< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حکم سباع «حیوانات درنده»، حیوانات ما لایاکل لحمه و مطلق مسوخ از نظر طهارت و نجاست.

قال السید ره فی العروه: المسألة الاولی: الأحوط الاجتناب عن الثعلب والأرنب و الوزغ و العقرب و الفأر ‌بل مطلق المسوخات وإن كان الأقوى طهارة الجميع‌.

جمعی از قدمای إمامیه قائل به نجاست مطلق سباع «حیوانات درنده» و برخی دیگر قائل به نجاست مطلق حیوانات مسوخ «مسخ شده» و برخی هم قائل به نجاست مطلق حیوانات ما لایاکل لحمه شده‌اند مرحوم استاد خویی ره می‌فرماید: مستندی برای نجاست مطلق حیوانات ما لایاکل لحمه و نجاست مطلق حیوانات مسوخ وجود ندارد حتی یک روایت ضعیف السند هم در نجاست این دو عنوان در کتب حدیثی نیافته ام [1] مرحوم حکیم ره هم ذیل کلام مرحوم سید ره که حکم به احتیاط در اجتناب از مطلق حیوانات مسوخ نموده ، کلامی را از صاحب جواهر نقل نموده است «لم نعرف له دليلا على النجاسة بالمعنى المعروف»[2] گویا مرحوم حکیم ره هم بر این باور است که دلیلی بر نجاست مطلق مسوخات نداریم[3] مرحوم شهید صدر ره در این جهت فحص نموده و روایاتی را که می‌تواند مستند برای فتوای قدما باشد جمع آوری نموده و نتیجه گرفته که قدما در فتاوی خود به نجاست این حیوانات، مستنداتی از روایات در اختیارشان بوده است لکن این روایات قابل برای توجیه وتأویل است و به قرینه روایات معارض نهایتاً حمل بر استحباب تحرز از این حیوانات می‌شود در هر حال در بحث امروز به بررسی از این روایات می‌پردازیم تا ببینیم این روایات تا چه مقدار میتواند مستند برای فتوای قدما باشد.

اما روایاتی که می‌تواند مستند برای قول به نجاست حیوانات غیر ماکول اللحم باشد از جمله این روایات:

معتبره عبد الله سنان: مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ تَتَوَضَّأَ مِمَّا شَرِبَ مِنْهُ مَا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ.[4]

کیفیت استدلال: در این روایت إمام فرمودند: وضو گرفتن با آب ملاقی با سؤر حیوانات ماکول اللحم منعی ندارد «لَا بَأْسَ أَنْ تَتَوَضَّأَ» از این کلام بالمفهوم استفاده می‌شود که وضو گرفتن از آب ملاقی با سور حیوانات ما لا یاکل لحمه جائز نیست و به دلالت التزامی دلالت بر نجاست این حیوانات دارد.

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سُئِلَ عَمَّا تَشْرَبُ مِنْهُ الْحمّامةُ فَقَالَ كُلُّ مَا أُكِلَ لَحْمُهُ فَتَوَضَّأْ مِنْ سُؤْرِهِ وَ اشْرَبْ وَ عَنْ مَاءٍ شَرِبَ مِنْهُ بَازٌ أَوْ صَقْرٌ أَوْ عُقَابٌ فَقَالَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ مِنَ الطَّيْرِ يُتَوَضَّأُ مِمَّا يَشْرَبُ مِنْهُ إِلَّا أَنْ تَرَى فِي مِنْقَارِهِ دَماً فَإِنْ رَأَيْتَ فِي مِنْقَارِهِ دَماً فَلَا تَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لَا تَشْرَبْ.[5]

کیفیت استدلال: در صدر این روایت راوی از سؤر کبوتر سؤال نمود إمام در جواب به عنوان ضابطه کلی فرمودند: استفاده از آب ملاقی با سؤر حیوانات ماکول اللحم برای وضو و شرب منعی ندارد «كُلُّ مَا أُكِلَ لَحْمُهُ فَتَوَضَّأْ مِنْ سُؤْرِهِ وَ اشْرَبْ» از این کلام به مقتضای مفهوم وصف و یا مفهوم شرط «به تقدیر جمله شرطیه به قرینه فاء در عبارت فَتَوَضَّأْ» استفاده می‌شود که وضو و شرب از آب ملاقی با سؤر حیوانات غیرماکول اللحم جائز نیست وبه دلالت التزامی دلالت بر نجاست این گونه حیوانات دارد.

جواب مرحوم شهید صدر ره:

به مقتضای مفهوم در این روایات آب ملاقی با سور حیوانات غیر ماکول اللحم منهی عنه است لکن نهی از سؤر این حیوانات در صورتی حمل بر نجاست این حیوانات می‌شود که إحتمال عرفی در حمل نهی به جهتی غیر از نجاست وجود نداشته باشد و الا نمی‌توان از این نهی استفاده نجاست این حیوانات را نمود لکن در ما نحن فیه امکان عرفی حمل نهی به غیر نجاست وجود دارد زیرا ممکن است منع از وضو و منع از شرب آب ملاقی با سور حیوانات غیر ماکول اللحم به جهت منقصتی باشد که در ملاقات با سؤر این حیوانات در آب حاصل می‌شود چرا که بسیاری از مردم در نیم خورده حیوانات غیر ماکول اللحم منقصتی را می‌بینند و إمام هم به جهت این منقصت عرفی منع از سؤر این حیوانات نموده است نه به جهت نجاست این حیوانات، این منقصت در نظر مردم نسبت به سؤر حیوانات ماکول اللحم کمتر است.

شاهد برحمل روایات مانعه به غیر نجاست آن است که در این روایت وبعض روایات باب أسئار حتی سؤال از سؤر حیوانات ماکول اللحم مثل کبوتر هم شده است با اینکه طهارت سؤر چنین حیواناتی امری واضح و مسلّم است از این امر معلوم می‌شود که سؤال و جواب از سؤر حیوانات ناظر به جهت منقصتی بوده که در سؤر آن‌ها دیده می‌شده نه نجاست این حیوانات هذا اولاً.

ثانیا: طهارت سؤر و یا جلد بسیاری از حیوانات غیر ماکول اللحم مثل گربه، روباه و گرگ امر مسلّمی است و اگر منع از سؤر مطلق حیوانات غیر ماکول اللحم را حمل بر نجاست کرده و سپس این موارد مسلّم را استثناء کنیم مستلزم تخصیص اکثر است.

ثالثاً: مستند حکم به نجاست حیوانات غیر ماکول اللحم نهایتاً مفهوم وصف در روایت عبد الله بن سنان و عَمَّار بْن مُوسى است و در جای خود ثابت شده که مفهوم وصف حجت نیست و دلالت بر انتفای سنخ حکم عند انتفای وصف ندارد فلذا اینکه در روایت عبد الله بن سنان فرمود سؤر حیوانات ماکول اللحم منعی ندارد این دلالت ندارد که سور حیوانات غیر ماکول اللحم ففیه بأس تا از آن استفاده نجاست کنیم و اما روایت عمار بن موسى که فرمود «كُلُّ مَا أُكِلَ لَحْمُهُ فَتَوَضَّأْ مِنْ سُؤْرِهِ وَ اشْرَبْ» از این روایت هم نمی‌توان به مقتضای مفهوم وصف استفاده نجاست حیوانات غیر ماکول اللحم را نمود و اگر هم به مقتضای فاء تفریع بگوییم جمله شرطیه در تقدیر است باز هم دلالت بر مفهوم ندارد زیرا به قول شهید صدر قضیه‌ای که سیق لبیان وجود الموضوع، مفهوم ندارد مثل جمله «إن رزقتَ ولداً فاختنه» و در ما نحن معنی چنین است که اگر حیوان ماکول اللحم بود استفاده از آب ملاقی با آن منعی ندارد و اگر حیوان ماکول اللحم نبود از باب سالبه به انتفای موضوع منعی ندارد «لان الشرط فيها نفس موضوع الحكم، و في مثل ذلك لا مفهوم».[6]

اما روایاتی که می‌تواند مستند برای قول به نجاست حیوانات مسوخ باشد از جمله این روایات:

خبر سهل قرشی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي سَهْلٍ الْقُرَشِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ لَحْمِ الْكَلْبِ فَقَالَ هُوَ مَسْخٌ قُلْتُ هُوَ حَرَامٌ قَالَ هُوَ نَجَسٌ أُعِيدُهَا عَلَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ هُوَ نَجَسٌ.[7]

بررسی سند: روایت مزبور ضعیف السند است به ابی سهل قرشی که مجهول است و در کتب رجال اسمی از آن برده نشده است.

کیفیت استدلال: سؤال راوی از سه حال خارج نیست: یا سؤال از آثار تکوینی سگ بوده به این معنی که از إمام سؤال نموده که نظر شما در مورد آثار تکوینی مترتّب بر أکل گوشت سگ چیست و یا سؤال از حرمت و حلیت لحم سگ نموده و یا سؤال از طهارت و نجاست لحم سگ نموده است اما إحتمال اول منتفی است زیرا سؤال و جواب از امور تکوینی مخالف با مقام إمام به عنوان مشرّع احکام الهی است و اما سؤال از حلیت لحم سگ هم بسیار بعید و دور از ذهن است زیرا عرفاً کسی از لحم سگ به عنوان اکل استفاده نمی‌کند پس معنای سوم متعیّن است که سؤال قاعدتاً از طهارت یا نجاست سگ بوده و چون إمام در مقام جواب سگ را جزء حیوانات مسوخ شمرده و به این جهت حکم به نجاست آن نمودند «فَقَالَ هُوَ مَسْخٌ... هُوَ نَجَسٌ» از این کلام استفاده کرده‌اند که مطلق حیوانات مسخ شده محکوم به نجاستند.

مناقشه مرحوم شهید صدر ره در تمسک به روایت مزبور:

سؤال راوی در خصوص حلیت و حرمت أکل بوده نه نجاست آن زیرا راوی سؤال از لحم کلب نمود و اگر سؤال از نجاست سگ بود مناسب آن بود که از خود سگ سؤال می‌کرد نه خصوص لحم سگ زیرا لحم سگ در نجاست خصوصیت ندارد و مناسب این بود که از مجموع اجزای سگ سؤال کند موید این مطلب آن است که بعد از کلام إمام که فرمود «هُوَ مَسْخٌ» راوی مجدد سؤال نمود که آیا به جهت اینکه مسوخ است حرام است... بنابراین سؤال و جواب در صدر در خصوص حرمت لحم سگ بوده از این جهت إمام وجه حرمت را مسوخ بودن حیوان ذکر نمودند ضمناً در ذیل روایت به نجاست سگ هم به عنوان حیوان نجس العین اشاره نمودند.

اما روایاتی که می‌تواند مستند برای قول به نجاست سباع «حیوانات درنده» باشد از جمله این روایات:

مرسله یونس بْن عَبْد الرَّحْمن: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ هَلْ يَجُوزُ أَنْ يَمَسَّ الثَّعْلَبَ وَ الْأَرْنَبَ أَوْ شَيْئاً مِنَ السِّبَاعِ حَيّاً أَوْ مَيِّتاً قَالَ لَا يَضُرُّهُ وَ لَكِنْ يَغْسِلُ يَدَهُ.[8]

کیفیت استدلال: در این روایت راوی سؤال نمود که اگر دست فرد ملاقات با ثعلب یا ارنب و به طور کلی ملاقات با مطلق سباع «حیوانات درنده» نمود آیا تطهیر آن لازم است یا خیر، حضرت در جواب فرمودند: إصابت دست با سباع مشکلی را ایجاد نمی‌کند الا اینکه تطهیر دست لازم است، از امر به تطهیر دست استفاده می‌شود که مطلق سباع محکوم به نجاستند.

جواب مرحوم شهید صدر ره: امر به غسل در این روایت حمل بر استحباب اجتناب از سباع می‌شود به قرینه رویاتی که در آن تصریح به طهارت سباع و یا جواز استعمال جلود سباع نموده است و یا حکم به عدم بأس ملاقی با سؤر سباع نموده است از جمله این روایات:

معتبرة معاوية بن شريح: وَبِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍعَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ شُرَيْحٍ قَالَ: سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ وَ الْبَعِيرِ وَالْحِمَارِ وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ؟ فَقَالَ نَعَمِ اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ قَالَ قُلْتُ: لَهُ الْكَلْبُ قَالَ لَا قُلْتُ أَ لَيْسَ هُوَ سَبُعٌ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ.[9]

کیفیت استدلال: در صدر این روایت راوی سؤال از سؤر برخی از حیوانات از جمله سبع یعنی درندگان نمود حضرت فرمودند: شرب از آن و وضو با آن آب منعی ندارد ضمن اینکه در ذیل روایت وقتی راوی پرسید که مگر سگ جزء سباع نیست که حکم به طهارت آن شده است؟حضرت فرمودند: «لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ» از این عبارت استفاده می‌شود که سباع محکوم به طهارتند و در بین حیوانات تنها سگ به استثنای متصل در این روایت و خنزیر به جهت استثنای منفصل در روایات دیگر محکوم به نجاستند و از حکم سباع استثناء شده‌اند.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ كَانَ عَلِيٌّ يَقُولُ لَا تَدَعْ فَضْلَ السِّنَّوْرِ أَنْ تَتَوَضَّأَ مِنْهُ إِنَّمَا هِيَ سَبُعٌ.[10]

کیفیت استدلال: در این روایت إمام در مقام دفع إحتمال نجاست سنور که نوعی گربه است فرمودند: «إِنَّمَا هِيَ سَبُعٌ» از این کلام استفاده می‌شود که مطلق حیوانات سباع محکوم به طهارتند.

بنابراین بر فرضی که روایت مرسله یونس بن عبد الرَّحمن ظهور در لزوم احتراز از سباع داشته باشد با قطع نظر از ضعف سندی، این روایت معارض است با روایات دیگری که تصریح در جواز وضو با آب ملاقی با سباع دارد و به قرینه این روایات نهایتاً روایت یونس بن عبد الرَّحمن حمل بر کراهت می‌شود منشأ کراهت ممکن است به جهت حزازت و قذارتی باشد که در لحم حیوانات حرام گوشت و سباع وجود دارد نه به جهت نجاست سؤر آن ها بعد از اینکه بدن آن ها بلا إشکال طاهر است در نتیجه اجتناب از سور حیوانات غیر ماکول اللحم و نیز سباع لازم نیست چنان که اجتناب از سور پرندگان «لولا وجود الدم فی منقارها» منعی ندارد و تنها اجتناب از سؤر حیوانات نجس العین واجب است.

ضمن اینکه در برخی از روایات مانعه سؤال از میته چنین حیواناتی شده و این إحتمال در حیوانات سباع وجود دارد که به جهت حزازتی که در مرده این حیوانات بوده منع از سور آن ها و یا امر به تطهیر ملاقی با آن ها شده است چرا که سباع معمولاً به جهت ابتلا به بیماری که در بدن آن ها وجود داشته می‌میرند به خلاف حیوانات حلال گوشت که معمولاً به ذبح شرعی میمیرند نه به جهت بیماری.

صحیحه مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي‌ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَلْبِ يَشْرَبُ مِنَ الْإِنَاءِ قَالَ اغْسِلِ الْإِنَاءَ وَ«سَأَلْتُهُ» عَنِ السِّنَّوْرِ قَالَ لَا بَأْسَ أَنْ تَتَوَضَّأَ مِنْ فَضْلِهَا إِنَّمَا هِيَ مِنَ السِّبَاعِ.[11]

در این روایت حکم به جواز وضو با سؤر گربه شده و سپس حکم جواز تعلیل شده به اینکه «إِنَّمَا هِيَ مِنَ السِّبَاعِ» که از آن استفاده می‌شود مطلق حیوانات سباع محکوم به طهارتند چنان که مفاد روایتی بعدی نیز چنین است.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ يَقُولُ لَاتَدَعْ فَضْلَ السِّنَّوْرِ أَنْ تَتَوَضَّأَ مِنْهُ إِنَّمَا هِيَ سَبُعٌ.[12]

بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ لُحُومِ السِّبَاعِ وَ جُلُودِهَا فَقَالَ أَمَّا لُحُومُ السِّبَاعِ فَمِنَ الطَّيْرِ وَ الدَّوَابِّ فَإِنَّا نَكْرَهُهُ وَ أَمَّا الْجُلُودُ فَارْكَبُوا عَلَيْهَا وَ لَا تَلْبَسُوا مِنْهَا شَيْئاً تُصَلُّونَ فِيهِ.[13]

و اما نمونه‌ای از روایاتی که در جواز استعمال جلود سباع در باب لباس مصلی ذکر شده است:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رُكُوبِ جُلُودِ السِّبَاعِ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا لَمْ يُسْجَدْ عَلَيْهَا.[14]

نتیجتا اینکه برخی از قدما حکم به نجاست سباع و یا حیوانات غیر مأکول اللحم و یا مسوخ نموده‌اند مستند این حکم روایاتی است که برخی ضعیف السند است و برخی قابل برای توجیه است و به إستناد روایات متعدّدی که تصریح به طهارت این حیوانات نموده نهایتا حمل بر کراهت و یا استحباب تنزه از این حیوانات می‌شود به جهت قذارتی که در این حیوانات است و در بین حیوانات تنها سگ و خوک ودر بین انسان ها تنها کفار و نواصب و مشرکین محکوم به نجاستند و غیر این موارد محکوم به طهارتند.

و صلّی الله علی سیّدنا محّمد و آله الطّاهرین و الحمد للّه اولاً و آخراً و ظاهراً و باطناً.

 


[1] فقه الشيعة‌، الموسوي الخلخالي، السيد محمد مهدي، ج3، ص276. أما القول بنجاسة مطلق المسوخ كما عن الشيخ في أطعمة الخلاف و كذا القول بنجاسة كل ما لا يؤكل لحمه كما عنه في التهذيب فلم يعرف لهما مدرك أصلاً، و لا رواية واحدة حتى و لو كانت ضعيفة، .
[2] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌5، ص: 254‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo