درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفیشاهرودی
1402/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: میزان در تحقق عنوان جلّال و تحقق استبراء جلّال/ مطهّر دوازدهم سنگ استنجاء/ مطهّر سيزدهم خروج خون ذبيحه/ مطهّر پانزدهم تیمم بدل از غسل میت
قال السیده ره فی العروه: الحادي عشر «من المطهرات» استبراء الحيوان الجلّال فإنّه مطهّر لبوله و روثه،
بحث ما در مدار تحقق استبراء حیوان جلّال بود قبل از ورود به بحث برخی از روایات باب را که مرحوم صاحب وسائل در باب 28 از ابواب اطعمه و اشربه محرمه در جلد 24 وسائل الشیعه طبع آل البیت ذکر نموده به عرض میرسد:
1. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِالسَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين الدَّجَاجَةُ الْجلّالةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُقَيَّدَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ الْجلّالةُ بِخَمْسَةِ أَيَّامٍ وَ الشَّاةُ الْجلّالةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَقَرَةُ الْجلّالةُ عِشْرِينَ يَوْماً وَ النَّاقَةُ الْجلّالةُ أَرْبَعِينَ يَوْماً.[1]
بررسی سند: مرحوم شیخ طوسی در عدّه روات غیر امامی را که اصحاب امامیه به روایات آنان عمل نمودهاند ذکر نموده که از جمله آنها سکونی است. نوفلی هم در سلسله سند تفسیر علی بن ابراهیم قرار گرفته که مرحوم استاد خویی توثیق عام نموده است طبق آنچه مرحوم قمی در مقدمه تفسیر خود فرموده که آنچه در این کتاب ذکر نمودهام از مشایخ ثقات نقل نمودهام. استاد خویی اگر چه از توثیقات عامّه کامل الزیارات برگشتند ولی نسبت به روات مذکور در تفسیر علی بن ابراهیم قمی توثیق عام را پذیرفتهاند. با این بیان روایت سکونی طبق مبنای ایشان موثق است. تعجب است که مرحوم استاد همه روایات باب را محکوم به ضعاف نموده است.
2. وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَالنَّاقَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا وَ لَا يُشْرَبُ لَبَنُهَا حَتَّى تُغَذَّى أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ الْبَقَرَةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا وَ لَا يُشْرَبُ لَبَنُهَا حَتَّى تُغَذَّى ثَلَاثِينَ يَوْماً وَ الشَّاةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا وَ لَا يُشْرَبُ لَبَنُهَا حَتَّى تُغَذَّى عَشَرَةَ أَيَّامٍ وَ الْبَطَّةُ الْجَلَّالَةُ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا حَتَّى تُرَبَّى خَمْسَةَ أَيَّامٍ وَ الدَّجَاجَةُ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ.[2]
نکته: در استبراء بقره در روایت قبل بیست روز و در این روایت سی روز ذکر شده است.
بررسی سند: اشکالی که در سند این روایت وجود دارد فقط سهل بن زیاد است. نقل شده که احمد بن محمد بن عیسی سهل بن زیاد و مرحوم برقی را به جهت نقل از ضعفاء از قم خارج نمود احمد بن محمد بن عیسی مرد جلیل القدری بوده و ضمنا حاکم شهر مقدس قم بوده است. نسبت به وثاقت سهل بن زیاد إختلاف است مرحوم نجاشی، وی را تضعیف نموده در مقابل مرحوم شیخ طوسی در یکی از کتب رجالی خود سهل را تضعیف و در دیگری توثیق نموده است. مرحوم استاد خویی معتقد است که توثیق مرحوم شیخ طوسی، نسبت به سهل، سهو القلم از ایشان بوده است و بر فرضی که سهو القلم نباشد، بیان مرحوم شیخ در مورد سهل تعارض دارد در نتیجه نمیتوان به توثیق ایشان استناد نمود از طرفی تضعیف نجاشی سر جای خود باقی است. ضمن این که فضل بن شاذان هم سهل را تضعیف نموده است. ولی با این حال چون مرحوم کلینی در کافی روایات زیادی را از ایشان نقل نموده با توجه به آنچه مرحوم کلینی از توثیق عام ذکر نموده رد این روایت قدری مشکل است.
3. وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ بَسَّامٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي الْإِبِلِ الْجَلَّالَةِ قَالَ لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا وَ لَا تُرْكَبُ أَرْبَعِينَ يَوْماً.[3]
بررسی سند: حمید بن زیاد و سماعه و احمد بن حسن میثمی و ابان بن عثمان همگی توثیق شدهاند ولی بسام صیرفی مجهول است.
مدار در تحقق استبراء حیوان جلّال به بیان استاد اشرفی
این روایات در نزد قدما کاملا موجّه بوده و برخی هم ادعای اجماع بر تحدید مذکور در این روایات نمودهاند با این حال مرحوم استاد خویی چون عمل اصحاب را موجب جبر ضعف روایت نمیداند طبق این نظریه عمل مشهور نمیتواند منجبر ضعف سندی این روایات باشد. ولی به نظر ما نمیتوان به سادگی رفع ید از روایاتی نمود که قدماء بر طبق آن فتوی دادهاند با توجه به این که آنان اقرب به عصر ائمه بوده و اصول اربعمأه در اختیار آنان بوده است.
قدما گاهی روایتی را نقل میکردند با این که ضعیف السند بود از این جهت که مضمون آن روایت را در کتب معتبر یا با سند معتبر دیگری دیده بودند اتفاقا به مناسبتی آیت الله وحید خراسانی به منزل ما آمدند و همین مساله را طرح نمودم که مرحوم کلینی با این که توثیق عامه از روایات کافی داشته که آثار صادقین را نقل نموده است چطور گاهی از ضعاف نقل حدیث نموده است. ایشان هم همین جهت را بیان نمودند که این روایات در نظر آنان معتبر بوده است حال یا در سند معتبر دیگری دیده بودند یا یقین به صدور روایت داشتهاند لکن در هنگام نقل تنها به یکی از اسناد اکتفا نمودهاند.
ضمن این که اگر مدار در تحقق استبراء را عرف قرار دهیم این امر حواله به امر مجهول است چطور عرف میتواند تشخیص دهد که رفع جلل به چه مقدار از زمان حاصل میشود. اما در روایات مقدار آن کاملا بیان شده است. آنچه در روایات آمده بعید است که تعبد محض باشد. ائمه با علم لا یزالی که داشتند این روایات را به عنوان اماره بر استبراء حیوان جلال ذکر نمودهاند. بنابراین مرجع در استبراء حیوان جلال تحدید مزبور در روایات است مگر این که در مورد خاصی علم پیدا کنیم که در این مدت استبراء حاصل نشده است که در این صورت نمیتوان به تحدید مزبور رجوع کرد زیرا امارات با علم به خلاف حجت نیستند البته علم به خلاف هم خیلی بعید است که اتفاق بیفتد.
اما این که عنوان جلل به چه زمان حاصل میشود در این جهت متاسفانه روایتی ذکر نشده است لکن با توجه به این که در علم روز ثابت شده که در هر چهل روز تمام سلولهای بدن انسان تغییر پیدا میکند بعید نیست که روایاتی که در تحدید استبراء حیوان ذکر شده ناظر به تغییر سلولهای بدن حیوان باشد اگر اینطور باشد نسبت به تحقق عنوان جلل هم همان تحدید زمان استبراء کافی در حصول وصف جلل خواهد بود با توجه به این که سلولها موثر از غذایی هستند که حیوان از آن تغذی میکند. بنابراین اگر سلولهای حیوان جلال با تحدید معین شده در روایات تغییر پیدا کند و موجب شود که حیوان به حالت اول برگردد بعید نیست که همین مقدار زمان بتواند در تحقق جلل دخیل باشد.
قال السیده ره فی العروه: الثاني عشر «من المطهرات» حجر الاستنجاء على التفصيل الآتي.
ترجمه: دوازدهم از مطهرات سنگ استنجاء است به تفصيلى كه خواهد آمد.
قال السیده ره فی العروه: الثالث عشر«من المطهرات» خروج الدم من الذبيحة بالمقدار المتعارف فإنه مطهر لما بقي منه في الجوف.
ترجمه: سيزدهم از مطهرات خروج خون ذبيحه به مقدار متعارف است كه موجب طهارت خون باقىمانده در بدن حیوان میشود.
توضیح ذلک: یکی دیگر از مطهرات خروج خون ذبیحه است که موجب طهارت خون باقیمانده در بدن حیوان بعد از ذبح میشود. گوشت خریداری شده از بازار مسلمین اگر قدری خون در آن دیده شود همه فقها متفقند که آن خون محکوم به طهارت است. از این جهت مرحوم سید خروج دم از ذبيحه را به عنوان یکی از مطهرات مطرح نموده است البته اگر دم ذبیحه به مقدار متعارف خارج نشود خون باقیمانده نجس خواهد بود همچنان که خونی که در هنگام ذبح از بدن حیوان روی زمین میریزد نجس است ولی اگر خون به مقدار متعارف خارج شود خون متخلف در بدن حیوان محکوم به طهارت است.
بیان مرحوم استاد خویی در مساله
در مباحث قبل گذشت که طبق نظر مرحوم استاد خویی خون و عذره و بول داخل بدن مادامی که از بدن خارج نشده باشد محکوم به طهارت است. اثری که بر طهارت باطن مترتب میشود آن است که اگر آلات تنقیه با غائط ملاقات کند و اثر نجاست در آن نباشد و همچنین اگر سوزن داخل بدن شود و با خون ملاقات کند و اثری از خون در آن نباشد ملاقی محکوم به طهارت است. بنابراین این که مرحوم سید خروج دم از ذبیحه را به عنوان یکی از مطهرات ذکر نموده به نظر مرحوم استاد خویی صحیح نیست زیرا خروج خون ذبیحه موجب طهارت خون متخلف در بدن حیوان نمیشود و با ذبح رفع نجاست نمیشود زیرا خون داخل بدن محکوم به طهارت است. آری میتوان گفت که ذبح موجب خروج خون متعارف و دفع نجاست میشود به این معنی که اگر خون بدن حیوان به مقدار متعارف از بدن حیوان حین الذبح خارج شود این امر مانع نجاست خون متخلف میشود نه این که خون داخل بدن نجس بوده و نجاست آن بواسطه ذبح و خروج متعارف خون ذبیحه رفع شده و موجب طهارت خون داخل بدن حیوان میشود زیرا خون داخل بدن از اول طاهر بوده ولی شرط بقاء طهارت آن است که در هنگام ذبح به مقدار متعارف خون از بدن حیوان خارج شود. مثل آیه تطهیر ﴿يُرِيدُ اللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾[4] که خداوند وجود مبارک اهل بیت را از هر گونه رجس و پلیدی طاهر نموده و هر گونه رجسی را از آنان دفع نموده است طبق روایاتی که فرمود: «لم تنجسهم الجاهلية بأنجاسها» که از آن استفاده میشود که ائمهاز اول طاهر بودهاند.نه اینکه آن بزرگواران ابتدا دارای رجس بودهاند و خداوند رجس را از آنان برداشته است.
قال السیده ره فی العروه: الخامس عشر تيمم الميت بدلا عن الأغسال عند فقد الماء فإنه مطهر لبدنه على الأقوى.
یکی دیگر از مطهرات تیمم بدل از غسل میت است. این امر مسلم است که میت بعد از اغسال ثلاثه بدنش طاهر میشود و ملاقات بدن فرد با آن موجب نجاست بدن و غسل مسّ میت نمیشود. آری قبل از غسل میت اگر بدن فرد با میت ملاقات کند محکوم به نجاست است و غسل مس میت بر او واجب خواهد بود.
سوال این است که اگر میت بواسطه عذر یا بیماری خاصی مثل ابله یا جراحت سخت در بدن و یا سوختگی شدید در بدن امکان غسل دادن او با آب نباشد یا به جهت فقدان آب یا جهات دیگری او را تیمم بدل از غسل دهند آیا همچنان که با تیمم طهارت از حدث مرگ حاصل میشود طهارت خبثیه هم حاصل میشود تا اگر کسی دستش ملاقات به بدن آن میت کرد تطهیر آن لازم نباشد چنانکه که با غَسل بالماء طهارت حدثیه و خبثیه هر دو حاصل میشود یا خیر طهارت خبثیه باتیمم حاصل نمیشود؟
سابقا که بیماری آبله شایع بود میت را غسل نمیدادند و به جهت این که آبله بیماری واگیردار بود تنها میت را تیمم میدادند حال یا به جهت مسری بودن بیماری یا به جهت این که ممکن بود بواسطه ریختن آب، آبلهها بترکند و خون از بدن میت جاری شود و مانع غسل او شود. نقل شده که دو دختر در مسجدالحرام از حضرت امیر با اسامی محترمانه سوگند یاد میکردند: «لا بحق قاتل الکفره و لا بحق من رد علیه الشمس...» مردی آنان را در حال گفتگو دید که اوصاف و فضائل آن حضرت را به نیکی یاد میکنند و با تعجب از آن دو پرسید ماجرای شما چیست؟ آنان در جواب گفتند: ما بواسطه بیماری آبله چشمانمان کور شده بود روزی امیرمومنان علی به خانه ما آمد و در هر دو نفر ما با عنایت آن حضرت شفا یافتیم.
در روایات وارد شده که مردی جنب شده بود و با وجود سرمای شدید اطرافیان او را غسل دادند و این امر موجب مردن او شد. وقتی رسول الله مطلع شدند فرمودند: «قَتَلُوهُ! قَاتَلَهُمُ اللهُ ألَّا يَمَّمُوهُ؟ ألَا سَألُوا»
مساله معرکه الآراء واقع شده است. مرحوم سید میفرماید: اقوی آن است که طهارت خبثیه هم حاصل میشود: «فإنه مطهر لبدنه على الأقوى» برخی در مقام استدلال گفتهاند: طبق اطلاق ادله تیمم که فرمود: «التراب یکفی عشر سنین» یا فرمود: «جَعَلَ لَهُ الْأَرْضَ مَسْجِداً وَ طَهُوراً» تیمم هم رافع حدث است و هم رافع خبث چنان که اغسال ثلاثه میت رافع حدث و خبث است. هذا اولاً، ثانیا نجاست میت ناشی از حدث موت است حال اگر حدث موت بواسطه تیمم رفع شود لا محاله نجاست بدن میت هم رفع خواهد شد زیرا با رفع ملزوم رفع لازم هم حاصل خواهد شد.
مناقشه مرحوم سیدنا الاستاد الخویی
آنچه مسلّم است این است که تیمم رفع حدث از میت میکند و اما رفع خبث معلوم نیست و ممکن است مثل انسان زندهای باشد که جنب شده و غسل جنابت تنها رفع حدث از او میکند نه رفع خبث، تمسک به روایات تیمم هم صحیح نیست زیرا این روایات در این جهت اطلاق ندارند. اما این که گفته شده نجاست میت ناشی از حدث موت است و اگر حدث موت با تیمم رفع شود لا محاله نجاست بدن میت هم رفع خواهد شد این کلام هم صحیح نیست زیرا بین این دو ملازمهای نیست و معلوم نیست که نجاست بدن میت به جهت حدث موت باشد تا با رفع نجاست حدثیه بواسطه تیمم نجاست خبثیه هم رفع شود.