< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی کلام مرحوم شریعت ره در تفصیل بین ذهاب ثلثین بالنار و بنفسه.

مرحوم شریعت اصفهانی ره در عصیر عنبی مغلی تفصیل داده‌اند بین ذهاب ثلثین به وسیله غلیان بالنار و غلیان بنفسه به این صورت که ذهاب ثلثین در عصیر عنبی مغلی چنانچه بالنار حاصل شود موجب طهارت و حلیّت ثلث باقیمانده می‌شود ولی اگر غلیان اوّل یا نشیش عصیر بنفسه حاصل شود ذهاب ثلثین موجب برای طهارت و حلیّت ثلث باقیمانده نمی‌شود و حلیّت و طهارت آن منحصر در انقلاب آن به سرکه است.

روایات در این جهت به دو دسته تقسیم می‌شود دسته اوّل روایاتی است که به طور مطلق حکم نموده به حرمت عصیر عنبی در صورت غلیان و دسته دوّم ، روایاتی است که حکم به حلیّت عصیر عنبی مغلی، مقیّد به ذهاب ثلثین بوسیله غلیان بالنار شده است از جمله دسته اوّل روایات صحیحه حماد است که فرمود «لَا يَحْرُمُ الْعَصِيرُ حَتَّى يَغْلِيَ»[1] و نیز روایت حَمَّاد بْن عُثْمَانَ: «سَأَلْتُهُ عَنْ شُرْبِ الْعَصِيرِ قَالَ تَشْرَبُ مَا لَمْ يَغْلِ فَإِذَا غَلَى فَلَا تَشْرَبْهُ قُلْتُ أَيُّ شَيْ‌ءٍ الْغَلَيَانُ قَالَ الْقَلْبُ».[2] ، [3] از جمله دسته دوّم روایات صحیحه عبد الله سنان است که فرمود «أَنَّ الْعَصِيرَ إِذَا طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ فَهُوَ حَلَالٌ»[4] و یا در موثّقه ابی بصیر آمده است «سُئِلَ عَنِ الطِّلَاءِ فَقَالَ إِنْ طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ مِنْهُ اثْنَانِ وَ يَبْقَى وَاحِدٌ فَهُوَ حَلَالٌ».

مؤید روایات دسته دوّم روایاتی است که در قضیه حضرت آدم با شیطان ذکر شده است بعد از درخواست انگور بهشتی توسط حضرت آدم و مشاجره با شیطان در تقسیم آن، جبرئیل امین درخت انگور را آتش زدند و بعد از ذهاب ثلثین بالنار فرمودند: دو ثلث از بین رفته متعلّق به شیطان بوده و ثلث باقیمانده متعلّق به حضرت آدم است «فَأَخَذَ رُوحُ الْقُدُسِ ضِغْثاً مِنْ نَارٍ فَرَمَى بِهِ عَلَيْهِمَا فَدَخَلَتِ النَّارُ حَيْثُ دَخَلَتْ وَ قَدْ ذَهَبَ مِنْهُمَا ثُلُثَاهُمَا وَ بَقِيَ الثُّلُثُ فَقَالَ الرُّوحُ أَمَّا مَا ذَهَبَ مِنْهُمَا فَحَظُّ إِبْلِيسَ وَ مَا بَقِيَ فَلَكَ يَا آدَمُ.» در این روایات نیز ذهاب ثلثین مقیّد به غلیان بالنار شده است نظیر این روایت در قضیه حضرت نوح با شیطان نیز ذکر شده است.

وجه تایید: مفاد این روایات آن است که ذهاب ثلثین در ابتدای پیدایش انگور در زمین موجب حلیّت ثلث باقیمانده انگور برای حضرت آدم شده است و بعد از آتش زدن دو ثلث آن ثلث باقیمانده متعلّق به حضرت آدم شده است و لقائل أن یقول که این چه دخلی دارد به اینکه ذهاب ثلثین در عصیر عنبی اگر از اوّل بوسیله آتش باشد موجب برای حلیّت آن می‌شود و اگر بنفسه باشد موجب برای حلیّت آن نمی‌شود چرا که مورد روایت این است که دو سوّم از انگورهای موجود را آتش زدند و یک ثلث باقیمانده متعلّق به حضرت آدم گردید نه اینکه عصیر مجموع انگور ها را آتش زدند و بعد از ذهاب ثلثین، ثلث باقیمانده متعلّق به حضرت آدم گردید از این هم که بگذریم این روایت به عنوان تایید بر لزوم تبخیر اوّلیه به آتش ذکر شده است و چندان مهم نیست.

أدلّه‌ای که برای تفصیل مذکور بدان تمسّک شده است:

دلیل اوّل: در دسته اوّل روایات به طور مطلق حکم شده به حرمت عصیر عنبی به مجرد غلیان در این روایات ذهاب ثلثین به عنوان محلل عصیر عنبی، ذکر نشده است این دسته از روایت حمل می‌شود به غلیان بنفسه زیرا به طور مطلق حکم شده به حرمت عصیر عنبی در صورت غلیان و ظهور دارد در اینکه غلیان مستند به چیزی نباشد بلکه غلیان بنفسه و بالذات حاصل شده باشد علاوه بر اینکه غلیان بنفسه موجب تبدیل عصیر عنبی به خمر می‌شود و خمر تنها با انقلاب به سرکه طاهر و حلال می‌شود نه با ذهاب ثلثین ولی در صورتی که ذهاب ثلثین به وسیله طبخ علی النار باشد موجب تبدیل آن به شراب نمی‌شود.

مناقشه مرحوم استاد خویی ره: ما نفهمیدیم چطور روایات دسته اوّل را حمل بر غلیان بنفسه کردید در حالی که برخی از این روایات مطلق است و ذهاب ثلثین را موجب برای حلیّت ذکر کرده است و به إطلاق شامل غلیان بالنار هم می‌شود چنان که اگر گفته شود «لو مات زيد ورثه ابنه» جواز ارث در اینجا حمل می‌شود بر موت مورث مطلقا یعنی به هر طریقی که مورث از دنیا برود وارث، از میت ارث می‌برد خواه به مرگ عادی باشد یا به قتل و یا به هر طریق دیگری.

دلیل دوّم: در برخی از روایات حلیّت عصیر عنبی به وسیله ذهاب ثلثین به صورت قضیه شرطیه و یا وصفیه مقیّد به غلیان بالنار شده است از این روایات استفاده می‌شود که ذهاب ثلثین در صورتی موجب برای حلیّت و طهارت عصیر عنبی مغلی می‌شود که غلیان در آن بالنار باشد و به مفهوم وصف و یا مفهوم شرط دلالت دارد که ذهاب ثلثین اگر بنفسه حاصل شود موجب برای حلیّت و طهارت آن نمی‌شود و از تقیید غلیان بالنار در اوّل امر استفاده می‌شود که قید مذکور دخیل در حلیّت و طهارت آن است و عصیر عنبی با ذهاب ثلثین مطلقاً مطهّر و مُحلَّل نمی‌باشد و الا مستلزم لغویت قید بالنار خواهد شد «كُلُّ عَصِيرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ».[5]

و بر فرضی که بگویید جمله وصفیه دلالت بر انتفاء الحکم عند انتفاء الوصف ندارد در برخی از روایات به صورت قضیه شرطیه ذهاب ثلثین مقیّد به غلیان بالنار از اوّل شده است و عمده اصولیین این امر را پذیرفته‌اند که جمله شرطیه دلالت بر انحصار و انتفای حکم عند انتفای شرط دارد در موثّقه ابی بصیر آمده است «إِذَا طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ فَهُوَ حَلَالٌ»[6] و بالمفهوم

دلالت دارد که اگر طبخ علی النار نباشد موجب برای حلیّت و طهارت آن نمی‌شود اگر چه ذهاب ثلثین شود.

جواب استاد خویی ره: جمله وصفیه مثل «اکرم العالم العادل» دلالت دارد بر اینکه مطلق عالم دخیل در وجوب اکرام نیست و الا ذکر وصف لغو خواهد بود ولی دلالت بر انحصار ندارد زیرا ممکن است دلیل دیگری إقامه شود و وصف دیگری مثل شجاعت دخیل در وجوب اکرام باشد این دو دلیل مثبتین هستند و با هم تنافی ندارند فلذا هیچ یک دیگری را نفی نمی‌کند و در ما نحن فیه طبخ بالنار اگر چه دخیل در حکم به حلیّت است ولی دلالت بر انحصار حلیّت در طبخ اوّل ندارد بر این اساس اگر دلیلی دلالت کند بر اینکه مطلق غلیان موجب برای حلیّت است این دلیل با دلیل اوّل مثبتین بوده و با هم تنافی ندارند بنابراین طبق مفهوم وصف نمی‌توان حکم نمود به اینکه ذهاب ثلثین اگر بنفسه باشد موجب برای حلیّت آن نمی‌شود.

دلیل سوّم تمسّک به روایت مذکور در فقه الرضا :

اعْلَمْ أَنَّ أَصْلَ الْخَمْرِ مِنَ الْكَرْمِ إِذَا أَصَابَتْهُ النَّارُ أَوْ غَلَى مِنْ غَيْرِ أَنْ تُصِيبَهُ النَّارُ فَهُوَ خَمْرٌ وَ لَا يَحِلُّ شُرْبُهُ إِلَّا أَنْ يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ عَلَى النَّارِ وَ بَقِيَ ثُلُثُهُ فَإِنْ نَشَّ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُصِيبَهُ النَّارُ فَدَعْهُ حَتَّى يَصِيرَ خَلًّا مِنْ ذَاتِه...[7]

مفاد روایت: در این روایت تصریح شده به اینکه اصل غلیان و سپس ذهاب ثلثین اگر بوسیله غلیان بالنار باشد موجب برای حلیّت آن می‌شود ولی اگر به غیر نار باشد انتفاع از آن جائز نیست مگر اینکه تبدیل به سرکه شود «فَإِنْ نَشَّ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُصِيبَهُ النَّارُ فَدَعْهُ حَتَّى يَصِيرَ خَلًّا» در این روایت مطلق غلیان و ذهاب ثلثین موجب برای حلیّت ذکر نشده بلکه تنها به صورت قضیه شرطیه، در صورت غلیان اوّلیه به آتش حکم به حلیّت آن شده است.

مناقشه در روایت مذکور: این روایت سنداً قابل برای مناقشه است زیرا ثابت نشده که آنچه در فقه الرضا ذکر شده روایت از إمام معصوم است بلکه برخی إحتمال داده‌اند که عبارات آن فتاوی پدر مرحوم شیخ صدوق ره بوده باشد، [8] علاوه بر اینکه طبق عبارت «فَإِنْ نَشَّ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُصِيبَهُ النَّارُ فَدَعْهُ حَتَّى يَصِيرَ خَلًّا مِنْ ذَاتِه» اگر نّش در آن بوسیله آتش نباشد محکوم به حرمت است حتی اگر ذهاب ثلثین بالنار یا بنفسه باشد.

مرحوم استاد خویی ره بعد از مناقشه سندی و دلالی در روایات مذکور می‌فرماید: بر فرضی که از مناقشات مذکور صرف نظر

کنیم این روایات نهایتاً دلالت دارد بر تفصیل بین غلیان بنفسه و غلیان بالنار در حلیّت عصیر عنبی مغلی ولی دلالت بر تفصیل بین غلیان بنفسه و غلیان بالنار در حکم به نجاست عصیر عنبی ندارد زیرا این روایات فقط در مقام بیان حلیّت و حرمت عصیر عنبی است و دخلی به طهارت یا نجاست آن ندارند و از طرفی ملازمه‌ای هم بین حرمت و نجاست نیست تا بگوییم اگر حرمت ثابت شد نجاست هم ثابت می‌شود ضمن اینکه غلیان بنفسه موجب تبدیل آن به شراب هم نمی‌شود تا بگوییم به جهت تبدیل به شراب حکم به نجاست آن می‌شود.

دلیل چهارم تمسّک به موثّقه عمار:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ أَوْ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ قَالَ: وَصَفَ لِي‌ ‌أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْمَطْبُوخَ كَيْفَ يُطْبَخُ حَتَّى يَصِيرَ حَلَالًا فَقَالَ لِي خُذْ رُبُعاً مِنْ زَبِيبٍ وَ تُنَقِّيهِ وَ صُبَّ عَلَيْهِ اثْنَيْ عَشَرَ رِطْلًا مِنْ مَاءٍ ثُمَّ أَنْقِعْهُ لَيْلَةً فَإِذَا كَانَ أَيَّامُ الصَّيْفِ وَ خَشِيتَ أَنْ يَنِشَّ جَعَلْتَهُ فِي تَنُّورٍ مَسْجُورٍ قَلِيلًا حَتَّى لَا يَنِشَّ ثُمَّ تَنْزِعُ الْمَاءَ مِنْهُ كُلَّهُ حَتَّى إِذَا أَصْبَحْتَ صَبَبْتَ عَلَيْهِ مِنَ الْمَاءِ بِقَدْرِ مَا يَغْمُرُهُ ثُمَّ تُغْلِيهِ حَتَّى تَذْهَبَ حَلَاوَتُهُ ثُمَّ تَنْزِعُ مَاءَهُ الْآخَرَ فَتَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ الْأوّل ثُمَّ تَكِيلُهُ كُلَّهُ فَتَنْظُرُ كَمِ الْمَاءُ ثُمَّ تَكِيلُ ثُلُثَهُ فَتَطْرَحُهُ فِي الْإِنَاءِ الَّذِي تُرِيدُ أَنْ تَطْبُخَهُ فِيهِ وَ تَصُبُّ بِقَدْرِ مَا يَغْمُرُهُ مَاءً وَ تُقَدِّرُهُ بِعُودٍ وَ تَجْعَلُ قَدْرَهُ قَصَبَةً أَوْ عُوداً فَتَحُدُّهَا عَلَى قَدْرِ مُنْتَهَى الْمَاءِ ثُمَّ تُغْلِي الثُّلُثَ الْأَخِيرَ حَتَّى يَذْهَبَ الْمَاءُ الْبَاقِي ثُمَّ تُغْلِيهِ بِالنَّارِ وَ لَا تَزَالُ تُغْلِيهِ حَتَّى يَذْهَبَ الثُّلُثَانِ وَ يَبْقَى الثُّلُثُ ثُمَّ تَأْخُذُ لِكُلِّ رُبُعٍ رِطْلًا مِنَ الْعَسَلِ فَتُغْلِيهِ حَتَّى تَذْهَبَ رَغْوَةُ الْعَسَلِ وَ تَذْهَبَ غِشَاوَةُ الْعَسَلِ فِي الْمَطْبُوخِ ثُمَّ تَضْرِبُهُ بِعُودٍ ضَرْباً شَدِيداً حَتَّى يَخْتَلِطَ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تُطَيِّبَهُ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ زَعْفَرَانٍ أَوْ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ زَنْجَبِيلٍ فَافْعَلْ ثُمَّ اشْرَبْهُ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ يَطُولَ مَكْثُهُ عِنْدَكَ فَرَوِّقْهُ. [9]

کیفیت استدلال: از این روایت استفاده می‌شود که نشیش در عصیر عنبی «قبل از غلیان بواسطه گرمایی که در عصیر عنبی ایجاد می‌شود کفی روی آن را فرا می‌گیرد و صدایی از آن شنیده می‌شود، به آن حالت و رسیدن عصیر عنبی به آن مرحله از گرما، نشیش گفته می‌شود» اگر بنفسه حاصل شود موجب خروج آن از حیّز انتفاع می‌شود از این جهت امر شده به اینکه باید در تنورِ آتش واقع شود تا به وسیله غلیان بالنار ذهاب ثلثین شود تا موجب طهارت آن شود از اینکه إمام فرمود عصیر عنبی را در تنور قرار دهید استفاده می‌شود که ذهاب ثلثین اگر بوسیله غلیان بالنار باشد موجب حلیّت و طهارت آن می‌شود و اگر خود به خود حاصل شود حلال و طاهر نمی‌شود زیرا تبدیل به خمر شده و با ذهاب ثلثین طاهر نمی‌شود.

إشکال دلالی استاد خویی ره: مراد إمام در امر به قرار دادن عصیر عنبی در تنور، تحفّظ عصیر عنبی از خراب شدن بوده است زیرا ثابت شده که اگر عصیر عنبی در دمای بالا قرار گیرد میکروب‌های موجود در آن کشته می‌شود علاوه بر اینکه قرار گرفتن در این درجه مانع فساد و خرابی آن می‌شود ولی اگر نشیش بنفسه حاصل شود چون این امر در مدت زمان بیشتری حاصل می‌شود موجب فساد آن خصوصا در هوای گرم تابستان می‌شود بنابراین نظر إمام این بوده که عصیر عنبی در هوای گرم حالت نشیش بر آن حاصل نشود بلکه مقداری در تنور بمابند تا از فساد و خراب شدن آن جلوگیری شود این نه برای آن است که تنها آتش محلل آن است شاهد بر آن این است که سائل درصدد بوده بوسیله آن دارویی درست کند که برای مداوای مریضی دل درد از آن استفاده کند و إمام در مقام جواب طریقه‌ای را بیان نمودند که موجب خرابی آن در هوای گرم نشود.

مناقشه استاد خویی ره در سند روایت: این روایت ضعیف السند است بالارسال زیرا در سند روایت آمده است «عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ أَوْ رَجُلٍ» راوی مردّد است بین رجل مجهول و علی بن الحسن بنابراین تعبیر به موثّقه نسبت به این روایت صحیح نیست.

بیان استاد أشرفی : به نظر ما مناقشه سندی صحیح نیست زیرا عین این روایت با سند صحیح متصل در روایت سوّم همین باب ذکر شده و عبارت رجل در آن نیامده است «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ أَوْ رَجُلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ» و اما متن روایت:

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الزَّبِيبِ كَيْفَ يَحِلُّ طَبْخُهُ حَتَّى يُشْرَبَ حَلَالًا قَالَ تَأْخُذُ رُبُعاً مِنْ زَبِيبٍ فَتُنَقِّيهِ ثُمَّ تَطْرَحُ عَلَيْهِ اثْنَيْ عَشَرَ رِطْلًا مِنْ مَاءٍ ثُمَّ تُنْقِعُهُ لَيْلَةً فَإِذَا كَانَ مِنْ غَدٍ نَزَعْتَ سُلَافَتَهُ ثُمَّ تَصُبُّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَاءِ بِقَدْرِ مَا يَغْمُرُهُ ثُمَّ تُغْلِيهِ بِالنَّارِ غَلْيَةً ثُمَّ تَنْزِعُ مَاءَهُ فَتَصُبُّهُ عَلَى الْأوّل ثُمَّ تَطْرَحُهُ فِي إِنَاءٍ وَاحِدٍ ثُمَّ تُوقِدُ تَحْتَهُ النَّارَ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ وَ تَحْتَهُ النَّارُ ثُمَّ تَأْخُذُ رِطْلَ عَسَلٍ فَتُغْلِيهِ بِالنَّارِ غَلْيَةً وَ تَنْزِعُ رَغْوَتَهُ ثُمَّ تَطْرَحُهُ عَلَى الْمَطْبُوخِ ثُمَّ اضْرِبْهُ حَتَّى يَخْتَلِطَ بِهِ وَ اطْرَحْ فِيهِ إِنْ شِئْتَ زَعْفَرَاناً وَ طَيِّبْهُ إِنْ شِئْتَ بِزَنْجَبِيلٍ قَلِيلٍ قَالَ فَإِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَقْسِمَهُ أَثْلَاثاً لِتَطْبُخَهُ فَكِلْهُ بِشَيْ‌ءٍ وَاحِدٍ حَتَّى تَعْلَمَ كَمْ هُوَ ثُمَّ اطْرَحْ عَلَيْهِ الْأوّل فِي الْإِنَاءِ الَّذِي تُغْلِيهِ فِيهِ ثُمَّ تَضَعُ فِيهِ مِقْدَاراً وَ حُدَّهُ بِحَيْثُ يَبْلُغُ الْمَاءُ ثُمَّ اطْرَحِ الثُّلُثَ الْآخَرَ ثُمَّ حُدَّهُ حَيْثُ يَبْلُغُ الْمَاءُ ثُمَّ تَطْرَحُ الثُّلُثَ الْأَخِيرَ ثُمَّ تَحُدُّهُ حَيْثُ يَبْلُغُ الْمَاءُ ثُمَّ تُوقِدُ تَحْتَهُ بِنَارٍ لَيِّنَةٍ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ.[10]

در نتیجه مناقشه سندی وجهی ندارد و مناقشه دلالی هم که مرحوم استاد ذکر نمودند به نظر ما کم لطفی است زیرا در نسخه دیگر این عبارت «فَإِذَا كَانَ أَيَّامُ الصَّيْفِ وَخَشِيتَ أَنْ يَنِشَّ جَعَلْتَهُ فِي تَنُّورٍ مَسْجُورٍ قَلِيلًا حَتَّى لَا يَنِشَّ» ذکر نشده که استاد خویی ره از آن برداشت نمودند که به جهت تحفظ از خرابی امر به قرار دادن در تنور شده است نتیجتا از مجموع این روایات فرمایش مرحوم شریعت اصفهانی أقوی به نظر می‌رسد که ذهاب ثلثین در عصیر عنبی از اوّل باید بوسیله غلیان بالنار حاصل شود تا موجب حلیّت آن شود ولی کلام ایشان در مورد نجاست عصیر عنبی بوسیله غلیان پذیرفته نیست زیرا هیچ یک از این روایات

دلالت بر نجاست عند الغلیان ندارد و تنها در مقام بیان حلیّت و حرمت است و دخلی به مسأله طهارت و نجاست ندارد.

 


[3] قلب به معنای زیر و رو شدن است و در اینجا مراد زیر و رو شدن بواسطه غلیان و جوشیدن است.
[7] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج17، ص39.. وسائل الشيعة: باب5 من أبواب الأشربة المحرمة، حديث 2
[8] من لا يحضره الفقيه‌، الشيخ الصدوق‌، ج4، ص57. شاهد بر این مطلب عبارتی است که شیخ صدوق از مرحوم والد خود نقل نموده است: قَالَ أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي رِسَالَتِهِ إِلَيَّ: اعْلَمْ أَنَّ أَصْلَ الْخَمْرِ مِنَ الْكَرْمِ إِذَا أَصَابَتْهُ النَّارُ أَوْ غَلَى مِنْ غَيْرِ أَنْ تَمَسَّهُ النَّارُ فَيَصِيرَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ فَهُوَ خَمْرٌ وَ لَا يَحِلُّ شُرْبُهُ إِلَّا أَنْ يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ فَإِنْ نَشَّ مِنْ غَيْرِ أَنْ تَمَسَّهُ النَّارُ فَدَعْهُ حَتَّى يَصِيرَ خَلًّا مِنْ ذَاتِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُلْقِيَ فِيهِ شَيْئاً 2 فَإِذَا صَارَ خَلًّا مِنْ ذَاتِهِ حَلَّ أَكْلُهُ فَإِنْ تَغَيَّرَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ صَارَ خَمْراً فَلَا بَأْسَ أَنْ تُلْقِيَ فِيهِ مِلْحاً أَوْ غَيْرَهُ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo