< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی شاهرودی

1402/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ احکام تخلی/ وجوب حفظ عورتین از نگاه ناظر محترم؛ حرمت نظر به عورت دیگران

 

فصل في أحكام التخلّي؛ المسألة الاولی: يجب في حال التخلّي بل في سائر الأحوال ستر العورة عن الناظر المحترم[1] سواء كان من المحارم أم لا، رجلًا كان أو امرأة، حتّى عن المجنون[2] و الطفل المميّز[3] كما أنّه يحرم على الناظر أيضاً النظر إلى عورة الغير و لو كان مجنوناً أو طفلًا مميّزاً. و العورة في الرجل: القبل و البيضتان و الدبر[4] و في المرأة: القبل و الدبر[5] و اللازم ستر لون البشرة دون الحجم[6] و إن كان الأحوط ستره أيضاً؛ و أمّا الشبح و هو ما يترائى عند كون الساتر رقيقاً، فستره لازم، و في الحقيقة يرجع إلى ستر اللون.[7]

ترجمه: این فصل در احكام تخلّى است. مسأله اول: در حال تخلّى بلكه در ساير احوال، پوشاندن عورتین از ناظر محترم واجب است چه محرم باشد چه غير محرم؛ مرد باشد يا زن. چنانکه بر فرد حرام است نگاه کردن به عورت دیگران حتی عورت مجنون و بچه مميز. مراد از عورت مرد قبل و دبر و بيضتان است و در زن، قبل و دبر است. آنچه لازم است پوشانيدن ظاهر پوست عورتین است نه حجم آن اگر چه ستر حجم نيز موافق با احتیاط است. شبح عورتین که در حال نازك بودنِ لباس سایه‌ای از آن در زیر لباس ديده مى‌شود پوشاندن آن نیز لازم است و در حقيقت ستر آن ستر لون است.

بحث ما در لزوم پوشاندن عورتین در مرحله اول و حرمت نظر کردن به عورت دیگران در مرحله دوم است. آنچه از مورخین نقل شده و نیز نقاشی‌هایی که از انسانهای اولیه به دست ما رسیده و از مورخین نقل شده؛ نشان دهنده این واقعیت است که انسانهای اولیه لخت و بدون لباس و گاه با پوشش‌های نامناسب زندگی می‌کردند. میزان پوشش در امت‌های گذشته متفاوت بوده است پوشش انسانهایی که در عصر حضرت موسی و نیز حضرت عیسی یا نزدیک به عصر پیامبر اکرم زندگی می‌کردند معلوم نیست تا چه مقدار بوده است؛ فرصتی هم نشد که کیفیت پوشش در زمان عهدین را به طور کامل بررسی کنم تا پیشینه موضوع روشن شود لکن طبق نقاشی‌هایی که از مردم آن زمان اعم از شخصیت‌های علمی و مذهبی و سیاسی به دست ما رسیده معلوم می‌شود که آنان نسبت به پوشاندن عورتین خود از نظر دیگران؛ کمال مراقبت را داشته‌اند.

اما عرب‌های قبل از ظهور اسلام نوعا در ستر عورتین خیلی اهمیت نمی‌دادند شواهد متعددى از قرآن حاكى از این نكته است كه قبل از اسلام؛ زنان براى حضور در اجتماع از پوشش‌های مناسب و مطلوبى برخوردار نبودند. به همین دلیل همسران پیامبر از متابعت آن الگوها منع شدند﴿وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَى﴾ لکن بعد از ظهور اسلام زنان و مردان تقید بیشتری در پوشش پیدا کردند گزارش‌هاى تاریخى حاكى از آن است كه مسلمانان بعد از نزول آیات پوشش، رویه متفاوتى را پیش گرفتند و با شنیدن این آیات به ضرورت ایجاد تغییرات و دگرگونى در چگونگى پوشش خصوصا در زنان پى بردند. به همین جهت بعد از نزول این آیات، زنان با پوشش‌هاى متفاوتى در اجتماع حاضر مى‌شدند.

مرحوم طبرى در تفسیر خود آورده که بعد از نزول آیه شریفه ﴿ولیضربنّ بخمرهنّ...﴾ زنان ضخیم‌ترین پوشش‌هاى پشمین خود را برش داده و سر و گردن خود را با آن می‌پوشاندند. «شققن اكثف مروطهن فاختمرن به» در قرآن کریم پوشش زن در برابر نامحرم چهار چیز ذکر شده است: 1. (درع) پیراهن 2. (خمار) روسرى 3. (جلباب) پوششى وسیع‌تر از روسرى كه بر روى سینه مى انداختد 4. (ازار) چادر.

مساله را در دو مرحله بررسی می‌کنیم: مرحله اول در وجوب پوشاندن عورتین از ناظر محترم. مرحله دوم: در حرمت نظر به عورت دیگران اعم از زن و مرد و محارم «غیر از زوجین» و حتی مجانین و بچه ممیز.

بررسی مرحله اول: وجوب پوشاندن عورتین از ناظر محترم

بحث ما اگر چه در احکام و آداب تخلی است که نباید مثلا رو به قبله یا پشت به قبله باشد و در هنگام تخلی باید عورتین خود را از نظر دیگران مخفی بدارد ولی به مناسبت؛ بحث از حکم مطلق پوشاندن عورت می‌کنیم چنان که مرحوم سید می‌فرماید: «في حال التخلّي بل في سائر الأحوال» مرحوم سید در مرحله اول بحث از وجوب پوشاندن عورتین از ناظر محترم نموده و می‌فرماید: پوشاندن عورت از دیگران واجب است چه محرم باشد چه غير محرم؛ مرد باشد يا زن. اما ادله‌ای که دلالت دارد بر وجوب پوشاندن عورتین از ناظر محترم فی الجمله در درجه اول آیه شریفه ذیل و سپس روایات است:

    1. ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذٰلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ﴾[8] اگر چه حفظ فرج به أنحاء مختلف صورت می‌گیرد مثل حفظ از زنا و مساحقه و حفظ از نظر دیگران... لکن در مرسله صدوق آیه شریفه تفسیر شده بر لزوم حفظ عورت از نظر کردن دیگران. در این روایت آمده است که در آیات شریفه قرآن هر کجا صحبت از حفظ فرج شده مراد حفظ از زنا بوده است الا این آیه که مراد خصوص حفظ عورت از نگاه دیگران است.

    2. سُئِلَ الصَّادِقُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصٰارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذٰلِكَ أَزْكىٰ لَهُمْ» فَقَالَ كُلُّ مَا كَانَ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنْ ذِكْرِ حِفْظِ الْفَرْجِ فَهُوَ مِنَ الزِّنَا إِلَّا فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فَإِنَّهُ لِلْحِفْظِ مِنْ أَنْ يُنْظَرَ إِلَيْهِ.[9]

ترجمه: از امام صادق سوال شد که مراد خداوند از حفظ فرج در آیه شریفه چیست که می‌فرماید: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصٰارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ...﴾ حضرت فرمود: تمامى مواردى كه در قرآن حکم به حفظ فرج يا عورت شده؛ منظور خوددارى از زنا است جز در این آيه که مربوط به حفظ عورت از نظر دیگران است.

طبق تفسیری که در روایت مزبور شده آیه شریفه فی الجمله دلالت دارد بر وجوب حفظ عورت از نگاه دیگران اما این که دایره آن تا چه مقدار است و مراد از منظور الیه و ناظر چه کسی است و چه شرائطی دارد بحث آن ان شاء الله بعدا خواهد آمد.[10]

و اما روایات دیگری که در این جهت وارد شده است:

    3. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا يَنْظُرِ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَةِ أَخِيهِ.[11]

    4. وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ كٰانَ يُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا بِمِئْزَرٍ.[12]

وجوب ستر عورت به دلالت التزامی دلالت دارد بر این که نگاه کردن به عورت دیگران هم حرام است لذا این روایات دلالت بر حرمت نظر کردن به عورت دیگران نیز دارد و نیازی به بحث از مرحله دوم و اثبات حرمت نظر کردن به عورت دیگران نیست.

    5. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي‌عَبْدِ اللَّهِ شَيْ‌ءٌ يَقُولُهُ النَّاسُ «عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ» من هو المراد من هذا؟ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ يَذْهَبُونَ إِنَّمَا عُنِيَ عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ أَنْ يَزِلَّ زَلَّةً

أَوْ يَتَكَلَّمَ بِشَيْ‌ءٍ يُعَابُ عَلَيْهِ فَيَحْفَظَ عَلَيْهِ لِيُعَيِّرَهُ بِهِ يَوْماً مَا.[13]

ترجمه: راوی از امام پرسید مراد از حرمت عورت مومن بر مومن چیست؟ امام فرمود: منظور آن نيست كه مردم گمان می‌کنند، منظور از حرمت عورت آن است كه فرد دنبال کشف لغزشها و عیوب برادر مومن خود باشد و عیوب او را پی‌جویی کند تا روزی آن را در نزد دیگران افشا كند.

    6. الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ؟ قَالَ لَيْسَ أَنْ يَنْكَشِفَ فَيَرَى مِنْهُ شَيْئاً إِنَّمَا هُوَ أَنْ يَزْرِيَ عَلَيْهِ أَوْ يَعِيبَهُ.[14]

    7. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ؛ فَقَالَ نَعَمْ. قُلْتُ أَعْنِي سُفْلَيْهِ؟ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا هُوَ إِذَاعَةُ سِرِّهِ.[15]

در سه روایت اخیر اگر چه کلمه عورت در عبارت «عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ» تفسیر شده به لزوم حفظ عیوب مومن و حرمت اضاعه و فاش کردن عیوب مومن؛ لکن در برخی از روایات مثل روایت ذیل عورت تفسیر شده به حفظ عورت از نظر دیگران. بنابراین به هر دو معنی تفسیر شده و مانعی هم نیست که روایاتی را که به نحو مطلق حکم به ستر عورت نموده حمل بر معنای مطلق آن کنیم که به اطلاق شامل حفظ عورت از نظر دیگران هم می‌شود.

    8. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ جَمِيعاً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبِي وَ جَدِّي وَ عَمِّي حَمَّاماً بِالْمَدِينَةِ فَإِذَا رَجُلٌ فِي بَيْتِ الْمَسْلَخِ فَقَالَ لَنَا مِمَّنِ الْقَوْمُ فَقُلْنَا مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ فَقَالَ وَ أَيُّ الْعِرَاقِ؟ قُلْنَا كُوفِيُّونَ فَقَالَ مَرْحَباً بِكُمْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ أَنْتُمُ الشِّعَارُ دُونَ الدِّثَارِ ثُمَّ قَالَ مَا يَمْنَعُكُمْ مِنَ الْأُزُرِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ.[16]

ترجمه: راوی می‌گوید: من و پدرم و جدّم و عمويم در مدينه وارد حمّامى شديم در قسمت رخت كن آن با مردی «برخی گفته‌اند مراد از آن مرد امام سجاد بوده است» روبرو شديم. حضرت به ‌ما فرمود: از كدام طايفه‌ايد؟ گفتيم از مردم عراق. حضرت پرسيد از كدام ناحيه عراق؟ جواب داديم كوفى هستيم. فرمود: آفرین بر شما أهل كوفه شما محرم ما هستيد مثل لباس زيرين، نه لباس بالا پوش. «يعنى شما رازدار اسرار ما هستید یا از خواص شيعيان ما هستيد» سپس فرمود: چه مانعى داشت اگر هنگام حضور در حمام؛ لنگ بر بدن می‌بستید! همانا رسول خدا فرمود: ديدن عورت مؤمن بر مؤمن حرام است.

در این روایت امام سجاد حکم به پوشاندن بدن از نظر دیگران نموده سپس این امر را استناد به فرمایش رسول الله دادند که فرمود: «عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ.»

برخی از بزرگان احتمال داده‌اند که پوشاندن عورت و نظر کردن به عورت دیگران مکروه باشد از این جهت که در برخی از روایات تعبیر به «کره» شده است مثل روایت ذیل:

صحیحه ابن أبي يعفور: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَ يَتَجَرَّدُ الرَّجُلُ عِنْدَ صَبِّ الْمَاءِ تُرَى عَوْرَتُهُ أَوْ يُصَبُّ عَلَيْهِ الْمَاءُ أَوْ يَرَى هُوَ عَوْرَةَ النَّاسِ؟ قَالَ كَانَ أَبِي يَكْرَهُ ذَلِكَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ.[17]

بیان مرحوم محقق همدانی

مرحوم حاج آقا رضای همدانی از بعض متاخر المتاخرین این احتمال را نقل نموده که اگر اجماع قائم نشده بود بر حرمت نظر کردن به عورت دیگران؛ می‌توانستیم حکم به کراهت اصطلاحی «منع مع جواز الفعل» نظر کردن به عورت دیگران نماییم زیرا در برخی از روایات مثل روایت ذیل تعبیر به «کره» شده است.[18]

جواب استاد اشرفی

قبلا گذشت که تعبیر به «کَرِهَ» در برخی از روایات نمی‌تواند قرینه حمل بر کراهت اصطلاحی باشد مگر این که قرینه دیگری بر عدم لزوم وجود داشته باشد زیرا کلمه «کَرِهَ» اولاً: در روایات به معنای کراهتِ اصطلاحی عند المتشرعه «مرجوحیت مع جواز الفعل» استعمال نشده است بلکه در معنای عام آن یعنی مطلق مبغوضیت اعم از حرمت و کراهت استعمال شده است بنابراین روایاتی که در آن تعبیر به کره شده نمی‌تواند قرینه بر حمل روایات ناهیه بر کراهت اصطلاحی باشد بلکه روایات ناهیه که ظهور در حرمت دارد قرینه بر حمل این روایات بر حرمت است.

ثانیاً: نیازی به این توجیه هم نداریم که بگوییم «کَرِه» در روایات در معنای اعم از حرمت و کراهت استعمال شده است زیرا «کَرِه» در لغت به معنای مبغوضیّت عمل در مقابل محبوبیّت عمل است چنان که در أقرب الموارد آمده است: «كره الشي‌ء كرها و كرها و كراهة ضدّ أحبه، فهو كاره» طبق این بیان «کَرِه» در معنای کراهتِ اصطلاحی استعمال نشده که مصطلح در نزد فقهای متأخر است و در تقسیم احکام خمسه در فعل مرجوح مع جواز الترک؛ استعمال می‌شود زیرا در عصر ائمه کراهت در این معنا مصطلح نبوده است. مقتضای اطلاق لفظ کره در روایات مبغوضیت به معنای حرمت است مگر این که قرینه داشته باشیم که در معنای مرجوحیت فعل مع جواز الفعل استعمال شده است.

ثالثاً: نهایتاً در فرض شک، روایاتی که در آن تعبیر به «کَرِهَ» شده مجمل می‌شود و با فرض اجمال نمی‌تواند قرینه باشد بر حمل روایات ناهیه بر کراهتِ مصطلح. بنابراین حفظ کردن عورت از نگاه دیگران واجب است و اما این که تا چه مقدار لازم است بحث از آن؛ ان شاء الله تعالی خواهد آمد و الحمدلله.

 


[1] الحکیم:بإجماع علماء الإسلام، كما عن المعتبرو المنتهى و التحرير و جامع المقاصد، و روض الجنان وفي الجواهر ادعى الإجماع عليه محصلًا و منقولابل ضرورة الدين في الجملة.
[2] الحکیم: هذا يقتضيه إطلاق بعض النصوص. و الكلام فيه هو الكلام في سابقه.
[3] الحکیم: كل ذلك لإطلاق النبوي المتقدم في تحف العقول، و مرسل الصدوق. إلا أن في حجيتهما إشكالًا، لضعفهما، و إن كان يوافقهما إطلاق الفتوى، لعدم ثبوت جبرهما بمثل ذلك، ما لم يثبت الاعتماد عليهما، و هو غير ظاهر. لكن لا يبعد أن يكون الظاهر من الأصحاب التسالم على هذا الإطلاق. و لعل مثله كاف في الحكم بذلك، و لا سيما مع موافقته لارتكاز المتشرعة. فتأمل.
[4] كما هو المشهور، بل عن الخلاف و السرائر الإجماع عليه. و يشهد له‌مرسل الواسطي.
[5] الخوئي: بل ما بين السرّة و الركبة على الأحوط‌.
[6] فإنه منصرف الأدلة. و يشهد له ما‌في رواية المرافقي: «إن النورة سترة.
[7] لوقوع النظر على نفس البشرة و إن لم يتميز لونها. و بذلك يفترق الشبح عن الحجم، إذ فيه إنما يكون النظر إلى الحائل لا غير.
[8] نور/سوره24، آیه۳۰. در شأن نزول آیه 30 سوره نور « قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم ویحفظوا فروجهم...» مرحوم كلینى به سند خود از سعد اسكاف نقل مى كند كه امام باقر(علیه السلام)فرمود: جوانى از جماعت انصار در شهر مدینه با زنى روبه رو شد. در آن زمان زنان پوشش سر خود را پشت گوش هاى خود مى انداختند [در نتیجه، بنا گوش و گردن ایشان هویدا بود. ]وقتى زن از كنار وى گذشت جوان سر را به عقب برگرداند و هم چنان كه راه مى رفت وى را نظاره مى كرد و وارد كوچه اى شد و در حالى كه به پشت سر خود نگاه مى كرد به راه خود ادامه داد كه صورتش به استخوان یا تكه شیشه اى كه از دیوار بیرون زده بود برخورد كرد و شكست. وقتى آن زن از نظرش محو شد نگاه كرد و دید كه بدن و لباسش خونین شد. [به خود آمد] و گفت: به خدا سوگند خدمت رسول خدا مى رسم و او را از این مسئله خبر دار مى كنم. پس خدمت رسول خدا شرفیاب شد. پیامبر از حال وى جویا شد و او جریان را به اطلاع آن جناب رساند. پس جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم ویحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم إنّ الله خبیرٌ بما یصنعون.21.
[10] عورت به آلت تناسلی مرد و زن « قُبُل و دُبُر» اطلاق می‌گردد. قُبُل در مرد عبارت است از آلت تناسلی و بیضتین؛ و در زن عبارت است از آلت تناسلی. و دُبُر در مرد و زن، به مَخرج مدفوع اطلاق می‌گردد.که پوشاندن آن از ناظر محترم واجب است. البته عورت زن هنگام نماز و در مواجهه با نامحرم تعریفی دیگر دارد که عبارت است از همه ‌اندام زن جز صورت و مچ دست و مچ پا تا سر انگشتان.
[18] فالرواية إما ظاهرة في الحرمة أو مجملة فلا يمكن جعلها قرينة على إرادة الكراهة المصطلح عليها في سائر الروايات. التنقيح، الطهارة3، ص: 354‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo