< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حکم مطلق مسکرات از نظر طهارت و نجاست، أدلّه پنچ گانه صاحب حدائق ره در نجاست مطلق مسکرات.

مرحوم استاد خویی ره در صدد إثبات این مطلب است که در بین مسکرات تنها نجاست خمر«ماده مست کننده متخذ از انگور» و نجاست نبیذ «ماده مست کننده متخذ از کشمش یا خرما» ثابت است لکن فرمایشات مرحوم استاد در این جهت مضطرب است از برخی عبارات ایشان طهارت مطلق مسکرات، استفاده می‌شود به استثنای خمر و نبیذ و از برخی دیگر از عبارات ایشان استفاده نجاست مطلق مسکرات می‌شود به استثنای الکل که محکوم به طهارت است در بحث امروز در مقام بررسی أدلّه پنج گانه‌ای هستیم که صاحب حدائق برای حکم به نجاست مطلق مسکرات بدان تمسّک نموده است:

مرحوم صاحب حدائق ره طبق مبنای اخباری گری خود، معتقد است که خمر در شریعت اسلام، إستعمال در مطلق مسکرات شده است و به فرضی هم که در آیات شریفه قرآن و در برخی از روایت در ماده متخذ از عنب إستعمال شده باشد ولی طبق روایات متعدّد مثل صحیحه علی بن مهزیار، خمر در مطلق مسکرات إستعمال شده و حقیقت شرعیه[1] در مسکرات پیدا کرده است در مقابل مرحوم استاد خویی ره منکر تحقّق حقیقت شرعیه به این معنی هستند و اما وجوهی که صاحب حدائق ره و دیگران برای نجاست مطلق مسکرات بیان نموده‌اند:

وجه اوّل إجماعات منقولی است که از برخی بزرگان مثل مرحوم شیخ مفید ره و سید مرتضی ره نقل شده است.

مناقشه مرحوم استاد خویی ره:

اوّلاً إجماع تعبدی کاشف از قول معصوم «إجماع محصل» ثابت نیست و إجماعات منقول هم مدرکی و یا لا اقل محتمل المدرک است زیرا إحتمال دارد مستند آن روایات باشد از این جهت إعتباری ندارد.

ثانیاً در تحقّق إجماع نسبت به نجاست خود خمر هم بحث است زیرا برخی از فقها مثل مرحوم شیخ صدوق و والد بزرگوار ایشان و مرحوم اردبیلی ره از متاخر المتاخرین قائل به طهارت خمر شده‌اند تا چه رسد به مطلق مسکرات که تنزیل به خمر شده است و قدر متیقّن از إجماع، نجاست خود خمر است نه مطلق مسکرات.[2]

ان قلت: إجماع تقدیری در مسأله ثابت است به این معنی که قائلین به طهارت خمر اگر قائل به نجاست خمر می‌شدند بین خمر و دیگر مسکرات فرقی نمی‌گذاشتند در نتیجه نمی‌توان گفت چون إجماع نسبت به نجاست خمر ثابت نیست پس نجاست مطلق مسکرات هم إجماعی نیست.

قلت: ملازمه‌ای بین این دو أمر نیست که بگوییم اگر قائلین به طهارت خمر قائل به نجاست خمر می‌شدند حتما قائل به نجاست مطلق مسکرات هم می‌شدند.

وجه دوّم: تمسّک به روایاتی است که مفاد آن حرمت مطلق مسکرات است اعم از خمر متخذ از انگور و دیگر مسکرات، از این روایات استفاده می‌شود که خمر، حقیقت شرعیه پیدا کرده در مطلق مسکرات با این بیان دیگر نیازی نیست به إقامه دلیل بر نجاست مطلق مسکرات بلکه أدلّه نجاست خمر و إجماعاتی که بر نجاست خمر قائم شده شامل مطلق مسکرات نیز می‌شود از جمله این روایات:

1. موثّقه عمار: أَخْبَرَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا تُصَلِّ فِي بَيْتٍ فِيهِ خَمْرٌ وَ لَا مُسْكِرٌ لِأَنَّ الْمَلَائِكَةَ لَا تَدْخُلُهُ وَ لَا تُصَلِّ فِي ثَوْبٍ أَصَابَهُ خَمْرٌ أَوْ مُسْكِرٌ حَتَّى تَغْسِلَ.[3]

محل شاهد: در این عبارت «لَا تُصَلِّ فِي ثَوْبٍ أَصَابَهُ خَمْرٌ أَوْ مُسْكِرٌ حَتَّى تَغْسِلَ» نهی از نماز در لباسی شده که با مطلق مسکرات اصابت کرده است و نهی از نماز در لباس ملاقی با مسکرات به دلالت التزامیه دلالت بر نجاست مطلق مسکرات دارد.

2 عمر بن حنظلة: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ مَا تَرَى فِي قَدَحٍ مِنْ مُسْكِرٍ يُصَبُّ عَلَيْهِ الْمَاءُ حَتَّى تَذْهَبَ عَادِيَتُهُ وَ يَذْهَبَ سُكْرُهُ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا قَطْرَةٌ قَطَرَتْ فِي حُبٍّ إِلَّا أُهَرِيقَ ذَلِكَ الْحُبُّ.[4]

محل شاهد: این روایت نیز به دلالت التزامی دلالت دارد بر اینکه نجاست إختصاص به خمر ندارد بلکه مطلق مسکرات محکوم به نجاست است زیرا فرمود اگر قطره‌ای از مسکرات در حبی ریخته شود باید از مجموع آب آن حبه إحتراز نمود.

3. صحیحه علی بن مهزیار: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: قَرَأْتُ فِي كِتَابِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ جُعِلْتُ فِدَاكَ رَوَى زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الْخَمْرِ يُصِيبُ ثَوْبَ الرَّجُلِ أَنَّهُمَا قَالا لَا بَأْسَ بِأَنْ يُصَلَّى فِيهِ إِنَّمَا حُرِّمَ شُرْبُهَا وَ رَوَى غَيْرُ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ خَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ يَعْنِي الْمُسْكِرَ فَاغْسِلْهُ إِنْ عَرَفْتَ مَوْضِعَهُ وَ إِنْ لَمْ تَعْرِفْ مَوْضِعَهُ فَاغْسِلْهُ كُلَّهُ وَ إِنْ صَلَّيْتَ فِيهِ فَأَعِدْ صَلَاتَكَ فَأَعْلِمْنِي مَا آخُذُ بِهِ فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ خُذْ بِقَوْلِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ .[5]

محل شاهد: در مکاتبه و توقیع شریف بعد از اینکه راوی سؤال از تعارض روایات در مورد طهارت و نجاست خمر نمود و نبیذ را تفسیر به مطلق مسکرات نمود إمام در جواب فرمودند: همین قول اخیر را که حکم به نجاست خمر و نبیذ باشد اخذ کن «إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ خَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ يَعْنِي الْمُسْكِرَ فَاغْسِلْهُ» در بیان راوی نبیذ تفسیر به مطلق مسکرات شده است و حضرت فرمودند: همین قول را اخذ کن.

إاشکالات استاد خویی ره در استناد به روایات مذکور.

مناقشه در استناد به موثّقه عمار:

موثّقه عمار که نهی از نماز در لباس ملاقی با مطلق مسکرات نموده است این روایت اوّلاً منصرف است به مایعات مسکری که شرب آن متعارف است و اما مسکراتی که شرب آن متعارف نیست مثل الکل اگر چه مست کننده و گاه کشنده است ولی چون خوردن آن متعارف نیست روایت مذکور شامل آن نمی‌شود ثانیاً این روایت اگر چه سنداً معتبر و از نظر دلالت واضح است ولی معارض با روایاتی است که مفاد آن طهارت مطلق مسکرات است از جمله موثّقه ابن بکیر:

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنِ الْمُسْكِرِ وَ النَّبِيذِ يُصِيبَانِ الثَّوْبَ، قَالَ: «لَا بَأْسَ بِهِ»[6]

ان قلت: روایات دالّ بر نجاست به جهت مخالفت با عامه در مقام تعارض مقدّم بر روایات دالّ بر نجاست است از این جهت روایات دالّ بر طهارت طرح می‌شود.

قلت: مخالفت با عامه نمی‌تواند مرجّح روایات دالّ بر نجاست باشد زیرا چنانچه قبلا گذشت هر دو دسته روایات از جهتی موافق با عامه و از جهت دیگر مخالف با عامه هستند که توضیح آن در جلسات قبل گذشت.

مناقشه استاد خویی ره در استناد به روایت عمرو بن حنظله:

روایت عمر بن حنظله ضعیف السند است زیرا عمر بن حنظله توثیق نشده است آری از عمر بن حنظله روایتی در باب حکومت وارد شده که إمام فرمود: «فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يُقْبَلُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتُخِفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رُدَّ»[7] در خصوص این روایت فقها به جهت قرائنی که در محتوای روایت یا غیر آن وجود دارد، تلقی به قبول نموده‌اند لذا اسمش را مقبوله گذاشته‌اند ولی روایات دیگر از عمر بن حنظله تلقی به قبول نشده است.

مناقشه استاد خویی در استناد به صحیحه علی بن مهزیار:

استاد خویی ره در جواب از این روایت می‌فرماید: این روایت در مقام رفع متعارض بین روایات است و نظارتی نسبت به طهارت مطلق مسکرات ندارد.

توضیح ذلک: روایات در این جهت به چهار دسته تقسیم می‌شوند دسته اوّل روایات دلالت بر طهارت خمر دارد، دسته دوّم روایات دلالت بر نجاست خمر دارد، دسته سوّم روایات دلالت بر طهارت مطلق مسکرات دارد و دسته چهارم روایات دلالت بر نجاست مطلق مسکرات دارد و اما صحیحه علی بن مهزیار تنها در مقام رفع تعارض بین دسته اوّل و دوّم روایات است ولی نسبت به دسته دوّم و دسته سوّم روایات که موردش مطلق مسکرات است نظارتی ندارد علاوه بر اینکه روایت مذکور منصرف است به مایعات مسکری که شرب آن متعارف باشد و اما مسکراتی که شرب آن متعارف نیست مثل الکل شامل آن نمی‌شود.

إشکال استاد أشرفی به بیان استاد خویی ره: مرحوم استاد خویی ره این روایت را جزء روایاتی ذکر نموده که طرف معارضه است و با روایات دالّ بر طهارت تعارض دارد این در حالی است که مرحوم استاد در جمع بین روایات دالّ بر طهارت خمر و روایات دالّ بر نجاست خمر این روایت را به عنوان حاکم و ناظر به روایات ذکر نمودند با این بیان نمی‌توان آن را جزء روایاتی ذکر نمود که معارض با روایات دالّ بر طهارت است از طرفی راوی در سؤال از تعارض روایات در خصوص طهارت و نجاست خمر و نبیذ، نبیذ را تفسیر به مطلق مسکرات نموده و إمام در جواب همین قول اخیر را اختیار نمودند که در آن حکم به نجاست خمر و نبیذ شده است و در بیان راوی نبیذ تفسیر به مطلق مسکرات شده است «إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ خَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ يَعْنِي الْمُسْكِرَ فَاغْسِلْهُ».

وجه سوّم: از کلمات برخی از لغویین صریحاً و از کلمات برخی دیگر لغویین تلویحاً استفاده می‌شود که خمر به معنای مطلق مسکرات است با این بیان نیاز به دلیل مستقلی برای حکم به نجاست مطلق مسکرات نداریم زیرا أدلّه دالّ بر نجاست خمر طبق این بیان شامل مطلق مسکرات نیز می‌شود.

قال في القاموس: الخمر ما أسكر من عصير العنب أو عام كالخمرة و قد يذكر، و العموم أصح لأنها حرمت و ما بالمدينة خمر عنب و ما كان شرابهم إلا البسر و التمر، سميت الخمر خمرا لأنها تخمر العقل و تستره أو لأنها تركت حتى أدركت و اختمرت أو لأنها تخامر العقل اي تخالطه.

في الصحاح: سميت الخمر خمرا لأنها تركت و اختمرت و اختمارها تغير رائحتها، و يقال وجدت خمرة الطيب أي رائحته.

في كتاب الغريبين للهروي قوله تعالى: ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ﴾ الخمر ما خامر العقل اي خالطه و خمر العقل ستره و هو المسكر من الشراب.

في المصباح المنير: و يقال هي اسم لكل مسكر خامر العقل اي غطاه.[8]

في مجمع البحرين بعد ذكر قوله سبحانه «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ» الخمر معروف و عن ابن الأعرابي انما سمى الخمر خمرا لأنها تركت و اختمرت و اختمارها تغير رائحتها، الى ان قال و الخمر فيما اشتهر بينهم كل شراب مسكر و لا يختص بعصير العنب.[9]

وجه چهارم: کلمه خمر در قرآن و در برخی از روایات اگر چه مجمل ذکر شده و معنای آن بیان نشده است و در عرف هم به مایع مست کننده متخذ از انگور إطلاق شده است ولی در فرمایشات رسول الله و ائمه دین خمر به معنای مطلق مسکرات إستعمال شده به طوری که حقیقت شرعیه در مطلق مسکرات پیدا کرده است و اما روایاتی که در آن خمر در مطلق مسکرات إستعمال شده است:

    1. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ﴿فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ﴾ أَمَّا الْخَمْرُ فَكُلُّ مُسْكِرٍ مِنَ الشَّرَابِ إِذَا أُخْمِرَ فَهُوَ خَمْرٌ وَ مَا أَسْكَرَ كَثِيرُهُ وَ قَلِيلُهُ فَحَرَامٌ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ شَرِبَ قَبْلَ أَنْ تُحَرَّمَ الْخَمْرُ فَسَكِرَ إِلَى أَنْ قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَحْرِيمَهَا بَعْدَ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا كَانَتِ الْخَمْرُ يَوْمَ حُرِّمَتْ بِالْمَدِينَةِ فَضِيخَ الْبُسْرِ وَ التَّمْرِ فَلَمَّا نَزَلَ تَحْرِيمُهَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَعَدَ فِي الْمَسْجِدِ ثُمَّ دَعَا بِآنِيَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا يَنْبِذُونَ فِيهَا فَأَكْفَاهَا كُلَّهَا وَ قَالَ هَذِهِ كُلُّهَا خَمْرٌ حَرَّمَهَا اللَّهُ فَكَانَ أَكْثَرُ شَيْ‌ءٍ أَكْفَى فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ الْفَضِيخَ وَ لَمْ أَعْلَمْ أُكْفِئَ يَوْمَئِذٍ مِنْ خَمْرِ الْعِنَبِ شَيْ‌ءٌ إِلَّا إِنَاءٌ وَاحِدٌ كَانَ فِيهِ زَبِيبٌ وَ تَمْرٌ جَمِيعاً فَأَمَّا عَصِيرُ الْعِنَبِ فَلَمْ يَكُنْ مِنْهُ يَوْمَئِذٍ بِالْمَدِينَةِ شَيْ‌ءٌ وَ حَرَّمَ اللَّهُ الْخَمْرَ قَلِيلَهَا وَ كَثِيرَهَا وَ بَيْعَهَا وَ شِرَاءَهَا وَ الِانْتِفَاعَ بِهَا.[10]

    2. في مجمع البيان عن ابن عباس في تفسير‌ هذه الآية قال: «يريد بالخمر جميع الأشربة التي تسكر و قد قال رسول الله الخمر من تسع: من البتع و هو العسل و من العنب و من الزبيب و من التمر و من الحنطة و من الذرة و من الشعير و السلت.[11]

    3. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْخَمْرُ مِنْ خَمْسَةٍ الْعَصِيرُ مِنَ الْكَرْمِ وَ النَّقِيعُ مِنَ الزَّبِيبِ وَ الْبِتْعُ مِنَ الْعَسَلِ وَ الْمِزْرُ مِنَ الشَّعِيرِ وَ النَّبِيذُ مِنَ التَّمْرِ.[12]

    4. الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي الْأَمَالِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ بْنِ الْحَمَّامِيِّ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْقَطَّانِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي كَثِيرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ السَّرِيِّ بْنِ عَامِرٍ عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ مِنَ الْعِنَبِ خَمْراً وَ إِنَّ مِنَ الزَّبِيبِ خَمْراً وَ إِنَّ مِنَ التَّمْرِ خَمْراً وَ إِنَّ مِنَ الشَّعِيرِ خَمْراً أَلَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْهَاكُمْ عَنْ كُلِّ مُسْكِرٍ.[13]

    5. مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ عَامِرِ بْنِ السِّمْطِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: الْخَمْرُ مِنْ سِتَّةِ أَشْيَاءَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ وَ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ الْعَسَلِ وَ الذُّرَةِ.[14]

وجه پنجم: تمسّک به صحيحة على بن يقطين که مسکرات در آن تنزیل به خمر شده است.

صحيحة على بن يقطين: عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ يُحَرِّمِ الْخَمْرَ لِاسْمِهَا وَ لَكِنْ حَرَّمَهَا لِعَاقِبَتِهَا فَمَا فَعَلَ فِعْلَ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ.[15]

إشکال استاد خویی ره: اما اینکه خمر در لغت به معنای مطلق مسکرات معنی شده خیلی هم ثابت نیست زیرا برخی از اهل لغت در این جهت اختلاف دارند.

و اما اینکه فرمودید برای به خمر، حقیقت شرعیه در مطلق مسکرات حاصل شده است این مطلب هم ثابت نیست و در آیات شریفه قرآن کلمه خمر به طور مجمل ذکر شده و تفسیری از آن نشده است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[16] و اگر هم مراد از خمر در آیه شریفه مطلق مسکرات باشد نهایتا إطلاق رجس بر خمر شده است و رجس به معنای نجاست نیست بلکه به معنای مطلق پلیدی است.

و اما اینکه خمر در روایات تفسیر به مسکرات شده است مرحوم استاد خویی ره در این روایات هم تشکیک نموده و می‌فرماید: این تنزیل ها ناظر به جهت حرمت آن است که اظهر واهم آثار خمرست و قدر متیقّن از تنزیل، حرمت شرب است نه نجاست آن.

إشکال استاد أشرفی به بیان استاد خویی ره: اگر چیزی به طور مطلق تنزیل شود به شیء دیگری تمام احکام مُنزَلٌ عَلَیه برای مُنزَل ثابت است و ما نحن فیه از همین قبیل است زیرا از عبارت «فَمَا فَعَلَ فِعْلَ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ» و از تنزیل مسکرات به خمر در روایات دیگر استفاده می‌شود که تمام احکام ثابت برای خمر از جمله نجاست و حرمت شرب برای مطلق مسکرات ثابت است

مرحوم استاد خویی ره در نهایت می‌فرماید: اگر هم تنزیلات عام و ناظر به جهت نجاست مطلق مسکرات باشد ولی این روایات شامل الکل نمی‌شود زیرا الکل اوّلاً در سابق وجود نداشته است ثانیاً الکل ذاتاً مخمّر نیست بلکه ماده سمّی است اگر چه ممکن است در برخی مزاج ها موجب برای مستی شود ولی کلین ندارد.

نظر استاد أشرفی در مسأله: لکن این أمر برای ما تعجب آور است که از یک طرف استاد خویی ره می‌فرمایند أدلّه نجاست خمر شامل ماسوای خمر و نبیذ نمی‌شود و در اینجا می‌فرماید: تنها شامل الکل نمی‌شود ظاهر مطلب آن است که استاد خویی ره این امر را پذیرنده‌اند که طبق أدلّه تنزیل سایر مسکرات به خمر، همه مسکرات محکوم به نجاستند به استثنای الکل.

به نظر ما از روایات من حیث المجموع خصوصاً روایات متعدّدی که به طور مطلق سایر مسکرات را تنزیل به خمر نموده، استفاده می‌شود که مطلق مسکرات مایع محکوم به نجاست است و حمل همه روایات علی کثرتها و صراحَتِها بر خصوص تنزیل در حرمت بعید به نظر می‌رسد آری در خصوص الکل که در گذشته نبوده است و در قرن 4و5 توسط زکریای رازی کشف شده است أدلّه شامل آن نمی‌شود و از طرفی بنفسه مست کنده هم نیست اگر چه ماده اصلی خمر الکل است البته این حرف هم با توجّه به اینکه قضایای شرعیه علی نهج قضایای حقیقیه جع شده است هر وقت موضوع قضیه فعلی شود حکم هم فعلی است و إختصاص به موضوعات موجود در زمان صدور روایات ندارد همانطور که خود ایشان دلیل «اوفوا بلعقود» و وجوب وفای به عهد را منحصر به عقود زمان ائمه نمی‌دانند بنابراین قضیه نجاست مسکرات هم «اگر قبول کنیم که الکل و نظائر آن مسکر است» شامل الکل هم می‌شود البته در صورتی که اسکار در آن ثابت شود و اما دعوای انصراف أدلّه نجاست مسکر از الکل این هم اگر فرض کنیم مسکر بودن الکل امر مسلمی است، طبعاً انصراف بدوی است و به کلیت قضیه ضرر وارد نمی‌کند و الحمد لله.

 


[1] به الفاظ و موضوعاتى گفته مى‌شود كه در شرع براى معانى خاص تعيين شده‌اند مانند نماز، روزه، حج، و نظائر آن و در واقع، شارع مقدس استعمال اين الفاظ را به صورت حقيقى در معانى خاصى، قرار داده است.
[2] المسائل الناصريات‌، السيد الشريف المرتضي، ج1، ص95. چنان که سید مرتضی ره می فرماید: «لا خلاف بين المسلمين في نجاسة الخمر إلاما يحكى عن شذاذ لا اعتبار بقولهم».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo