درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفیشاهرودی
1402/09/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طهارت/ مطهّر یازدهم، استبراء حيوان جلّال/ ملاک در تحقق عنوان جلّال/ ملاک در استبراء حيوان جلّال/ بررسی حکم صور مختلف شک در تحقق عرفی عنوان جلل
قال السیده ره فی العروه: الحادي عشر «من المطهرات» استبراء الحيوان الجلّال فإنّه مطهّر لبوله و روثه،
در باب 28 از ابواب اطعمه و اشربه محرمه روایاتی وارد شده و در این روایات کیفیت استبراء حیوان جلّال از حیث زمان ذکر شده است البته اختلاف مختصری از نظر تحدید زمان استبراء نسبت به برخی از حیوانات وجود دارد به این صورت که در مرغ سه روز، در مرغابی پنج روز، در گوسفند در بعض روایات هفت روز و در بعض دیگر ده روز، در گاو بیست روز و در بعض روایات سی روز و در رفع جلل از شتر جلّال چهل روز ذکر شده است.
برخی از فقها در حصول استبراء حیوان جلّال مدار را تحدید مذکور در این روایات ذکر نمودهاند چه عنوان رفع جلل قبل از این زمان عرفا حاصل شده باشد چه بعد از این زمان حاصل شود
در مقابل برخی دیگر از فقها به جهت ضعف سندی یا اختلاف دلالی این روایات از مفاد آن اعراض کرده و در تحقق استبراء حیوان جلّال، مدار را عرف قرار دادهاند و با انتفاء وصف جلل از حیوان جلّال عند العرف حکم به رفع جلل نمودهاند.
مرحوم صاحب جواهر در تحقق استبراء، مدار را مقدار زمانی دانسته که در روایات ذکر شده است مگر این که علم به بقاء وصف جلل بعد از تحدید مزبور در روایات داشته باشیم که در این صورت نمیتوان به روایات رجوع کرد و این قول را به مشهور فقها اسناد داده است اما در مورد استبراء حیوانات حلال گوشتی که در روایات تحدیدی برای آن ذکر نشده مثل آهو یا کبوتر، معتقد است که مرجع زوال عرفی عنوان جلل است. طبق این بیان تنها در صورتی که ندانیم استبراء به چند روز حاصل میشود مرجع تحدید مذکور در روایات است ولی اگر علم داشته باشیم به عدم تحقق آن در زمان تعیین شده در روایات، مدار زمانی که است رفع جلل عرفا حاصل شود. «لانصراف نصوص التقدير الى ما هو المعتاد من زوال الاسم بذلك، لا ما علم بقاء وصف الجلل فيه.»
مناقشه مرحوم حکیم در کلام صاحب جواهر
مرحوم صاحب جواهر مدار در تحقق استبراء را زمان تعیین شده در روایات ذکر نموده است کلام ایشان از دو حال خارج نیست:
الف: اگر مراد ایشان آن است که روایاتِ تقدیر تنها حجت در مقام شک است مثل اصول عملیه که مورد آنها شک و تحیّر است و حکم ظاهری را بیان میکند. در ما نحن فیه با علم به خلاف، یعنی علم به عدم تحقق آن در زمان تعیین شده در روایات، قهراً تحدید مزبور حجت نیست و مدار زمانی است که رفع جلل عرفا حاصل شود. لکن این کلام با ظاهر روایات سازگار نیست که اماریت و طریقیت الی الواقع دارند ضمن این که لازمه این کلام آن است که حکم به طهارت بول و روث حیوان جلّال عند العلم بانتفاء وصف جلل کنیم ولو قبل از تحدید مزبور در روایات و هو خلاف الظاهر.
توضیح ذلک: اگر با وجود علم به بقاء وصف جلل در مدت تعیین شده در روایات، تحدید مذکور در روایات اعتباری نداشته باشد و مدار زمانی باشد که عرفا رفع جلل حاصل شده است. چنانچه علم به حصول استبراء قبل از تحدید مزبور هم حاصل شود باید حکم به طهارت بول و روث حیوان نمود «لازمُهُ الحكم بالحل مع العلم بانتفاء وصف الجلل و لو قبل حصول المقدار» و حال آن که ایشان این بخش دوم را نپذیرفته است.
ب: و اما اگر مراد ایشان آن است که روایاتِ تقدیر در مقام بیان حکم واقعی تعبدی محض هستند «نه حکم ظاهری در ظرف شک» طبق این بیان مرجع تحدید مذکور در روایات است ولو این که علم به بقاء وصف جلل حاصل شده باشد «و ان كان شرطا واقعيا للحلية فلا معنى لدعوى انصرافها إلى صورة عدم حصول العلم ببقاء الجلل، فإنه لابد من تحقق العدد و زوال العنوان بعده»
دفاع مرحوم استاد خویی از صاحب جواهر
این که مرحوم صاحب جواهر مدار در تحقق استبراء حیوان جلّال را تحدید مذکور در روایات ذکر نموده مگر زمانی که علم به بقاء وصف جلل بعد از تحدید مزبور حاصل شود مراد ایشان آن است که تحدید مزبور اماره بر زوال عنوان جلل عند الشک برای غالبِ مردمی است که آگاهی به زمان زوال وصف جلل ندارند از این جهت که ائمه دین عالم به حقائق عالم بودهاند مدتی را برای رفع جلل قرار دادهاند که عادتا در این مدت رفع جلل میشود از این جهت میتوان گفت کلام مرحوم صاحب جواهر متحد با قول کسانی است که اکثرالامرین را شرط دانستهاند. بنابراین روایات وظیفه عامه مردم جاهل به واقعیت رفع جلل را بیان نموده است چه آن که اغلب مردم علم به رفع جلل به حسب واقع ندارند ولی اگر فرض شود که هنوز وصف جلل در حیوان باقی است طبعاً مدار بر واقع رفع الجلل خواهد بود نه تحدید مزبور در روایات.
نظر مرحوم استاد خویی در مساله[1]
ایشان طبق مبنای خود که عمل اصحاب را منجبر ضعف سندی حدیث نمیدانند روایات تحدید را به جهت ضعف سندی نپذیرفته و مدار در تحقق وصف جلل و نیز رفع جلل را «حدوثا و بقاءاً» تشخیص عرف دانستهاند به این صورت که اگر موضوع جلل حاصل شود نجاست بول و روث و حرمت گوشت حیوان هم ثابت خواهد شد و اگر وصف جلل رفع شود لا محاله حکم نجاست بول و روث حیوان هم رفع خواهد شد چرا که موضوع نسبت به حکم به منزله علت و معلول است. بنابراین مرجع در تحقق عنوان جلل و رفع آن عرف است حال اگر شک در صدق عرفی جلل کردیم و تردید داشتیم که آیا عنوان جلل و رفع آن عند العرف مثلا به 5 روز حاصل میشود یا به ده روز در فرض شک تاره منشا شک ما شبهه مفهومیه است و اخری شبهه مصداقیه.
حکم مساله در فرض شک در تحقق عرفی عنوان جلل
1. اگر منشا شک ما در تحقق عنوان جلل شبهه مفهومیه باشد و ندانیم که مثلا وصف جلل در گوسفند عرفا به 5 روز حاصل میشود یا به 10 روز، در تخصیص زائد مرجع عموم روایاتی است که حکم به طهارت بول و روث حیوانات حلال گوشت نموده است و در تخصیص زائد به قدرمتیقن از آن اکتفا میکنیم که مدت 10 روز خوردن عذره انسان باشد و در فرض شک در حصول جلل در 5 روز مرجع عموم عام است.
چنان که گفتیم اگر مفهوم فاسق معلوم نباشد که آیا اعم از مرتکب کبیره و صغیره است یا خصوص مرتکب کبیره، در فرض شک میتوان به عموم عام «اکرم کل عالم» تمسّک نمود و به قدرمیتقن از تخصیص که مرتکب کبیره باشد اکتفا نمود بنابراین در فرض شک در مفهوم حیوان جلّال میتوان به قدر متیقن از تخصیص اکتفا نمود.
2. و اما اگر منشا شک ما در تحقق عنوان جلل شبهه مصداقیه است مثل این که نمیدانیم این حیوان آیا دو روز تغذّی به عذره انسان کرده یا سه روز، بعد از این که میدانیم مثلا وصف جلل در حیوان خاص عرفا با سه روز خوردن عذره حاصل میشود در این فرض نمیتوان به عموم عام تمسک نمود زیرا تمسک به عام در شبهه مصداقیه مخصص صحیح نیست لکن میتوان طبق استصحاب عدم ازلی و حتی عدم نعتی حکم به عدم تحقق وصف جلل در حیوان خارجی نمود و بعد از جریان استصحاب، حیوان مشکوک داخل در عموماتی است که حکم به طهارت بول و روث حیوانات حلال گوشت و حلیت لحم آنها نموده است به این صورت که میگوییم: این حیوان سابقا متصف به وصف جلل نبود الآن شک داریم در اتصاف به این وصف استصحاب عدم حصول جلل را در حیوان جاری میکنیم.
استصحاب عدم ازلی هم طبق مبنای مرحوم سیدنالاستاد جاری میشود زیرا این حیوان قبل از تولد متصف به وصف جلل نبود از باب سالبه به انتفاء موضوع. بعد از تولد و بعد از تغذی چند روز از عذره انسان، شک داریم که متصف به وصف جلل شده یا خیر استصحاب عدم اتصاف به وصف جلل را جاری میکنیم.
بنابراین یک جزء که حیوان بودن باشد بالوجدان ثابت است جزء دیگر آن که عدم اتصاف به جلل باشد با استصحاب عدم ازلی عدم اتصاف حیوان به وصف جلل ثابت میشود. بلکه میتوان گفت: همین حیوان خاص که نمیدانیم دو روز عذره خورده تا جلّال شده باشد یا سه روز عذره خورده تا جلال نشده باشد، میگوییم: قطعاً این حیوان خاصِ موجود در روز اول جلال نشده بود ولی نسبت به این که بعدا جلال شده یا خیر شک داریم، استصحاب عدم حصول وصف جلل در حیوان موجود جاری را به نحو عدم نعتی جاری میکنیم و اما حکم شک در رفع جلل در جلسه بعد ان شاء الله به عرض خواهد رسید.