< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/03/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مستثنیات میته، أجزای مبانه صغیر فأرة المسك «مشکدان آهو».

بحث منتهی شد به حکم أجزای مبانه صغیر از بدن انسان مانند زگیل، آبله، جوش صورت و یا پوست لب که به راحتی و بدون درد یا همراه درد مختصر از بدن جدا می شود که آیا این اعضای صغیره ی متّصل به بدن در حکم، ملحق به میته است یا خیر طاهر بوده و حکم میته را ندارد؟ مرحوم شیخ انصاری ره و جمعی از فقها به إستناد إطلاق در صحیحه علی بن جعفر که فرمود «إِنْ لَمْ يَتَخَوَّفْ أَنْ يَسِيلَ الدَّمُ فَلَا بَأْسَ» قائل به طهارت این أجزای مبانه صغیر شده اند طبعاً همراه داشتن آن در نماز موجب بطلان نماز نمی شود چرا که إمام در صورت عدم جریان خون از بدن به طور مطلق حکم به جواز قطع آن عضو کوچک در حال نماز نمودند «و ترك الاستفصال عقيب السؤال يفيد العموم» این کلام به إطلاق شامل می شود حتی موردی را که دست فرد به جهت عرق کردن مرطوب شده باشد و اگر این اعضای کوچک حکم میته را در نجاست می داشت به طور مطلق حکم به جواز قطع آن در حال نماز نمی شد حال یا به جهت سرایت نجس به بدن در فرض مرطوب بودن دست، و یا به جهت همراه داشتن نجس چرا که همراه داشتن نجس در حال نماز نیز موجب بطلان نماز است بنابراین از این روایت به إطلاق إستفاده می شود که زگیل و امثال آن حکم میته را ندارد و محکوم به طهارت است.

إشکال صاحب حدائق ره به إستدلال مذکور: صحیحه علی بن جعفر در مقام بیان از این جهت نیست که جزء مبانه از انسان طاهر است یا نجس بلکه در مقام بیان این است که کندن زخم اگر موجب قطع نماز و عمل منافی نماز شود در این صورت موجب بطلان نماز است و اگر مستلزم فعل کثیر و عمل منافی نماز نشود منعی ندارد.

لکن مرحوم شیخ ره تمسّک به جمله اخیر روایت نموده و می فرماید کلام إمام که فرمودند «إِنْ لَمْ يَتَخَوَّفْ أَنْ يَسِيلَ الدَّمُ فَلَا بَأْسَ» مطلق است و به إطلاق شامل می شود حتی موردی را که دست فرد به جهت عرق کردن مرطوب شده و با این جزء کوچک ملاقات کرده باشد و اگر این عضو حکم میته را می داشت حضرت به طور مطلق حکم به جواز قطع آن جزء در حال نماز نمی نمودند.

بیان أستاد اشرفی: صحّت إستدلال به حدیث مذکور نهایتاً منوط به این است که آیا إمام از حیث طهارت و نجاست در مقام بیان بوده است تا تمسّک به روایت صحیح باشد یا این که إمام از این جهت در مقام بیان نبوده بلکه در مقام بیان فعل منافی با نماز بوده است که اگر چنین باشد نمی توان به این روایت در ما نحن فیه استشهاد کرد.

مسأله الثانیة: مسألة فأرة المسك المبانة من الحي طاهرة على الأقوى‌ و إن كان الأحوط الاجتناب عنها نعم لا إشكال في طهارة ما فيها من المسك و أما المبانة من الميت ففيها إشكال و كذا في مسكها نعم إذا أخذت من يد المسلم‌ يحكم بطهارتها و لو لم يعلم أنها

مبانة من الحي أو الميت‌.

ترجمه: نافه مُشك[1] [2] اگر از آهوى زنده جدا شود علی الاقوی طاهر است اگر چه احوط اجتناب از آن است اما مُشك داخل آن بلا ‌اشكال طاهر است و اما اگر نافه مشک از آهوى مرده جدا شود در حکم به طهارت آن و طهارت مشكی که در آن است اشكال است آری! مشكى كه از دست مسلم گرفته شده و معلوم نيست از حىّ تهیه شده يا از ميت، محکوم به طهارت است.

توضیح ذلک: بحث دیگر در رابطه با فارة المسک «نافه مُشك» است به معنای جلدی که در آن مشک عنبرین است و آن مایع معطّری است که داخل در جلدِ واقع در زیر شکم آهو قرار گرفته است این مایع که به رنگ قرمز است، کم کم در بدن حیوان خشک شده و معطّر می شود و معمولا برای امتحان مرغوبیت آن سوزنی را به همراه نخ، داخل در آن کرده و بیرون می آورند تا از بوی نخ میزان مرغوبیت آن معلوم شود فارة المسک گاه خود به خود و گاه بوسیله خاراندن حیوان از بدن او جدا می شود و گاهی بعد از مردن از حیوان برای إستفاده از عطر داخل آن از حیوان جدا می کنند.

مُشک داخل پوست بالاتفاق و بلا ریب طاهر است دلیل آن سیره مستمره متشرعه است که با آن معامله شیء طاهر را می کنند به این صورت که آن را خرید و فروش کرده و برای معطّر کردن خود از آن إستفاده می کنند و اما فأرة المسك یعنی جلدی که مشک در آن واقع شده است در آن جلد إختلاف است که آیا فأرة المسك که از أجزای ما تحله الحیوه است داخل در أجزای مبانه از حیوان در حال حیات است که حکم به نجاست آن شده است یا خیر داخل در این عنوان نیست بلکه به منزله ثمره حیوان و خارج از عنوان أجزای ملصق به بدن است از این جهت محکوم به طهارت است؟ در «فأرة المسك» سه صورت متصور است: صورت اول این که «فأرة المسك» از آهویی جدا شود که تذکیه شرعی بر آن واقع شده است صورت دوّم این که از آهوی زنده جدا شود و صورت سوّم این که از میته آهو که بدون ذبح شرعی مرده بعد از مردن جدا شود.

اما قسم اول که «فأرة المسك» از آهوی مذکّی جدا شود در طهارت این قسم شکی نیست زیرا آهو از حیوانات حلال گوشت است طبعا اگر تذکیه شرعی بر آن واقع شود تمام أجزای آن طاهر بوده و انتفاع از آن نیز جائز خواهد بود همچنان که پوست گوسفند طاهر بوده و انتفاع از آن بعد از تذکیه جائز خواهد بود.

اما قسم دوّم که «فأرة المسك» از آهوی زنده در حال حیات جدا شود در این صورت نیز مشهور قائل به طهارت آن شده اند و علامه ره در تذکره و شهید ثانی ره در ذکری حکم به طهارت آن را اجماعی دانسته اند چنان که صاحب جواهر ره می فرماید در حکم به طهارت فأرة المسك مبانه از حیوان در حال حیات، بین متقدمین و متاخرین از امامیّه مخالفی را نیافتم الا کاشف اللثام که به طور مطلق حکم به نجاست آن نموده است خواه از آهوی زنده جدا شود خواه از میته و تنها در صورتی که آهو تذکیه شده باشد حکم به طهارت آن نموده است.

أدلّه نجاست «فأرة المسك» در قسم دوّم:أدلّه ای که می توان برای قول به نجاست «فأرة المسك» به عنوان مستند کشف اللثام ره ذکر نمود عبارت است از:

1. «فأرة المسك» ملحق به أجزای مبانه حیوان در حال حیات است: فرض مسأله آن است که «فأرة المسك» در حال حیات از حیوان جدا شده است و قبلاً گذشت که الیات جدا شده از حیوان در حال حیات و یا أجزای جدا شده از حیوان در دام و هنگام شکار به إستناد روایات محکوم به نجاست است اگر چه از حیوان حلال گوشت مثل گوسفند و آهو جدا شود با این بیان «فأرة المسك» نیز محکوم به نجاست است.

جواب: این روایات منصرف از مثل فأرة المسكی است که به طبع اولیه در معرض جدا شدن از بدن حیوان است زیرا این عضو به منزله فضولات بدن حیوان است که از حیوان جدا می شود فلذا عضو ملصق مبانه از حی محسوب نمی شود تا روایات نجاست قطعه مبانه از حیوان شامل آن شود حتی برخی گفته اند این پوست در نظر عرف از أجزای آهو محسوب نمی شود بلکه به منزله ثمره ای است که از حیوان به راحتی و بدون درد جدا می شود اگر چه به حسب ظاهر متّصل به بدن حیوان است و مثل ثمره درخت است از این جهت روایاتی که حکم نموده به نجاست جزء مبانه از حیوان در حال حیات، شامل این جزء نمی شود. همچنین روایاتی که در آن حکم شده به نجاست أجزای ما تحله الحیوة این روایات نیز منصرف از این جزء است در نتیجه قیاس فأْرةُ المسْك با أجزای مبانه از حیوان در حال حیات قیاس مع الفارق است و نمی توان از این جهت حکم به نجاست آن نمود.

شاهد بر این مطلب آن است که اغلب مشک هایی که در بازار خرید و فروش می شود از فأرة المسكی است که از آهوی زنده قطع شده و به وسیله بادیه نشینان از بیابان ها جمع آوری شده است نه از آهوی مرده و قدر متیقن از اجماع و قیام سیره متشرعه در معامله شیء طاهر با فأْرةُ المسْك همین قسم از آن است که از آهوی زنده به دست آمده است بنی العباس و امیه لعنة الله علیهم اجمعین، مجالس خود را با همین مشک ها می آراستند و معمولاً مشکی هم که از بازار خرید و فروش می شود و در زمان رسول الله برای حضرت هدیه می آوردند غالبا از همین نوع بوده است فلذا چون سیره متشرعه در إستفاده از این قسم از «فأرة المسك» بوده و با آن معامله شیء طاهر را می کردند و از طرفی منعی هم از إستفاده این قسم «فأرة المسك» از جهت نجاست به دست ما نرسیده است این نوع از «فأرة المسك» محکوم به طهارت است.

دلیل دوّم: تمسّک به صحیحه عبد الله جعفر :

بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَعْنِي أَبَا مُحَمَّدٍ يَجُوزُ لِلرَّجُلِ أَنْ يُصَلِّيَ وَ مَعَهُ فَأْرَةُ

الْمسْك فَكَتَبَ لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كَانَ ذَكِيّاً. [3]

کیفیت إستدلال: مقتضای مفهوم در عبارت «لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كَانَ ذَكِيّاً» آن است که فأْرةُ المسْك اگر از حیوان غیر مذکّی باشد حمل آن در نماز جائز نیست و این خود نشانه نجاست آن است أعمّ از این که از حیوان حی جدا شود یا از میته چرا که قطعه جدا شده از حی مذکی بر آن صادق نیست با این بیان روایت مذکور به مقتضای مفهوم، مقیّد روایاتی است که به طور مطلق حکم به طهارت فأْرةُ المسْك نموده است از جمله روایات مطلقه:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ فَأْرَةِ الْمِسْكِ تَكُونُ مَعَ مَنْ يُصَلِّي- وَ هِيَ فِي جَيْبِهِ أَوْ ثِيَابِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ.[4]

ترجمه: علی بن جعفر از موسی بن جعفر سؤال کرد از كسى كه در حال نماز نافه مشك به همراه اوست و آن را در جيب يا در ميان لباس خود قرار داده است حكم آن چيست؟ حضرت در جواب فرمودند: منعی ندارد.

مناقشه أستاد خویی ره در تمسّک به صحیحه عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ:

تمسّک به روایت مذکور برای اثبات نجاست مطلق فأْرةُ المسْك اعم از حی و میته مبتنی بر دو امر است که هر دو أمر قابل برای مناقشه است:

امر اول: ضمیر در عبارت «إذا كان ذكيا» عائد به خود حیوانِ آهو باشد که مستتر در کلام است نه عائد به «ما معه فی الصلوة».

امر دوّم: غیر مذکّی اعم از میته و عضو جدا شده از حیوان در حال حیات باشد یعنی به عضو جدا شده از حیوان زنده نیز غیر مذکّی إطلاق شود در این صورت به مقتضای مفهوم در روایت، عضو جدا شده از حیوان نیز محکوم به نجاست است و اما اگر بگوییم مذکّی تنها در مقابل میته استعمال می شود نه عضو جدا شده از حیوان در این صورت نمی توان به این روایت در ما نحن فیه تمسّک نمود.

اما امر اول که ضمیر در عبارت «إذا كان ذكيا» عائد به خود حیوان باشد این امر قطعی نیست زیرا إحتمال دارد ضمیر عائد به «ما معه فی الصلوة» یعنی فأْرةُ المسْك باشد در این صورت تذکیه در فأْرةُ المسْك معنی ندارد و این تذکیه با معنای طهارت سازگار است با این بیان جواب إمام ناظر به این است که اگر فأْرةُ المسْك طاهر باشد همراه داشتن آن در نماز منعی ندارد و اما اگر نجس باشد مثلا بواسطه ملاقات با میته نجس شده باشد در این صورت حمل آن در نماز جائز نیست.

به عبارة اخری: غیر مذکّی اعم از نجاست بالذات و نجاست بالعرض است نجاست بالذات مثل این که حیوان تذکیه نشده باشد و بواسطه عدم تذکیه حیوان ذاتاً نجس بوده و قابلیّت برای تطهیر را نداشته باشد و اما نجاست بالعرض مثل این که حیوان بواسطه ملاقات با نجس متنجس شده باشد حال در ما نحن فیه إستدلال به روایت در صورتی تمام است که مراد از غیر مذکّی نجاست بالذات باشد و اما اگر مراد نجاست بالعرض باشد تمسّک به روایت مذکور صحیح نخواهد بود و مع تردد الرواية بين الإحتمالين تصبح مجملة لا تكون دليلاً للخصم.

و اما امر دوّم که غیر مذکّی اعم از میته و عضو جدا شده از حیوان در حال حیات باشد این مطلب هم قابل مناقشه است زیرا مذکّی در إصطلاح شرع تنها در مقابل میته استعمال می شود به این معنی که میته و مذکّی دو قسم از برای حیوانی است که ذهاق روح آن حیوان شده است قسم اول حیوانی است که با ذبح شرعی و قطع اوداج ثلاثه ذهاق روح شده و قسم دوّم حیوانی است که بدون ذبح شرعی ذهاق روح شده است و مذکّی در شرع مقدس تنها در مقابل قسم دوّم استعمال می شود با این بیان روایت شامل جزء مبانه از حیوان در حال حیات نمی شود و اگر مراد از غیر مذکّی تنها میته ای باشد که تذکیه نشده در این صورت این روایت نمی تواند دلیل بر مدعای شما باشد و اما قسم سوّم که فأْرةُ المسْك از میته آهو به دست آمده باشد سیاتی البحث ان شاء الله.

 


[1] الإصطلاحات الفقهية في الرسائل العملية، ج1، ص155‌.
[2] و هي جلدة في الغزال فيها ما يشبه الدم طيب الرائحة. قال أَبو عمرو: اللَّطِيمَةُ قِطْعةُ مِسْك، ويقال فارة مِسْك؛قال الشاعر في اللَّطِيمَة المسك: کأَنَّ فَارَةَ مِسْكٍ غارَ تاجِرُهَا حتّى اشْتَرَاهَا بأَغْلَى بَيْعِه التَّجِر.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج4، ص433، أبواب لباس مصلی، باب41، ح1، ط آل البيت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo