درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفیشاهرودی
1402/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طهارت/ مطهر نهم: تبعیّت/ بررسی مواردی که برای تبعیتِ مطهّر ذکر شده است
قال السیده ره فی العروه: التاسع «من المطهرات» التبعيّة و هي في موارد:
• أحدها: تبعيّة فضلات الكافر المتّصلة ببدنه كما مرّ.
• الثاني: تبعيّة ولد الكافر له[1] في الإسلام، أباً كان أو جدّاً أو امّاً[2] أو جدّة.
• الثالث: تبعيّة الأسير[3] للمسلم الّذي أسره، إذا كان غير بالغ و لم يكن معه أبوه أو جدّه.
• الرابع: تبعيّة ظرف الخمر له بانقلابه خلّا.
• الخامس: آلات تغسيل الميّت من السدّة[4] و الثوب الّذي يغسله فيه، و يد الغاسل[5] دون ثيابه، بل الأولى و الأحوط الاقتصار على يد الغاسل.[6]
• السادس: تبعيّة أطراف البئر و الدلو و العدّة و ثياب النازح على القول بنجاسة البئر، لكنّ المختار عدم تنجّسه بما عدا التغيّر، و معه أيضاً يشكل جريان حكم التبعيّة[7]
• السابع: تبعيّة الآلات المعمولة في طبخ العصير على القول بنجاسته، فإنّها تطهر تبعاً له بعد ذهاب الثلثين.
• الثامن: يد الغاسل و آلات[8] الغسل في تطهير النجاسات و بقيّة الغسالة الباقية في المحلّ بعد انفصالها.
• التاسع: تبعيّة ما يجعل مع العنب أو التمر للتخليل كالخيار و الباذنجان[9] و نحوهما كالخشب و العود، فإنّها تنجس تبعاً له عند غليانه على القول بها و تطهر تبعاً له بعد صيرورته خلّا.
• اول: تبعيّت فضولات و رطوبتهای متصل به بدن كافر كه به تبع خود او نجس هستند. قانون تبعیت در خصوص این
مورد اقتضای حکم به نجاست را دارد و به عکس آن اگر کافر مسلمان شود به تبع طهارت او تمام رطوبات بدن او هم
که بعد از اسلام از بدن او خارج شده طاهر خواهد بود.
• دوم: تبعيّت صبی در فرضی که یکی از پدر يا مادر و یا جد و جده او مسلمان باشد که در این صورت فرزند در اسلام تابع اشرف والدین است اگر چه بقیه کافر باشند.
• سوم: تبعيّت صبی کافر از مسلمان در صورتی که به اسارت مسلمان درآمده باشد و پدر يا جد او همراه او نباشند.
• چهارم: تبعيّت ظرفی كه در آن خمر منقلب به سركه شده است.
• پنجم: تبعيّت آلات غسل دادن ميت كه بعد از اغسال ثلاثه ميت به تبع طهارت بدن میت آنها نیز طاهر مىشوند مانند تخته یا سنگ غسّالخانه یا لباسی که میت را در آن غسل دادهاند همچنین دست غسل دهنده نه لباس او.
• ششم: تبعيّت اطراف چاه و دلو و ريسمان و لباس نازح «کسی که از چاه آب میكشد» كه به تبع طهارت آب چاه، آنها نیز طاهر مىشوند بنابر قول به نجاست آب چاه به مجرد ملاقات نجس. لكن مختار ما آن است که آب چاه با افتادن میته حیوانات در آن نجس نمیشود مگر هنگامی كه متغیر شود به أحد اوصاف ثلاثه نجس که در این صورت طهارت آلات نزح به حكم تبعيّت مشكل است.
• هفتم: تبعيّت آلاتی که در جوشاندن عصير عنبی از آن استفاده میشود «علی القول بنجاسته بالغلیان» این آلات هم بعد از ذهاب ثلثين به تبع عصیر عنبی طاهر مىشوند.
• هشتم: دست فرد و آلاتی که در هنگام تطهير نجاسات از آن استفاده میشود و نیز غساله باقيه مانده در محل بعد از انفصال غساله.
• نهم: تبعیت چیزهایی که به عنوان علاج «و تبدیل» انگور به سرکه از آن استفاده میشود. اگر انگور يا خرما را تبدیل به سركه کنند آنچه که همراه انگور يا خرما برای علاج و تبدیل به سرکه همراه آن میریزند مثل خيار یا بادنجان، تا از آن سرکه تهیه کنند، بعد از تبدیل انگور به سرکه آنها هم به تبع طهارت سرکه طاهر مىشوند اگر چه به مجرد غلیان انگور نجس شدهاند لکن بعد از تبدیل انگور به سرکه همه آنها طاهر مىشوند.
نهمین چیزی که مرحوم سید به عنوان مطهر ذکر نموده تبعیّت است تبعیتِ مطهّر، موارد متعددی دارد مورد اول فضولات و رطوبات متصل به بدن کافر مثل آبدهان یا آببینی است که به تبع بدن کافر نجس هستند. همچنین آنچه متصل به بدن کافر است مثل مو و ناخون به قانون تبعیت نجس هستند همچنین اگر کافر مسلمان شود همه رطوبتهایی که بعد از اسلام در بدن او ایجاد شده به تبع طهارت بدن او طاهر میشوند زیرا بعد از اسلام به آنها رطوبت بدن مسلمان صادق است نه رطوبت بدن کافر.
ولی در طهارت رطوبتهای قبل از اسلام اشکال است زیرا آنچه مسلّماً طاهر میشود الف: بدن تازه مسلمان و آنچه متصل به بدن او است مثل ناخون و مو. ب: رطوبتهایی که بعد از پذیرش اسلام در بدن او ایجاد شده است مثل چرک بدن، آبدهان، آببینی. اما رطوبتهایی که قبل از اسلام در بدن یا لباس کافر ایجاد شده دلیلی بر طهارت آنها نداریم. همچنان که اگر بدن کافر با نجاست عرضی مثل بول یا خون ملاقات کرده باشد بعد از پذیرش اسلام بدن او از این نجاسات عرضی طاهر نخواهد شد و یا که اگر خمر ملوث به بول یا خون شده باشد و بعد تبدیل به سرکه شود موجب طهارت سرکه نخواهد شد و آن نجاست عرضی به حال خود باقی است در اینجا هم نجاست عرضی که قبل از اسلام در بدن یا لباس کافر بواسطه رطوبات در زمان کفر ایجاد شده این نجاسات با پذیرش اسلام نطهیر نمیشوند همچنان که زوال نجاست ذاتی خمر بوسیله انقلاب به خل موجب زوال نجاست عرضیه آن نمیشود که بحث آن در مساله قبل گذشت خلاصه آن که تبعیت دلیل لفظی ندارد که دائره آن به حسب اطلاق قابل گسترش باشد و چون عمده دلیل آن سیره است نمیتوان موارد مشکوک را الحاق به آن نمود.
بنابراین لباسی که کافر در زمان کفر در بدن داشته و با عرق بدن او ملاقات کرده و متنجس شده است این لباسها علی القاعده نجس است و به طریق أولی لباسهایی که قبل از اسلام در بدن کافر بوده و ملاقات با رطوبت بدن او کرده و از تن در آورده نجس است. زیرا قدر مسلّم از قانون تبعیت رطوبتهای ایجاد شده بعد از اسلام است. اما این که بگوییم در هیچ روایاتی وارد نشده که رسول الله و ائمه به تازه مسلمان امر کرده باشند که باید لباس خود را تطهیر کند، از این امر هم نمیتوان طهارت رطوبتهای قبل از اسلام را ثابت نمود.
حرج بر مسلمانان است فیرتفع حکم نجاسته بأدله الحرج.
مستند طهارت صبی کافری که اسیر مسلمان شده عمدتا قاعده معروف الحاق ولد به اشرف ابوین است. مستند قاعده مزبور هم ظاهراً روايت حفص بن غیاث است لکن چون حدیث مزبور ضعیف السند است بقاسم بن محمد و علي بن محمد القاشاني که هر دو توثیق نشدهاند نمیتوان به این قاعده تمسک نمود. طبق مبنایی که مرحوم استاد خویی دارند مبنی بر این که اگر یکی از روات در سلسله سند ضعیف باشد نتیجه تابع اخص است لذا استاد این روایت را ضعیف السند و غیر معتبر دانسته و از راه دیگری طهارت صبی کافر اسیر را ثابت نموده و میفرماید: دلیل بر نجاست صبی کافر اجماع است و غیر از اجماع دلیلی بر نجاست فرزند کافر که هنوز به سن بلوغ نرسیده نداریم اجماع هم دلیل لبی است لذا به قدر متبقن از آن اکتفا میکنیم و آن موردی که صبی کافر اسیر مسلمان نشده باشد ولی اگر اسیر مسلمان شده باشد حکم مزبور «نجاست» ثابت نیست و طبق قاعده طهارت حکم به طهارت او میکنیم.