< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهّر یازدهم، بررسی حرمت لحم حیوان جلّال/ بررسی نجاست بول و روث حیوان جلّال

قال السیده ره فی العروه: الحادي عشر «من المطهرات» استبراء الحيوان الجلّال فإنّه مطهّر لبوله و روثه...

حیوان جلّال به حیوان حلال گوشتی اطلاق می‌شود که عادت به تغذی از عذره انسان پیدا کرده و بدین جهت بول و روث آن محکوم به نجاست است. استبراء حیوان جلّال به این است که مدتی غذای پاك به او بخورانند تا اسم جلّال عرفاً از او زائل شود. منتها سوال این است که حیوان جلل چه مقدار از زمان باید تغذی از حلال کند تا از حالت جلّال خارج شود؟ در حیوان جلّال از جهات متعددی بحث است:

     جهت اول: در حرمت لحم حیوان جلّال.

     جهت دوم: در نجاست بول و غائط آن.

     جهت سوم: آیا مراد از جلّال برخی از حیوانات حلال گوشت است یا مراد مطلق حیوانات حلال گوشت است.

     جهت چهارم: آیا جلّال حیوانی است که عادت به تغذی از خصوص عذره پیدا کرده یا عادت به تغذی از مطلق نجاسات پیدا کرده است؟

     جهت پنجم: در تحقق عنوان جلّال بر حیوان

     جهت ششم: در زوال جلل «تحقق استبراء» و کیفیت استبراء جلّال.

جهت اول: حرمت لحم حیوان جلّال

مستند حرمت لحم جلّال روایاتی است که در باب 27 از ابواب اطعمه محرمه ذکر شده که در بحث دیروز متعرض برخی از این روایات شدیم از جمله این روایات صحیحه هشام ابن سالم است:

صحیحه هشام ابن سالم مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا تَأْكُلُوا لُحُومَ الْجلّالاتِ وَ إِنْ أَصَابَكَ مِنْ عَرَقِهَا فَاغْسِلْهُ.[1]

در این روایت صریحا نهی شده از اکل لحم مطلق حیوانات حلال گوشت جلّال ضمنا از این روایت نجاست عرق حیوان جلّال نیز استفاده می‌شود. در خصوص حرمت اکل لحم ابل جلّال و برخی دیگر از حیوانات حلال گوشت مثل گوسفند و گاو که عادت به خوردن عذره انسان پیدا کرده‌اند روایات متعددی بالخصوص در باب 28 از ابواب اطعمه محرمه وارد شده است از جمله:

    1. وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بَسَّامٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي

جَعْفَرٍ فِي الْإِبِلِ الْجَلَّالَةِ قَالَ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا وَ لَا تُرْكَبُ أَرْبَعِينَ يَوْماً.[2]

    2. وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ السَّيَّارِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ يُونُسَ عَنِ الرِّضَا فِي السَّمَكِ الْجلّال أَنَّهُ‌ سَأَلَهُ عَنْهُ فَقَالَ يُنْتَظَرُ بِهِ يَوْماً وَ لَيْلَةً قَالَ السَّيَّارِيُّ إِنَّ هَذَا لَا يَكُونُ إِلَّا بِالْبَصْرَةِ وَ قَالَ فِي الدَّجَاجَةِ تُحْبَسُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةِ سَبْعَةَ أَيَّامٍ وَ الشَّاةِ أَرْبَعَةَ عَشَرَ يَوْماً وَ الْبَقَرَةِ ثَلَاثِينَ يَوْماً وَ الْإِبِلِ أَرْبَعِينَ يَوْماً ثُمَّ تُذْبَحُ.[3]

    3. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ‌السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين الدَّجَاجَةُ الْجلّالةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُقَيَّدَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ الْجلّالةُ بِخَمْسَةِ أَيَّامٍ وَ الشَّاةُ الْجلّالةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَقَرَةُ الْجلّالةُ عِشْرِينَ يَوْماً وَ النَّاقَةُ الْجلّالةُ أَرْبَعِينَ يَوْماً.[4]

بررسی جهت دوم: نجاست بول و روث حیوان جلّال

مستند نجاست بول و روث حیوان جلّال، اطلاق روایایی است که حکم به وجوب غَسل ملاقی با ابوال حیوانات غیر ماکول الحم نموده است «اغْسِلْ ثَوْبَكَ مِنْ أَبْوَالِ مَا لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ»[5] امر به غسل در این روایات ارشاد به نجاست بول حیوانات غیر ماکول اللحم است این روایات مطلق است و به اطلاق شامل می‌شود حیواناتی که ذاتا غیر ماکول اللحم باشد و حیوانی که به جهت خوردن عذره غیر ماکول اللحم شده باشد.

در این روایت اگر چه حکم به نجاست خصوص بول حیوان غیر ماکول الحم شده لکن بالملازمه نجاست روث «غائط» حیوان جلّال هم ثابت می‌شود به اجماع مرکب زیرا هر حیوانی که بولش نجس باشد غائط آن هم محکوم به نجاست است و در مساله کسی قائل به تفصیل نشده است. ضمن این که حیوانی نیست که بولش نجس ولی غائطش طاهر باشد. بنابراین روایاتی که حکم به حرمت لحم حیوان جلّال نموده مثل صحیحه هشام بن سالم که فرمود: «لَا تَأْكُلُوا لُحُومَ الْجلّالاتِ و اغسل ثوبک من عرقها» از این روایات به ضمیمه روایاتی که حکم به نجاست بول حیوانات غیر ماکول اللحم نموده، استفاده می‌شود که بول و روث حیوان جلال، محکوم به نجاست است.

بررسی جهت سوم: جلّال به چه حیوانی اطلاق می‌شود؟

مراد از جلّال مطلق حیوانات حلال گوشتی است که معتاد به خوردن عذره انسان شده است مثل :گاو و گوسفند و مرغ و ماهی. اما این که در بعض کتب لغوی مثل: صحاح اللغه و لسان العرب از حیوان جلّال به خصوص بقره اکتفا شده است از باب ذکر خاص و اراده عام بوده است یا از باب ذکر یک مصداق از مصادیق جلّال است. بنابراین جلّال اختصاص به صنف

خاصی از حیوانات حلال گوشت ندارد.

«و إِبِل جَلَّالة تأْكل العَذِرة و قد نهي عن لحومها و أَلبانها. و الجَلَّالة: البقرة التي تتبع النجاسات» [6]

«الْجَلَّالَةُ: البقرةُ التى تتبع النَجَاسَاتِ.»[7]

بررسی جهت چهارم مراد از جلّال چیست؟

آیا مراد از جلّال حیوانی است که اعتیاد به خوردن مطلق نجاسات اعم از عذره و غیر عذره مثل میته و خون و بول پیدا کرده چنانکه از ابوالصلاح نقل شده، یا مراد حیوانی است که اعتیاد به خوردن خصوص عذره انسان پیدا کرده است نه سایر نجاسات حتی شامل عذره حیوانات هم نمی‌شود. قول صحیح آن است که حیوان جلّال تنها به حیوانی اطلاق می‌شود که عادت به خوردن خصوص عذره انسان پیدا کرده است. اما دلیل بر این که شامل سایر نجاسات نمی‌شود طبق بیان مرحوم استاد خویی به دو جهت است:

اولاً: جلّال تنها به حیوانی اطلاق می‌شود که عادت به خوردن عذره انسان پیدا کرده است نه سایر نجاسات زیرا اگر حیوانی سایر نجاسات و محرمات را بخورد به آن حیوان اطلاق جلّال نمی‌شود طبعاً حکم آن را هم ندارد. شاهد بر این امر آن است که به گربه یا سگ و یا حیوانات درنده اطلاق جلّال نمی‌شود با این که معمولا گوشت میته و مطلق نجاسات را می‌خورند.

اقول: ممکن است کسی اشکال کند که جلل صفت عارض بر حیوان است بنابراین بر گربه و جوارح الطیر و درندگان از حیواناتی که خوراک آنها همیشه میته است صدق جلال نمی‌شود.

ثانیاً: حیوانات حلال گوشت گاهاً اعتیاد به خوردن عذره انسان پیدا می‌کنند و دیده نشده که عذره غیر انسان مثل عذره سگ یا گربه را بخورند.

در نهایت در فرض شک در صدق عنوان جلّال بر حیوانی که عادت به خوردن نجاسات دیگر غیر از عذره انسان مثل خون یا میته و یا حتی عذره سایر حیوانات پیدا کرده است، امر دائر است بین اقل و اکثر «از این جهت که نمی‌دانیم جلّال به حیوانی گفته می‌شود که خصوص عذره انسان را می‌خورد یا عادت به خوردن مطلق نجاسات پیدا کرده است» و در فرض شک مرجع عموم یا اطلاق روایاتی است که حکم به حلیت لحم حیوانات حلال گوشت مثل گوسفند و گاو نموده است و چون شک در تخصیص زائد داریم و نمی دانیم که آیا شامل اکل مدفوع سایر حیوانات می‌شود یا خیر، در تخصیص باید به قدرمتیقن از آن اکتفا نمود که حرمت اکل حیوان جلالی باشد که اعتیاد به خصوص عذره انسان پیدا کرده است نه سایر نجاسات. در بحث دیروز هم گذشت که اگر منشأ شک شبهه مفهومیه باشد مثل این که مفهوم فاسق معلوم نباشد که آیا اعم از مرتکب کبیره و صغیره است یا خصوص مرتکب کبیره، در این صورت می‌توان در مورد مشکوک تمسّک به عموم عام نموده و به قدر میتقن از تخصیص که مرتکب کبیره باشد اکتفا نمود پس همانطور که در عالم مرتکب صغیره به عموم عام «اکرم کل عالم»توان می‌تمسّک نمود در ما نحن فیه هم در حیوان جلّال به قدر متیقن از تخصیص که خصوص عذره انسان باشد اکتفا می‌شود و در غیر آن مرجع عمومات حلیت لحم حیوانات ماکول اللحم خواهد بود.

در نهایت در فرض شک در این که آیا عادت به خوردن عذره غیر انسان در حیوانات موجب برای حرمت لحم و نجاست مدفوع آنها شود. مرجع عموم یا اطلاق روایاتی است که حکم به حلیت لحم حیوانات حلال گوشت مثل گوسفند و گاو نموده است و چون شک در تخصیص زائد داریم به قدر متیقن از تخصیص اکتفا می‌کنیم که حرمت اکل حیوان جلالی باشد که اعتیاد به خوردن خصوص عذره انسان پیدا کرده است نه عذره غیر انسان. برخی در اختصاص حیوان جلّال به خصوص حیوانی که عادت به خوردن عذره انسان پیدا کرده به روایت موسی بن اکیل تمسک نموده‌اند:

وَ عَنْهُ (عَنْ أَحْمَدَ) عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي شَاةٍ شَرِبَتْ بَوْلًا ثُمَّ ذُبِحَتْ؟ قَالَ فَقَالَ يُغْسَلُ مَا فِي جَوْفِهَا ثُمَّ لَا بَأْسَ بِهِ وَ كَذَلِكَ إِذَا اعْتَلَفَتْ بِالْعَذِرَةِ مَا لَمْ تَكُنْ جَلَّالَةً وَ الْجَلَّالَةُ الَّتِي يَكُونُ ذَلِكَ غِذَاؤُهَا.[8]

کیفیت استدلال: در این روایت در فرض اعتیاد حیوان به خوردن عذره «إِذَا اعْتَلَفَتْ بِالْعَذِرَةِ مَا لَمْ تَكُنْ جَلَّالَةً» حکم به حرمت اکل لحم حیوان شده است، عذره منصرف است به مدفوع انسان نه مدفوع سایر حیوانات زیرا در مدفوع حیوانات تعبیر به روث یا خرء می‌شود نه عذره.

مناقشه در تمسک به روایت مزبور

اولا روایت ضعیف السند است بالارسال. ثانیاً در بعض روایات اگر چه از عذره حیوانات تعبیر به خرء یا روث شده لکن عذره بر مدفوع غیر انسان هم در روایات اطلاق شده است مثل صحیحه عبد الرحمن بن ابی‌عبد الله «فِي ثَوْبِهِ عَذِرَةٌ مِنْ إِنْسَانٍ أَوْ سِنَّوْرٍ أَوْ كَلْبٍ أَ يُعِيدُ صَلَاتَهُ»

صحيحه عبد الرحمن بن ابي ‌عبد اللّه: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي

عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي وَ فِي ثَوْبِهِ عَذِرَةٌ مِنْ إِنْسَانٍ أَوْ سِنَّوْرٍ أَوْ كَلْبٍ أَ يُعِيدُ صَلَاتَهُ قَالَ إِنْ كَانَ لَمْ يَعْلَمْ فَلَا يُعِيدُ.[9]

بررسی جهت پنجم: وصف جلّال در حیوان به چند روز خوردن عذره انسان حاصل می‌شود؟

در تحقق عنوان جلّال بر حیوانی که عادت به خوردن عذره پیدا کرده از نظر مدت اختلاف است.

برخی از فقهاء گفته‌اند: خوردن یک شبانه روز عذره موجب صدق عنوان جلّال می‌شود همچنان که درباره زنی که 15 مرتبه یا یک شبانه روز کامل بچه‌ای را شیر داده، طبق برخی از روایات حکم به محرمیت شده است پس وصف جلل هم در حیوان با خوردن یک شبانه روز عذره انسان، حاصل می‌شود.

برخی گفته‌اند ملاک در تحقق وصف جلّال، مقدار زمانی است که در استبراء و پاک شدن حیوان جلّال در روایات ذکر شده است چنان که در روایتی امیرمومنان علی فرمود: «الدَّجَاجَةُ الْجلّالةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُقَيَّدَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ الْجلّالةُ بِخَمْسَةِ أَيَّامٍ وَ الشَّاةُ الْجلّالةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَقَرَةُ الْجلّالةُ عِشْرِينَ يَوْماً وَ النَّاقَةُ الْجلّالةُ أَرْبَعِينَ يَوْماً» در مرغ سه روز، در مرغابی پنج روز، در گوسفند ده روز، در گاو بیست روز و در شتر چهل روز. بنابراین همانطور که استبراء جلّال به این مدت حاصل می‌شود وصف جلل هم به همین مقدار زمان محقق می‌شود.

برخی از فقهاء گفته‌اند مدار در تحقق وصف جلل آن است که حیوان به مقداری تغذّی از عذره کند که بوی تعفن از پوست و گوشت آن حیوان به مشام برسد. البته این نظریه حواله دادن به امر مجهول است زیرا اولاً معلوم نیست چه زمان حاصل می‌شود ثانیاً در مورد بوی متعفن گوشت یا پوست از کجا باید فهمید که گوشت یا پوست حیوان متعفن شده است معلوم نمی‌شود مگر این که اول حیوان ذبح شود.

مرحوم سید برای تحقق عنوان جلّال زمان خاصی را معین نفرموده و ملاک را عرف قرار داده و می‌فرماید: ملاک در وصف جلل آن است که حيوان در نزد عرف معتاد به خوردن عذره شده باشد و اما در استبراء حیوان جلّال باید حيوان را منع كنند از خوردن عذره و به او علف پاك بخورانند تا اسم جلّال از او بر طرف شود و در عرف گفته شود که این حیوان علف خوار شده است. احوط آن است كه علاوه بر زوال اسم، مدتى بر او بگذرد كه در روایات وارد شده است.

بیان مرحوم استاد حلی در مساله

مرحوم استاد شیخ حسین حلی ملاک را تحقق عنوان جلّال در عرف دانسته و معتقد است تحدیداتی که برای استبراء حیوان

جلّال در روایات ذکر شده عمدتا در مقام ذکر غالب موارد است تا عند الشک اماره بر تحقق استبراء حیوان باشد فلا يلزم اتباعها عند العلم بزوال الاسم قبلها أو بقائه بعدها و يشهد بذلك عدم التعرض لبعض الحيوانات الكاشف عن ان ذلك فيما تعرضت له تحديد غالبي من قبيل الامارة المجعولة في مقام الشك فلاحظ.... فالحق ما عن الجواهر من الأخذ بالقدر المتيقن.[10]

بیان مرحوم صاحب جواهر به تبع مرحوم شهید ثانی در مساله

ایشان معتقد است که ملاک اکثر الامرین است به این صورت که اگر به کمتر از مقدار تعیین شده در روایات استبراء عرفاً حاصل شد باید تا زمان تعیین شده در روایات صبر کرد و اگر به بیشتر از زمان تعین شده در روایات استبراء عرفی حاصل شد باید ملاک را زمانی قرار داد که عرفا استبراء حاصل می‌شود.[11]

نظر استاد اشرفی

کلام مرحوم صاحب جواهر موافق با احتیاط و قواعد اصولی است زیرا حالت سابقه حیوانِ جلّال، نجاست است و در فرض شک استصحاب بقاء نجاست جاری می‌شود بنابراین برای این که طهارت و حلیت حاصل شود لازم است قطع به زوال عنوان جلّال و تحقق عنوان دوم.و مادامی که قطع حاصل نشود به مقتضای استصحاب حکمی و موضوعی محکوم به حرمت اکل و نجاست بول و عذره آن حیوان است.

سوال: در تحقق استبراء «رفع جلّال» آیا مدار آن است که در عرف گفته شود که دیگر این حیوان عادت به خوردن عذره ندارد و وصف جلّال از او زائل شده است یا مراد آن است که به مقداری غذای حلال بخورد که در عرف گفته شود اثر نجاست از بدن او زائل شده است اگر مدار زوال عادت به خوردن عذره باشد ممکن است این امر با یک روز هم حاصل شود مثل مادری که می‌خواهد بچه خود را از شیر بگیرد در پستان خود ماده‌ای می‌ریزد و بچه خود را یک روزه از شیر متنفّر کرده و عادتش ترک می‌شود.

 


[7] الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية، ج‌4، ص: 1658‌.
[10] دليل العروة الوثقى، ج‌2، ص: 586‌.
[11] قال ره فی الجواهر: خلافا للمحكي عن أبي الصلاح، فألحق غيرها من النجاسات بها في تحقق الجلل المحرم، و لا دليل له معتد به يصلح لقطع الأصل و العمومات بعد منع صدق اسم الجلل على ذلك عرفا، و بعد ما سمعته من المرسل المعتضد بالعمل، و ما في الصحاح من أن الجلالة البقرة التي تتبع النجاسات تفسير بالأعم. و للمحكي عن الشيخ في المبسوط، فلم يعتبر الاختصاص بالعذرة، إلا أنه جعل الحكم حينئذ الكراهة في التي يكون أكثر علفها ذلك لا التحريم، قال في محكي الخلاف: «الجلال عبارة عن البهيمة التي تأكل العذرة اليابسة أو الرطبة إلى أن قال: فان كان هذا أكثر علفها‌ كره لحمها عندنا ثم قال: و روى أصحابنا تحريم ذلك إذا كان غذاؤه كله من ذلك».و ربما يشهد له المرسل الثاني الذي يمكن الجمع بينه و بين المرسل الأول بإرادة خصوص المحرم من الجلال من التفسير فيه، لا مطلق الجلال، و لكن لا يخفى عليك سهولة الأمر بعد فرض كون الحكم الكراهة في الفرد المزبور لا التحريم.على كل حال ف‌المشهور بين الأصحاب شهرة عظيمة أنه يحرم أكل الجلال حتى يستبرأ، و قيل و القائل الإسكافي و الشيخ في المحكي عنهما يكره بل عن الثاني منهما نسبته إلى مذهبنا إلا أنك قد عرفت كون الجلال عنده المحكوم عليه بالكراهة هو الذي يكون أكثر علفه العذرة، لا الذي لا علف له غيرها الذي ظاهره الحرمة فيه باعتبار نسبته إلى روايات أصحابنا التي لا محيص عن العمل بها. و من ذلك يظهر لك المناقشة في النسبة المزبورة في مفروض البحث بل القول بالكراهة في الفرد الذي ذكره ليس مختصا به، بل هو مذهب أكثر علمائنا، كما اعترف به غير واحد، و حينئذ فينحصر الخلاف في محل البحث في الإسكافي الذي يمكن دعوى لحوقه بالإجماع إن لم يكن مسبوقا به، بل عن بعض الأجلة حمل كلامه على ما يرجع إلى المشهور، فلا خلاف حينئذ، و على تقديره فلا ريب في شذوذه و ضعفه، إذ لا دليل سوى الأصل المخصص بالمعتبرة المستفيضة المروية من طرق العامة و الخاصة.ففي‌صحيح هشام بن سالم عن أبي عبد اللّٰه  «لا تأكلوا من لحوم الجلالات، و إن أصابك من عرقها فأغسله». خبر زكريا بن آدم عن أبي الحسن «أنه سأله عن دجاج الماء، فقال: إذا كان يخلطن فلا بأس»‌و في آخر «إذا كان يلتقط غير العذرة فلا بأس»‌ قال «و نهى عن ركوب الجلالة و شرب ألبانها، و قال: إن أصابك شي‌ء من عرقها فاغسله». و منه و من غيره يعلم إرادة الحرمة من البأس في مفهومه كالمرسل السابق.كل ذلك مضافا إلى ما تسمعه من نصوص الاستبراء الظاهرة في حرمة الأكل قبله و من هنا كان التحريم أظهر و حينئذ فما في الكفاية من أن مستند التحريم أخبار لا يستفاد منها أكثر من الرجحان، مع ما عرفت من العمومات الدالة على الحل، فالقول بالكراهة مطلقا أقرب واضح الضعف، خصوصا بعد ما قيل من أن مبناه عدم كون النهي حقيقة في التحريم الذي قد عرفت بطلانه في محله، على أنه هو قد اعترف بحمله عليه مع الشهرة، و لو لكونها حينئذ قرينة، و لا ريب في تحققها في المقام، كما صرح به في أول الكلام. و كيف كان فقد ذكر غير واحد أن النصوص و الفتاوى المعتبرة خالية عن تعيين المدة التي يحصل فيها الجلل و غاية ما يستفاد من المرسل الأول اعتبار كون العذرة غذاؤه، و من الثاني عدم البأس بأكله مع الخلط، و كل منهما بالإضافة إليها مجملة، و احتمال استفادتها من مدة الاستبراء باعتبار دعوى اقتضاء ارتفاعه بها بحبسه عنها تحققه بتغذيه فيها لم نجد له أثرا في كلام الأصحاب، و لعله لوضوح منع الاقتضاء المزبور.و عن بعضهم تقديرها بأن ينمو ذلك في بدنه و يصير جزءا منه، و آخر بيوم و ليلة، و استقربه الكركي، قال: «و يرجع في كونه جلالا إلى العرف، و قدره بعض المحققين بيوم و ليلة، و هو قريب كما في الرضاع المحرم، لأنه اقصر زمان الاستبراء» و ثالث بأن يظهر النتن في لحمه و جلده، يعني رائحة النجاسة التي اغتذت بها.و الجميع كما ترى و إن مال في المسالك إلى الأخير لا دليل عليه سوى اعتبارات لا تصلح دليلا، و من هنا جعل بعضهم المدار على ما يسمى جلالا عرفا، و في الرياض «هذا أقوى، لأنه المحكم فيما لم يرد به من الشرع تعيين أصلا» و فيه ما عرفته سابقا من أنه لا عرف منقح الآن يرجع إليه، لعدم استعماله فيه، و لعله لذا قال في الكفاية بعد أن جعل الظاهر الرجوع إليه: «و في معرفته إشكال» بل لعل مبنى الأقوال المزبورة ذلك أيضا، و لذا رجع بعضهم فيه إلى الرضاع المحرم في الجملة. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌36، ص: 271‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo