< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1402/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ احکام تخلی/ حکم تخلّى رو به قبله و پشت به قبله/ آیا مراد از ممنوعیت استقبال و استدبار به قبله در حال تخلی؛ مقادیم بدن است یا بول کردن و غائط کردن به سمت قبله؟

مسألة 14: يحرم في حال التخلّي استقبال القبلة و استدبارها[1] بمقاديم بدنه[2] و إن أمال عورته إلى غيرهما. و الأحوط ترك الاستقبال و الاستدبار بعورته فقط و إن لم يكن مقاديم بدنه إليهما...

ترجمه: در حال تخلّى رو به قبله و پشت به قبله كردن به جميع مقاديم بدن حرام است هر چند عورت خود را از آن سمت برگرداند. مراد از مقاديم بدن، جلوی بدن مثل سينه و شكم و زانوها‌ است. با این حال احوط آن است که عورت فرد هم رو به قبله و پشت به قبله نباشد هر چند مقاديم بدن منحرف از قبله باشد.

بحث ما منتهی شد به احکام تخلی یعنی احکامی که در حال خروج بول و غائط ذکر شده است. خدا را شاکریم تابع دینی هستیم که تمام جوانب زندگی بشر را در نظر گرفته و برای همه آنها احکام و آدابی ذکر نموده است حتی درباره تخلی هم دستوراتی داده که از نظر پزشگی و علم روز فوائد آن ثابت شده است مثل استحباب تکیه کردن بر پای چپ در حال تخلی که برای تخلیه راحت‌تر و کلیه‌ها مفید است. یکی از احکام تخلی؛ حرمت استقبال و استدبار الی‌القبله است در این جهت روایات متعددی ذکر شده که از نظر سندی و دلالی قابل برای مناقشه‌اند قبل از بررسی سندی و دلالی تیمناً به برخی از این روایات اشاره می‌شود:

    1. مرفوعه علی بن ابراهیم قمی: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ رَفَعَهُ قَالَ: خَرَجَ أَبُو حَنِيفَةَ مِنْ عِنْدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى قَائِمٌ وَ هُوَ غُلَامٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو حَنِيفَةَ يَا غُلَامُ أَيْنَ يَضَعُ الْغَرِيبُ بِبَلَدِكُمْ فَقَالَ اجْتَنِبْ أَفْنِيَةَ الْمَسَاجِدِ وَ شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ مَسَاقِطَ الثِّمَارِ وَ مَنَازِلَ النُّزَّالِ وَ لَا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ بِغَائِطٍ وَ لَا بَوْلٍ وَ ارْفَعْ ثَوْبَكَ وَ ضَعْ حَيْثُ شِئْتَ.[3]

ترجمه: روزی ابوحنیفه خدمت امام صادق رسید هنگام خروج از منزل؛ برخورد کرد به فرزند آن حضرت؛ موسی بن جعفر در حالی که آن حضرت هنوز خوردسال بودند. ابوحنیفه چون حضرت را دید پرسید: فرد غریب در شهر شما در کجا باید تخلی «قضاء حاجت» کند؟ حضرت بلافاصله پاسخ دادند: از قضاء حاجت در مقابل درب مساجد و نهرها و زیر درختان میوه و منزلگاه رهگذران و در حالتی که رو به قبله و پشت به قبله هستی پرهیز کن آنگاه لباست را بالا بکش هر جا خواستی تخلی کن!

آن حضرت با این که طفل خوردسالی بودند احکام تخلی را بیان فرمودند. ابوحنیفه تصور نمی‌کرد که مسأله‌ای به ظاهر پیش پا افتاده دارای آداب و شرایطی این چنین حساب شده و دقیق باشد!

بررسی سند و دلالت: این روایت از نظر دلالت تام است محل شاهد عبارت «لَا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ بِغَائِطٍ وَ لَا بَوْلٍ» است که در آن نهی از تخلی رو به قبله و پشت به قبله شده و نهی هم ظهور در حرمت دارد. ناقل این حدیث علی بن ابراهیم فرزند ابراهیم بن هاشم است. ایشان از کوفه به شهر مقدس قم شَدّ رِحال نمود. ابراهیم بن هاشم بسیاری از اصحاب ائمه یا صاحبان جوامع حدیث خصوصا مرحوم کلینی را درک نموده است. اشکالی که در سند این روایت و روایت بعدی وجود دارد مرفوعه بودن آن دو است از این جهت که روات قبل از خود را حذف نموده و مستقیم از خود امام روایت را نقل نموده‌اند.

    2. مرفوعه محمد بن یحیی: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ مَا حَدُّ الْغَائِطِ قَالَ لَا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ لَا تَسْتَدْبِرْهَا وَ لَا تَسْتَقْبِلِ الرِّيحَ وَ لَا تَسْتَدْبِرْهَا.[4]

    3. مرسله صدوق: قَالَ: وَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِعَنِ اسْتِقْبَالِ الْقِبْلَةِ بِبَوْلٍ أَوْ غَائِطٍ[5] .

    4. خبر عيسى بن عبد اللّه الهاشمي: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ إِذَا دَخَلْتَ الْمَخْرَجَ فَلَا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ لَا تَسْتَدْبِرْهَا وَ لَكِنْ شَرِّقُوا أَوْ غَرِّبُوا. [6]

این روایات از نظر دلالت تام هستند زیرا در آنها نهی از استدبار و استقبال الی القبله در حال تخلی شده است. نهی هم ظهور در حرمت دارد لکن از نظر سندی قابل برای مناقشه هستند.

طبق آنچه مرحوم آیت الله میرزا هاشم آملی ذکر نموده[7] مشهور فقها قائل به حرمت استقبال و استدبار الی القبله در حال تخلی شده‌اند و بلکه در کتاب خلاف و غنیه و سرائر ادعای اجماع بر حرمت شده است در بین قدماء تنها از مرحوم ابن جنید و در بین متاخرین از مرحوم مقدس اردبیلی و شاگردش مرحوم صاحب مدارک و از بین متاخری المتاخرین تنها از مرحوم کاشانی حکم به کراهت نقل شده و صحیحه اسماعیل بن بزیع هم به عنوان شاهد بر کراهت ذکر شده است:

    1. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا وَ فِي مَنْزِلِهِ كَنِيفٌ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ بَالَ حِذَاءَ الْقِبْلَةِ ثُمَّ ذَكَرَ فَانْحَرَفَ عَنْهَا إِجْلَالًا لِلْقِبْلَةِ وَ تَعْظِيماً لَهَا لَمْ يَقُمْ مِنْ مَقْعَدِهِ ذَلِكَ حَتَّى يُغْفَرَ لَهُ.[8]

رَوَاهُ الْبَرْقِيُّ فِي‌الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ‌بَهْرَامَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِمَنْ بَالَ حِذَاءَ الْقِبْلَةِ ثُمَّ ذَكَرَ مِثْلَهُ.[9]

خاطره: مرحوم مقدس اردبیلی در بین فقها معروف به قداست و پاکی است. ایشان زمانی که در نجف اشرف ساکن بودند در یکی از اتاق بالای صحن حرم مطهر امیرمومنان علی به مدت هشت سال حجره داشتند که اخیرا جلوی آن اتاق دیواری کشیده‌اند. معروف است که در این مدت هشت سال به جهت رعایت احترام و ادب در محضر آقا امیرمومنان علی هیچ وقت پای خود را در حجره دراز نکرد. نقل شده زمانی که وَبا شایع شده بود و مردمان بسیاری بدین جهت کشته می‌شدند؛ روزی ایشان وارد حرم مطهر امیرمومنان علی شد و در مقابل ضریح ایستاد و این جمله را به آن حضرت عرض کرد: «یا رحمة الله اسبقی غضب الله» بعد از توسل ایشان به آن حضرت بیماری وَبا به طور کلی از نجف اشرف مرتفع شد و از آن روز به بعد کسی مبتلا به این بیماری نشد.

شاگرد ایشان؛ مرحوم شیخ میر علام فيض‌الله تفريشي نقل می‌کند که شبي مقدس اردبیلی را ديدم كه از خانه بيرون می‌رود و متوجه روضه مقدسه اميرمومنان علي شد. من نيز دنبال ایشان ‌رفتم. چون نزديكِ حرم مطهر رسيد، درها خود به خود گشوده شد. ایشان در مقابل ضريح مطهر ايستاد و مشغول صحبت با آن حضرت شد. سپس بيرون آمد و متوجّه مسجد كوفه شد و داخل محراب مسجد شد و با شخصي سخن گفت و برگشت. در حال برگشت نزدیک نجف اتفاقا من سرفه‌ام گرفت. ایشان به عقب نگاهی کرد چون مرا ديد؛ پرسيد: تو از کجا همراه من بودي؟ گفتم: از آن وقت كه از خانه به درب حرم مطهر بيرون آمديد پيوسته همراه شما بودم. ایشان را سوگند دادم كه مرا خبر دهید از آنچه اتفاق افتاده است. ایشان فرمود: مسأله‌اي برای من نامعلوم بود لذا خدمت اميرمومنان علي رسیدم. آن حضرت فرمود: در حال حاضر امام زمان صاحب الامر‌ است، به مسجد كوفه برو و از آن حضرت سؤال كن. من به مسجد رفتم و آن مسأله را از آن حضرت پرسیدم و آن حضرت پاسخ دادند. چون اين واقعه را نقل فرمود، از من تعهد گرفت تا زمانی که زنده‌ هستم اين واقعه را برای احدی نقل نکن.[10]

در کنگره‌ای که برای بزرگداشت مرحوم مقدس اردبیلی تشکیل شده بود برای بنده یک دوره کامل کتاب مجمع الفائده و البرهان را فرستادند بنده بعد از مطالعه آن مقاله‌ای درباره دیدگاه‌های ایشان در فقه و اصول نوشتم و فرستادم. در کتاب مجمع البرهان دقت بسیار نمودم و دیدم این مرد بزرگ با این که معروف به پاکی و تقوی بوده است گاهاً در برخی مسائل به فقها اعتراض نموده که چرا این قدر در برخی احکام سخت گرفته‌اید چطور دختر نه ساله که تازه به سن بلوغ رسیده چنین احکامی بر او لازم باشد با این که دین اسلام دین سهله و سمحه است. ایشان حتی در نجاست خمر نیز تشکیک نموده با این که در نجاست آن بین فقها خلافی نیست. یکی از احکامی که در آن تشکیک نموده مساله ما نحن فیه است ایشان معتقد است که استدبار و استقبال الی القبله هنگام تخلی کراهت دارد نه حرمت. شاگرد ایشان مرحوم صاحب مدارک هم به تبع استاد حکم به کراهت نموده است. مرحوم مقدس اردبیلی یکی از پایه گذاران علم کلام است از این جهت بسیاری از احکام را به جهت این که مستند آن روایت ضعیف السند است رد نموده است.

ایشان صحیحه ابن بزیع را که در آن حضرت رضا فرمود: «مَنْ بَالَ حِذَاءَ الْقِبْلَةِ ثُمَّ ذَكَرَ فَانْحَرَفَ عَنْهَا إِجْلَالًا لِلْقِبْلَةِ وَ تَعْظِيماً لَهَا لَمْ يَقُمْ مِنْ مَقْعَدِهِ ذَلِكَ حَتَّى يُغْفَرَ لَهُ» به عنوان شاهد بر کراهت ذکر نموده است زیرا عبارت «حَتَّى يُغْفَرَ لَهُ» با استحباب سازگار است و اگر استقبال و استدبار الی القبله در حال تخلی حرام بود مناسب این بود که صریحاً نهی می‌شد.

و اما روایاتی که در آن صریحا نهی شده این روایات یا از نظر سندی مخدوش است و یا از نظر دلالی قابل برای مناقشه است از این جهت که مواردی که در حال تخلی مکروه است در ردیف استقبال و استدبار الی القبله ذکر شده است از این امر استفاده می‌شود که استقبال و استدبار الی القبله در حال تخلی کراهت دارد.

با این حال مشهور فقها به ضرس قاطع حکم به حرمت نموده‌اند و مرحوم شیخ طوسی در کتاب خلاف نفی خلاف نموده است البته اجماعاتی که در خلاف ذکر شده عمدتا اجماع محصل کاشف از قول معصوم نیست بلکه در مقابل سنی‌ها چنین اجماعاتی را ذکر نموده است مستند ایشان در نقل اجماع یا روایات بوده یا اصلی از اصول مسلم عند الشیخ.

با همه اشکالاتی که در سند یا دلالت این روایات ذکر شده با این حال در نزد فقها خصوصاً جمعی از قدماء گویا حرمت استدبار و استقبال الی قبله در حال تخلی امر مسلم بوده است بی‌اعتنایی به فتوای بزرگان از فقها در این جهت کار آسانی نیست به قول مرحوم شیخ انصاری در مکاسب: «رفع الید عن هذا الحدیث مشکل و مخالفه المشهور اشکل.»

به نظر بنده هم تبعا لسیدنا البروجردی ضعف این روایات منجبر به عمل اصحاب قدماء است از فتوای اصحاب کشف می‌شود که این روایات در نزد آنان خصوصا قدماء متقن و مسلم بوده که طبق آن فتوی داده‌اند.

اما روایاتی که در آن نهی از استدبار و استقبال الی القبله در حالی تخلی در کنار نهی از تخلی رو به شمس و به سمت باد شده است این امر هم نمی‌تواند قرینه بر حمل بر کراهت باشد زیرا نمونه‌های بسیاری داریم که برخی از مکروهات در ردیف محرمات یا برخی از مستحبات در ردیف واجبات ذکر شده است مثل این که فرمود: «اغتسل للجنابه و للجمعه» از باب ذکر مطلق موارد منهی عنه اعم از مکروه و حرام.

اما عبارات «حَتَّى يُغْفَرَ لَهُ» در روایت ابن بزیع که به عنوان معارض و به عنوان شاهد بر کراهت ذکر شده است این روایت هم قابل برای مناقشه است مرحوم شیخ حسین حلی می‌فرمود: این روایت قطعا دروغ است ولو این که استدبار و استقبال الی القبله کراهت داشته است زیرا ساختن محل تخلی به سمت قبله و استفاده از آن به طور دائم در غیر مورد اضطرار؛ با عصمت امام سازگار نیست بسیار بعید است که چنین محلی در خانه آن حضرت وجود داشته باشد. اگر هم روایت صحیح باشد نهایتا حمل می‌شود بر این که آن حضرت منزل را تازه خریداری کرده یا تازه به آنجا منتقل شده بودند و فرصت این که محل تخلی را تغییر دهند پیش نیامده است بنابراین این روایت را نمی‌توان دلیل بر کراهت دانست با توجه به این که اتفاق قریب به اجماع قدمای امامیه بر حرمت است.

بعد ذلک یقع الکلام در حقیقت استدبار و استقبال که آیا مراد از ممنوعیت مزبور؛ استقبال و استدبار جلوی بدن به سمت قبله است یا بول کردن و غائط کردن به سمت قبله. ثمره بین این دو قول آن است که اگر مقادیم بدن روی قبله باشد ولی بول کردن و غائط کردن به سمت قبله نباشد و فرد آلت خود را از قبله برگرداند طبق نظر اول فعل حرامی را مرتکب شده است دون الثانی.

مرحوم سید می‌فرماید: در حال تخلّى اگر جميع مقاديم بدن رو به قبله یا پشت به قبله باشد فعل حرامی را مرتکب شده است اگر چه عورت خود را از آن سمت برگرداند از این کلام استفاده می‌شود که ایشان مقادیم بدن را معتبر می‌داند در مقابل برخی از فقها که گفته‌اند آنچه حرام است بول کردن و غائط کردن به سمت قبله است و لازم نیست بدن را از قبله برگرداند.

در مراجعه‌ای که به روایات باب داشتم معلوم شد منشا اختلاف مزبور اختلاف در روایات است زیرا در روایات هم منع از هر دو قسم شده است از برخی روایات مثل عبارت: «لَا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ لَا تَسْتَدْبِرْهَا» استفاده می‌شود مقادیم بدن نباید رو به قبله باشد؛ از برخی روایات مثل عبارت: «لَا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ بِغَائِطٍ وَ لَا بَوْلٍ» استفاده می‌شود که بول کردن و غائط کردن نباید رو به قبله و پشت به قبله باشد.

مرحوم آیة الله میرزا هاشم آملی در جمع بین این دو دسته روایات می‌فرماید: ما نحن فیه مثل حد قصر است که دو دسته از روایات داریم در برخی از روایات مدار در وجوب قصر خفاء اذان ذکر شده «إِذَا خَفِيَ عَلَيْهِ الْأَذَانُ قَصَّرَ» در برخی دیگر از روایات مدار خفاء جدران ذکر شده است «إِذَا خَفِيَ عَلَيْهِ الْجدرانُ قَصَّرَ» در اینجا جزاء واحد و شرط متعدد است. این در حالی است که اگر به مقدار حدود ۵۰۰ متر مثلا از محل سکونت خود دور شود معمولا صدای اذان شنیده نمی‌شود ولی دیوارهای شهر دیده می‌شود سوال این است که میزان کدامیک از این دو است؟

مختار مرحوم نائینی این است که هر دو شرط باید جمع شود تا حکم جزا ثابت شود در مقابل مرحوم استاد خویی معتقد است که تحقق یکی از دو شرط کافی برای ثبوت حکم جزاء است در ما نحن فیه هم دو دسته از روایات داریم از برخی روایات حکم به حرمت مقادیم بدن الی القبله شده و در برخی روایات حکم به حرمت بول کردن و غائط کردن به سمت قبله شده است. مرحوم میرزا هاشم آملی می‌گوید: مقتضای اطلاق در روایات آن است که هر کدام از آن دو محقق شود حرام است و اجتناب از هر دو لازم است.


[1] كما هو المشهور، كما عن جماعة بل الظاهر من المذهب، كما عن السرائر بل هو إجماع، كما عن الخلاف و الغنية.
[2] كما هو المعروف. و يقتضيه ظاهر المرسل الثاني. و عن التنقيح أن المحرم الاستقبال بالفرج. و لعله مراد المشهور، إذ من البعيد التزامهم بعدم الحرمة لو مال بكتفيه عن القبلة إذا كان قد وجّه فرجه إليها. و لا يبعد أن يكون هو ظاهر النصوص المتقدمة، .
[7] مصباح الهدى في شرح العروة الوثقى، ج‌3، ص: 15‌.
[10] قصص العلماء، ص344 ـ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo