< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ بررسی صور مختلف شك در صحّت تطهير/ بررسی شک در وجود عین نجاست در متنجس‌

المسألة الثالثه: إذا شكّ بعد التطهير و علمه بالطهارة في أنّه هل أزال العين[1] أم لا،[2] أو أنّه طهّره على الوجه الشرعيّ أم لا[3] يبني على الطهارة[4] إلّا أن يرى فيه عين النجاسة، و لو رأى فيه نجاسة و شكّ في أنّها هي السابقة أو اخرى طارئة، بنى على[5] أنّها طارئة.

مرحوم سید در مساله سوم سه صورت را تصور نموده است:

     صورت اول: اگر بعد از شستن متنجس شك كند كه آيا در هنگام شستن ازاله عين نجاست از متنجس شده است يا خیر؟

     صورت دوم: اگر بعد از شستن متنجس شک کند که آیا به طریق شرعي لباس خود را تطهير كرده است يا خیر؟

     صورت سوم: اگر بعد از تطهیر لباس، نجاستی را در لباس خود ببیند و شک کند که آیا این همان نجاست سابق است یا نجاست جدیدی است که بعد از غَسل عارض شده است؟مرحوم سید در هر سه صورت حكم به طهارت مغسول نموده است.

مرحوم استاد خویی در صورت اول حکم به بقاء نجاست نموده و معتقد است که قاعده فراغ و اصاله الصحه در آن جاری نمی‌شود زیرا مورد دو قاعده مزبور در جایی است که اصل عمل اتیان شده و شک در تحقق شرائط آن داشته باشیم. در صورت اول چون شک در زوال عین نجاست بازگشتش به شک در اصل تحقق طهارت است نمی‌توان به مقتضای قاعده فراغ و اصاله الصحه حکم به طهارت لباس مشکوک نمود لکن در مثال دوم که اصل عمل اتیان شده و شک در صحت عمل داریم مانعی از جریان اصاله الصحه و قاعده فراغ نیست. بحث از این دو صورت در جلسه قبل مفصّلاً گذشت و اما بررسی صورت سوم:

صورت سوم: اگر فرد بعد از تطهیر، نجاستى را در لباس خود ببيند و شك كند كه آيا این نجاست همان نجاست سابق است که تطهیر نشده یا نجاست جدیدی است، در این صورت بناء می‌گذارد بر این که نجاست جدیدی است. ثمره آن این است که اگر فرد بعد از تطهیر لباس در آن نماز خوانده باشد چنانچه بگوییم نجاست جدید است نماز او محکوم به صحت است و الا فلا.»

حکم به صحت در این صورت هم منوط به صحت جریان قاعده فراغ و اصاله الصحه است.مرحوم استاد خویی همان اشکال صورت اول را در این صورت هم جاری دانسته و می‌فرماید: اصاله الصحه در فعل غیر و قاعده فراغ در جایی جاری می‌شود که اصل عمل اتیان شده و شک در تحقق شرائط آن داشته باشیم. با این بیان در این صورت هم که شك دارد که این نجاست آیا همان نجاست سابق است یا نجاست جدیدی است، قاعده فراغ و اصاله الصحه جاری نمی‌شود زیرا در این صورت در حقیقت شک در زوال عین نجاست دارد که بازگشتش به شک در اصل تحقق طهارت است لذا قاعده فراغ جاری نمی‌شود و به مقتضای استصحاب بقاء نجاست، لباس محکوم به نجاست است. استاد اشرفی در کلام محقق خویی مناقشه‌ نموده‌اند که در جلسه بعد ذکر شده است.

المسألة الرابعه: إذا علم بنجاسة شي‌ء و شكّ في أنّ لها عيناً أم لا، له أن يبني[6] على عدم العين، فلا يلزم الغسل[7] بمقدار يعلم بزوال العين على تقدير وجودها و إن كان أحوط.[8]

اگر علم به نجاست چيزى داشته باشد و شك کند که آیا علاوه بر تنجس آن، عين نجاست هم در آن وجود دارد یا خیر؟ در این فرض مى‌تواند بنا را بر نداشتن عين نجاست بگذارد. بنابراین در هنگام تطهیر لازم نيست آنقدر بشويد تا علم به زوال عين نجاست پيدا كند، اگر چه احوط است.

مرحوم سید در فرض مساله بناء را بر عدم وجود عین گذاشته است مستند این قول احدالامرین است: اول: استصحاب عدم وجود عین نجاست به این معنی که اگر شک کردیم که آیا لزوجت یا شدّت جسم نجس در متنجس وجود دارد یا خیر، مقتضای استصحاب عدم وجود لزوجت یا شدّت جسم نجس در متنجس است. دوم: قیام سیره بر طهارت.

بررسی استصحاب عدم وجود عین نجاست

استصحاب در مساله جاری نمی‌شود زیرا آنچه در تطهیر متنجس معتبر است غَسل و شستن آن است از طرفی استصحاب عدم وجود عین نجاست در متنجس ثابت نمی‌کند که غَسل شرعی محقق شده است مگر بنابر حجیت اصل مثبت چرا که تحقق غَسل و وصول آب به اصلِ جسمِ نجس از لوازم عقلی نبود عین نجاست است طبعا نمی‌توان با استصحاب عدم وجود عین نجاست ثابت کرد که غَسل شرعی محقق شده است بلکه مقتضای استصحاب حکم به بقاء نجاست در متنجس است مگر زمانی که علم به طهارت با زوال عین نجاست حاصل شود.

بررسی سیره در مساله

اما ادعای این که سیره متشرعه قائم شده بر عدم اعتناء نسبت به احتمال وجود مانع و احتمال وجود عین نجاست در بدن یا لباس هنگام غَسل متنجس و هنگام وضو و غسل، مرحوم استاد خویی معتقد است که چنین سیره‌ای در ما نحن فیه ثابت نیست و اگر هم در عمل می‌بینیم که متشرعه اعتنا نمی‌کنند به احتمال وجود مانع عدم اعتناء یا مستند به غفلت است یا فرد خارجا اطمینان به عدم وجود مانع و عدم وجود عین نجاست در بدن خود دارد. این غیر موردی است که شیئی سابقاً نجس بوده و الآن در مقام تطهیر آن هستیم و باید یقین به طهارت حاصل شود . «ثانيا: لو سلم ذلك كانت مختصة بموردها المذكور، و لا نسلم ثبوتها في الطهارة الخبثية مطلقا فتحصل: ان الأظهر لزوم الغسل بمقدار يعلم بزوال العين على تقدير وجودها، و لا يكتفى بالأقل.الوسواسى يرجع الى المتعارف‌.»

المسألة الخامسه: الوسواسي يرجع في التطهير إلى المتعارف ‌و لا يلزم أن يحصل له العلم بزوال النجاسة‌

ترجمه: فرد وسواسى در کیفیت تطهير متنجس باید رجوع كند به متعارف مردم بدین معنی که بببیند متعارف مردم تا چه مقدار متنجس را می‌شویند، به همان مقدار اکتفا کند و لازم نيست كه علم وجدانى به زوال نجاست حاصل كند.

متاسفانه افراد وسواسی آنقدر در هنگام تطهیر خود را معطل می‌کنند که گاه نمازشان قضاء می‌شود با این که از اول وقت بیدار بوده و به جهت تکرار زیاد در وضو یا غسل یا نمازشان قضاء می‌شود و یا در آخر وقت می‌خوانند. گاه به جهت تکرار زیاد عمل مبتلی به فوت برخی واجبات می‌شوند منشأ آن القائتات نفسانی و شیطانی است که در صحيحة عبد اللّه بن سنان هم وارد شده که فرمود: ﴿أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ﴾

خاطره: شخصی برای بنده نقل می‌کرد که زن من تمام لوازم برقی حتی تلفن خانه را هم آب می‌کشد و بدین جهت لوازم خانه اکثراً خراب است قبل از ورود به خانه من را مجبور می‌کند که اول باید لباسم را تعویض کنم بعد وارد خانه شوم. روزی بچه ای را دیدم که از نوابق روزگار بود مثل ابوعلی سینا که بیرون خانه در حال سرما و بارش باران به اجبار مادرش ایستاده تا لباسهایش را عوض کند و بعد وارد خانه شود مبتلی به وسواس زندگی را بر خود و دیگران سخت کرده و طبق روایات با تکرار کارهای وسواسی خود اطاعت از شیطان می‌کند.

در مورد وسواسی گفته‌اند باید در کیفیت شستن و مقدار شستشو به متعارف مردم نظر کند و ببیند که مردم در تطهیر متنجس چه مقدار آب می‌ریزند و چه مقدار وقت خود را صرف می‌کنند حال اگر بعد از این مقدار به جهت وسواس شک در زوال نجاست و تطهیر متنجس پیدا کرد نباید به شک خود اعتنا کند. استصحاب بقاء نجاست هم درباره او جاری نمی‌شود زیرا ادله استصحاب «لا تنقض اليقين بالشك» منصرف به شک متعارف است و شامل شک وسواسی نمی‌شود و فرد وسواسی می‌تواند به قاعده طهارت رجوع نماید.

صحيحة عبد اللّه بن سنان: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (رَجُلًا مُبْتَلًى بِالْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ وَ قُلْتُ هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَيُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ فَقُلْتُ لَهُ وَ كَيْفَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ فَقَالَ سَلْهُ هَذَا الَّذِي يَأْتِيهِ مِنْ أَيِّ شَيْ‌ءٍ هُوَ فَإِنَّهُ يَقُولُ لَكَ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ.[9]


[1] الامام الخميني: مع احتمال كونه بصدد الإزالة حين التطهير‌.
[2] و كان حين التطهّر عالماً بها و بصدد إزالتها بالغسل. (البروجردي).
[3] الگلپايگاني: هذا إذا كان لاحتمال الغفلة مع كونه بانياً على التطهير، فلو كانت صورة العمل محفوظة و مع ذلك شكّ في الإزالة أو التطهير فالأقوى بقاء النجاسة، و كذا لو لم يكن بانياً على التطهير‌.
[4] الخوئي: إذا كان الشكّ في زوال العين فالأقرب أنّه لا يبني على الطهارة، و منه يظهر الحال فيما إذا شكّ في كون النجاسة سابقة أو طارئة‌.
[5] الامام الخميني: لا بمعنى جريان آثار الطارئة لو فرض لها أثر، بل بمعنى البناء على زوال الاولى لكن مع الاحتمال المتقدّم‌.
[6] الگلپايگاني: مشكل، فلا يُترك الاحتياط‌.
[7] الخوئي: بل يلزم ذلك على الأظهر‌مكارم الشيرازي: بل يلزم عليه ذلك‌.
[8] الامام الخميني: بل الأقوى‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo