي تَكْذِيباً لَمْ يُكَذِّبْنِي أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ هُوَ الَّذِي قَالَ لِي لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ الْآيَةَ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى كِتٰاباً نَقْرَؤُهُ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَمْ تَقُلْ إِنَّ الْإِسْلَامَ يَجُبُّ مَا قَبْلَهُ قَالَ نَعَمْ فَقَبِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِسْلَامَهُ‌. [2]

    2. عَوَالِي اللآَّلِي، عَنِ النَّبِيِّ أَنَّهُ قَالَ: الْإِسْلَامُ يَجُبُّ مَا قَبْلَهُ‌.[3]

مطلب دوم: سیره رسول الله و ائمه هداة مهدیین بر این بوده که با پذیرش اسلام به فرد تازه مسلمان امر نمی‌کردند که باید لباس و بدنت را تطهیر کنی حتی در یک روایت هم چنین چیزی نقل نشده است بلکه با پذیرش اسلام با فرد تازه مسلمان مصافحه هم می‌کردند.

بررسی مساله اول

سوال این است که آیا آنچه متصل به بدن کافر است به مجرد اسلام طاهر می‌شود یا خیر؟ دائره طهارت تا چه مقدار است؟ قدرمتیقن از طهارت کافری که مسلمان شده آن است که بدن و آنچه متصل به بدن کافر است مثل ناخون و مو و نیز رطوبت‌های بدن او مثل آب‌دهان یا آب‌بینی که در حال اسلام از او خارج شده بلا شک همگی طاهر می‌شوند ولی سوال این است که رطوباتی که قبل از پذیرش اسلام در بدن او بوده آیا این‌ها هم بعد از پذیرش اسلام طاهر می‌شود یا خیر؟

مرحوم سید به نحو مطلق حکم به طهارت همه رطوبات بدن کافر نموده است «الإِسلام و هو مطهِّر لبدن الكافر و رطوباته المتّصلة به من بُصاقه و عرقه و نُخامته و الوسخ الكائن على بدنه» مقتضای اطلاق در کلام سید آن است که رطوبتی هم که قبل از پذیرش اسلام در بدن کافر بوده محکوم به طهارت است.

مناقشه مرحوم حکیم در کلام مرحوم سید ماتن

مرحوم حکیم معتقد است که آنچه متصل به بدن کافر است مثل مو و ناخون و همچنین رطوباتی مثل آب‌دهان یا آب‌بینی که در بدن کافر در حال اسلام ایجاد شده‌اند به مجرد پذیرش اسلام طاهر می‌شوند ولی در طهارت رطوباتی که قبل از اسلام در بدن کافر بوده اشکال کرده و می‌فرماید:

اما این که مرحوم صاحب جواهر حکم به طهارت رطوبات قبل از اسلام نموده از این جهت که بعد از اسلام این رطوبات اسناد به مسلمان داده می‌شود، این کلام صحیح نیست زیرا اسناد این رطوبات به مسلمان در صورتی صحیح است که این رطوبات در زمان اسلام تکوّن پیداکرده باشند نه قبل از اسلام. از طرفی فرض آن است که این رطوبات متعلق به قبل از اسلام کافر بوده است لذا نمی‌توان حکم به طهارت آنها نمود. «لان الإضافة إلى المسلم تنفع في الطهارة إذا نشأت الإضافة من تكوّن تلك الأمور في بدن المسلم فمجرد إضافتها إليه غير كافية في الحكم بطهرها.»

اما تمسک به حدیث جب «الْإِسْلَامُ يَجُبُّ مَا قَبْلَهُ‌» صحیح نیست از این جهت که این روایت اختصاص دارد به احکام شرعیّه‌ تعبدیّه مثل نماز و روزه و زکات لذا شامل نمی‌شود احکامی که مستند به ذات شیء است مثل طهارت و نجاست که از امور واقعه هستند و استعداد بقاء دارند مادامی که رافع نجاست حاصل شود «لانه ليس مستنداً إلى ذلك، بل هو مستند إلى استعداد ذاته»

اما این که گفته‌اند: در زمان رسول الله و ائمه هداة مهدیین معهود نبوده که به فرد تازه مسلمان امر کنند به تطهیر بدن از رطوباتی که در حال کفر در بدن او بوده است با توجه به این که معمولا چنین رطوباتی در بدن کافر وجود داشته است از این سیره برخی خواسته‌اند طهارت این رطوبات را استفاده نمایند لکن تمسک به این سیره هم صحیح نیست لان هذا المقدار لا يكفي في رفع اليد عن استصحاب النجاسة إلا أن يكون المراد معهودية العدم.

بنابراین آنچه مسلّماً طاهر می‌شود بدن و آنچه متصل به بدن کافر است مثل ناخون و مو و نیز رطوباتی که بعد از پذیرش اسلام در بدن او ایجاد شده است مثل چرک بدن و آب‌دهان و آب‌بینی و اما رطوباتی که قبل از اسلام در بدن کافر ایجاد شده طهارت آنها معلوم نیست.

مرحوم آشیخ محمد تقی آملی از شاگردان بارز مرحوم نائینی بود که از استاد خود اجازه اجتهاد هم گرفته بود و معاصر مرحوم پدر ما بود ایشان بعد از رد ادله قائلین به طهارت رطوبات قبل از اسلام در فرد تازه مسلمان برای رد این مطلب که در زمان رسول الله معهود نبوده که امر به تطهیر بدن تازه مسلمان کنند به دو روایت تمسک نموده که مفاد این روایات آن است که در زمان رسول الله معهود بوده که امر به تطهیر لباس به جهت رطوبات قبل از اسلام کنند.

مفاد یکی از روایات که از تفسیر علی بن ابراهیم نقل شده آن است که فردی بواسطه شنیدن آیات شریفه قرآن، علاقه‌مند به اسلام و قرآن شد لذا به یکی از اصحاب گفت: می‌خواهم مسلمان شوم چه کنم. او در جواب گفت: ابتدا باید بدن خود را تطهیر کنی و بعد اسلام بیاوری. مرحوم آشیخ محمد تقی آملی بعد از نقل این روایت می‌فرماید: «لكن الإنصاف ان ما دل على طهارة بدنه بالإسلام يدلّ على طهارة بصاقه و لعابه و عرقه و فضلاته المتصلة، لأنها حين اتصالها محسوبة من بدنه و ما في‌التفسير لايدلّ على كون الاغتسال للتطهير عنها، فحينئذ فالأقوى طهارة تلك الفضلات .[4] اما متن روایت:

    1. الشَّيْخُ الطَّبْرِسِيُّ فِي إِعْلَامِ الْوَرَى، وَ الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي قِصَصِ الْأَنْبِيَاءِ، بِإِسْنَادِهِمَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ فِي مَجِي‌ءِ الْأَنْصَارِ إِلَى النَّبِيِّ وَ بَعْثِهِ مُصْعَبَ بْنَ عُمَيْرٍ مَعَهُمْ إِلَى الْمَدِينَةِ لِيَدْعُوَ قَبَائِلَ الْأَوْسِ وَ الْخَزْرَجِ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ يُعَلِّمَهُمُ الْقُرْآنَ وَ مَعَالِمَ الدِّينِ وَ سَاقَ الْقِصَّةَ إِلَى أَنْ ذَكَرَ دُخُولَ أُسَيْدِ بْنِ خُضَيْرٍ مِنَ الْأَوْسِ عَلَيْهِ وَ مَيْلَهُ إِلَى الْإِسْلَامِ قَالَ فَقَالَ كَيْفَ تَصْنَعُونَ إِذَا دَخَلْتُمْ فِي هَذَا الْأَمْرِ قَالَ نَغْتَسِلُ وَ نَلْبَسُ ثَوْبَيْنِ طَاهِرَيْنِ وَ نَشْهَدُ الشَّهَادَتَيْنِ وَ نُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ فَرَمَى بِنَفْسِهِ مَعَ ثِيَابِهِ فِي الْبِئْرِ ثُمَّ خَرَجَ وَ عَصَرَ ثَوْبَهُ‌.[5]

    2. عَوَالِي اللآَّلِي، وَ فِي الْأَحَادِيثِ أَنَّهُ أَرْسَلَ قِبَلَ نَجْدٍ سَرِيَّةً فَأَسَرُوا وَاحِداً اسْمُهُ ثُمَامَةُ بْنُ أُثَالٍ الْحَنَفِيُّ سَيِّدُ يَمَامَةَ فَأَتَوْا بِهِ وَ شَدُّوهُ إِلَى سَارِيَةٍ مِنْ سَوَارِي الْمَسْجِدِ فَمَرَّ بِهِ النَّبِيُّ فَقَالَ مَا عِنْدَكَ يَا ثُمَامَةُ فَقَالَ خَيْرٌ إِنْ قَتَلْتَ قَتَلْتَ وَارِماً وَ إِنْ مَنَنْتَ مَنَنْتَ عَلَى شَاكِرٍ وَ إِنْ أَرَدْتَ مَالًا قُلْ تُعْطَ مَا شِئْتَ فَتَرَكَهُ وَ لَمْ يَقُلْ شَيْئاً فَمَرَّ بِهِ الْيَوْمَ الثَّانِيَ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ ثُمَّ مَرَّ بِهِ الْيَوْمَ الثَّالِثَ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ وَ لَمْ يَقُلِ النَّبِيُّ شَيْئاً قَالَ أَطْلِقُوا ثُمَامَةَ فَأَطْلَقَهُ فَمَرَّ وَ اغْتَسَلَ وَ جَاءَ وَ أَسْلَمَ وَ كَتَبَ إِلَى قَوْمِهِ فَجَاءُوا مُسْلِمِينَ.[6]

نکته: در این روایت هم رسول اللهامر به تطهیر بدن تازه مسلمان ننمودند بلکه خود فرد بدنش را تطهیر کرد و اسلام آورد.

بیان استاد اشرفی

اشکالی که در تمسک به این دو روایت است آن است که این دو روایت عمل یا گفتار رسول الله را بیان ننموده و تنها عمل دو تن از اصحاب رسول الله را بیان نموده است بنابراین از آن نمی‌توان استفاده کرد که در رسول الله معهود بوده که امر به تطهیر لباس به جهت رطوبات قبل از اسلام کنند و از آن نتیجه گرفت که تطهیر بدن از رطوبات در حال کفر واجب است.

بررسی مساله دوم

اگر بدن کافر متنجس به نجاست عرضیه شده باشد مثل این که بدنش ملوث به خون یا شراب شده باشد در فرضی که عین نجاست زائل شده باشد آیا اسلام او موجب طهارت نجاسات عرضیه می‌شود یا خیر؟ مرحوم سید ابتدا در طهارت آنها اشکال کرده ولی در ادامه حکم به طهارت را اقوی دانسته است. «أمّا النجاسة الخارجيّة التي زالت عينها ففي طهارته منها إشكال، و إن كان هو الأقوى.»

بیان استاد اشرفی

دلیلی بر طهارت این نجاسات عرضی نداریم زیرا طهارت بدن کافر از نجاست ذاتی کفر بواسطه اسلام آوردن ربطی به زوال نجاسات عرضی ندارد پس اگر لباس یا بدن کافر قبل از اسلام متنجس به بول یا خون شده باشد با قبول اسلام طاهر نمی‌شود. چنان که خود مرحوم سید فرمود که اگر خمر مثلا ملوث به بول یا خون شده باشد و بعد تبدیل به سرکه شود موجب طهارت آن نمی‌شود زیرا زوال نجاست ذاتی خمر بوسیله انقلاب به خل موجب زوال نجاست عرضیه آن که تنجس به نجاست خون یا بول باشد نمی‌شود تعجب است که مرحوم سید در اینجا حکم به طهارت نموده است.

مساله سوم لباس‌های متصل به بدن کافر

اما لباسی که با عرق بدن کافر ملاقات کرده و هنگام پذیرش اسلام در تن او نبوده است در این فرض این لباس بلا شک محکوم به نجاست است و طهارت بدن او از نجاست ذاتی کفر بواسطه اسلام آوردن ربطی ندارد به نجاست عرضی لباس‌هایی که در حال کفر در بدن او بوده و آنها را تنش در آورده است.

و اما لباس‌هایی که در زمان پذیرش اسلام در تن او بوده بعید نیست که به قانون تبعیت حکم به طهارت آنها کنیم زیرا در عصر رسول الله رطوبت در بدن و لباس کفار تازه مسلمان بوده ولی هیچ گاه رسول الله حکم به لزوم تطهیر آن نموده‌اند و معهود هم نبوده که حتی در یک مورد امر به تطهیر لباس کرده باشند ضمن اینکه اگر رطوبات بدنش قبل از پذیرش اسلام نجس باشد به مجرد قبول اسلام باید لااقل در یک روایت امر می‌شد که فرد تازه مسلمان باید آب دهانش را خارج کند به اعتبار این که این آب قبل از اسلام در دهان او بوده است و حال آن که در یک مورد هم نقل نشده که به تازه مسلمانی امر شده باشد که آب‌دهان خود را خارج کند یا دهان خود را بشوید.

اما دستور اصحاب به تطهیر که در روایات فوق آمده این عمل اصحاب هم برای ما حجت نیست و نمی‌توان از آن استفاده نجاست کرد. پس لباسهایی که بر تن داشته‌اند و رطوباتی هم که در بدن آنها بوده می‌توان به قرینه این سیره حکم به طهارت آنها نمود. آری لباس‌هایی که قبلا در بدن کافر بوده و در حال اسلام در بدنش نبوده، طهارت آنها بعد از پذیرش اسلام وجهی ندارد.

بررسی مساله چهارم

کدام قسم از کافر محکوم به طهارت است آبا احکام مترتب بر اسلام شامل مرتد ملی و فطری هم می‌شود یا خیر؟ قبل از بررسی مساله ابتدا چند روایات در این جهت به عرض می‌رسد تا ان شاء الله جلسه بعد بحث شود که مفاد این روایت چیست:

    1.

صحیحه مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ‌ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنِ الْمُرْتَدِّ فَقَالَ مَنْ رَغِبَ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ بَعْدَ إِسْلَامِهِ فَلَا تَوْبَةَ لَهُ وَ قَدْ وَجَبَ قَتْلُهُ وَ بَانَتْ مِنْهُ امْرَأَتُهُ وَ يُقْسَمُ مَا تَرَكَ عَلَى وُلْدِهِ. [7]

در این روایت حکم به کشتن مرتد و تقسیم اموال او و مباینت از همسرش شده است ولی اسمی نبرده از این که مرتد ملی است یا فطری. سوال این است که اگر چنین کسی ابراز اسلام کند آیا بدنش طاهر می‌شود یا خیر به استناد روایاتی که در آن توبه مرتد و اسلامش پذیرفته نشده طبعاً بدنش هم طاهر نمی‌شود.

    2.

صحيحة على بن جعفر: وَ عَنْهُ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُسْلِمٍ تَنَصَّرَ قَالَ يُقْتَلُ وَ لَا يُسْتَتَابُ قُلْتُ فَنَصْرَانِيٌّ أَسْلَمَ ثُمَّ ارْتَدَّ قَالَ يُسْتَتَابُ فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا قُتِلَ.[8] این روایت مخصص روایت اول است.

    3.

صحيحة حسن بن محبوب: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الْمُرْتَدِّ يُسْتَتَابُ فَإِنْ تَابَ وَ إِلَّا قُتِل.[9]

 


[1] فيه تأمّل. (الأصفهاني).بناءً على عدم تأثير النجاسة في محلّ النجس و إلّا فالأقوى خلافه؛ لوجوب إزالة هذه النجاسة العارضة بعد عدم صلاحيّة الإسلام لرفعه. (آقا ضياء). القوّة غير ثابتة. (البروجردي). في الأقوائيّة إشكال فلا يُترك الاحتياط. (الحائري).الأقوى النجاسة. (الحكيم).لا قوّة فيه. (الخوانساري).في القوّة إشكال، و الأحوط عدم الطهارة. (الخوئي).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo