درس آیات الأبدان استاد رسول باقریاصفهانی
1400/08/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیات الأبدان در قرآن/لزوم دقت در انتخاب غذا /
یکی از مباحثی که جایش در میان مباحث طب اسلامی خالی است، بررسی آیات الأبدان در قرآن کریم است. قبل از اینکه وارد بحث شویم، باید به نکاتی اشاره کنیم:
نکته اول: علم طب عبارت است از علمی که به بررسی علل بیماریها، درمان آنها و عوامل پیشگیرانه بیماریها اشاره میکند. از این رو مناسب است که با این نگاه به آیات قرآن مراجعه شود و به آیاتی که به علل بیماری و درمان آنها و همچنین عواملی که نقش پیشگیرانه از ابتلا به بیماریها را دارد، پرداخته شود. در اینجا سوالی پیش میآید و آن این است که معیار طبی بودن آیه چیست؟ در جواب باید گفت همان نکاتی که در تعریف علم طب وجود دارد، در طبی بودن آیه هم مورد لحاظ قرار میگیرد. یعنی اگر آیهای به علت بیماری، درمان آن و عوامل پیشگیرانه بیماریها اشاره کند، آیهای طبی به حساب میآید.
نکته دوم: آیاتی که در آنها به اعضا و اندامهای بدن به عنوان نعمتهای الهی اشاره شده، از آنجا که نعمت بودن اندامی از بدن به اعتبار کاربرد و منافع آن است، چنین آیهای نیز میتواند آیهای طبی باشد. به عنوان مثال در آیه ﴿وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ﴾[1] چشمهای حضرت یعقوب (ع) دچار سفیدی شد، سیاهی چشمهای ایشان به علت حزن و غم و غصه زیاد دچار سفیدی شد و آب مروارید گرفت. چنین آیهای میتواند آیهای طبی باشد. زیرا به بیماری (یعنی آب مروارید) و هم به علت آن (یعنی غم و غصه و حزن) اشاره میکند. این آیه نقش پیشگیرانه هم دارد. اگر کسی میخواهد دچار آب مروارید نشود، سعی کند غم و غصه نداشته باشد یا حزنش را زود درمان کند.
به عنوان مثالی دیگر آیهی: ﴿أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ﴾[2]
﴿وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ﴾[3]
آیا ما برای انسان دو چشم و زبان و دو لب قرار ندادیم؟
در این دو آیه به علت و درمان بیماری اشاره نشده است. اما به اعضا و جوارح انسان اشاره شده از آن جهت که نعمتهای الهی هستند و برای سلامتی انسان کاربرد دارند. پس این دو آیه و آیات مشابه را میتوان آیات طبی به حساب آورد. این آیات ناظر به اعضا و جوارح انسان است و او را متذکر منافع آن میکند و از او میخواهد در منافع آنها تفکر کند و از طریق چنین تفکری به عظمت خداوند پی ببرد.
نکته سوم: گاهی نکتههای طبی در آیات طبی قرآن با صراحت و گاهی با ایما و اشارات بیان شده است. در روایت آمده، قرآن کریم ظاهر و باطنی دارد و حقایق و ایما و اشاراتی دارد. در روایت آمده:
«وَ اَلْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ»[4]
و اشارات قرآن برای خواص است.
خواص به اشارات قرآنی پی میبرند. پس ممکن است جهت آیه صرفا بیان یک نکته توحیدی باشد، ولی با ایما و اشاره به نکات طبی نیز نظر دارد. مانند آیهی ﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴾[5] اگر قرآن را بر کوه نازل میکردیم میدیدی که این کوه خاشع و فروتن و دچار سردرد میگرنی میشد. این مَثَل است برای اینکه مردم تفکر کنند که محتوای این قرآن به قدری بالاست که کوه نمیتواند تحمل کند اما قلب منور پیامبر (ص) قرآن را تحمل کرد. این آیه در مقام بیان عدم تحمل کوه و عدم ظرفیت وجود آن از پذیرش قرآن است. قرآن بر کوه نازل نمیشود و این مثال نشان میدهد کوه ظرفیت وجودی ندارد که قرآن را بپذیرد. اما با ایما و اشاره به این نکته اشاره میکند که یکی از مواقعی که انسان ممکن است دچار سردرد میگرنی شود وقتی است که حرفهای عمیق با او گفته شود. اگر شخصی بدون مقدمه به کلاس فلسفه برود، دچار سردرد میشود یا اگر فردی در مجلسی بنشیند که ظرفیت وجودی و تحمل پذیرش مطالب آن مجلس را نداشته باشد، موجبات سردردش فراهم میشود. همچنین اگر کسی تحمل واقعه یا حادثهای را نداشته باشد نیز میتواند زمینهای برای سردرد میگرنی باشد. این آیه در ظاهر در مقام بیان این نکته طبی نیست اما با ایما و اشاره ناظر به چنین نکتهای است.
بنابراین اگر جایی به آیهای اشاره کردیم، آن آیه با صراحت یا با ایما و اشاره به نکتههای طبی اشاره میکند.
آیه اول: ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ﴾
یکی از آیاتی که ناظر به بحث طبی است، آیهی 24 سوره عبس است:
﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ﴾ پس باید انسان به طعامش نظر کند.
﴿أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا﴾[6]
همانا ما آب را از آسمان فرو فرستادیم.
﴿ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا﴾[7]
و زمین را از طریق جوانهی گیاهانی که از زمین سر در میآورند شکافتیم شکافتنی.
﴿فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا﴾[8]
در نتیجه ریزش باران حبوبات را در زمین رویاندیم.
﴿وَعِنَبًا وَقَضْبًا﴾[9]
و درخت انگور و انگور و سبزیجات تر و تازه رویاندیم.
﴿وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا﴾[10]
و درخت زیتون و زیتون و درخت خرما و خرما.
﴿وَحَدَائِقَ غُلْبًا﴾[11]
و بوستانهایی که درختانش عظیم است، ایجاد نمودیم.
﴿وَفَاكِهَةً وَأَبًّا﴾[12]
و انواع میوهها و چراگاهها بوجود آوردیم.
﴿مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ﴾[13]
برای آنکه از آن گیاهان، میوهها و حبوبات، شما و حیواناتتان بهرهمند شوند.
- کلمه «صَبًّا» به معنای ریزش آب از بلندی است. در اینجا منظور فرو فرستادن باران بر زمین برای رویاندن گیاهان است.
- مراد از «شَقَقْنَا الْأَرْضَ»، شكافتن زمين به وسيله جوانه گياهان است که از زمین سر در میآورند.
- منظور از کلمه «حَبّ» در آیهی ﴿فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا﴾، مطلق حبوبات مانند گندم، جو، نخود، عدس و امثال اینها است.
- منظور از «عِنَب»، میوه انگور است. اگر چه به درخت انگور هم کلمه «عنب» اطلاق شده است.
- منظور از کلمه «قَضْبا» سبزیجات تر و تازه است. «قضب» به معنای پی در پی قطع کردن است. سبزیجات مرتبا قطع میشوند و سبزیجات جدیدی میروید و این سبزیجات مصرف میشوند. برخی از مفسرین بیان کردند کلمه «قضبا» مطلق گیاهان را گویند لذا شامل علف حیوانات نیز میشود.
- کلمات «زَيْتُون» و«نَخْل» هم به ترتیب اطلاق بر میوه زیتون و درخت زیتون و خرما و درخت آن میشود.
- کلمه «حَدَائِق» به معنای بوستانها و باغها است و «غُلْبا» درختان بزرگ و عظیم را میگویند که مانند دیواری اطراف بوستانها را گرفته باشد.
- منظور از کلمه «فَاكِهَة» مطلق میوهها است. ذکر نام دو میوه زیتون و نخل هم از باب اهمیت این دو میوه است. به همین دلیل ذکر خاص از عام کرده است. اما «فاکهة» به معنای مطلق میوهها است.
- کلمه «أَبّا» به معنای گیاه و چراگاه به کار برده شده است.
به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی (ره)،«﴿مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ﴾ -کلمه «متاعا» مفعول له است.» یعنی خداوند باران را فرستاد تا حبوبات، میوهها، سبزیها و چراگاههایی برای بهره انسانها و حیوانات آنها بوجود آید. به نظر شما براساس این آیه درمانهای ما انسانها در همین گیاهان و میوهها و حبوبات نیست؟ برخی از درمانهای ما از طریق صمغ درختان (مانند صمغ انغوزه)، برگ آنان (مانند برگ مورد)، گیاه یا میوههایی که باید خورده شود یا غذاهایی که طبخ میشود، میباشد.
«مَتَاعًا لَكُمْ» یعنی به نفع شماست و فایده آن به شما میرسد. حیوانات نیز از گیاهان و علوفهها بهرهمند میشوند و با بهرهمندی آنان شما نیز بهرهمند میشوید.
وقتی خداوند میخواهد در مورد امور مادی سخن بگوید، لسان آیه، لسانی است که انسان را در حد حیوانات قرار میدهد. اما در مورد امور معنوی، انسان را به قدری بالا میبرد که در کنار نام خود قرار میدهد. خداوند متعال برای اینکه به انسان آموزش دهد غذایش دو نوع است: غذای جسمانی (که بین انسان و حیوان مشترک است) و غذای روحانی، به همین آیه استناد میکند. اما وقتی میخواهد غذای خاص انسان را نام ببرد و اینکه انسان در سیر سعودی به کجا میتواند برسد، نام او را در کنار نام فرشتگان قرار میدهد. امام سجاد (ع) فرمودند: خداوند در آیهی ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[14] برای گرامیداشت عالمان نام آنان را در کنار نام فرشتگان آورده است. این جنبه روحی و معنوی است. اما وقتی سخن از مادیات میشود نام انسان را در کنار نام حیوانات میبرد. چرا که تنها جسم انسان حظ میبرد.
در اصول کافی از امام باقر (ع) روایتی وارد شده است:
«انّه قيل له في قوله تعالى: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» ما طعامه؟ قال عليه السّلام: علمه الذي يأخذ عمّن يأخذه»[15]
به حضرت امام باقر (ع) گفته شد: منظور خداوند از اینکه فرمود: انسان به غذایش بنگرد، چیست؟ امام فرمودند: نظر کند که علمش را از چه کسی میآموزد.
آیا فردی که به او علم میآموزد از خدا سخن میگوید یا بنده شیطان است؟ اگر انسان در کلاسی بنشیند که درس شرک میدهد، بنده شیطان است. نشستن در کلاس عبد خدا و شنیدن درسهایش هم بندگی خداست. مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در توضیح این روایت میفرماید:
«أقول: وذلك لأن الطعام يشمل طعام البدن وطعام الروح جميعا، كما أن الإنسان يشمل البدن والروح معا، فكما أنه مأمور بأن ينظر إلى غذائه الجسماني ليعلم أنه نزل من السماء من عند الله سبحانه بأن صب الماء صبا إلى آخر الآيات، فكذلك مأمور بأن ينظر إلى غذائه الروحاني الذي هو العلم ليعلم أنه نزل من السماء من عند الله عز وجل، بأن صب أمطار الوحي إلى أرض النبوة وشجرة الرسالة وينبوع الحكمة فأخرج منها حبوب الحقائق وفواكه المعارف لتغتذي بها أرواح القابلين للتربية، فقوله (عليه السلام): "علمه الذي يأخذه عمن يأخذه" أي ينبغي له أن يأخذ علمه من أهل بيت النبوة الذين هم مهابط الوحي وينابيع الحكمة، الآخذون علومهم من الله سبحانه ... بل التحقيق أن كلا المعنيين مراد من اللفظ بإطلاق واحد»[16]
طعامی که در آیه آمده شامل طعام بدن و طعام روح میشود چنانکه انسان از بدن و روح تشکیل شده است. پس همچنان که او موظف است که به غذای جسمش نظر کند، تا بداند که از آسمان برایش فرود آمده است و اینکه آب از آسمان فرود میآید تا آخر آیات آن، موظف است که به غذای روحش که علم است نظر کند تا بداند علمی که دریافت میکند از آسمان نازل شده است. به این صورت که باران وحی (آموزههای وحیانی) بر زمین نبوت و درخت رسالت و چشمههای حکمت سرازیر شده که از آن دانههای حقایق و میوههای معارف رویش مییابد تا روح انسانهایی که قابلیت تربیت دارند، از طریق معارف توحیدی تغذیه شوند. پس این سخن امام که فرمودند: «به علمش بنگرد که از چه کسى فرا مىگیرد» به این معنا است که بر انسان است که علم خویش را از اهل بیت نبوت (ع) اخذ کند که محل فرود آمدن وحى و چشمههاى حکمتاند که علوم شان را از خداوند سبحان اخذ کردهاند ... بلکه تحقیق آن است که هر دو معنا به یک صورت از آیه اراده شده است.
آب از آسمان نازل میشود و از طریق مراحلی غذاهای جسمانی در اختیار ما قرار میگیرد. همه مراحل با تدبیر الهی است و با آگاهی از این مراحل متوجه خداوند میشویم. وقتی معارف از طریق وحی بر قلب پیامبر (ص) نازل شد و از طریق آن حضرت به ما رسید، نتیجهاش این است که دانههای حقایق و میوههای معارف رویش مییابد. اهل بیت (ع) چشمههای حکمت هستند و علم را باید از آنان آموخت.
آیا استعمال لفظ در اکثر از معنا که در اصول بحث شده، جایز است یا خیر؟ از نظر جناب ملا محسن فیض کاشانی اشکالی ندارد یک لفظ دو معنا را بیان کند. منظور از طعام، طعام روحی و جسمی است. ظاهر آیه در مورد غذای جسمانی است اما ناظر به غذای روحی هم هست. باطن آیه را از اهل بیت (ع) که ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾[17] هستند و تأویل آیات را میدانند، باید آموخت. گاهی بعضی معارف طبی با صراحت، اشاره، تأویل و بیان حقیقت آیه از زبان معصوم (ع) مطرح شده است.
حال میخواهیم ببینیم آیا آیه ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ﴾، تحمل این معنا را دارد که هر کسی مناسب با مزاجش غذا انتخاب کند و بخورد؟