درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفیشاهرودی
1402/12/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طهارت/ احکام تخلی/ وجوب حفظ عورتین و حرمت نظر به عورت دیگران/ مراد از عورت چیست؟/ آیا پوشاندن حجم عورت واجب و نظر کردن به حجم عورت دیگری حرام است یا خیر؟
فصل في أحكام التخلّي؛ المسألة الاولی: يجب في حال التخلّي بل في سائر الأحوال ستر العورة عن الناظر المحترم سواء كان من المحارم أم لا، رجلًا كان أو امرأة، حتّى عن المجنون و الطفل المميّز كما أنّه يحرم على الناظر أيضاً النظر إلى عورة الغير و لو كان مجنوناً أو طفلًا مميّزاً.
ترجمه: در حال تخلّى بلكه در ساير احوال، پوشاندن عورتین از ناظر محترم واجب است چه محرم باشد چه غير محرم؛ مرد باشد يا زن. چنانکه بر فرد حرام است نگاه کردن به عورت دیگران حتی عورت مجنون و بچه مميز. مراد از عورت مرد قبل و دبر و بيضتان است و در زن، قبل و دبر است. آنچه لازم است پوشانيدن ظاهر پوست عورتین است نه حجم آن اگر چه ستر حجم نيز موافق با احتیاط است. شبح عورتین که در حال نازك بودنِ لباس سایهای از آن در زیر لباس ديده مىشود پوشاندن آن نیز لازم است و در حقيقت ستر آن ستر لون است.
بعد فراغ از احکام اوانی به حول و قوه الهی وارد بحث تخلی و احکام آن میشویم. مرحوم سید ماتن در مساله اول میفرماید: پوشاندن عورتین از ناظر محترم واجب است. انسان با حیوانات فرق دارد؛ حفظ عزت و شخصیت انسانی اقتضا دارد که فرد مومن عورت خود را از نظر دیگران بپوشاند و نیز از نظر کردن به بدترین عضو بدن دیگری که عورت باشد و از آن تعبیر به سفلتین شده خودداری نماید.
وجوب ستر عورت از ناظر محترم اجماعی است به هر دو قسم آن «اجماع محصل و منقول» کسی هم در این امر اشکال نکرده است قطع نظر از اجماع عمده دلیل بر وجوب ستر عورت آیه شریفه ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذٰلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ﴾[1] و روایاتی است که در این جهت وارد شده است در مرسله صدوق آیه شریفه تفسیر شده بر لزوم حفظ عورت از نظر دیگران. مفاد این روایت آن است که در آیات شریفه قرآن هر کجا صحبت از حفظ فرج شده مراد حفظ از زنا بوده است الا این آیه که مراد خصوص حفظ عورت از نگاه دیگران است «فَقَالَ كُلُّ مَا كَانَ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنْ ذِكْرِ حِفْظِ الْفَرْجِ فَهُوَ مِنَ الزِّنَا إِلَّا فِي هَذَا الْمَوْضِعِ فَإِنَّهُ لِلْحِفْظِ مِنْ أَنْ يُنْظَرَ إِلَيْهِ.»[2]
بیان مرحوم استاد خویی در مساله
آیه شریفه به اطلاق دلالت دارد بر وجوب حفظ عورت از هر نوع لذتی که طبع بشری اقتضاء دارد مثل زنا و لمس و نظر کردن و غیر ذلک از لذتهای متصور دیگر. برای اثبات وجوب حفظ عورت از نظر دیگران نیازی به مرسله صدوق نداریم که در تفسیر آیه شریفه وارد شده تا اشکال سندی به جهت ارسال در آن شود زیرا آیه شریفه به اطلاق هم شامل حفظ عورت میشود علاوه بر آیه مزبور روایات متعدد دیگری هم در مساله وارد شده است مثل روایت حریز که فرمود: «لَا يَنْظُرِ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَةِ أَخِيهِ»[3] و روایت رفاعه از رَسُول اللَّهِ که فرمود: «مَنْ كٰانَ يُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا بِمِئْزَرٍ.» [4] از این روایات وجوب ستر عورت و بالملازمه حرمت نظر کردن به عورت دیگران نیز ثابت میشود.
مفاد روایت رفاعه: در این روایت ستر عورت در حمام بوسیله لنگ از نشانههای ایمان یا لوازم ایمان شمرده شده است از این روایت وجوب ستر عورت استفاده میشود اما این که در این روایت حکم به پوشاندن عورت بواسطه مئزر در خصوص حمام شده است اولا حمام و ثانیا مئزر خصوصیت ندارد بلکه مراد وجوب حفظ عورت از ناظر محترم است یعنی کسی که ایمان به روز قیامت دارد باید عورت خود را از دیگران بپوشاند لکن حفظ عورت از نگاه خودِ فرد واجب نیست و سیره متشرعه قائم شده بر این که لازم نیست عورت خود را از نظر خود هم بپوشاند لذا مانعی نیست از کشف عورت و نظر کردن به عورت خود در بیت الخلاء و یا حمام هنگام نوره کشیدن در فرضی که ناظر محترمی در آن مکان نباشد پس این روایت تنها دلالت دارد بر لزوم پوشاندن عورت از دیگران نه پوشاندن از نظر خود؛ به قرینه صحیحه حلبی که دلالت دارد بر عدم لزوم پوشیدن ازار در فرض عدم وجود ناظر محترم. پس معلوم میشود روایت رفاعه هم که در آن حکم به لزوم پوشیدن ازار شده؛ مراد لزوم ستر عورت از دیگران است نه ستر عورت از نظر خود فرد ضمن این که ازار هم خصوصیت ندارد.
صحیحه حلبی: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَغْتَسِلُ بِغَيْرِ إِزَارٍ حَيْثُ لَا يَرَاهُ أَحَدٌ قَالَ لَا بَأْسَ.[5]
در برخی از روایات عبارت «عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ» تفسیر شده به لزوم حفظ عیوب مومن و حرمت اضاعه و فاش کردن عیوب مومن که امری معنوی است نه لزوم حفظ عورت از نظر کردن دیگران چنان که در روایت عبد الله بن سنان آمده است «سَأَلْتُهُ عَنْ عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ؛ فَقَالَ نَعَمْ. قُلْتُ أَعْنِي سُفْلَيْهِ؟ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا هُوَ إِذَاعَةُ سِرِّهِ.»[6] و نیز روایت زید شحام «فِي عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ؟ قَالَ لَيْسَ أَنْ يَنْكَشِفَ فَيَرَى مِنْهُ شَيْئاً إِنَّمَا هُوَ أَنْ يَزْرِيَ عَلَيْهِ أَوْ يَعِيبَهُ.»[7] سوال این است که آیا به استناد این دو روایت میتوان روایات مطلقهای که حکم به لزوم ستر عورت نموده حمل بر همین امر معنوی یعنی وجوب حفظ آبروی مومن نمود یا خیر؟
بیان استاد اشرفی
در جواب میگوییم: درست است که در برخی روایات حفظ عورت مومن تفسیر شده به لزوم پوشیدن عیوب مومن و حرمت اضاعه و فاش کردن عیوب مومن لکن در برخی از روایات مثل روایت حنان بن سدير لزوم حفظ عورت در کلام رسول الله که فرمود: «عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ» تفسیر شده به حفظ عورت از نظر دیگران. طبق این بیان مانعی نیست که روایاتی را که به نحو مطلق حکم به ستر عورت نموده حمل بر معنای مطلق آن نماییم که به اطلاق شامل حفظ عورت از نظر دیگران هم میشود.
روایت حنان بن سدير: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ جَمِيعاً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبِي وَ جَدِّي وَ عَمِّي حَمَّاماً بِالْمَدِينَةِ فَإِذَا رَجُلٌ فِي بَيْتِ الْمَسْلَخِ فَقَالَ لَنَا مِمَّنِ الْقَوْمُ فَقُلْنَا مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ فَقَالَ وَ أَيُّ الْعِرَاقِ؟ قُلْنَا كُوفِيُّونَ فَقَالَ مَرْحَباً بِكُمْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ أَنْتُمُ الشِّعَارُ دُونَ الدِّثَارِ ثُمَّ قَالَ مَا يَمْنَعُكُمْ مِنَ الْأُزُرِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ.[8]
تا به اینجا وجوب حفظ عورت از نظر دیگران و نیز بالملازمه حرمت نظر کردن به عورت دیگران فی الجمله ثابت شد مرحوم سید ماتن حکم مزبور را تعمیم داده و میفرماید: در وجوب حفظ عورت از نظر ناظر محترم ؛ فرقی نیست که ناظر مَحرم انسان باشد یا غير مَحرم «به استثنائ زوجین که از حرمت نظر استثناء شده است» و فرقی نیست بین مرد و زن حتی نگاه کردن به عورت مجنون و بچه مميز هم حرام است.
مستند این تعمیم روایات است که به اطلاق شامل همه موارد مزبور میشود به استثناء بچه غیر ممیز که سیره متشرعه قائم شده بر عدم لزوم ستر عورت از نظر صبی و عدم حرمت نگاه کردن به عورت صبی خصوصا بچه شیرخوار و قریب آن. اما این که بر صبی و مجنون واجب نیست پوشاندن عورت از این جهت که بلوغ و عقل شرط تکلیف است و صبی و مجنون تکلیفی ندارند لکن نسبت به مجنون که از او رفع تکلیف شده این امر موجب نمیشود که بگوییم بر دیگران نظر کردن به عورت مجنون جائز است زیرا بین این دو امر ملازمهای نیست. «و ذلك لأن الظاهر المنصرف إليه من الأدلة المتقدمة أن العورة إنما يجب سترها عن الناظر المدرك دون الناظر فاقد الشعور و الإدراك فان حاله حال الحيوان فكما لا يحرم الكشف عنده فكذلك الناظر غير الشاعر المدرك» آری بعید نیست بگوییم پوشاندن عورت مجنون بر ولی او لازم است تا مانع نظر دیگران به عورت او شود.
قال السید ره فی العروه: ... العورة في الرجل: القبل و البيضتان و الدبر[9] و في المرأة: القبل و الدبر[10]
مراد از عورت مرد قبل و دبر و بيضتان است و در زن، قبل و دبر است. قُبُل در مرد و زن عبارت است از آلت تناسلی و دُبُر در مرد و زن، به مَخرج مدفوع اطلاق میگردد پوشاندن عورت به این مقدار از ناظر محترم قطعا واجب است. با این حال از برخی روایات استفاده میشود که عورت معنای وسیع تری دارد و شامل ما بین ناف و زانو نیز میشود سوال این است که جمع بین روایاتی که امر به پوشاندن عورت یا فرج نموده که این دو مترادف یکدیگرند و عند العرف به قبل و دبر و بيضتان اطلاق میشوند و روایاتی که معنای عورت را توسعه داده و تفسیر به ما بین ناف و زانو نموده؛ چیست؟ اما روایات ثلاثهای که عورت را تفسیر به ما بین ناف و زانو نموده است:
1. وَ عَنْهُ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ قَالَ: إِذَا زَوَّجَ الرَّجُلُ أَمَتَهُ فَلَا يَنْظُرَنَّ إِلَى عَوْرَتِهَا. وَ الْعَوْرَةُ مَا بَيْنَ السُّرَّةِ وَ الرُّكْبَةِ.[11]
2. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ يَسَارٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ السَّدُوسِيِّ عَنْ بَشِيرٍ النَّبَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنِ الْحَمَّامِ فَقَالَ تُرِيدُ الْحَمَّامَ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَأَمَرَ بِإِسْخَانِ الْحَمَّامِ ثُمَّ دَخَلَ فَاتَّزَرَ بِإِزَارٍ وَ غَطَّى رُكْبَتَيْهِ وَ سُرَّتَهُ ثُمَّ أَمَرَ صَاحِبَ الْحَمَّامِ فَطَلَى مَا كَانَ خَارِجاً مِنَ الْإِزَارِ ثُمَّ قَالَ اخْرُجْ عَنِّي ثُمَّ طَلَى هُوَ مَا تَحْتَهُ بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ هَكَذَا فَافْعَلْ.[12]
3. وَ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: إِذَا تَعَرَّى الرَّجُلُ نَظَرَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ فَطَمِعَ فِيهِ فَاسْتَتِرُوا لَيْسَ لِلرَّجُلِ أَنْ يَكْشِفَ ثِيَابَهُ عَنْ فَخِذَيْهِ وَ يَجْلِسَ بَيْنَ قَوْمٍ.[13]
مرحوم استاد خویی هر سه روایت مزبور را از نظر سندی مخدوش دانسته است ضمن این که این روایات معارض است با روایات دیگری که آنها نیز از نظر سندی مخدوش هستند مثل:
1. مرسله صدوق: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ الْفَخِذُ لَيْسَ مِنَ الْعَوْرَةِ.[14]
2. مرسلة أبي يحيى الواسطي: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي قَالَ: الْعَوْرَةُ عَوْرَتَانِ الْقُبُلُ وَ الدُّبُرُ وَ الدُّبُرُ مَسْتُورٌ بِالْأَلْيَتَيْنِ فَإِذَا سَتَرْتَ الْقَضِيبَ وَ الْبَيْضَتَيْنِ فَقَدْ سَتَرْتَ الْعَوْرَةَ.[15]
3. مرسلة الكليني: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي قَالَ: الْعَوْرَةُ عَوْرَتَانِ الْقُبُلُ وَ الدُّبُرُ فَأَمَّا الدُّبُرُ مَسْتُورٌ بِالْأَلْيَتَيْنِ فَإِذَا سَتَرْتَ الْقَضِيبَ وَ الْبَيْضَتَيْنِ فَقَدْ سَتَرْتَ الْعَوْرَةَ وَ قَالَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى وَ أَمَّا الدُّبُرُ فَقَدْ سَتَرَتْهُ الْأَلْيَتَانِ وَ أَمَّا الْقُبُلُ فَاسْتُرْهُ بِيَدِكَ.[16]
بنابراین اولا قدر متیقن از لزوم ستر عورت و حرمت نظر به عورت همان موارد مزبور است. ثانیا در جمع بین این دو دسته روایات
میتوان روایاتی را که مفاد آن توسعه عورت است حمل بر استحباب پوشاندن مازاد بر مقدار واجب نمود یا حمل بر کراهت تکشف این مقدار زائد نمود جمعا بین الروایات.
قال السید ره فی العروه:... اللازم ستر لون البشرة دون الحجم[17] و إن كان الأحوط ستره أيضاً و أمّا الشبح و هو ما يترائى عند كون الساتر رقيقاً، فستره لازم، و في الحقيقة يرجع إلى ستر اللون.[18]
ترجمه: آنچه لازم است پوشانيدن ظاهر پوست عورتین است نه حجم آن. «طبق این بیان اگر کسی با نوره تمام عورتین خود را بپوشاند در این فرض ستر عورت لازم نیست» اگر چه ستر حجم نيز موافق با احتیاط است. اما شبح عورتین که در حال نازك بودن لباس سایهای از آن در زیر لباس ديده مىشود پوشاندن آن لازم است و در حقيقت ستر واجب ستر لون است یعنی وقوع نظر به ظاهر عورتین.
توضیح ذلک: آنچه بر فرد واجب است پوشاندن ظاهر عورت «عین عورتین» از ناظر محترم است و نیز دیدن عین عورتین بر دیگران حرام است «از این امر در کلام فقها تعبیر به لون بشره شده است» نه حجم عورتین زیرا آنچه واجب است تنها پوشاندن عین عورتین و آنچه حرام است نظر به عین عورتین است و اگر کسی نظر به حجم عورت دیگری کند در حالی که با پارچه یا لباسی پوشیده شده است صدق نمیکند بگوییم عورت دیگری را نگاه کرده و یا عورت خود را آشکار کرده است چنان که اگر گفته شود نظرت الی الجدار مراد نظر به خود دیوار است نه حجم دیوار در فرضی که حائلی بین دیوار و دید فرد وجود داشته باشد [19]