< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ مطهّر یازدهم، استبراء الحيوان الجلّال/ ملاک در تحقق عنوان جلال/ ملاک در استبراء حيوان جلّال

قال السیده ره فی العروه: الحادي عشر «من المطهرات» استبراء الحيوان الجلّال فإنّه مطهّر لبوله و روثه، و المراد بالجلّال مطلق ما يؤكل لحمه من الحيوانات المعتادة بتغذّي العذرة، و هي غائط الإنسان و المراد من الاستبراء منعه من ذلك و اغتذاؤه بالعلف الطاهر حتّى يزول عنه اسم الجلل و الأحوط مع زوال الاسم مضيّ المدّة المنصوصة في كلّ حيوان بهذا التفصيل: في الإبل إلى أربعين يوماً و في البقر إلى ثلاثين و في الغنم إلى عشرة أيّام و في البطّة إلى خمسة أو سبعة و في الدجاجة إلى ثلاثة أيّام، و في غيرها يكفي زوال الاسم.

قبل از طرح بحث قاعده کلی اصولی به عرض می‌رسد این قاعده در همه جا کاربرد دارد.

قاعده اصولی

اگر عامی داشتیم و بر آن مخصصی وارد شد و شک در تخصصِ زائد کردیم چنانچه منشأ شک ما شبهه مفهومیه باشد در فرض شک مرجع عموم عام خواهد بود مثلا اگر مولی در دلیل عامی بگوید: «اکرم العلماء» و در دلیل مخصص منفصلی بگوید: «لا تکرم العالم الفاسق» چنانچه مفهوم فاسق معلوم نباشد که آیا اعم از مرتکب کبیره و صغیره است یا خصوص مرتکب کبیره، در این صورت می‌توان در مورد مشکوک که عالم مرتکب صغیره باشد تمسّک به عموم عام نمود و به قدر میتقن از تخصیص که مرتکب کبیره باشد اکتفا نمود.

و هکذا در ما نحن فیه در فرض شک در تخصیص زائد و شک در صدق عنوان جلّال بر حیوانی که عادت به خوردن نجاسات دیگر غیر از عذره انسان پیدا کرده، مرجع عموم یا اطلاق روایاتی است که حکم به طهارت بول و روث «غائط» حیوانات حلال گوشت مثل گوسفند و گاو نموده است بنابراین در تخصیص به قدرمتیقن از آن اکتفا می‌کنیم یعنی به مقداری که یقین به تخصیص داریم که بول و روث حیوانی باشد که اعتیاد به خوردن خصوص عذره انسان پیدا کرده است نه سایر نجاسات.

ضمن این که مرحوم استاد خویی مدعی است که اولاً: جلّال تنها به حیوانی اطلاق می‌شود که عادت به خوردن عذره انسان پیدا کرده است نه سایر نجاسات و اگر حیوانی سایر نجاسات و محرمات را بخورد به آن حیوان اطلاق جلّال نمی‌شود. ثانیاً: حیوانات حلال گوشت گاهاً اعتیاد به خوردن عذره انسان پیدا می‌کنند ولی دیده نشده که عذره غیر انسان مثل عذره سگ یا گربه را بخورند.

بعد ذلک در دو جهت بحث می‌کنیم: جهت اول: چه زمان وصف جلل در حیوان بواسطه خوردن عذره انسان حاصل می‌شود؟ جهت دوم: استبراء حیوان جلال به چه مقدار از زمان حاصل می‌شود؟

بررسی جهت اول: مدار در تحقق وصف جلل در حیوان چیست؟ در تحقق زمان جلل نظرات مختلف است:

    1. بسیاری از بزرگان گفته‌اند: تحقق وصف جلل از حیث زمان، مقداری است که در تحقق استبراء جلال در روایات ذکر شده است در روایتی از امیرمومنان علی آمده است که فرمود: «الدَّجَاجَةُ الْجلّالةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُقَيَّدَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ الْجلّالةُ بِخَمْسَةِ أَيَّامٍ وَ الشَّاةُ الْجلّالةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَقَرَةُ الْجلّالةُ عِشْرِينَ يَوْماً وَ النَّاقَةُ الْجلّالةُ أَرْبَعِينَ يَوْماً»[1] در مرغ سه روز، در مرغابی پنج روز، در گوسفند ده روز، در گاو بیست روز و در شتر چهل روز. بنابراین همانطور که استبراء جلّال به تحدید مزبور حاصل می‌شود وصف جلّال هم به همین مقدار زمان محقق می‌شود.

    2. برخی از فقهاء گفته‌اند: مدار در تحقق وصف جلل آن است که حیوان به مقداری تغذی از عذره کند که بوی تعفن از پوست و گوشت آن حیوان به مشام برسد.

    3. برخی از فقهاء گفته‌اند: یک شبانه روز خوردن عذره موجب صدق عنوان جلّال بر حیوان می‌شود. همچنان که یک شبانه روز شیر دادن بچه‌ طبق برخی از روایات کافی در حرمت رضاعی است، جلّال بودن حیوان هم با خوردن یک شبانه روز عذره انسان، حاصل می‌شود.

    4. مرحوم سید در تحقق عنوان جلّال ملاک را عرف قرار داده نه زمانی که در روایات ذکر شده است زیرا اولاً روایات تحدید ضعیف السند است ثانیاً این روایات در خصوص زمان استبراء حیوان وارد شده است لذا نمی‌تواند دلیل بر این باشد که جلل هم به این مقدار محقق می‌شود.

لکن این اقوال «به استثناء قول اخیر» نمی‌تواند دلیل قطعی بر تحقق وصف جلل در حیوان باشد و چیزی شبیه استحسان و قیاس است و لا نقول بهما و در فرض شک مادامی که عرفاً وصف جلل بر حیوان صادق نباشد مرجع عموم روایاتی است که حکم به طهارت بول و روث حیوانات حلال گوشت نموده است.

بررسی جهت دوم: مدار در حصول استبراء حیوان جلال چیست؟ در این جهت هم نظرات مختلف است:

    1. برخی از فقها در زمان استبراءِ حیوان جلال مدار را روایاتی دانسته‌اند که مرحوم صاحب وسائل در باب 28 اطعمه محرمه در تحدید زمان استبراء حیوانات جلال ذکر نموده است که در مرغ سه روز، در مرغابی پنج روز، در گوسفند ده روز، در گاو بیست روز و طبق برخی از روایات سی روز و در شتر چهل روز. روایات باب اگر چه ضعیف سند است لکن منجبر به عمل مشهور است.

    2. مرحوم استاد خویی طبق مبنای خود عمل اصحاب را منجبر ضعف حدیث نمی‌داند چنان که اعراض مشهور را نیز موجب مردود شدن حدیث نمی‌داند طبق نظر ایشان مدار در تحقق استبراء جلال عرف است. زیرا موضوع نجاست، بول و روث حیوان جلّال است و اگر موضوع که وصف جلل باشد رفع شود لا محاله حکم نجاست هم رفع خواهد شد چنان که اگر مولی بگوید: اکرم العلماء در اینجا وجوب اکرام روی موضوع عالم رفته است حال اگر فرضا وصف علم به جهت آلزایمر از فرد زائل شود طبعا حکم هم منتفی خواهد شد زیرا موضوع نسبت به حکم به منزله علت و معلول است. در ما نحن فیه هم چون موضوع نجاست حیوان جلال است،با انتفاء وصف جلل از حیوان عند العرف حکم نجاست بول و روث حیوان هم منتفی خواهد شد.

    3. مرحوم صاحب جواهر مدار در تحقق استبراء حیوان جلال را مقدار زمانی دانسته که در روایات ذکر شده است مگر این که علم به بقاء وصف جلل بعد از مدت تعیین شده در روایات داشته باشیم که در این صورت نمی‌توان به روایات رجوع کرد بنابراین طبق نظر ایشان تنها در صورتی که ندانیم استبراء به چند روز حاصل می‌شود تحدیدی که در روایات ذکر شده معتبر است ولی اگر علم داشته به عدم تحقق آن در زمان تعیین شده در روایات باشیم ، دیگر به این روایات نمی‌توان رجوع نمود. «لانصراف نصوص التقدير الى ما هو المعتاد من زوال الاسم بذلك، لا ما علم بقاء وصف الجلل فيه.»

قال ره فی الجواهر: بقي شي‌ء: و هو أنه قد يظهر من غير واحد أن ما له تقدير معتبر شرعا يعود إلى الحل و إن بقي على وصف اسم الجلل، لإطلاق الدليل. لكن قد يناقش بانصرافه إلى ما هو المعتاد من زوال الاسم بذلك و لا أقل من أن يكون به محل شك لا ما علم بقاء وصف الجلل فيه حتى يكون مستثنى حينئذ من حكم الجلال لا موضوعه و إن كان هو محتملا، إلا أن الأظهر خلافه و اللّٰه العالم.[2]

مناقشه مرحوم حکیم در کلام صاحب جواهر

این که مرحوم صاحب جواهر مدار را در تحقق استبراء زمان تعیین شده در روایات ذکر نموده مگر در صورت علم به خلاف ،کلام ایشان از دو حال خارج نیست:

الف: اگر مراد ایشان آن است که روایاتِ تقدیر تنها حجت در مقام شک است مثل اصول عملیه که مورد آنها شک و تحیّر است و حکم ظاهری را بیان می‌کند. معلوم است که حکم ظاهری با علم به خلاف حجت نیست. این کلام با ظاهر روایات سازگار نیست که اماریت و طریقیت الی الواقع دارند ضمن این که لازمه این کلام آن است که حکم به طهارت بول و روث حیوان عند العلم بانتفاء وصف جلل کنیم ولو قبل از زمان تعیین شده در روایات.و حال آن که ایشان این امر را نپذیرفته و اکثر الامرین را ملاک دانسته‌اند.

توضیح ذلک: صاحب جواهر معتقد است که اگر علم به بقاء وصف جلل بعد از تحدید مزبور در روایات پیدا کنیم باید تا آن زمان صبر کنیم و نمی‌توان به روایات تحدید رجوع کرد اگر اینطور باشد که با وجود علم به خلاف، تحدید مزبور اعتباری نداشته باشد چنانچه قبل از تحدید مزبور علم به حصول استبراء حاصل شود می‌توان حکم به طهارت بول و روث حیوان نمود «لازمُهُ الحكم بالحل مع العلم بانتفاء وصف الجلل و لو قبل حصول المقدار» و حال آن که ایشان این بخش دوم را نپذیرفته است.

ب: و اما اگر مراد ایشان آن است که روایاتِ تقدیر در مقام بیان حکم واقعی هستند طبق این بیان دیگر نمی‌توان گفت این

روایات منصرف از موردی است که علم به بقاء وصف جلل حاصل شده باشد تا از آن نتیجه گرفت که اگر علم به بقاء وصف جلل حاصل شود این مقدار ملاک نیست «و إن أراد أنه شرط في الحل واقعاً فالانصراف إلى صورة عدم حصول العلم ببقاء الجلل ممنوع.»

ان قلت: در فرض شک در حصول استبراء در زمان تعیین شده در روایات، استصحاب بقاء نجاست بول و روث حیوان جاری می‌شود زیرا روث و بول این حیوان که قبلا متصف به وصف جلل بود نجس بود الان شک داریم که استبراء حاصل شده یا خیر، استصحاب بقاء نجاست بول و روث حیوان جاری می‌شود.

قلت: مرحوم حکیم در جواب از این اشکال می‌فرماید: استصحاب در جایی جاری می‌شود که موضوع ما تغییر نکرده باشد حتی اگر موضوع مشکوک هم باشد باز استصحاب در حکم جاری نمی‌شود مثلا اگر موضوع وجوب اکرام عالم باشد و علم از فرد زائل شود یا از اصل شک در بقاء وصف علم در فرد کنیم، استصحاب وجوب اکرام جاری نمی‌شود استصحاب حکم تنها در جایی جاری می‌شود که موضوع متیقناً باقی باشد و در فرض تبدل موضوع یا شک در بقاء موضوع، استصحاب جاری نمی‌شود.

طبق این بیان استصحاب بقاء نجاست بول و روث حیوان بعد از تحدید مزبور جاری نمی‌شود زیرا نجاست منوط به بقاء عنوان جلل است و چون بعد از تحدید مزبور موضوع تغییر کرده و استبراء حیوان طبق اماره حاصل شده استصحاب جاری نمی‌شود لأن الاصل حیث لا دلیل له. این روایات اگر چه ضعیف السند است لکن منجبر به عمل اصحاب است «و عن غير واحد الاتفاق عليه بل عن الخلاف و الغنية الإجماع عليه» مرحوم استاد خویی مناقشه‌ای در کلام مرحوم حکیم نموده که مناقشه ایشان و نظریه‌ای را که مطرح نموده‌اند ان شاء الله در جلسه بعد به عرض خواهد رسید.[3]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo