< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهر دهم،زوال عین نجاست از دهان یا منقار و یا بدن حیوانات«غیر از سگ و خوک که‌ نجس‌العین هستند»/

 

قال السیده ره فی العروه:
العاشر «من المطهرات» زوال عين النجاسة أو المتنجس‌ عن جسد الحيوان غير الإنسان بأي وجه كان سواء كان بمزيل أو من قبل نفسه فمنقار الدجاجة إذا تلوث بالعذرة يطهر بزوال عينها و جفاف رطوبتها و كذا ظهر الدابة المجروح إذا زال دمه بأي وجه و كذا ولد الحيوانات الملوث بالدم عند التولد إلى غير ذلك و كذا زوال عين النجاسة أو المتنجس عن بواطن الإنسان كفمه و أنفه و أذنه فإذا أكل طعاما نجسا يطهر فمه‌ بمجرد بلعه هذا إذا قلنا إن البواطن تتنجس بملاقاة النجاسة و كذا جسد الحيوان و لكن يمكن أن يقال بعدم تنجسهما أصلا و إنما النجس هو العين الموجودة في الباطن أو على جسد الحيوان و على هذا فلا وجه لعده من المطهرات و هذا الوجه قريب جدا[1] و مما يترتب على الوجهين أنه لو كان في فمه شي‌ء من الدم فريقه نجس ما دام الدم موجودا على الوجه الأول فإذا لاقى شيئا نجسه بخلافه على الوجه الثاني فإن الريق طاهر و النجس هو الدم فقط فإن أدخل إصبعه مثلا في فمه و لم يلاق الدم لم ينجس و إن لاقى الدم ينجس إذا قلنا بأن ملاقاة النجس في الباطن أيضا موجب للتنجس و إلا فلا ينجس أصلا إلا إذا أخرجه و هو ملوث بالدم‌.

ترجمه:
مورد دهم از مطهرات، زوال عين نجاست يا متنجس از بدن حيوان است به هر نحوی كه زائل شود خواه كسى آن را زائل كند يا به خودی خود زائل شود و اما مواردی که برای آن ذکر شده است:

منقار مرغ اگر ملوّث به عذره شود و عين آن زائل و خشک شود طاهر مى‌شود.

اگر پشت حيوانات مانند اسب و استر و حمار مجروح شود و خون بیرون بيايد همين كه خون از بدن حیوان زائل شد به هر نحوی كه باشد طاهر مى‌شود.

فرزند حيوان که ‌ملوّث به خون زایمان شده بعد از زوال خون از بدنش طاهر مى‌شود.

زوال عين نجاست يا متنجس از بواطن انسان مثل دهان و بينى و گوش از مطهرات است بنابراین اگر شخص طعام نجسی را بخورد، دهان او به مجرد بلعيدن آن لقمه با زوال نجاست طاهر مى‌شود در صورتی که قائل شويم كه باطن انسان به ملاقات نجس نجس مى‌شود. همچنين بدن حيوان. لكن ممكن است گفته شود كه باطن انسان و جسد حيوان، اصلًا نجس نمى‌شوند بلكه نجس همان عين موجود در باطن يا در جسد حيوان است طبق اين مبنی ذکر زوال عين نجاست به عنوان یکی از مطهرات وجهى ندارد اين وجه بسيار قريب است و فائده‌ آن اختلاف در جایی ظاهر مى‌شود كه شخص در دهانش خون باشد پس دهن او نجس است مادامى كه خون موجود است بنابر وجه اول پس اگر آن خون با آب دهان ملاقات كند نجس خواهد كرد به خلاف وجه دوم كه آب دهن طاهر خواهد بود و نجس تنها همان خون است. پس اگر انگشت خود را در دهن داخل كند و ملاقات با خون نكند نجس نخواهد بود ولی اگر ملاقات با خون كرد نجس خواهد شد اگر قائل شويم به این كه ملاقات نجس در باطن موجب تنجيس می‌شود و الّا نجس نخواهد شد مگر در وقتى كه انگشت بيرون آيد در حالى كه ملوّث به خون باشد.

این امر مسلّم است که اگر بدن یا دهان و یا منقار حیوانی که نجس العین نیست ملاقات کند با عین نجاست و بعد از آن با ظرف آب یا چیزی دیگری ملاقات کند، اجتناب از آن واجب نیست و أحدی هم حکم به نجاست آن ننموده است ولو این که احد متلاقیین مرطوب به رطوبت مسریه باشد منوط به این که اثری از عین نجاست در بدن یا دهان حیوان نباشد به استناد روایات متعددی که در مساله وارد شده این روایات خود به چند دسته تقسیم می‌شود:

الف:
روایاتی که مرحوم صاحب وسائل در باب دوم از اسئار آورده و دلالت بر طهارت سؤر گربه دارد و این که اجتناب از سؤر گربه لازم نیست ولو این که علم به ملاقات دهان گربه به نجاست داشته باشیم زیرا گربه عادتاً موش می‌خورد و دهانش ملاقات با میته موش یا سایر نجاسات می‌کند.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الْهِرَّةِ أَنَّهَا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ وَ يُتَوَضَّأُ مِنْ سُؤْرِهَا.[2]

وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ إِنَّ الْهِرَّ سَبُعٌ وَ لَا بَأْسَ بِسُؤْرِهِ وَ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنَ اللَّهِ أَنْ أَدَعَ طَعَاماً لِأَنَّ الْهِرَّ أَكَلَ مِنْهُ.[3]

ب:
روایاتی که در آن سوال شده از وقوع موش زنده در آب یا روغن و حکم به طهارت روغن و طهارت آب ظرف شده است این در حالی است که لااقل موضع بول یا غائط موشِ زنده ملاقات با آب کرده است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ‌ الْعَظَايَةِ وَ الْحَيَّةِ وَ الْوَزَغِ يَقَعُ فِي الْمَاءِ فَلَا يَمُوتُ أَ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ فَأْرَةٍ وَقَعَتْ فِي حُبِّ دُهْنٍ وَ أُخْرِجَتْ قَبْلَ أَنْ تَمُوتَ أَ يَبِيعُهُ مِنْ مُسْلِمٍ قَالَ نَعَمْ وَ يَدَّهِنُ مِنْهُ.[4]

صحيحه إسحاق بن عمار:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ كَانَ يَقُولُ لَا بَأْسَ بِسُؤْرِ الْفَأْرَةِ إِذَا شَرِبَتْ مِنَ الْإِنَاءِ أَنْ يُشْرَبَ مِنْهُ وَ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ.[5]

ج:
روایاتی که حکم به طهارت ظرف آبی شده که باز شکاری یا عقاب و یا لاشخور از آن خورده است منوط به این که در منقارشان عین نجاست نباشد با این که معمولا منقار این حیوانات با میته حیوانات ملاقات می‌کند چنان که در موثقه عمار آمده است: «سُئِلَ عَمَّا تَشْرَبُ مِنْهُ الْحَمَامَةُ فَقَالَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ مِنَ الطَّيْرِ تَوَضَّأْ مِمَّا يَشْرَبُ مِنْهُ إِلَّا أَنْ تَرَى فِي مِنْقَارِهِ دَماً فَإِنْ رَأَيْتَ فِي مِنْقَارِهِ دَماً فَلَا تَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لَا تَشْرَبْ»[6]

از مجموع این روایات استفاده می‌شود که حیواناتی که نجس العین نیستند اگر عین نجاست در بدن آنها دیده نشود اجتناب از ملاقی آنها لازم نیست ولو این که احد متلاقیین مرطوب به رطوبت مسریه باشد ضمن این که سیره قطعیه متشرعه قائم شده بر عدم احتراز ملاقی با بدن و دهان و منقار این حیوانات خصوصا در مورد گربه که معمولا در همه خانه ها وجود دارد و عادتا دهانش ملاقات با نجاساتی مثل میته موش و آب متنجس و غیر آن می‌کند چنان که سیره قائم شده بر عدم احتراز از بچه بره و گوسفند و بزغاله با این که در هنگام تولد قطعا بدنشان ملاقات با خون نفاس کرده است. گویا این امر مفروغ عنه نزد متشرعه بوده که اگر حیوان نجس العین نباشد و عین نجاست هم در بدنش نباشد ملاقی با آن متنجس نمی‌شود «فيعاملون معها معاملة الطهارة مع العلم بعدم ورود مطهّر عليها من كرّ أو مطر و نحو ذلك»[7] اما علت این مساله که چرا در روایات حکم به عدم اجتناب از ملاقی آنها این حیوانات شده و به چه جهت متشرعه احتراز از ملاقی بدن حیوانات نمی‌کردند در این جهت چند نظریه مطرح است:

نظریه اول:
زوال عین نجاست در حیوانات موجب طهارت بدن آنها می‌شود از این جهت بدن آنها طاهر است و نیازی به شستن بدن آنها نیست این نظریه را مشهور فقها اختیار نموده‌اند.«من احتمال أن يكون الحكم بطهارة سئور هذه الحيوانات مبنيا على عدم تنجسها بملاقاة المتنجس الجامد، كفم الهرة، و منقار الطير، و لو كان متنجسا بملاقاة النجس»

نظریه دوم:
عدم سرایت نجاست از متنجس به جسم دیگر. این قول منسوب به محقق همدانی است ایشان معتقد است روایاتی که در طهارت سؤر حیوانات «مثل گربه و بازشکاری و امثال آن» وارد شده تنها چیزی که از این روایات استفاده می‌شود آن است که ملاقات دهان و منقار این حیوانات موجب تنجس ملاقی نمی‌شود این روایات دلالت ندارد بر این که دهان حیوان با ملاقات نجس متنجس نمی‌شود. طبق این مبنی که بگوییم نجاست متنجس منتقل به ملاقی نمی‌شود می‌توان جمع نمود بین این روایات که حکم به عدم تنجس ملاقی با بدن حیوانات کرده و بین روایاتی که حکم نموده به تنجس ملاقی با عین نجس و نیازی نیست بگوییم بدن حیوانات هنگام ملاقات با عین نجس متنجس نمی‌شود و حیوان از ادله تنجس ملاقی با نجس استثناء شده است.«جمعاً بین هذه الاخبار و بین الاخبار التی دلت علی نجاسه الملاقی بالعین النجس» بنابراین منافاتی ندارد که حکم به نجاست دهان حیوان کنیم و مع ذلک حکم به عدم تنجس ملاقی با دهان حیوان نماییم.

قال المحقق الهمدانی:
عد بعض الأصحاب من جملة المطهرات غيبة الإنسان و زوال العين من باطنه و من بدن الحيوان، أقول:
أمّا طهارة بدن الحيوان بعد زوال العين: فقد عرفت في مبحث الأسئار أنّه ممّا لا ينبغي الاستشكال فيه، لكن لو منعنا سراية النجاسة من المتنجّسات الجامدة الخالية من العين كما نفينا عنه البعد عند التكلّم في مسألة السراية أشكل استفادة طهارة الحيوان من الأدلّة المتقدّمة في ذلك المبحث، فإنّها لا تدلّ إلّا على طهارة السؤر، التي لا ينافيها بقاء الحيوان على نجاسته على هذا التقدير، فليس حكم الحيوان حينئذ مخالفا لحكم سائر المتنجّسات، و مقتضى الأصل انفعاله بالملاقاة، و بقاء نجاسته إلى أن يغسل، فلا يجوز اتّخاذ جلده أو صوفه ثوبا للمصلّي ما لم يغسل.[8]

بحث است در این که ملاقی نجس تا چند مرحله منجّس غیر است. برخی از فقها معتقدند که تا در دو مرحله متنجس می‌تواند منجّس غیر باشد برخی دیگر هم مثل مرحوم سیدنا الاستاد تا سه مرحله و آیت الله سیستانی تا چهار مرحله «علی ما سمعته» حکم به تنجس ملاقی متنجس نموده‌اند مثلا اگر دست کسی نجس باشد و ملاقات کند با دست دیگرش آن دست نجس می‌شود و اگر دست دیگر ملاقات کند با پای راست فرد این مرحله دوم از ملاقات متنجس است حال اگر پای راست فرد که متنجس دوم است با پای چپ ملاقات کند پای چپ متنجس سوم است.

مرحوم استاد خویی تا مرحله سوم حکم به نجاست نموده است طبق این بیان اگر پای چپ که متنجس سوم است با چیز دیگری ملاقات کند آن چیز متنجس نمی‌شود علت آن این است که اگر همه مراتب ملاقات را موجب تنجّس بدانیم دیگر شیء طاهری در عالم باقی نمی‌ماند. محقق همدانی معتقد است که متنجس نمی‌تواند منجّس غیر باشد ولو در اولین مرحله از ملاقات با شیء دیگر در فرضی که متنجس خشک باشد ولو این که ملاقی آن مرطوب باشد.

خاطره:
خداوند رحمت کند مرحوم شیخ ابوالقاسم روحانی را، ایشان به شدّت از سگ می‌ترسید در نجف اشرف که بودیم شبها ایشان به جهت هراس از حمله سگ معمولاً در کنار طلاب دیگر راه می‌رفت و به آنها پناه می‌برد. در آن زمان سگ‌های ولگرد زیاد بودند. وقتی باران می‌آمد سگها در کوچه و بازار پیوسته در حال رفت و آمد بودند و قدم بر زمین مرطوب می‌گذاشتند. حال اگر بنا باشد که همه مراتب متنجسات موجب تنجس ملاقی شوند اگر مثلا کسی قدم بر جای پای سگی بگذارد و در زمین مرطوب راه برود و بعد تمام قدم‌های او متنجس باشد و دیگری هم که قدم جای پای او می‌گذارد همه قدمهای او هم متنجس باشد و همیطور همه واسطه‌ها نجس و موجب سرایت نجاست بشوند دیگر جایی از زمین باقی نمی‌ماند مگر این که متنجس می‌شود و در ایامی که باران می‌بارد کسانی که به مساجد می‌آیند موجب نجاست حیاط مسجد شده و فعل حرامی را مرتکب می‌شوند.

بیان
استاد اشرفی

همانطور که در مباحث قبل به عرض رسید طهارت و نجاست از امور واقعیه هستند و حکم به احتراز از نجاسات در ادله به جهت خباثت ذاتی نجاسات و عدم انتقال قذارت آنها بوده است. بنابراین در اجتناب از نجاست تعبّد محض در کار نیست. اگر چنین باشد به حساب احتمالات که بسنجیم انتقال آثار نجس در مراتب سوم و چهارم به بعد به قدری ضعیف است که عقلای عالم به آن اعتنا نمی‌کنند بنابراین اگر مثلا پای سگ مرطوب باشد و با زمین ملاقات کند قدری از آثار نجاست به زمین منتقل می‌شود حال اگر کسی قدم بر آن محل بگذارد و راه برود و بعد فردی دیگر قدم با جای قدم آن فرد بگذارد و همینطور افراد دیگری قدم در جای قدم افراد قبلی بگذارند احتمال این که آثار نجاست کلب در همه واسطه‌ها باشد طبق حساب احتمالات امر بسیار بعیدی است لازمه این کلام آن است که زمین و زمان همه نجس باشند پس ناگزیر باید برای آن حدودی مشخص کرد و نمی‌توان حکم به تنجس همه مراتب آن نمود.

نظریه سوم:
بدن حیوانات از اصل با ملاقات نجس متنجس نمی‌شود به این معنی که بدن حیوانات از حکم تنجس استثناء شده‌ است «برخلاف بدن انسان که با ملاقات نجس متنجس می‌شود» همچنان که باطن انسان نجس نیست و اگر مثلاً سوزنی ملاقات با خون داخل بدن کند و اثر خون در آن نباشد متنجس نمی‌شود و نیز ملاقات آلات تنقیه با غائط موجب تنجس نمی‌شود، مرحوم سید ماتن همین قول را اختیار نموده است «يمكن أن يقال بعدم تنجسهما أصلا و إنما النجس هو العين الموجودة في الباطن أو على جسد الحيوان و على هذا فلا وجه لعده من المطهرات و هذا الوجه قريب جدا»

نظریه چهارم:
طهارت در ما نحن فیه مستند به غیبت است زیرا حیوان درست است که دهانش با نجاسات برخورد می‌کند ولی در زمان غائب شدن ممکن است دهانش بواسطه ملاقات با آب کر یا جاری تطهیر شده باشد. این قول را مرحوم علامه در نهایه اختیار نموده و در جواب از استصحاب بقاء نجاست دهان حیوان می‌فرماید: درست است که دهان گربه عادتا ملاقات با نجس می‌کند و یقین به این امر داریم ولی در هنگامی که گربه غایب می‌شود ممکن است در این زمان دهان او ملاقات با آب جاری یا آب کر کرده و طاهر شده باشد پس یقین به نجاست دهان گربه نداریم فلذا چون حالت سابقه نجاست محرز نیست استصحاب بقاء نجاست جاری نمی‌شود و می‌توان طبق استصحاب طهارت ملاقی یعنی انائی که گربه به آن دهان زده یا قاعده طهارت حکم به طهارت ملاقی با بدن حیوان نمود ضمن این که ممکن است عدم جریان استصحاب نجاست را از باب تخصیص در ادله استصحاب بدانیم به استناد روایاتی که حکم به عدم احتراز از سؤر این حیوانات نموده است.

قال العلامه فی نهایته الاحکام: لو تنجس فم الهرة بسبب كأكل فأرة و شبهه ثم ولغت في ماء قليل و نحن نتيقن نجاسة فمها، فالأقوى النجاسة، لأنه ماء قليل لاقى نجاسة و الاحتراز يعسر عن مطلق الولوغ، لا عن الولوغ بعد تيقن نجاسة الفم و لو غابت عن العين و احتمل ولوغها في ماء كثير و جار لم ينجس، لأن الإناء معلوم الطهارة، فلا يحكم بنجاسته بالشك.[9]

ثمره بین قول اول ودوم

اما قول اول که زوال نجاست را از بدن حیوان به عنوان یکی از مطهرات مطرح نموده است طبق این مبنی بدن حیوان طاهر است و اگر از پوست آن حیوان لباسی تهیه شود طبعا نماز با آن بلا اشکال است ولی طبق قول دوم بدن حیوان نجس است و اگر از پوست آن حیوان لباسی تهیه شود نماز با آن بدون تطهیر جائز نیست.

 


[1] إلّا أنّ الأوّل أقرب و أحوط لا سيّما بالنسبة إلى جسد الحيوان. (آل ياسين).بل هو بعيد، نعم هو قريب بالإضافة إلى ما دون الحلق. (الخوئي).يصحّ البناء عليه. (الفيروزآبادي).و لكنّ الأقرب في جسد الحيوان هو التنجّس بملاقاة النجاسة و الطهارة بزوال عينها، و في البواطن عدم التنجّس مطلقاً على إشكال تقدّم في الخمسة الظاهرة، نعم لو كان النجس و الملاقي كلاهما خارجيّين و الملاقاة‌ في الباطن كان الأظهر حينئذٍ هو التنجّس. (النائيني).
[7] فقه الشيعة - كتاب الطهارة، ج‌6، ص: 64‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo