< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی کلام مرحوم شریعت ره در تفصیل بین ذهاب ثلثین بالنار و بنفسه.

حاصل فرمایش مرحوم شریعت ره به تبع صاحب وسیله ره آن است که عصیر عنبی به مجرد جوشیدن حرام و نجس می‌شود و ذهاب ثلثین در آن چنانچه بوسیله غلیان به بالنار حاصل شود موجب طهارت و حلیّت آن می‌شود ولی اگر بوسیله غلیان بنفسه حاصل شود موجب برای طهارت و حلیّت آن نمی‌شود و راه تطهیر و حلیّت آن منحصر در تبدیل آن به سرکه است در مقابل مشهور قائلند که غلیان در عصیر عنبی تنها موجب برای حرمت اکل آن می‌شود نه نجاست آن و رفع حرمت در آن به ذهاب ثلثین است و در این جهت فرقی نیست که ذهاب ثلثین بوسیله غلیان به بالنار حاصل شود یا بوسیله غلیان بنفسه، مستند آن روایاتی که به طور مطلق حکم نموده به حلیّت عصیر عنبی در صورت ذهاب ثلثین.

مرحوم شریعت ره برای إثبات مدعای خود در تفصیل مزبور تمسّک به دو دسته از روایات نموده است:

دسته اوّل، روایاتی است که حکم به حرمت عصیر عنبی در صورت غلیان نموده است «لَا يَحْرُمُ الْعَصِيرُ حَتَّى يَغْلِيَ»[1] در این روایات اسمی از حلیّت بوسیله ذهاب ثلثین برده نشده چون علتی برای نجاست در صورت غلیان ذکر نشده ظهور در غلیان بنفسه دارد به استناد این روایات عصیر عنبی در صورت غلیان بنفسه حتی با ذهاب ثلثین محکوم به نجاست است و محلل آن منحصر در تبدیل به سرکه است.

مناقشه مرحوم استاد خویی ره در تمسّک به این دسته از روایات:

در این روایات حکم به حرمت عصیر عنبی در صورت غلیان شده و به إطلاق شامل می‌شود حتی موردی را که غلیان بالنار باشد و موجبی برای تقیید به غلیان بنفسه وجود ندارد زیرا به طور مطلق در صورت غلیان حکم به حرمت عصیر عنبی نموده است.

دسته دوّم ، روایاتی است که در آن تصریح شده که اذهاب ثلثین گر بوسیله غلیان بالنار «یا بالطبخ» حاصل شود موجب برای حلیّت و طهارت عصیر عنبی می‌شود «كُلُّ عَصِيرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ»[2] و به مفهوم وصف دلالت دارد بر اینکه اگر ذهاب ثلثین بنفسه و خود به خود حاصل شود موجب برای حلیّت و طهارت آن نخواهد شد به عبارت دیگر در این روایات حکم به طهارت عصیر عنبی مغلی در صورت ذهاب ثلثین مقیّد به غلیان بالنار شده است از این امر استفاده می‌شود که قید مذکور دخیل در حکم است و ذهاب ثلثین مطلقا موجب طهارت و حلیّت آن نمی‌شود و الا مستلزم لغویت قید بالنار خواهد شد چنان که اگر مولی بگوید: «اذا جائک عالم فاکرمه» از این کلام استفاده می‌شود که قید مجیء دخیل در وجوب اکرام است و الا ذکر قید لغو خواهد بود در ما نحن فیه هم طهارت بوسیله ذهاب ثلثین مقیّد به غلیان بالنار شده است پس معلوم می‌شود که طبخ بالنار دخیل در حلیّت و طهارت آن است «كُلُّ عَصِيرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ».

جمله وصفیه دارای مفهوم است و از آن دو مورد استثنا شده است:

اوّل اینکه قید غالبی باشد مثل قید «حُجُورِكُمْ» در آیه شریفه ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ رَبَائِبُكُمُ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُمْ﴾که قيد غالبى است زيرا زنان بيوه‌اى كه ازدواج می‌کنند معمولاً دختران خود را به خانه شوهر مى‌آورند چنين قيدى دلالت بر مفهوم ندارد تا بگوییم ربائبی که در خانه آنان زندگی نمی‌کنند بر شوهر مادر آنان حلال هستند.

دوّم اینکه قید بوسیله دلیل دیگری در کلام مولی نقض شود مثل اینکه مولی بگوید «اکرم العالم العادل» و در جای دیگر بگوید قید عدالت دخیل در وجوب اکرام نیست و بلکه مطلوب استحبابی است و در ما نحن هیچ یک از این دو مورد وجود ندارد زیرا قید غالبی نیست و دلیل دیگری هم نداریم که دلالت کند بر اینکه ذهاب ثلثین به غیر آتش موجب برای حلیّت آن نمی‌شود.

جواب استاد خویی ره: در علم اصول ثابت شده که لقب دارای مفهوم است ولی دلالت بر انتفای جزاء عند انتفاء شرط ندارد به عکس جمله شرطیه که دلالت بر انتفای جزاء عند انتفاء شرط ندارد به عنوان مثال اگر مولی بگوید «اذا جاءک زید فاکرمه» این جمله دلالت دارد بر اینکه علت وجوب اکرام، مجیء زید است و با انتفای این شرط یعنی مجیء، وجوب اکرام هم منتفی می‌شود.

و اما جمله وصفیه مثل «اکرم العالم العادل» تنها دلالت دارد بر اینکه مطلق علم دخیل در وجوب اکرام نیست و الا ذکر وصف عالم لغو خواهد بود ولی دلالت بر انحصار ندارد زیرا ممکن است وصف دیگری دخیل در وجوب اکرام باشد و در ما نحن فیه اگر چه طبخ بالنار دخیل در حکم به حلیّت است ولی دلالت بر انحصار ندارد فلذا اگر دلیلی دلالت کند که غلیان بالشمس یا غلیان بنفسه هم موجب برای حلیّت است این دلیل با دلیل اوّل تنافی ندارد و همچنین اگر دلیل دیگری حکم به حلیّت عصیر عنبی مغلی به وسیله مطلق ذهاب ثلثین بکند «چنان که در برخی از روایات چنین إطلاقی وجود دارد» این دلیل هم با دلیل اوّل منافاتی ندارد.

لو سلمنا که مطلق غلیان موجب برای حلیّت عصیر عنبی نمی‌شود و تنها غلیان بالنار موجب برای حلیّت عصیر عنبی می‌شود به مقتضای مفهوم وصف در روایاتی که فرمود «كُلُّ عَصِيرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ» لکن این امر دخلی به نجاست عصیر عنبی ندارد مرحوم شریعت ره مدعی است که طبق این روایات عصیر عنبی مغلّی علاوه بر حرمت، نجس هم می‌شود لکن مفاد این روایات تنها حرمت اکل عصیر عنبی مغلی است و هیچ گونه دلالتی بر نجاست آن ندارد از طرفی بین حرمت و نجاست ملازمه‌ای نیست تا با ثبوت حرمت، نجاست هم ثابت شود آری اگر بگوییم غلیان بنفسه موجب برای تبدیل عصیر عنبی به خمر می‌شود در این صورت نجاست ثابت می‌شود لکن چنان که در جلسات قبل گذشت این امر کلیت ندارد که عصیر عنبی اگر مدتی بماند خود به خود تبدیل به خمر می‌شود بنابراین از اوّل قبول نداریم که عصیر عنبی به مجرد غلیان نجس می‌شود تا بعد تفصیل دهیم که اگر ذهاب ثلثین بالنار حاصل شود موجب برای طهارت عصیر عنبی می‌شود و اگر بنفسه باشد به نجاست خود باقی است «آری این تفصیل در حرمت عصیر عنبی جا دارد لکن در آنجا هم گفتیم روایاتی که با ذهاب ثلثین حکم به حلیّت نموده این روایات إطلاق دارد و به إطلاق شامل غلیان بنفسه و بالنار می‌شود تا به اینجا فرمایش مرحوم شریعت ره در تمسّک به دسته دوّم روایات پذیرفته نیست برای تفصیل مذکور به روایت فقه الرضا نیز تمسّک شده است:

فی فقه الرضا : اعْلَمْ أَنَّ أَصْلَ الْخَمْرِ مِنَ الْكَرْمِ إِذَا أَصَابَتْهُ النَّارُ أَوْ غَلَى مِنْ غَيْرِ أَنْ تُصِيبَهُ النَّارُ فَهُوَ خَمْرٌ وَ لَا يَحِلُّ شُرْبُهُ إِلَّا أَنْ يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ عَلَى النَّارِ وَ بَقِيَ ثُلُثُهُ فَإِنْ نَشَّ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُصِيبَهُ النَّارُ فَدَعْهُ حَتَّى يَصِيرَ خَلًّا مِنْ ذَاتِه...[3]

مفاد روایت: در این روایت تصریح شده به اینکه ذهاب ثلثین اگر بوسیله غلیان بالنار باشد موجب برای حلیّت آن می‌شود ولی اگر به غیر نار باشد انتفاع از آن جائز نیست مگر اینکه تبدیل به سرکه شود «فَإِنْ نَشَّ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُصِيبَهُ النَّارُ فَدَعْهُ حَتَّى يَصِيرَ خَلًّا» دراین روایت مطلق ذهاب ثلثین موجب برای حلیّت ذکر نشده بلکه تنها در صورت غلیان بالنار حکم به حلیّت شده است.

مناقشه در روایت مذکور: این روایت اگر چه از نظر دلالت واضح است ولی سنداً قابل برای مناقشه است زیرا ثابت نشده که آنچه در فقه الرضا ذکر شده روایت از إمام معصوم باشد بلکه برخی إحتمال داده‌اند که عبارات این کتاب فتاوی پدر مرحوم شیخ صدوق ره بوده است از این جهت صاحب وسائل از این کتاب نقل روایت ننموده است «علاوه بر اینکه در این روایت تنها حکم به حرمت شده نه نجاست عصیر عنبی» برای تفصیل مذکور به روایت عمار ساباطی نیز تمسّک شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ أَوْ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ قَالَ: وَصَفَ لِي‌ ‌أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْمَطْبُوخَ كَيْفَ يُطْبَخُ حَتَّى يَصِيرَ حَلَالًا فَقَالَ لِي خُذْ رُبُعاً مِنْ زَبِيبٍ وَ تُنَقِّيهِ وَ صُبَّ عَلَيْهِ اثْنَيْ عَشَرَ رِطْلًا مِنْ مَاءٍ ثُمَّ أَنْقِعْهُ لَيْلَةً فَإِذَا كَانَ أَيَّامُ الصَّيْفِ وَ خَشِيتَ أَنْ يَنِشَّ جَعَلْتَهُ فِي تَنُّورٍ مَسْجُورٍ قَلِيلًا حَتَّى لَا يَنِشَّ ثُمَّ تَنْزِعُ الْمَاءَ مِنْهُ كُلَّهُ حَتَّى إِذَا أَصْبَحْتَ صَبَبْتَ عَلَيْهِ مِنَ الْمَاءِ بِقَدْرِ مَا يَغْمُرُهُ ثُمَّ تُغْلِيهِ حَتَّى تَذْهَبَ حَلَاوَتُهُ ثُمَّ تَنْزِعُ مَاءَهُ الْآخَرَ فَتَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ الْاوّل ثُمَّ تَكِيلُهُ كُلَّهُ فَتَنْظُرُ كَمِ الْمَاءُ ثُمَّ تَكِيلُ ثُلُثَهُ فَتَطْرَحُهُ فِي الْإِنَاءِ الَّذِي تُرِيدُ أَنْ تَطْبُخَهُ فِيهِ وَ تَصُبُّ بِقَدْرِ مَا يَغْمُرُهُ مَاءً وَ تُقَدِّرُهُ بِعُودٍ وَ تَجْعَلُ قَدْرَهُ قَصَبَةً أَوْ عُوداً فَتَحُدُّهَا عَلَى قَدْرِ مُنْتَهَى الْمَاءِ ثُمَّ تُغْلِي الثُّلُثَ الْأَخِيرَحَتَّى يَذْهَبَ الْمَاءُ الْبَاقِي ثُمَّ تُغْلِيهِ بِالنَّارِ وَ لَا تَزَالُ تُغْلِيهِ حَتَّى يَذْهَبَ الثُّلُثَانِ وَ يَبْقَى الثُّلُثُ ثُمَّ تَأْخُذُ لِكُلِّ رُبُعٍ رِطْلًا مِنَ الْعَسَلِ فَتُغْلِيهِ حَتَّى تَذْهَبَ رَغْوَةُ الْعَسَلِ وَ تَذْهَبَ غِشَاوَةُ الْعَسَلِ فِي الْمَطْبُوخِ ثُمَّ تَضْرِبُهُ بِعُودٍ ضَرْباً شَدِيداً حَتَّى يَخْتَلِطَ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُطَيِّبَهُ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ زَعْفَرَانٍ أَوْ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ زَنْجَبِيلٍ

فَافْعَلْ ثُمَّ اشْرَبْهُ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ يَطُولَ مَكْثُهُ عِنْدَكَ فَرَوِّقْهُ. [4]

مفاد روایت: برخی از این عبارت «فَإِذَا كَانَ أَيَّامُ الصَّيْفِ وَ خَشِيتَ أَنْ يَنِشَّ جَعَلْتَهُ فِي تَنُّورٍ مَسْجُورٍ قَلِيلًا حَتَّى لَا يَنِشَّ ثُمَّ تَنْزِعُ الْمَاءَ مِنْهُ كُلَّهُ» استفاده کرده‌اند که اگر ذهاب ثلثین در عصیر عنبی مغلی بنفسه باشد موجب برای طهارت آن نمی‌شود توضیح بیشتر ان شاء الله در جلسه بعد خواهد آمد.

 


[3] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج17، ص39.. وسائل الشيعة: باب5 من أبواب الأشربة المحرمة، حديث 2

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo