< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حکم عصیر عنبی مُغلّی، از نظر طهارت و نجاست،

بحث ما در تفصیلی بود که مرحوم شریعت اصفهانی ره در عصیر عنبی ره ذکر نمودند بین ذهاب ثلثین بوسیله غلیان بالنار و غلیان بنفسه که در مورد اوّل حکم به طهارت و حلیّت نمودند دون الثانی قبل از بررسی کلام ایشان چند نکته به عنوان مقدّمه به عرض می‌رسد:

نکته اوّل: طهارت و حلیّت عصیر عنبی یا عصیر هر میوه دیگری که تبدیل به خمر شده به وسیله انقلاب آن به سرکه محقّق می‌شود چنان که در صحیحه زراره آمده است: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَمْرِ الْعَتِيقَةِ تُجْعَلُ خَلًّا قَالَ لَابَأْسَ» شکی نیست در اینکه در صورت انقلاب خمر به سرکه طاهر و حلال می‌شود و الا محکوم به حرمت و نجاست است.

نکته دوّم: عصیر عنبی یا عصیر متخذ از خرما بعد از نگهداری آن به صورت خاص به مرور زمان کفی روی آن ایجاد شده و تبدیل به شراب می‌شود و حلیّت آن منحصر است به اینکه تبدیل به سرکه شود و صِرف ذهاب ثلثین در مسکرات موجب برای طهارت و حلیّت آن نمی‌شود مگر تبدیل به سرکه شود.

نکته سوّم: عصیر عنبی به مجرد جوشیدن حرام می‌شود ولو اینکه به حد اسکار نرسد در این صورت اگر تبدیل به خمر نشده باشد با ذهاب ثلثین حرمت آن مرتفع می‌شود و در این جهت اختلاف است که با جوشیدن عصیر عنبی آیا نجس هم می‌شود یا خیر؟

بعد هذه المقدّمات نقول:

مرحوم شریعت اصفهانی ره به تبع صاحب وسیله ره در مسأله قائل به تفصیل شده و مدعی شده که ابن ادریس هم همین تفصیل را تقویت کرده و از برخی کلمات مرحوم شیخ ره همین تفصیل برداشت می‌شود که اگر عصیر عنبی خود به خود غلیان کند طهارت و حلیّت آن منحصر است به تبدیل آن به سرکه و با ذهاب ثلثین طاهر نمی‌شود و اما در صورتی است که عصیر عنبی به وسیله آتش غلیان پیدا کند ذهاب ثلثین موجب حلیّت آن خواهد شد در نتیجه فرق است بین غلیان و تبخیر عصیر عنبی بنفسه که در این صورت ذهاب ثلثین موجب طهارت و حلیّت آن نمی‌شود و طهارت آن تنها با انقلاب به سرکه حاصل می‌شود و بین غلیان بالنار که در این صورت ذهاب ثلثین موجب برای طهارت و حلیّت آن می‌شود.

در مقابل مشهور معتقدند که عصیر عنبی به مجرد جوشیدن، أکل آن حرام است ولی نجاست آن ثابت نیست زیرا ملازمه‌ای بین حرمت و نجاست آن وجود ندارد مگر اینکه تبدیل به خمر یا لااقل تبدیل به مطلق مسکرات شود بنابراین عصیر عنبی جوشانده شده تا قبل از رسیدن به حد اسکار، نجس نیست و تنها محکوم به حرمت أکل است و با ذهاب ثلثین حرمت آن مرتفع می‌شود و در این جهت فرقی نیست که ذهاب ثلثین در آن بواسطه آتش حاصل شود یا بنفسه «به وسیله تابش آفتاب یا جریان هوا» به

استناد روایاتی که به طور مطلق حکم به حلیّت عصیر عنبی در صورت ذهاب ثلثین نموده است.

إستدلال مرحوم شریعت اصفهانی ره در تفصیل مزبور.

ذهاب ثلثین در عصیر عنبی به دو صورت محقّق می‌شود اگر خود به خود «بنفسه» حاصل می‌شود یعنی در اثر تابش نور خورشید بر آن یا در اثر جریان هوا به مرور زمان کفی روی آن ایجاد شده و تبدیل به خمر شده و بعد از مدتی ذهاب ثلثین می‌شود در این حالت ذهاب ثلثین تأثیری در طهارت و حلیّت آن ندارد زیرا قبل از آن تبدیل به خمر شده و حلیّت آن منحصر به تبدیل آن به سرکه است و أمّا اگر ذهاب ثلثین در عصیر عنبی بوسیله غلیان بالنار حاصل می‌شود در این صورت به مجرد غلیان حرام می‌شود ولی تبدیل به خمر نمی‌شود و طبق روایات، طهارت و حلیّت آن با ذهاب ثلثین محقّق می‌شود.

إشکال صغروی: اما اینکه فرمودید عصیر عنبی اگر خود به خود تبخیر شود و حالت نشیش در آن حاصل شود ابتدا تبدیل به خمر شده و بعد از تبخیر در مدت بیشتر، ذهاب ثلثین می‌شود، این صغرای قضیه قابل برای مناقشه است زیرا این طور نیست که نگاه داشتن عصیر عنبی در مدت طولانی خود به خود موجب برای تبدیل آن به خمر شود بلکه تبدیل آن به خمر نیاز به نگهداری آن به طریق خاص و عملیات خاصی دارد و اگر این طور بود که صِرف نگاه داشتن آن، خود به خود موجب برای تبدیل عصیر تمری یا عنبی به خمر می‌شد تهیه آن کار بسیار آسانی بود و أهل شراب به خود زحمت نمی‌دادند که آن را از بازار و در قبال مبالغ گزاف خریداری کنند بلکه خود با نگهداری آب انگور یا آب مخلوط با خرما در خانه شراب تهیه می‌کردند از این مطلب استفاده می‌شود که مجرد نگهداری و تبخیر عصیر عنبی موجب برای تبدیل آن به خمر نمی‌شود در نتیجه این طور نیست که اگر خود به خود دو ثلث آن تبخیر شود قبل از آن قطعا تبدیل به خمر می‌شود تا بگویید بعد از تبدیل به خمر نجاست و حرمت آن باقی است و با ذهاب ثلثین نجاست و حرمت آن مرتفع نمی‌شود مگر زمانی که تبدیل به سرکه شود.

آری ممکن است گاهی با ماندن مدت زمان طولانی تبدیل به خمر شود ولی این امر کلیت ندارد و با دو یا سه روز نگاه داشتن مبدل به خمر نمی‌شود بلکه گاهی با نگهداری آن در مدت طولانی هم تبدیل به خمر نمی‌شود مثل موردی که فرد آن را در یخچال نگهداری کند.

حتی افرادی که عصیر عنبی را تبدیل به رب و یا سرکه می‌کنند و کارشان درست کردن سرکه یا رب است این طور نیست که بعد از آب گیری فوراً آن را بجوشانند بلکه ابتدا مقدار زیادی انگور یا خرما را آب گیری کرده و بعد از گذشت روزها و یا هفته ها آن را جوشانده و تبدیل به سرکه می‌کنند و اگر این طور بود که صرف نگهداری موجب تبدیل آن به شراب شود باید حکم به نجاست و حرمت رب و سرکه تهیه شده از عصیر عنبی می‌شد زیرا در تهیه سرکه یا رب هم گاه مدتی طولانی در محلی نگهداری می‌شود از این امر استفاده می‌شود که صرف نگهداری آن موجب برای تبدیل آن به خمر نمی‌شود.

مرحوم شریعت اصفهانی ره علاوه بر ادعای مذکور در جانب صغرای قضیه، به دو دسته از روایات به عنوان کبرای قضیه تمسّک نموده است دسته اوّل روایاتی است که حکم نموده به حرمت عصیر عنبی در صورت مطلق غلیان و دسته دوّم روایاتی است که حکم به طهارت عصیر عنبی جوشیده شده در صورت ذهاب ثلثین بوسیله غلیان بالنار نموده است که بالمفهوم دلالت دارد که اگر ذهاب ثلثین بالنار نباشد نجاست آن باقی است و اما نمونه‌ای از دسته اوّل روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا يَحْرُمُ الْعَصِيرُ حَتَّى يَغْلِيَ.[1]

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ شُرْبِ الْعَصِيرِ قَالَ تَشْرَبُ مَا لَمْ يَغْلِ فَإِذَا غَلَى فَلَا تَشْرَبْهُ قُلْتُ أَيُّ شَيْ‌ءٍ الْغَلَيَانُ قَالَ الْقَلْبُ.[2]

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جَهْمٍ عَنْ ذَرِيحٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ إِذَا‌ نَشَّ[3] الْعَصِيرُ أَوْ غَلَى حَرُمَ.[4]

کیفیت استدلال: در این روایات حکم به حرمت عصیر عنبی در صورت غلیان شده است«لَا يَحْرُمُ الْعَصِيرُ حَتَّى يَغْلِيَ»[5] در این روایات اسمی از حلیّت بوسیله ذهاب ثلثین برده نشده چون علتی برای نجاست در صورت غلیان ذکر نشده ظهور در غلیان بنفسه دارد به استناد این روایات عصیر عنبی در صورت غلیان بنفسه حتی با ذهاب ثلثین محکوم به نجاست است و محلل آن منحصر در تبدیل به سرکه است.

دسته دوّم ، روایاتی است که در آن تصریح شده که اگر ذهاب ثلثین بوسیله غلیان بالنار «یا بالطبخ» باشد موجب برای حلیّت و طهارت عصیر عنبی می‌شود «كُلُّ عَصِيرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ»[6] و به مفهوم وصف دلالت دارد که اگر بدون غلیان بالنار حاصل شود موجب برای حلیّت و طهارت آن نخواهد شد اگر چه ذهاب ثلثین شود.

ان قلت: در برخی روایات ذهاب ثلثین بوسیله مطلق غلیان موجب برای طهارت ذکر شده و به إطلاق شامل غلیان بنفسه نیز

می‌شود.

قلت: اصل در قیود إحترازی بودن آن است در برخی از این روایات حکم شده به طهارت عصیر عنبی با ذهاب ثلثین و مقیّد شده به غلیان بالنار و اگر اثری در غلیان بالنار نبود چرا این قید در روایات ذکر شده است آری ذکر بعضی از قیود بی اثر است مثل قید حُجُورِكُمْ در آیه شریفه ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ رَبَائِبُكُمُ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُمْ﴾ که قيد غالبى است زيرا زنان بيوه‌اى كه ازدواج می‌کنند معمولاً دخترانشان را به همراه خود به خانه شوهران خود مى‌آورند چنين قيدى دلالت بر مفهوم ندارد به عکس قید دخول در ادامه آیه شریفه که قید إحترازی است ﴿فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلٰا جُنٰاحَ عَلَيْكُمْ﴾ از همین قبیل است قید ﴿اذا طبخ﴾ علاوه بر اینکه مقتضای مفهوم در برخی از روایات آن است که اگر ذهاب ثلثین به غیر آتش باشد موجب برای طهارت آن نمی‌شود این روایات مقیّد روایاتی است که به طور مطلق حکم به حلیّت عصیر عنبی در صورت ذهاب ثلثین نموده است علاوه بر اینکه در برخی از روایات قید غلیان بالنار به صورت قضیه شرطیه ذکر شده است مثل روایت ذیل:

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ الْعَصِيرَ إِذَا طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ فَهُوَ حَلَالٌ.[7]

از این روایات استفاده می‌شود که غلیان بالنار خصوصیّت دارد و اگر مطلق ذهاب ثلثین منشا برای طهارت می‌شد نمی‌فرمود «إِذَا طُبِخَ» پس معلوم می‌شود که غلیان بالطبخ و بالنار موضوعیّت دارد در موثّقه معاویة بن عمار ذهاب نیز ذهاب ثلثین مقیّد به طبخ شده است:

«عَنِ الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِالْحَقِّ يَأْتِينِي بِالْبُخْتُجِ وَ يَقُولُ قَدْ طُبِخَ عَلَى الثُّلُثِ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ يَشْرَبُهُ عَلَى النِّصْفِ أَ فَأَشْرَبُهُ بِقَوْلِهِ وَ هُوَ يَشْرَبُهُ عَلَى النِّصْفِ فَقَالَ لَا تَشْرَبْهُ فَقُلْتُ فَرَجُلٌ مِنْ غَيْرِ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ مِمَّنْ لَا نَعْرِفُهُ يَشْرَبُهُ عَلَى الثُّلُثِ وَ لَا يَسْتَحِلُّهُ عَلَى النِّصْفِ يُخْبِرُنَا أَنَّ عِنْدَهُ بُخْتُجاً عَلَى الثُّلُثِ قَدْ ذَهَبَ ثُلُثَاهُ وَ بَقِيَ ثُلُثُهُ نَشْرَبُ مِنْهُ؟ قَالَ نَعَمْ». [8]

در این دسته روایات ذهاب ثلثین مقیّد به طبخ یا غلیان به بالنار شده و از آن استفاده می‌شود که حلیّت عصیر عنبی با ذهاب ثلثین مختص موردی است که با طبخ و غلیان به آتش حاصل شود نه خود به خود.

مناقشه کبروی مرحوم استاد خویی ره:

برخی از روایات «اذا غلی لا خیر فیه» إختصاص به غلیان بنفسه ندارد بلکه إطلاق دارد و اما روایاتی که مقیّد به طبخ یا غلیان

به آتش از اوّل کار شده این روایات نمی‌تواند مقیّد روایات مطلقه باشد همچنان که اگر گفته شود «لو مات زيد ورثه ابنه» جواز ارث در اینجا حمل می‌شود بر موت مورث مطلقا یعنی به هر طریقی که مورث از دنیا برود وارث، از میت ارث می‌برد خواه به مرگ عادی باشد یا به قتل اگر چه موت میت ابتداءا منصرف به موت طبیعی است ولی با مختصر تأملی می‌فهمیم که إختصاص به موت طبیعی ندارد، و اما ذکر غلیان بالنار و ذکر وصف در روایات دسته دوّم موجب برای تقیید حکم به غلیان بالنار نمی‌شود و روایات مطلقه را نفی نمی‌کند زیرا همانطور که نمی‌توان گفت موت مورث تنها در صورتی موجب برای جواز ارث است که موت به صورت عادی محقّق شود نه بوسیله قتل، در ما نحن فیه هم چنین است زیرا در برخی از روایات به طور مطلق حکم به طهارت و حلیّت عصیر عنبی در صورت ذهاب ثلثین شده است که به إطلاق شامل غلیان بنفسه نیز می‌شود.

مدعای مرحوم شریعت اصفهانی این است که روایات دسته اوّل که غلیان را به طور مطلق منشأ برای حرمت و نجاست قرار داده مخصوص به غلیان بنفسه است و روایات دسته دوّم که ذهاب ثلثین را موجب حلیّت رب یا عصیر مغلی الی ذهاب ثلثین قرار داده مخصوص عصیر است که از اوّل به وسیله آتش غلیان نموده باشد نه بوسیله آفتاب یا هوا که نامش نشیش است این إستدلال به حسب استناد به روایات است که نام آن را بحث کبروی می‌گذاریم.

فلذا طبق روایاتی که به طور مطلق حکم نموده به حلیّت عصیر عنبی با ذهاب ثلثین لازم نیست که حتماً از همان اوّل غلیان بوسیله آتش حاصل شود تا ذهاب ثلثین بوسیله آتش باشد و غلیان بالنار محلل بوده باشد بلکه به إطلاق شامل غلیان بنفسه هم می‌شود و از طرف دیگر غلیان بوسیله آفتاب و یا جریان هوا هم اینطور نیست که مستند بنفسه باشد بلکه مستند به هوا و آفتاب است نه اینکه خود به خود غلیان حاصل شود و اماروایاتی که به طور مطلق حکم به طهارت عصیر عنبی در صورت ذهاب ثلثین نموده است:

وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعَصِيرِ يُطْبَخُ بِالنَّارِ حَتَّى يَغْلِيَ مِنْ سَاعَتِهِ أَ يَشْرَبُهُ صَاحِبُهُ فَقَالَ إِذَا تَغَيَّرَ عَنْ حَالِهِ وَ غَلَى فَلَا خَيْرَ فِيهِ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ. [9]

یا ذریح محاربی که فرمود: إذا نش العصير، أو غلى، حرم. [10] .

دلیل الإطلاق: العطف بأو ظاهر في التباين فلا بد أن يكون المراد بالنشيش، النشيش بغير النار إذ لو كان المراد بالنشيش هو النشيش بالنار السابق للغليان لما كان معنى لذكر الغليان بعده لكون التحريم. [11]


[3] لسان العرب، ابن منظور، ج6، ص352. نَشَّشَ: صَوَّتَ عند الغلَيان أَو الصبِّ، و كذلك كل ما سُمع له كَتِيت كالنَّبِيذ وما أَشبهه، و قيل: النَّشِيش أَولُ أَخْذِ العصير في الغليان.
[11] دليل العروة الوثقى، ج‌1، ص: 495‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo