< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهر دهم،زوال عین نجاست از دهان یا منقار و یا بدن حیوانات«غیر از سگ و خوک که‌ نجس‌العین هستند»/

 

قال السیده ره فی العروه: التاسع «من المطهرات» التبعيّة و هي في موارد.... الرابع: تبعيّة ظرف الخمر له بانقلابه خلّا.

قبلا به عرض رسید که نمی‌توان از تبعیت به عنوان یک مطهر مذکور در روایات یاد نمود تا به دنبال توسعه یا ضیف مفهوم آن با جسم باشیم بلکه گاه بر اساس محذور لغویت، حکم به طهارت شیء تابع می‌کنیم مثل ظرف خمری که در آن خمر مبدل به خل شده است بنابراین گاهی بر اساس سیره جاری بین مسلمین تبعیت را به عنوان یکی از مطهّرات نام می‌بریم و طبعاً چون این عنوان مقول به تشکیک است و در بسیاری از موارد مستند آن سیره مسلمانان است و سیره هم دلیل لبّی است لذا باید به قدر متیقّن از آن اکتفا نمود بنابراین ملاقه‌ای که برای هم زدن عصیر عنبی بکار گرفته می‌شود تا ذهاب ثلثین شود اگر روی محل خاصی در اثناء طبخ گذاشته شود نمی‌توان حکم به طهارت آن محل بعد از ذهاب ثلثین نمود و هکذا در سایر موارد شک.

قال ره فی العروه: السادس: تبعيّة أطراف البئر و الدلو و العدّة و ثياب النازح على القول‌ بنجاسة البئر، لكنّ المختار عدم تنجّسه بما عدا التغيّر، و معه أيضاً يشكل جريان حكم التبعيّة[1]

یکی دیگر از مصادیق تبعیت مطهّر، دلو و ريسمان و لباس نازح «کسی که از چاه آب می‌كشد» و دیواره‌های چاه است که به تبع طهارت آب چاه طاهر می‌شوند در باب منزوحات بئر روایاتی ذکر شده که اگر میته حیوانات در چاه بیفتد طهارت آب چاه منوط به نزح مقدار معینی از آب چاه است مثلا برای طهارت آب چاهی که در آن موش افتاده فرضاً نزح 20 دلو ذکر شده است که با کشیدن این مقدار آب از چاه، آب چاه طاهر شده و به تبع آن دلو و ريسمان و لباس نازح و دیواره‌های چاه نیز طاهر می‌شوند.

البته تبعیت مزبور به عنوان مطهر در فرضی مطرح است که قائل به انفعال آب چاه با ملاقات نجس شویم چنان که قدمای از فقهای امامیه «رضوان الله تعالی علیهم» قائل بدان شده‌اند طبق روایاتی که در ابواب منزوحات بئر وارد شده است و اما اگر مبنای متاخرین از فقهای امامیه را اختیار کنیم دیگر مساله طهارت آلات نزح به تبع طهارت آب چاه مطرح نیست چه آنکه متاخرین معتقدند که به جهت إتّصال آب چاه به منبع آب چاه با ملاقات نجس منفعل نمی‌شود اگر چه مقدار آب چاه کمتر از کُر باشد به استناد صحيحة محمد بن إسماعيل بن بزيع از امام رضا که فرمود: «مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ.»[2] و یا فرمود: «لان له الماده»

قائلین به عدم انفعال آب چاه خود به دو دسته تقسیم می‌شوند: برخی از آنان معتقدند که آب چاه با ملاقات نجس متنجس نمی‌شود و روایاتی هم که در باب منزوحات بئر وارد شده حکم تعبدی است. برخی هم معتقدند که این روایات حمل بر استحباب می‌شود نه تنجس آب چاه. آری در صورت تغییر آب چاه به یکی از اوصاف ثلاثه نجس، حکم به تنجس آب چاه می‌شود و طهارت آن متوقف بر نزح آب از چاه و بازگشت آن به حالت اولیه آن است. طبق استثنائی که در صحيحة محمد بن إسماعيل بن بزيع «إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ» ذکر شده است.

سوال این است که اگر آب چاه متغیر شود به یکی از اوصاف ثلاثه نجس آیا در این صورت می‌توان با خروج آب از چاه و بازگشت آن به حالت اولیه حکم به طهارت آلات نزح مثل سطل و ریسمان و دیواره‌های چاه ... به تبع طهارت آب چاه نمود یا خیر؟

مرحوم سید بعد از حکم به طهارت دلو و ريسمان و لباس نازح به تبع طهارت آب چاه، می‌فرماید: طهارت در اینجا بنابر قول به نجاست آب چاه به مجرد ملاقات با نجس است لكن طبق نظر ما که حکم به عدم انفعال آب چاه به مجرد ملاقات با نجس نموده‌ایم تبعیت مطرح نیست مگر هنگامی كه آب چاه متغیر شود به یکی از اوصاف ثلاثة نجس که در این صورت طهارت آلات نزح به حكم تبعيّت مشكل است.

وجه اشکال در کلام سید آن است که در صحيحة محمد بن إسماعيل بن بزيع آمده است «مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ.» طبق این روایت اگر آب چاه متغیر به احد اوصاف ثلاثه نجس شود متنجس می‌شود و باید آب چاه را به مقداری خارج کنند که اوصاف نجس از بین برود لکن چون مستند طهارت دلو و طناب و دیواره های چاه سیره است و سیره هم دلیل لبی است باید به قدر متیقن از آن اکتفا نمود. قدرمتیقن از آن مورد غالب آن است که آب چاه متغیر به اوصاف ثلاثه نجس نشده باشد و در فرض تغّیر آب چاه به اوصاف نجس که مورد نادر است نمی‌توان به استناد سیره حکم به طهارت لباس و دیواره های چاه به جهت تبعیت نمود. زیرا تغّیر آب چاه به اوصاف نجس به ندرت اتفاق می‌افتد و به قول مرحوم استاد خویی در تمام عمر ندیدم که آب چاهی متغیر به أحد اوصاف ثلاثه نجس شده باشد لذا شامل این مورد نادر نمی‌شود. چنان که در اول بحث هم اشاره کردیم که اولاً سیره دلیل لبی است و باید به ثدر متیقن آن اکتفا نمود. لذا در مثل نزح آب از چاه در فرضی که آب چاه اوصاف ثلاثه نجس را به خود گرفته باشد چون فرد نادری است نمی‌توان اثبات سیره بر طهارت لباس نازح و دلو نمود چه آن که خیلی کم اتفاق می‌افتد که آب چاه متغیر شده باشد.

قال السیده ره فی العروه:
العاشر «من المطهرات» زوال عين النجاسة أو المتنجس‌ عن جسد الحيوان غير الإنسان بأي وجه كان سواء كان بمزيل أو من قبل نفسه فمنقار الدجاجة إذا تلوث بالعذرة يطهر بزوال عينها و جفاف رطوبتها و كذا ظهر الدابة المجروح إذا زال دمه بأي وجه و كذا ولد الحيوانات الملوث بالدم عند التولد إلى غير ذلك و كذا زوال عين النجاسة أو المتنجس عن بواطن الإنسان كفمه و أنفه و أذنه فإذا أكل طعاما نجسا يطهر فمه‌ بمجرد بلعه هذا إذا قلنا إن البواطن تتنجس بملاقاة النجاسة و كذا جسد الحيوان و لكن يمكن أن يقال بعدم تنجسهما أصلا و إنما النجس هو العين الموجودة في الباطن أو على جسد الحيوان و على هذا فلا وجه لعده من المطهرات و هذا الوجه قريب جدا[3] و مما يترتب على الوجهين أنه لو كان في فمه شي‌ء من الدم فريقه نجس ما دام الدم موجودا على الوجه الأول فإذا لاقى شيئا نجسه بخلافه على الوجه الثاني فإن الريق طاهر و النجس هو الدم فقط فإن أدخل إصبعه مثلا في فمه و لم يلاق الدم لم ينجس و إن لاقى الدم ينجس إذا قلنا بأن ملاقاة النجس في الباطن أيضا موجب للتنجس و إلا فلا ينجس أصلا إلا إذا أخرجه و هو ملوث بالدم‌.

ترجمه:
مورد دهم از مطهرات، زوال عين نجاست يا متنجس از بدن حيوان است به هر نحوی كه زائل شود خواه كسى آن را زائل كند يا به خودی خود زائل شود و اما مواردی که برای آن ذکر شده است:

    1. منقار مرغ اگر ملوّث به عذره شود و عين آن زائل و خشک شود طاهر مى‌شود.

    2. اگر پشت حيوانات مانند اسب و استر و حمار مجروح شود و خون بیرون بيايد همين كه خون از بدن حیوان زائل شد به هر نحوی كه باشد طاهر مى‌شود.

    3. فرزند حيوان که ‌ملوّث به خون زایمان شده بعد از زوال خون از بدنش طاهر مى‌شود.

    4. زوال عين نجاست يا متنجس از بواطن انسان مثل دهان و بينى و گوش از مطهرات است بنابراین اگر شخص طعام نجسی را بخورد، دهان او به مجرد بلعيدن آن لقمه با زوال نجاست طاهر مى‌شود در صورتی که قائل شويم كه باطن انسان به ملاقات نجس نجس مى‌شود. همچنين بدن حيوان. لكن ممكن است گفته شود كه باطن انسان و جسد حيوان، اصلًا نجس نمى‌شوند بلكه نجس همان عين موجود در باطن يا در جسد حيوان است طبق اين مبنی ذکر زوال عين نجاست به عنوان یکی از مطهرات وجهى ندارد اين وجه بسيار قريب است و فائده‌ آن اختلاف در جایی ظاهر مى‌شود كه شخص در دهانش خون باشد پس دهن او نجس است مادامى كه خون موجود است بنابر وجه اول پس اگر آن خون با آب دهان ملاقات كند نجس خواهد كرد به خلاف وجه دوم كه آب دهن طاهر خواهد بود و نجس تنها همان خون است. پس اگر انگشت خود را در دهن داخل كند و ملاقات با خون نكند نجس نخواهد بود ولی اگر ملاقات با خون كرد نجس خواهد شد اگر قائل شويم به این كه ملاقات نجس در باطن موجب تنجيس می‌شود و الّا نجس نخواهد شد مگر در وقتى كه انگشت بيرون آيد در حالى كه ملوّث به خون باشد.

توضیح ذلک:
یکی دیگر از مطهرات زوال عين نجاست از بدن یا دهان و منقار حيوانات است مثلا اگر گربه‌ای دهانش را به ظرف غذا بزند در صورتی که در دهان گربه عین نجاست نباشد آن ظرف نجس نمی‌شود و کسی هم نگفته که شستن ظرف لازم است اگر چه می‌دانیم که گربه معمولا موش می‌خورد و دهانش با خون موش ملاقات می‌کتد و در خانه‌ها هم رفت و آمد دارد.

با این حال احتراز از ظرفی که با دهان گربه ملاقات کرده لازم نیست و دیده هم نشده که متشرعه دهان گربه را بشویند.

همچنین اگر منقار باز شکاری به ظرفی برخورد کند کسی حکم به احتراز از آن ننموده است با این که معمولا دهان باز شکاری با میته حیوانات ملاقات می‌کند در روایات هم وقتی سوال شد از ظرفی که باز شکاری از آن آب خورده امام در جواب فرمود: اگر اثر نجاست در منقار باز وجود داشته باشد اجتناب از آب آن ظرف لازم است در غیر این صورت اجتناب لازم نیست و می‌توان با آن وضو گرفت. حال سوال این است که دلیل بر این امر چیست؟ چطور اگر دست یا لباس فرد ملاقات با نجس کند و عین نجاست زائل شود حکم به طهارت دست نمی‌کنیم ولی بدن یا دهان حیوانات اگر ملاقات با عین نجاست کند بعد از زوال عین نجاست حکم به عدم اجتناب ملاقی آن می‌کنیم خصوصا حیواناتی که تازه از رحم مادر خارج شده و بدنشان ملوث به خون نفاس است.

 


[1] لعدم ثبوت مطهّريّة النزح فيه كي يستفاد من فحواه التبعيّة المزبورة. (آقا ضياء).
[3] إلّا أنّ الأوّل أقرب و أحوط لا سيّما بالنسبة إلى جسد الحيوان. (آل ياسين).بل هو بعيد، نعم هو قريب بالإضافة إلى ما دون الحلق. (الخوئي).يصحّ البناء عليه. (الفيروزآبادي).و لكنّ الأقرب في جسد الحيوان هو التنجّس بملاقاة النجاسة و الطهارة بزوال عينها، و في البواطن عدم التنجّس مطلقاً على إشكال تقدّم في الخمسة الظاهرة، نعم لو كان النجس و الملاقي كلاهما خارجيّين و الملاقاة‌ في الباطن كان الأظهر حينئذٍ هو التنجّس. (النائيني).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo