< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهر هشتم: پذیرش اسلام/ کدام قسم از اقسام کافر با قبول اسلام محکوم به طهارت است؟ آیا احکام مترتب بر اسلام، شامل مرتد ملی و فطری هم می‌شود یا خیر؟

 

قال السید ره فی العروه: المسألة الاولی: لا فرق في الكافر بين الأصلي و المرتدّ الملّي، بل الفطري أيضاً على الأقوى من قبول توبته باطناً و ظاهراً[1] أيضاً فتقبل عباداته و يطهر بدنه، نعم يجب قتله إن أمكن و تبين زوجته و تعتدّ عدّة الوفاة، و تنتقل أمواله الموجودة حال الارتداد إلى ورثته، و لا تسقط هذه الأحكام بالتوبة، لكن يملك ما اكتسبه بعد‌ التوبة[2] و يصحّ الرجوع إلى زوجته بعقد جديد، حتّى قبل خروج العدّة على الأقوى.

ترجمه: در كافر فرقى نيست بين کافر اصلى «که سابقه اسلام نداشته است» و مرتد ملّى «که سابقا کافر بوده و مسلمان شده و از اسلام برگشته است» و بلكه مرتد فطرى «که سابقا والدین او مسلمان بوده و از اسلام برگشته است» علی الاقوى از این جهت که توبه‌ کافر ملی و فطری نیز باطناً و ظاهراً پذیرفته مى‌شود پس با قبول مجدد اسلام عباداتشان پذیرفته شده و بدن هر دو طاهر خواهد شد. آری! كشتن مرتد فطری واجب است، همسرش هم از او جدا مى‌شود و باید عده‌ وفات بگيرد، اموال او هم در حال ارتداد بین ورثه‌ تقسیم مى‌شود و با توبه و قبول مجدد اسلام، احكام ثلاثه مزبور از او ساقط نمى‌شود، لكن اموالى را كه بعد از توبه بدست آورده مالك مى‌شود و رجوع به همسرش هم بوسیله عقد مجدد صحيح خواهد بود حتى قبل از خروج از عده علی الاقوى.

أقسام كفار و بررسی حکم طهارت آنان بعد از پذیرش إسلام

شکی نیست در این که پذیرش اسلام فی‌الجمله یکی از مطهرات است و موجب طهارت بدن کافر می‌شود لکن کافر سه قسم داریم: «کافر اصلی، مرتد ملی، مرتد فطری» سوال این است که کدام قسم از اقسام ثلاثه کافر محکوم به طهارت است؟ آیا احکام مترتب بر کافر اصلی که سابقه اسلام نداشته و اسلام آورده شامل مرتد ملی و فطری هم می‌شود که سابقه اسلام داشته‌اند و بعد از اختیار کفر، مجدد مسلمان شده‌اند؟

کافر اصلی به کسی اطلاق می‌شود که والدین او هر دو کافرند. خود او هم سابقه اسلام نداشته است. در این قسم از کافر خلافی نیست که با پذیرش اسلام یقینا طاهر می‌شود «و قد قام عليه الإجماع و الضرورة»

اما مرتد ملی به کسی اطلاق می‌شود که والدین او هر دو کافرند و خود او هم به تبع والدین محکوم به کفر است اگر چنین کسی بعد از قبول اسلام، مجدد از اسلام برگردد در این قسم از کافر هم خلافی نیست که توبه او ظاهرا و باطنا پذیرفته شده و با پذیرش مجدد اسلام محکوم به طهارت است و احکام ثلاثه: «وجوب قتل و انتقال اموال به ورثه و مباینت از همسر» هم از او برداشته می‌شود و می‌تواند به همسرش رجوع کند.

اما مرتد فطری به کسی اطلاق می‌شود که والدین یا لااقل یکی از والدین او مسلمان باشند و از اسلام برگردد چنین کسی والدین او مسلمان هستند طبق قاعده «الحاق فرزند به اشرف والدین» و قاعده «الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه» که برخی این دو قاعده را از آیه شریفه «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً»[3] استخراج نموده‌اند اگر حتی یکی از والدین هم مسلمان باشند فرزند آنان محکوم به اسلام است حال اگر چنین فردی که ملحق به اسلام است از اسلام برگردد در این قسم از کافر اختلاف است که آیا توبه و اسلام او قبول می‌شود تا موجب طهارت بدن او ‌شود یا خیر؟ مرحوم سید معتقد است که مرتد فطری هم با توبه طاهر می‌شود و از این جهت بین مرتد ملی و فطری فرقی نیست. وجه ترقی در کلام مرحوم سید که فرمود: «لا فرق في الكافر بين الأصلي و المرتدّ الملّي، بل الفطري أيضاً على الأقوى من قبول توبته باطناً و ظاهراً» آن است که مفاد برخی از روایات آن است که توبه کافر فطری پذیرفته نمی‌شود طبق این روایات با عدم قبول توبه مرتد فطری طهارت بدن او محل اشکال است. در این قسم از کافر اختلاف است که آیا توبه و اسلام او قبول می‌شود یا خیر؟ اما اقوال در مساله؟

    

قول اول که مختار مشهور فقها است این که با پذیرش مجدد اسلام مطلقا توبه‌اش پذیرفته نیست نه در دنیا و نه در آخرت به این معنی که در آخرت هم توبه او فائد‌ای برای او نخواهد داشت و مخلد در آتش است و بدنش هم نجس است.

    

قول دوم که مختار مرحوم ابن‌جنید و عامه است[4] به عکس مورد قبل است که کافر مرتد فطری با کافر مرتد ملی فرقی ندارد و با پذیرش مجدد اسلام توبه‌اش مطلقا ظاهرا و باطنا[5] پذیرفته می‌شود و احکام ثلاث مزبور درباره او اجراء نمی‌شود ضمن اینکه بدنش هم طاهر خواهد شد «یقبل توبته مطلقا باطنا و ظاهرا حتى بالنسبة إلى‌الأحكام الثلاثة فلا يقتل و يرجع اليه زوجته و لا يقسّم أمواله و لا عقاب عليه و يحكم بطهارته فلافرق بينه و بين المرتد الملّي، نسب هذا القول الى ابن‌الجنيد و الى العامة.»

    

قول سوم آن است که توبه او واقعا قبول می‌شود ولی توبه او ظاهرا پذیرفته نیست. بر این اساس احکام ثلاثه مزبور و نیز تمام احکام کفر از جمله نجاست بدن بر او ثابت خواهد بود.

    

قول چهارم که مختار مرحوم سید ماتن و مرحوم سیدنا الاستاد الخویی و جمعی دیگر از فقها است آن است که مقتضای جمع بین روایات آن است که توبه او ظاهرا و باطنا پذیرفته است و با پذیرش توبه کلیه احکام اسلام از جمله طهارت بدن بر او جاری می‌شود به استثناء احکام ثلاثه مزبور، قبل از بررسی مساله، روایاتی که در این جهت وارد شده به عرض می‌رسد این روایات را مرحوم استاد حلی به پنج دسته تقسیم نموده است:[6]

    1. در دسته اول روایات حکم به پذیرش توبه مرتد و در فرض عدم توبه حکم به قتل مرتد شده دارد این روایات مطلق است و به اطلاق شامل مرتد ملی و فطری می‌شود از جمله این روایات:

صحيحة حسن بن محبوب: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الْمُرْتَدِّ يُسْتَتَابُ فَإِنْ تَابَ وَ إِلَّا قُتِل.رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ‌مَحْبُوبٍ وَالَّذِي قَبْلَهُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى مِثْلَهُ.[7]

مرسله ابن محبوب: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَحَدِهِمَا فِي رَجُلٍ رَجَعَ عَنِ الْإِسْلَامِ فَقَالَ يُسْتَتَابُ فَإِنْ تَابَ وَ إِلَّا قُتِلَ. [8]

    2. دسته دوم روایات مطلقا حکم به عدم پذیرش توبه مرتد و لزوم اجرای احکام ثلاثه شده است.

صحیحه مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ‌ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنِ الْمُرْتَدِّ فَقَالَ مَنْ رَغِبَ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ بَعْدَ إِسْلَامِهِ فَلَا تَوْبَةَ لَهُ وَ قَدْ وَجَبَ قَتْلُهُ وَ بَانَتْ مِنْهُ امْرَأَتُهُ وَ يُقْسَمُ مَا تَرَكَ عَلَى وُلْدِهِ. [9]

نکته: این روایت در عدم پذیرش توبه و ترتّب احکام ثلاثه اطلاق دارد و به اطلاق شامل مرتد ملی و فطری می‌شود.

    3. در دسته سوم روایات تصریح شده به این که مرتد ملی اگر توبه کند اسلامش پذیرفته است و حکم قتل از او برداشته می‌شود و در صورت عدم توبه به قتل می‌رسد از جمله این روایات:

خبر أبي صيقل: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ أَنَّ

بَنِي نَاجِيَةَ قَوْماً كَانُوا يَسْكُنُونَ الْأَسْيَافَ وَ كَانُوا قَوْماً يَدَّعُونَ فِي قُرَيْشٍ نَسَباً وَ كَانُوا نَصَارَى فَأَسْلَمُوا ثُمَّ رَجَعُوا عَنِ الْإِسْلَامِ فَبَعَثَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَعْقِلَ بْنَ قَيْسٍ التَّمِيمِيَّ فَخَرَجْنَا مَعَهُ فَلَمَّا انْتَهَيْنَا إِلَى الْقَوْمِ جَعَلَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ أَمَارَةً فَقَالَ إِذَا وَضَعْتُ يَدِي عَلَى رَأْسِي فَضَعُوا فِيهِمُ السِّلَاحَ فَأَتَاهُمْ فَقَالَ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ فَخَرَجَتْ طَائِفَةٌ فَقَالُوا نَحْنُ نَصَارَى فَأَسْلَمْنَا لَا نَعْلَمُ دِيناً خَيْراً مِنْ دِينِنَا فَنَحْنُ عَلَيْهِ وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ نَحْنُ كُنَّا نَصَارَى ثُمَّ أَسْلَمْنَا ثُمَّ عَرَفْنَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي الدِّينِ الَّذِي كُنَّا عَلَيْهِ فَرَجَعْنَا إِلَيْهِ فَدَعَاهُمْ إِلَى الْإِسْلَامِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَأَبَوْا فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ قَالَ فَقَتَلَ مُقَاتِلِيهِمْ وَ سَبَى ذَرَارِيَّهُمْ قَالَ فَأَتَى بِهِمْ عَلِيّاً ع فَاشْتَرَاهُمْ مَصْقَلَةُ بْنُ هُبَيْرَةَ بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ فَأَعْتَقَهُمْ وَ حَمَلَ إِلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ خَمْسِينَ أَلْفاً فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا قَالَ فَخَرَجَ بِهَا فَدَفَنَهَا فِي دَارِهِ وَ لَحِقَ بِمُعَاوِيَةَ قَالَ فَأَخْرَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  دَارَهُ وَ أَجَازَ عِتْقَهُم.[10]

«از همین قبیل است روایت محمد بن مسلم که در باب 30 از ابواب مقدمه العبادات ذکر شده است.»

    4. در دسته چهارم روایات در خصوص مرتد فطری حکم به قتل بدون توبه شده است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: قَرَأْتُ بِخَطِّ رَجُلٍ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا رَجُلٌ وُلِدَ عَلَى الْإِسْلَامِ ثُمَّ كَفَرَ وَ أَشْرَكَ وَ خَرَجَ عَنِ الْإِسْلَامِ هَلْ يُسْتَتَابُ أَوْ يُقْتَلُ وَ لَا يُسْتَتَابُ فَكَتَبَ يُقْتَلُ .[11]

مردی در نامه از امام رضا سوال کرد درباره مردى که مسلمان به دنيا آمده وبعد از تولد از ابوین مسلمان، كافر یا مشرك شده و از اسلام خارج شده است آيا از او خواسته مى‌شود توبه كند از او درخواست توبه نمى‌شود و يا كشته مى‌شود ؟ امام رضا در جواب نامه نوشتند: كشته مى‌شود.

در این روایت تصریح شده که توبه مرتد فطری قبول نمی‌شود و به قتل می‌رسد و در برخی از این روایات علاوه بر قتل، حکم به تقسیم اموال بین ورثه و مباینت از همسرش نیز شده است از جمله این روایات:

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ كُلُّ مُسْلِمٍ بَيْنَ مُسْلِمِينَ ارْتَدَّ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداًنُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ فَإِنَّ دَمَهُ مُبَاحٌ لِمَنْ سَمِعَ ذَلِكَ مِنْهُ وَ امْرَأَتُهُ بَائِنَةٌ مِنْهُ (يَوْمَ ارْتَدَّ) وَ يُقْسَمُ مَالُهُ عَلَى وَرَثَتِهِ وَ تَعْتَدُّ امْرَأَتُهُ عِدَّةَ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا وَ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْتُلَهُ وَ لَا يَسْتَتِيبُهُ . [12]

ترجمه: هر مسلمانى كه از اسلام برگردد و نبوت محمد را انكار و تكذيب كند خونش مباح است و زنش از او جدا

می‌شود و باید عده وفات بگيرد و اموالش ميان ورثه تقسيم مى‌شود و بر امام واجب است كه او را بكشد و از او درخواست

توبه نمى‌شود.

    5. در دسته پنجم از روایات تفصیل داده شده بین مرتد ملی و فطری به این صورت که توبه مرتد ملی پذیرفته است ولی توبه مرتد فطری پذیرفته نیست.

وَ عَنْهُ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُسْلِمٍ تَنَصَّرَ قَالَ يُقْتَلُ وَ لَا يُسْتَتَابُ قُلْتُ فَنَصْرَانِيٌّ أَسْلَمَ ثُمَّ ارْتَدَّ قَالَ يُسْتَتَابُ فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا قُتِلَ.[13]

ترجمه: راوی سوال کرد درباره مسلمانى كه از اسلام برگشته و نصرانى شده است؟ موسی بن جعفر در جواب فرمود: كشته مى‌شود و از او درخواست توبه نمى‌شود. راوی مجدد سوال کرد که اگر نصرانى مسلمان شود و از اسلام برگردد حکم او چیست؟ حضرت فرمود: او را توبه می‌دهند اگر توبه كرد قبول می‌شود در غیر این صورت كشته مى‌شود.

نکته: این روایت شاهد جمع بین مجموع روایات سابق است.

بعد ذلک نقول: از مجموع این روایات مطلق و مقید استفاده می‌شود که مرتد ملی ابتدا توبه داده می‌شود اگر توبه كرد قبول شده و در غیر این صورت کشته می‌شود ولی مرتد فطری توبه داده نمی‌شود و توبه او هم پذیرفته نیست و احکام ثلاثه مزبور بر او جاری می‌شود طبق این بیان قول دوم یعنی فرمایش مرحوم ابن جنید صحیح نیست که فرمود: مرتد فطری با مرتد ملی فرقی ندارد و با پذیرش مجدد اسلام توبه‌اش مطلقا پذیرفته می‌شود ولو نسبت به احکام ثلاثه. بعد ذلک در دو جهت بحث می‌کنیم: جهت اول: در قبول توبه مرتد فطری ظاهرا و باطنا. جهت دوم: در طهارت بدن مرتد فطری به مجرد رجوع به اسلام.

بررسی جهت اول: قبول توبه مرتد فطری ظاهرا و باطنا

حقیقت توبه رجوع از گناه و اظهار ندامت از گناهی است که فرد مرتکب شده است طبق این تعریف، توبه مرتد فطری به رجوع از گناه کبیره کفر و اظهار ندامت جدی از حالت سابق است. از طرفی مقتضای اطلاق آیات شریفه قرآن آن است که هر گناهی با توبه قبول می‌شود ولو گناه ارتداد. مثل قول خداوند متعال که فرمود: «قُلْ يٰا عِبٰادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ لٰاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً»[14] مرحوم استاد خویی معتقد است که لسان آیات شریفه قرآن و روایات متعدد در قبول توبه آبی از تخصیص است.[15] و از مجموع آنها استفاده می‌شود که باب توبه همیشه بر روی بندگان باز است مرحوم صاحب وسائل بابی را در وسائل گشوده و در آن روایات متعددی در جهت قبول توبه ذکر نموده است از مجموع این روایات استفاده می‌شود که توبه تا آخرین لحظه عمر و به قول معروف «اذا بلغت التراقی» پذیرفته است. در برخی از روایات آمده که در ثلث آخر هر شب و در هر شب جمعه از اول شب تا آخر شب، فرشته‌ای ندا می‌کند که آیا توبه کننده‌ای هست که توبه‌اش را بپذیریم. «هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ» اما متن روایت:

عن عَبْد الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَايَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي الْحَدِيثِ الَّذِي يَرْوِيهِ النَّاسُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِأَنَّهُ و قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَنْزِلُ فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا فَقَالَ  لَعَنَ اللَّهُ الْمُحَرِّفِينَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ اللَّهُ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ذَلِكَ إِنَّمَا قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُنْزِلُ مَلَكاً إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا كُلَّ لَيْلَةٍ فِي الثُّلُثِ الْأَخِيرِ وَ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ فَيَأْمُرُهُ فَيُنَادِي هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِيَهُ هَلْ مِنْ تَائِبٍ فَأَتُوبَ عَلَيْهِ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ يَا طَالِبَ الْخَيْرِ أَقْبِلْ وَ يَا طَالِبَ الشَّرِّ أَقْصِرْ فَلَا يَزَالُ يُنَادِي بِهَذَا حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ عَادَ إِلَى مَحَلِّهِ مِنْ مَلَكُوتِ السَّمَاءِ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّه [16]

ان قلت: درست است که آیاتی و روایاتی که درباره توبه وارد شده اطلاق دارد و لسانش آبی از تخصیص است لکن این آیات لااقل معارض است با روایاتی که درباره مرتد فطری وارد شده و تعبیر شده به این که «لا يستتاب» در برخی روایات هم تصریح به عدم قبول توبه مرتد فطری شده است «لا توبة له» مقتضای اطلاق این روایات آن است که توبه مرتد فطری مطلقا پذیرفته نیست نه واقعا و نه ظاهرا حتی نسبت به احکام دیگر غیر از احکام ثلاثه که از جمله آنها طهارت بدن باشد، در مقابل مرتد ملی که در روایات توبه او پذیرفته شده و با توبه احکام ثلاثه از او رفع می‌شود.

قلت: اما این که در روایات تعبیر به «لا يستتاب» شده است نهایت چیزی که از این عبارت استفاده می‌شود آن است که بر حاکم شرع لازم نیست که از او دعوت به توبه کنند ولی دلالت ندارد که توبه او هم بینه و بین الله پذیرفته نیست و نسبت به این امر لااقل مجمل است و طبق اطلاق آیات و روایاتی که حکم به قبول توبه در هر حال نموده توبه چنین فردی واقعا قبول است و با توبه کردن مخلد در جهنم نخواهد شد و اما نسبت به قبول توبه او ظاهرا و این که آیا با توبه احکام ظاهری اسلام هم بر او جاری می‌شود یا خیر؟ آنچه از روایات استفاده می‌شود آن است که توبه او تنها در رفع احکام ثلاثه مزبور «قتل، تقسیم اموال بین ورثه، مباینت از همسر» پذیرفته نیست. ذکر عبارت «لا يستتاب» بعد از موارد ثلاثه می‌تواند قرینه بر این امر باشد که احکام دیگر اسلام بر او جاری می‌شود «لاقتران النفي بالأحكام الثلاثة فتكون قرينة أو يصلح لذلك فإنها قرنت عدم الاستتابة بإجراء حكم القتل و بينونة الزوجة و تقسيم أمواله على ورثته.»

اما این که در برخی از روایات تعبیر به «لا توبة له» شده و برخی از اطلاق آن استفاده کرده‌اند که توبه مرتد فطری واقعا و

ظاهرا قبول نمی‌شود چون این تعبیر بعد از ذکر احکام ثلاثه «لزوم قتل و تقسیم اموال بین ورثه و بینونیت با همسر» ذکر شده است، این عبارت هم ظهور دارد در این که عدم پذیرش توبه ناظر به امور ثلاثه مزبور است به این معنی که اسلام آوردن او موجب رفع این سه حکم نخواهد شد و لااقل می‌توان گفت که در مورد عدم پذیرش توبه نسبت به امور دیگر مجمل است و به مقتضای اطلاق روایات و آیات شریفه قرآن که هر گناهی با توبه قبول می‌شود توبه از گناه ارتداد هم پذیرفته خواهد شد.

بررسی جهت دوم: طهارت بدن مرتد فطری بعد از توبه

این که توبه مرتد فطری نسبت به احکام ثلاثه پذیرفته نیست این امر هم موجب نمی‌شود که حکم به عدم قبول اسلام و به تبع آن حکم به عدم طهارت او بعد از پذیرش اسلام نماییم زیرا ملازمه‌ای بین این دو نیست و نظائر فراوانی هم دارد که فرد به واسطه گناهی مثل زنای محصنه یا لواط و امثال آن حکم به قتل او شده ولی با این حال بر اسلام باقی است.

چنان که نقل شده اميرمومنان علی در جمع اصحاب نشسته بودند که ناگهان مردی نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: يا اميرمومنان لواط كرده‌ام مرا پاك کن! حضرت به او فرمود: شايد گمان کردی که مرتکب این گناه شده‌ای. آن مرد رفت و فردا مجدد نزد آن حضرت آمد و عرض کرد : يا اميرمومنان! لواط كرده ام مرا پاك كن .

حضرت دوباره به وى فرمود: اى مرد! به خانه‌ات برگرد، شايد حواس پرتى عارض تو شده است تا سه بار این امر تکرار شد در دفعه چهارم كه طبق قانون اسلام حد بر او ثابت شده بود، حضرت به وى فرمود: پيامبر خدا  درباره مثل تو سه كيفر بيان فرموده و تو هر كدام را بخواهى اختيار كن. مرد گفت: آنها چيست؟ فرمود: 1. يك ضربه شمشير هر جا برسد.2 بستن دست و پا و پرتاب از كوه .3. سوزاندن درآتش .مرد گفت: يا اميرمومنان! كداميك از اينها سخت‌تر است؟ حضرت فرمود: سوزاندن در آتش .مرد گفت: من همين را اختيار مى كنم! آن حضرت به او فرمود: پس خودت را براى آتش آماده كن .

مرد برخاست و دو ركعت نماز خواند و در تشهد نماز به درگاه خدا عرضه داشت: خداوندا! من از گناه خود به سوى تو بازگشت نموده و به جهت ترس ازكيفر اخروى آن نزد جانشين پيامبرت آمدم تا مرا بواسطه یکی از این امور پاك نماید و من سخت‌ترين آن را برگزيدم و از تو مى خواهم اين عقوبت را كفاره گناهانم قرار دهى و مرا به آتش دوزخ نسوزانى. آنگاه برخاست و با چشم گريان به طرف گودالى كه برايش حفر شده بود رفت و شعله‌هاى آتش را نظاره كرد. در اين هنگام اميرالمومنين  به وى فرمود: اى مرد برخيز كه فرشتگان آسمان و زمين را به گريه در آوردى. خداوند توبه‌ات را قبول كرد. برخيز و پس از اين هرگز به چنين گناهى برنگرد![17]

ان قلت: قبول توبه «وجوب توبه» چطور جمع می‌شود با احکام ثلاثه مزبور به این صورت که بگوییم توبه‌اش قبول است ولی

باید به قتل هم برسد و از همسرش هم جدا شود.

قلت: چنین فردی مثل کسی است که در زمین غصبی در هنگام خروج قدم بر می‌دارد چین شخصی مامور به خروج از زمین غصبی است و واجب است که آنجا را ترک کند ولی با این حال برای خروج از زمین غصبی مواخذه و معاقبه هم می‌شود ولو این که قصد غصب را نداشته باشد و غصب او در هنگام خروج بدون اختیار باشد لکن چون ورود او به سوء اختیار بوده مانعی ندارد که بگوییم برای خروج هم معاقب خواهد بود طبق قاعده «الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار» در ما نحن فیه هم درست است که توبه او بینه و بین الله پذیرفته می‌شود ولی منافاتی ندارد که احکام ثلاثه بر او جاری ‌شود چون ارتداد او به سوء اختیار بوده است.


[1] الأقوى أن الإسلام يكون مطهّرا للكافر بجميع أقسامه الثلاثة- و هي الكافر الأصلي، و المرتد الملي، و الفطري. فقه الشيعة - كتاب الطهارة، ج‌6، ص: 18‌لا يحكم بطهارة الرجل المرتدّ عن فطرة في الظاهر بتوبته و إسلامه. (الفيروزآبادي). (4) الأظهر عدم قبول توبته ظاهراً، فلا يطهر بدنه، و لا يجوز له العقد على امرأته مطلقاً، بل مطلق المسلمة، و غير ذلك من أحكام المسلمين، هذا إذا كان رجلًا معلوم الرجوليّة. (الجواهري).في قبول توبة الفطري ظاهراً و طهارة بدنه و تملّك ما اكتسبه بعد التوبة و في تزويجه بالمسلمة بعقد جديد إشكال. (الشيرازي).
[2] الخوئي: و كذا ما اكتسبه بعد كفره قبل توبته. ‌مكارم الشيرازي: و الأموال الّتي اكتسبها بعد الارتداد و قبل التوبة أيضاً‌.
[3] سوره نساء آیه 141.
[4] و عن ابن الجنيد‌ أنها تقبل مطلقا كالملي و مال إليه الشهيد في المسالك و المجلسي في البحار و حقّ اليقين. سند العروة الوثقى - كتاب الطهارة، ج‌3، ص: 122‌.
[5] مراد از قبول توبه ظاهری مرتد فطری آن است که بعد از توبه احکام ثلاثه مزبور درباره او اجراء نمی‌شود و مراد از قبول توبه باطنی او آن است که توبه مرتد فطری از گناه ارتداد بینی و بین الله پذیرفته است.
[6] دليل العروة الوثقى، ج‌2، ص: 531‌.
[8] وسائل الشيعة، ج‌28، ص: 327‌ باب سوم از ابواب حد مرتد ح3.
[10] وسائل الشيعة، ج‌28، ص: 325‌ ح6 وسائل الشيعة، ج‌28، ص: 329‌ أَبْوَابُ حَدِّ الْمُرْتَدِّ‌ باب3.
[11] وسائل الشيعة، ج‌28، ص: 325‌ باب اول أَبْوَابُ حَدِّ الْمُرْتَدِّ‌ ح6.
[12] وسائل الشيعة، ج‌28، ص: 325‌ باب اول از ابواب حد مرتد ح3.
[13] وسائل الشيعة، ج‌28، ص: 325‌ ح5.
[14] سوره زمر آیه 53.
[15] فقه الشيعة - كتاب الطهارة، ج‌6، ص: 22‌.
[16] من لا يحضره الفقيه، ج‌1، ص: 421‌.
[17] برگرفته از کتاب قضاوتهاى اميرالمومنين على. مولف: آيه الله علامه حاج شيخ محمد تقى تسترى

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo