درس خارج فقه استاد اشرفی
99/11/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عصیر عنبی مغلّی.
قال السید ره فی العروه: ألحق المشهور بالخمر العصير العنبي إذا غلى قبل أن يذهب ثلثاه و هو الأحوط و إن كان الأقوى طهارته نعم لا إشكال في حرمته سواء غلى بالنار أو بالشمس أو بالهواء بل الأقوى حرمته بمجرد النشيش و إن لم يصل إلى حد الغليان .
مرحوم سیّد ره حکم به حرمت عصیر عنبی مغلی به طور مطلق نموده است اعم از اینکه اصل غلیان بالنار باشد یا بالشمس و یا به بواسطه جریان هوا و معتقد است که حتی نشیش یعنی حالت ترشیده شدن میوه و کف کردن آن هم موجب حرمت عصیر میشود ولو اینکه غلیان حاصل نشود در برخی از روایات عصیر عنبی مغلی در صورت ذهاب ثلثین به وسیله غلیان بالنار حکم به حلیّت آن شده و در برخی دیگر از روایات ذهاب ثلثین به طور مطلق موجب برای حلیّت عصیر عنبی مغلی ذکر شده است سؤال این است که آیا قید مذکور یعنی غلیان بالنار در روایات مقیّده میتواند موجب برای تقیید روایات مطلقه شود یا خیر؟ مرحوم سیّد ره میفرماید: مدار در حلیّت ذهاب ثلثین است به هر وجهی که حاصل شود این در حالی است که در برخی از روایات ذهاب ثلثین، مقیّد به غلیان بالنار شده است برخی در دفاع از سید ره گفتهاند که برخی از روایات در این جهت إطلاق دارد لذا باید بررسی کنیم که مراد از إطلاق در روایات چیست.
مرحوم استاد خویی ره میفرماید: تمام روایاتی که ذهاب ثلثین را محلل عصیر عنبی ذکر نموده مقیّد به قید غلیان بالنار شده است و در هیچ یک از روایات ذهاب ثلثین به طور مطلق موجب برای حلیّت عصیر عنبی ذکر نشده است «فإن الأخبار المشتملة على حلية العصير بذهاب الثلثين إنما وردت في خصوص ذهابهما بالنار فيكفينا في المقام عدم الدليل على حلية العصير بذهاب ثلثيه بمثل الشمس و الهواء و كذا طهارته إذا قلنا بنجاسته بالغليان هذا على أن بعضها ذات مفهوم و مقتضى مفهومه عدم ارتفاع حرمة العصير بذهاب ثلثيه بمثل الشمس و الهواء» از این روایات استفاده میشود که قید بالنار خصوصیّت دارد آری برخی از بزرگان مستند مرحوم سیّد ره را صحیحه ابن سنان ذکر نموده و از آن استفاده إطلاق نمودهاند و اما متن روایت:
صحيحة ابن سنان: عن أبى عبد اللّه عليه السّلام قال: «كُلُّ عَصِيرٍ أَصَابَتْهُ النَّارُ فَهُوَ حَرَامٌ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ و يبقى ثلثه»[1]
کیفیت استدلال: در این روایت ذهاب ثلثین به طور مطلق موجب برای حلیّت عصیر عنبی مغلی ذکر شده و مقیّد به قید غلیان بالنار نشده است.
إشکال در برخی از روایات حلیّت عصیر عنبی مغلی به صورت قضیه وصفیه و یا شرطیه، مقیّد به ذهاب ثلثین بوسیله غلیان بالنار شده است این روایات میتواند مقیّد روایات مطلقه باشد چنان که در موثّقة أبي بصير آمده است:
موثّقه ابی بصیر: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ سُئِلَ عَنِ الطِّلَاءِ فَقَالَ إِنْ طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ مِنْهُ اثْنَانِ وَ يَبْقَى وَاحِدٌ فَهُوَ حَلَالٌ وَ مَا كَانَ دُونَ ذَلِكَ فَلَيْسَ فِيهِ خَيْرٌ.[2]
روایات در این جهت به دو دسته تقسیم میشود دسته اوّل روایاتی است که به طور مطلق حکم نموده به حرمت عصیر عنبی در صورت غلیان مثل صحیحه حماد «لَا يَحْرُمُ الْعَصِيرُ حَتَّى يَغْلِيَ»[3] دسته دوّم ، روایاتی است که حکم به حلیّت عصیر عنبی مقیّد به ذهاب ثلثین به وسیله غلیان بالنار شده است مثل صحیحه عبد الله سنان «أَنَّ الْعَصِيرَ إِذَا طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ ثُلُثَاهُ وَ يَبْقَى ثُلُثُهُ فَهُوَ حَلَالٌ».[4]
موید روایات دسته دوّم روایاتی است که در قضیه حضرت آدم با شیطان ذکر شده است بعد از درخواست انگور بهشتی توسط حضرت آدم و مشاجره با شیطان در تقسیم آن جبرئیل امین درخت انگور را آتش زد و بعد از ذهاب ثلثین بالنار فرمود دو ثلثی که از بین رفته متعلّق به شیطان بوده و ثلث باقیمانده متعلّق به حضرت آدم است «فَأَخَذَ رُوحُ الْقُدُسِ ضِغْثاً مِنْ نَارٍ فَرَمَى بِهِ عَلَيْهِمَا فَدَخَلَتِ النَّارُ حَيْثُ دَخَلَتْ وَ قَدْ ذَهَبَ مِنْهُمَا ثُلُثَاهُمَا وَ بَقِيَ الثُّلُثُ فَقَالَ الرُّوحُ أَمَّا مَا ذَهَبَ مِنْهُمَا فَحَظُّ إِبْلِيسَ وَ مَا بَقِيَ فَلَكَ يَا آدَمُ.» در این روایات نیز ذهاب ثلثین مقیّد به غلیان بالنار شده است.
موثّقه سعید بن یسار: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ إِبْلِيسَ لَعَنَهُ اللَّهُ نَازَعَ نُوحاً فِي الْكَرْمِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ إِنَّ لَهُ حَقّاً فَأَعْطِهِ فَأَعْطَاهُ الثُّلُثَ فَلَمْ يَرْضَ إِبْلِيسُ ثُمَّ أَعْطَاهُ النِّصْفَ فَلَمْ يَرْضَ فَطَرَحَ جَبْرَئِيلُ نَاراً فَأَحْرَقَتِ الثُّلُثَيْنِ وَبَقِيَ الثُّلُثُ فَقَالَ مَا أَحْرَقَتِ النَّارُ فَهُوَ نَصِيبُهُ وَ مَا بَقِيَ فَهُوَ لَكَ يَا نُوحُ حَلَالٌ.[5]
موثّقه ابی بصیر: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ سُئِلَ عَنِ الطِّلَاءِ[6] فَقَالَ إِنْ طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ مِنْهُ اثْنَانِ وَ يَبْقَى وَاحِدٌ فَهُوَ حَلَالٌ وَ مَا كَانَ دُونَ ذَلِكَ فَلَيْسَ فِيهِ خَيْرٌ.[7]
طلاء خصوص عصیر جوشیده بالنار است نه مطلق عصیر بعد هم قید ذهاب ثلثین بالنار آورده شده در نتیجه نمیتوان طبق
روایات مطلقه حکم به حلیّت عصیر عنبی مغلی در صورت مطلق غلیان نمود زیرا ذهاب ثلثین در روایات مقیّد به طبخ بالنار شده آری مرحوم استاد ره میفرمایند اگر عصیر عنبی ابتدا غلیان کند به هر وسیله و بعد ذهاب ثلثین شود در این صورت روایت حلیّت شامل آن میشود و غلیان اوّلیه به هر وسیله باشد اگر ذهاب ثلثین بعد از آن بالنار حاصل شود کافی در رفع حرمت است، به نظر ما این کلام استاد نیاز به تأمل بیشتر دارد.
مرحوم سیّد ره میفرماید: عصیر عنبی به مجرد حشیش «قبل از غلیان بواسطه گرمایی که درعصیر عنبی ایجاد میشود کفی بر روی آن ایجاد میشود که در آن حالت به آن حشیش گفته میشود» حرام میشود ولی نجس نمیشود.
زیرا در حالت نشیش طبق برخی از روایات حرام میشود ولی مسکر مانند خمر نمیشود البته در درجه ضعیف آن، آب جو همین خاصیت را دارد زیرا 4 درصد الکل در آن دارد ولی در شراب 20 درصد الکل و در ویسکی 40درصد الکل وجود دارد و برخی گفتهاند که اگر حالت نشیش حاصل شود تنها 4 درصد الکل در آن ایجاد شده و موجب برای مستی نمیشود و تنها ایجاد مقداری آرامش در فرد میکند ولی مست کننده نیست مثل خمری که با مقداری آب مخلوط شود ولی این برهان قابل مناقشه است زیرا در روایات آمده است که آنچه کثیرش مست کننده باشد قلیل آن هم حرام است.
به هر حال چون حالت حاصل از حشیش در عصیر عنبی موجب برای مستی نمیشود بلکه تنها قدری ایجاد نشاط در انسان میکند نمیتوان آن را ملحق به شراب نجس و حرام نمود و أمّا اگر ملحق به خمر باشد ذهاب ثلثین در آن موجب حلیّت آن نمیشود بلکه تنها باید تبدیل به سرکه شود ولی استاد خویی ره میفرماید: ذهاب ثلثین مطلقا کافی در حلیّت عصیر عنبی است چه قبل از آن تبدیل به شراب شده باشد یا نشده باشد به هر حال قید غلیان بالنار ظاهرا مورد قبول است زیرا همه روایاتی که ذهاب ثلثین را موجب حلیّت عصیر عنبی ذکر نموده مقیّد به غلیان بالنار شده است مرحوم استاد میفرماید: آری اگر غلیان اوّل حاصل شود و ذهاب یک ثلث و نیم شود و بعد بالهواء ذهاب نصف ثلث دیگر شود کافی در حکم به طهارت و حلیّت آن است در روایات باب روایتی ذکر شده که قابل برای تامل است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحٍ عَنْ أَبِي عَامِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: الْعَصِيرُ إِذَا طُبِخَ حَتَّى يَذْهَبَ مِنْهُ ثَلَاثَةُ دَوَانِيقَ وَ نِصْفٌ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَبْرُدَ فَقَدْ ذَهَبَ ثُلُثَاهُ وَ بَقِيَ ثُلُثُهُ.[8]
از این روایت استفاده میشود که اگر یک ثلث و نیم با حرارت آتش از بین رفت کافی در حلیّت آن است به شرط آن که ثلث باقیمانده به حرارت هوای داغ ناشی از غلیان بالنار حاصل شده باشد.
توضیح ذلک: الدانق هو السدس، فالثلثان أربعة دوانيق، و قد دلت الرواية على انه إذا ذهب ثلاثة دوانيق ونصف على النار و نصف دانق بعد رفع القدر عن النار يصير حلالا و ذهاب الثلثين حينئذ أيضا يكون مستندا الى النار، لبقاء حرارتها في العصير الي ان يبرد، فذهاب المجموع يكون مستندا إليها، لا الى المجموع منها، و من الهواء.على انه لو سلم دلالتها على كفاية الذهاب بالمجموع من حرارة النار و الهواء، لزم الاقتصار على مواردها من ذهاب نصف الدانق بغير النار، بحيث إذا كان الباقي من الثلثين أزيد منه فلا نحكم بحليته. فتحصل من جميع ما ذكرناه: ان مطلق الغليان- سواء أ كان بالنار أو بغيرها- يوجب حرمة العصير، و أما ذهاب الثلثين الرافع للحرمة فلا بد و ان يكون بالنار.[9]