< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهّر دهم، زوال عین نجاست از بدن حیوان/

 

قال السیده ره فی العروه:
العاشر «من المطهرات» زوال عين النجاسة أو المتنجس‌ عن جسد الحيوان...

این امر مسلّم است که اگر بدن یا دهان حیوانی ملاقات با نجاست کند و بعد عین نجاست از بدن حیوان زائل شود اجتناب از ملاقی با بدن آن حیوان واجب نیست اعم از این که حیوان ماکول اللحم باشد مثل گوسفند و گاو یا غیر ماکول اللحم باشد مثل: گربه و گرگ منوط به این که حیوان نجس العین مثل: سگ و خوک نباشد در این که وجه عدم لزوم اجتناب از ملاقی با بدن حیوانی که با نجس ملاقات کرده چیست چهار نظریه مطرح است:

    1.

نظریه اول:
صِرف زوال عین نجاست از بدن حیوانات موجب طهارت بدن آنها می‌شود چنان که مرحوم سید در عنوان مساله همین نظریه را مطرح نموده است «العاشر «من المطهرات» زوال عين النجاسة» اگر چه ایشان در ادامه نظریه سوم را اختیار نموده است. طبق نظریه اول که مختار مشهور فقها است، وجه عدم تنجیس ملاقی با بدن حیوانی که بدنش با نجاست ملاقات کرده، زوال عین نجاست از بدن حیوان است که موجب تطهیر بدن حیوان شده است.

    2.

نظریه دوم:
این نظریه منسوب به محقق همدانی است ایشان معتقد است که متنجس خشک موجب تنجّس غیر نمی‌شود و اما روایاتی که دال بر طهارت سؤر حیواناتی مثل گربه و بازشکاری و امثال آنها است از این روایات تنها چیزی که استفاده می‌شود آن است که اگر دهان و منقار این حیوانات ملاقات با نجس کند و عین نجاست زائل شود موجب تنجس ملاقی آنها نمی‌شود و اما این که بدن حیوان با زوال نجاست طاهر می‌شود یا خیر، از این روایات نمی‌توان استفاده طهارت بدن خود حیوان را با زوال عین نجاست نمود «و از این روایات قول سوم را برداشت نمود» بنابراین طبق این مبنی می‌توان جمع نمود بین این روایات که حکم به عدم تنجس ملاقی با بدن حیوانات در فرض مزبور نموده و بین روایاتی که حکم به تنجس ملاقی عین نجس نموده است. «جمعاً بین هذه الاخبار و بین الاخبار التی دلت علی نجاسه الملاقی بالعین النجس»

با این بیان دیگر نیازی نیست بگوییم بدن حیوانات هنگام ملاقات با عین نجس متنجس نمی‌شود و یا بدن حیوان از ادله تنجیس ملاقی نجس استثناء شده است. بنابراین منافاتی ندارد که حکم به نجاست بدن حیوانی کنیم که با عین نجاست ملاقات کرده است و در صورت زوال عین نجاست حکم به عدم تنجس ملاقی با آن نماییم. نتیجه آن این است که اگر از پوست حیوان لباسی دوخته شود تطهیر آن لازم است.

    3.

نظریه سوم:
بدن حیوانات از اصل با ملاقات نجس متنجس نمی‌شوند و حیوانات از حکم تنجس استثناء شده‌اند «برخلاف بدن انسان که با ملاقات نجس متنجس می‌شود» همچنان که ملاقات با خون باطن انسان موجب تنجس ملاقی نمی‌شود و اگر مثلا سوزنی ملاقات با خون داخل بدن کند و اثر خون در آن نباشد متنجس نمی‌شود همچنان که ملاقات آلات تنقیه با غائط داخل بدن موجب تنجس آن نمی‌شود منوط به این که اثر نجاست در آن نباشد، مرحوم سید ماتن همین قول را اختیار نموده است «يمكن أن يقال بعدم تنجسهما أصلا و إنما النجس هو العين الموجودة في الباطن أو على جسد الحيوان و على هذا فلا وجه لعده من المطهرات و هذا الوجه قريب جدا»

    4.

نظریه چهارم:
طهارت در ما نحن فیه مستند به غیبت حیوان است. این قول را مرحوم علامه در نهایه اختیار نموده و در تقریب آن می‌فرماید: بدن یا دهان حیوان اگر چه یقین داشته باشیم که با نجاسات برخورد کرده مثل گربه‌ای که عادتاً دهانش ملاقات با موش مرده می‌کند ولی در زمان غیبت یعنی غائب شدن حیوان ممکن است دهانش بواسطه ملاقات با آب کر یا آب جاری تطهیر شده باشد فلذا چون حالت سابقه نجاست محرز نیست استصحاب بقاء نجاست جاری نمی‌شود و می‌توان طبق استصحاب طهارت ملاقی یعنی انائی که گربه به آن دهان زده یا قاعده طهارت حکم به طهارت ملاقی با بدن حیوان نمود. «و مفاد هذا المقال هو الرجوع الى استصحاب طهارة الإناء أو قاعدة الطهارة فيها، لاحتمال طهارة بدن الحيوان بالغسل.»

بررسی اقوال درمساله

بررسی نظریه اول، قول مشهور

مستند قول مشهور روایاتی است که در مساله وارد شده و دلالت دارد بر این که بعد از زوال عین نجاست از بدن حیوان، بدن حیوان محکوم به طهارت است و اجتتناب از ملاقی آن لازم نیست علاوه بر آن سیره قطعیه قائم شده بر عدم احتراز از ملاقی بدن حیواناتی مثل موش و گربه و گوسفند. این نظریه مطابق با روایات و سیره قطعیه است ولی از جهتی بر خلاف قواعد است زیرا ملاقی بدن متنجس حیوانات هم مثل متنجسات دیگر علی القاعده باید موجب متنجس ملاقی شود ولی به جهت روایات خاصه و سیره قطعیه حکم به طهارت ملاقی بدن متنجس حیوانات می‌کنیم.

بررسی نظریه سوم

بدن حیوانات از اصل با ملاقات نجس متنجس نمی‌شوند و حیوانات از حکم تنجس استثناء شده‌اند.این نظریه مخالف روایاتی است که حکم به نجاست مطلق ملاقی نجس نموده است مثل موثقه عمار:

سَأَلَ عَمَّارُ بْنُ مُوسَى السَّابَاطِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَجِدُ فِي إِنَائِهِ فَأْرَةً وَ قَدْ تَوَضَّأَ مِنْ ذَلِكَ الْإِنَاءِ مِرَاراً وَ اغْتَسَلَ مِنْهُ أَوْ غَسَلَ ثِيَابَهُ وَ قَدْ كَانَتِ الْفَأْرَةُ مُنْسَلِخَةً فَقَالَ إِنْ كَانَ رَآهَا فِي الْإِنَاءِ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ أَوْ يَتَوَضَّأَ أَوْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا رَآهَا فِي الْإِنَاءِ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ وَ إِنْ كَانَ إِنَّمَا رَآهَا بَعْدَ مَا فَرَغَ مِنْ ذَلِكَ وَ فِعْلِهِ فَلَا يَمَسَّ مِنَ الْمَاءِ شَيْئاً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ لِأَنَّهُ لَا يَعْلَمُ مَتَى سَقَطَتْ فِيهِ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ إِنَّمَا سَقَطَتْ فِيهِ تِلْكَ السَّاعَةَ الَّتِي

رَآهَا‌ من لا یحشره.[1]

ترجمه:
راوی سؤال كرد از مردي كه موش مرده‌اى را در ظرف آب دیده در حالى كه بارها از آن ظرف وضو گرفته و از آن غسل كرده يا لباس خود را شسته و بعد از آن متوجه شده که موش مرده از هم گسيخته در آن بوده است، حكم آن چیست؟ حضرت فرمود: اگر قبل از غسل كردن يا وضو گرفتن يا شستن لباس، آن موش را در ظرف آب ديده و با وجود رؤیت، اين كارها را انجام‌ داده، بر او واجب است شستن لباس و تطهیر هر چيزى كه با اين آب ملاقات کرده است همچنین لازم است اعاده نمازهاي که با این آب وضو گرفته است، و اگر بعد از آنكه اين اعمال را انجام داده موش مرده را در ظرف ديده پس ديگر به آن آب دست نزند و تكليفى نسبت به نمازهای قبل ندارد زيرا او نمى‌داسته که چه وقت موش در آب افتاده، شايد همان وقت كه به چشمش خورده در آب افتاده باشد.

کیفیت استدلال:
این روایت دلالت دارد بر این که اجتناب از مطلق ملاقی با آب متنجس لازم است «يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ» اعم از این که حیوان با آب ملاقات کرده باشد یا غیر حیوان پس این که گفتید: بدن حیوانات از اصل با ملاقات نجس متنجس نمی‌شوند طبق اطلاق این روایت صحیح نیست و مخالف با موثقه مزبور است لذا این احتمال که مرحوم سید قریب به واقع دانسته مردود است.

بررسی نظریه دوم

اما قول دوم که مرحوم حاج آقا رضای همدانی اختیار نموده که متنجس موجب تنجس غیر نمی‌شود این قول هم مخالف با روایات متعددی است که دلالت بر تنجس ملاقی با متنجس بلا واسطه دارد مثل موثقه سماعه: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِذَا أَصَابَتِ الرَّجُلَ جَنَابَةٌ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِي الْإِنَاءِ فَلَا بَأْسَ إِنْ لَمْ يَكُنْ أَصَابَ يَدَهُ شَيْ‌ءٌ مِنَ الْمَنِيِّ.»[2] طبق این روایت اگر فرد جنب دست خود را داخل ظرفی کند آب آن نجس نمی‌شود منوط به این که دست او با منی ملاقات نکرده باشد. مقتضای اطلاق در طرف مفهوم آن است که اگر دست فرد ملاقات با منی کرده باشد ولو این که اثر منی در آن نباشد و دست هم خشک باشد چنانچه دست متنجس ملاقات با آب کند اجتناب از آن آب و هر آنچه با آب ملاقات کرده لازم است. فعبارة: «فَلَا بَأْسَ إِنْ لَمْ يَكُنْ أَصَابَ يَدَهُ شَيْ‌ءٌ مِنَ الْمَنِيِّ» تدلّ بالمفهوم بانه إذا أصاب يده شي‌ء من المني فأدخل يده في الماء ففيه بأس.

قال ره فی مصباح الفقیه: عد بعض الأصحاب من جملة المطهرات غيبة الإنسان و زوال العين من باطنه و من بدن الحيوان، أقول: أمّا طهارة بدن الحيوان بعد زوال العين: فقد عرفت في مبحث الأسئار أنّه ممّا لا ينبغي الاستشكال فيه، لكن لو منعنا سراية النجاسة من المتنجّسات الجامدة الخالية من العين- كما نفينا عنه البعد عند التكلّم في مسألة السراية- أشكل استفادة طهارة الحيوان من الأدلّة المتقدّمة في ذلك المبحث، فإنّها لا تدلّ إلّا على طهارة السؤر، التي لا ينافيها بقاء الحيوان على نجاسته على هذا التقدير، فليس حكم الحيوان حينئذ مخالفا لحكم سائر المتنجّسات، و مقتضى الأصل انفعاله بالملاقاة، و بقاء نجاسته إلى أن يغسل، فلا يجوز اتّخاذ جلده أو صوفه ثوبا للمصلّي ما لم يغسل.[3]

اما قول مرحوم علامه که طهارت را مستند به غیبت دانستند از این جهت که حیوان اگر بدنش با نجاست ملاقات ‌کند در زمان غیبت ممکن است دهانش بواسطه ملاقات با آب کر یا آب جاری تطهیر شده باشد پس حالت سابقه نجاست محرز نیست و استصحاب بقاء نجاست بدن حیوان جاری نمی‌شود و طبق قاعده طهارت محکوم به طهارت است.

در اشکال به ایشان مرحوم سیدنا الاستاد می‌فرماید: روایاتی که از ائمه دین درباره طهارت سؤر حیوانات وارد شده در حالی بوده که آن بزرگواران غالبا در مدینه و مکه سکنی داشته‌اند. در سابق معمولاً در مکه و مدینه نهر بزرگ نبوده تا احتمال تطهیر بدن حیوان را بواسطه غیبت بدهیم
البته
در سفری
که ما
به مکه رفتیم دیدیم چاه‌های عمیق زیادی حفر شده بود با این حال استاد خویی این احتمال را بعید دانسته که بدن حیوانات بواسطه آب کثیر تطهیر شده باشد. و اما طهارت بدن آنها در زمان غیبت بواسطه باران هم مشکل را حل نمی‌کند زیرا نهایتا پشت حیوان با بارش باران تطهیر می‌شود نه زیر شکم حیوان و اگر زیر شکم حیوان با نجاستی مثل منی یا غائط و یا نجاست دیگری ملاقات کرده باشد آب باران آن را تطهیر نمی‌کند. لذا احتمال طهارت با غیبت پذیرفته نیست پس بهترین نظریه برای حکم به عدم لزوم اجتناب از ملاقی حیوانات، همان کلام مشهور است که بگوییم طبق روایات ازاله نجاست از بدن حیوان موجب طهارت حیوان می‌شود که مرحوم سید در عنوان مساله مطرح نموده است: «العاشر «من المطهرات» زوال عين النجاسة أو المتنجس‌ عن جسد الحيوان.»

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo