< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1401/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /مساله56: کسی درآمدهای مختلفی دارد

 

مسأله ۵۶: من كانت له أنواع من المكاسب و الفوائد

المسألة 56: إذا كان له أنواع من الاكتساب و الاستفادة كأن يكون له رأس مال يتّجر به و خان يؤجره و أرض يزرعها و عمل يد مثل الكتابة أو الخياطة أو النَّجارة أو نحو ذلك يلاحظ في آخر السنة ما استفاده من المجموع من حيث المجموع فيجب عليه خمس ما حصل منها بعد خروج مؤونته.‌[1]

بحث ما به مسأله ۵۶ عروه رسید. من کان له انواعٌ من المکاسب و الفوائد. در مسأله ۵۶ صاحب‌عروه تعبیرشان این است. «إذا كان له أنواع من الاكتساب و الاستفادة»، وقتی شخص انواعی از اکتساب و استفاده دارد، مثل اینکه یک رأس مالی دارد که «يتّجر به». یک مغازه‌ای دارد که اجاره‌اش می‌دهد. یک زمینی دارد که باهاش زراعات می‌کند. یک عمل یدی دارد مثل کتابت، خیاطت و نجّاری و نحو اینها. آخر هر سال، آنچه که از مجموع اینها، من حیث المجموع استفاده کرده، اینها را جمع می‌کند. یعنی نگاه می‌کند مثلاً از این شغل خودش ۵۰ میلیون درآمد داشت. از آن شغل ۲۰ میلیون درآمد داشت. از آن شغل ۴۰ میلیون. همه اینها را با هم جمع می‌کند، بعد خمس چه را می‌دهد؟ «ما حصل منها بعد خروج مؤونته». می‌بیند بعد چقدر مؤونه برایش بود. این مؤونه را از کلّ این درآمدها جمع می‌کند و استثنا می‌کند.

توضیح مطلب

اختلف الأعلام بالجملة على أقوال مرجعهما إلى طريقين هما أنّ الخمس هل یجب علی المکلّف جعل سنة لمجموع الأرباح من حين تعلّق الخمس أو أنّ کلّ ربح له سنة تخصّه يجب تخميس ذلك الربح بعد سنة من تعلّق الخمس به، و يجب أن نذكر الثمرة بين الطريقين قبل ذكر الأقوال .

‌خاطرتان باشد، گفتیم مبانی دیگری اینجا هست. یک مبنا، مبنای مرحوم آقای خوئی است که خیلی از قدما هم قائل بودند و لعلّ توی عبارت کاشف‌الغطاء هم همین درمی‌آید. بعضی بزرگان این عبارت را قائل بودند که حالا بعد عرض می‌کنم خدمتتان. و آن این است که اینها می‌گفتند که شما در هر درآمدی می‌توانید در هر درآمدی که برایتان به‌دست می‌آید، سال قرار بدهید. بعد مؤونه، گاهی وقت‌ها مثلاً یک درآمد شما اوّل ماه محرّم بوده، یک درآمد دوّمتان سالش، اوّل ربیع بوده. این مؤونه‌ای که وسط این دو تا قرار گرفته و مؤونه زندگی شماست، این مؤونه را شما از آن درآمد اوّلیّه می‌توانید کسر کنید. امّا هنوز درآمد دوّمی شما برایتان پیش نیامده که بخواهید از آن کسر بکنید. این مؤونه هم می‌آید داخل سال شما نسبت به اینکه مؤونه مختصّ به یکی از درآمدها است، مثل مؤونه محرّم و سفر شما مختصّ می‌شود استثنائش به درآمدی که در محرّم بوده. نمی‌توانید این را کسر بکنید از درآمدی که بعد از خرج این مؤونه برای شما به‌دست آمده.

یعنی بعد از اینکه این درآمد برای شما حاصل شده، هر چقدر مؤونه بود، حساب می‌شود. کسر می‌شود. امّا قبلش چطور؟ شما درآمدتان اوّل ربیع بوده و یک درآمد دیگری دارید اوّل محرّم. این خرجی که بین محرّم و صفر شما انجام دادید، از درآمد قبلی کسر می‌شود، امّا از درآمدی که بعداً به‌دست می‌آید که مؤونه شما کسر نمی‌شود. چرا؟ چون این مؤونه مال قبل از حصول درآمد است. «الخمس بعد المؤونة». مؤونه باید کسر شود. امّا مؤونه‌ای که برای بعد از حصول این ربح باشد. امّا مؤونه‌ای که برای قبل حصول ربح است، دیگر نمی‌تواند کسر شود. اگر شما در ماه ربیع، یک درآمد جدید هنگفتی برایتان به‌دست آمده و قبلش یک مؤونه‌ای داشتید، آن مؤونه قبلی از درآمد بعدی کسر نمی‌شود.

این نظر را خیلی‌ها داشتند. یعنی لازم این نظر این است. وقتی‌که شما آمدید گفتید: که ما هر شغلی را برای خودش علی‌حده حساب می‌کنیم، یا هر ربحی را برای خودش علی‌حده حساب می‌کنیم.

البتّه اینجا هم باز اشاره کردم در جلسه دیروز. باز اینجا دو مبنا داریم. آنهایی که می‌خواهند بگویند هر ربحی برای خودش سال دارد، بعضی‌هایشان آمده‌اند اینجور بیان کرده‌اند که منظور ما فقط ربح نیست. هر شغلی برای خودش یک سالی دارد. یعنی دو تا مبنا، مقابل مبنای مشهور است. مشهور می‌گویند شما فقط باید یک سال خمسی داشته باشید. خیلی از اعیان به این اشاره کرده‌اند. فقط یک سال خمسی که حالا قائلین را عرض می‌کنم. مثل شهید اوّل، مثل صاحب‌مدارک، محقّق سبزواری، صاحب‌حدائق و عبارات دیگران، صاحب‌جواهر، دیگران حالا عباراتشان را می‌خوانیم.

ولیکن یک‌سری از اعلام مثل آقای سیستانی در همین مسأله، نظرشان به این است در هر شغلی شما یک سال برای خود آن شغل قرار بده. آقای خوئی می‌گوید در هر ربحی. حالا می‌رسیم در آن، ببینیم چه‌کار باید کرد.

قائلین به قول مشهور، ادلّه مختلفی آورده‌اند. یعنی قائلین به نظریّه اوّل که گفته‌اند هر شخصی باید یک دانه سال خمسی داشته باشد. من فی الجمله استدلالشان را عرض می‌کنم و ایراداتی که در ذهنم است را خدمتتان عرض می‌کنم. اوّل بعضی از ادلّه آنها را تطبیق کنم و بعد دلیل‌ها را بگویم. حالا اشکالی هم ندارد دلیل اوّلشان را بگویم و بعد وارد بحث خود قائلین بشویم.

استدلال قائیلین به قول مشهور

یکی از ادلّه این قائلین مثل شهید اوّل، مثل صاحب‌مدارک، مثل محقّق سبزواری، مثل صاحب‌حدائق، یکی از ادلّه‌شان این است که چطور شما آمدید گفتید مؤونه یک‌جا حساب می‌شود! یعنی مؤونة السّنة. استظهار کرده‌اند. این استدلالی است که آقای حکیم آورده‌اند. مؤونه یعنی مؤونة السّنة؟ به‌قرینه مقابله، ربح هم یعنی ربح السّنة. اینجوری استظهار کردند. می‌گویند چطور شد شما در مؤونه، می‌گویید مؤونة السّنة؟ همه خرج‌هایی که در سال کردید را می‌گویید مؤونة السّنة. مؤونه سنه را یک عنوان قرار می‌دهید. می‌گویید ظاهر ما مؤونة السّنه است. امّا به ربح که می‌رسید، در مسأله ربح دیگر نمی‌آیید اینجا بگویید ربح السّنة. جدایش می‌کنید.

ما مؤونه سنه را کلّاً با هم جمع کردیم و کاری نداریم که این مؤونه مال چه موقعی از سال بوده باشد. درست است یا نه؟ گفتیم مؤونة السّنة. همه را با هم جمع کردیم یک مؤونه کردیم. ممکن است یکی برای اوّل سال است و یکی برای برج ۳ است و یکی برای برج ۶ است. امّا عنوان مؤونه را شما گفتید مؤونه سنه باید استثنا شود از ربح. درست است؟ خب به این ربح هم بگویید ربح سنه. ربح سنه را کلّاً با هم جمع بکنید. این استظهار را کرده‌اند.

ایراد مرحوم خوئی

آقای خوئی یک ایرادی به این استظهار دارند که من در ضمنش (ایراد خودمان را )
بعدا عرض می‌کنم. این استدلال یک گیری دارد از اساس. آنی که قائل شد مثل آقای خوئی یا مثل دیگر اعاظمی که بودند مثل مرحوم کاشف الغطاء و مثل شهید ثانی که ایشان هم همین نظر را داشت، و قائل به این هستند که برای هر ربحی شما می‌توانی سالی جداگانه قرار بدهی، مؤونه را هم نمی‌آیند یک‌دست بگیرند و بگویند مؤونة السّنة یعنی همه مؤونه را باید یک‌جور حساب کنی. همین الان ما توضیح دادیم. گفتیم که مؤونه را هم می‌آیند بسنجد ببینند چه درآمدی قبلش بوده تا مؤونه را از آن درآمدی که قبلش بوده استثناء کنند؛ نه از آن درآمدی که بعدش بوده. همین الان توضیحش را دادیم. درست است؟

یعنی وقتی که مثلاً یک مؤونه‌ای داشتی مال ماه محرّم و صفرتان، مؤونه ماه محرّم و صفر را از درآمد ماه ربیع الاوّلتان که کم نمی‌کنند. از درآمد چه کم می‌کنند؟ از درآمد محرّمتان. چطور شما دارید می‌گویید که استظهار کردیم مؤونة السّنة؟ چطور شما دارید می‌گویید ما استظهار کردیم یک مؤونه وجود دارد به‌عنوان مؤونة السّنة و همه اینها را با هم جمع کردیم؟ نه! ما اگر ربح را مختلف تصوّر کردیم، گفتیم این ربح چه موقعی به‌دست آمد؟‌ سر سال خودش. آن‌یکی ربح؟ سر سال خودش. آن‌یکی ربح؟ سر سال خودش. مؤونه را هم نسبت به همین‌ها می‌سنجیم. مؤونه‌ای که مال محرّم و صفر بود از کدام ربح کسر می‌شود؟ از آن ربحی که اوّل محرّم به‌دست آمده. از آن ربحی که مال ماه رجب و شعبان است که کسر نمی‌شود که مال بعدش بوده باشد. پس ما هم مؤونه سنه را یک‌دست نگرفتیم. کجا استظهار کردیم مؤونه سنه باید یکی باشد؟ مؤونه سنه را گفته‌ایم مؤونه سنه؛ امّا نه‌ به این معنا که باید کلّ سنه را فقط یک‌جا عنوان مؤونه را از همه‌اش کسر بکنیم.

ما چنین استظهاری نکردیم که شما دارید به‌ عهده ما می‌گذارید. ما گفتیم اگر سال باشد، بعضی وقت‌ها این مؤونه مختصّ می‌شود به یک درآمد. مثل اینکه درآمد اوّل شما محرّم بود و درآمد دوّم شما ربیع الاوّل و درآمد سوّم شما ماه رجب. آن مؤونه‌ای که مال محرّم و صفر شما بود از چی کسر می‌شود؟ از درآمد اوّل محرّم. امّا آن مؤونه‌ای که مال بعد محرّم و صفر است، مال بعد ربیع الاوّل است، قبلش دو تا درآمد هست. این مؤونه می‌شود مؤونه مشترکه نسبت به این دو تا درآمد. اگر درآمد محرّم و صفر شما هست، جمع می‌شود با درآمد اوّل ربیع. تمام خرج‌هایی که در ماه ربیع کردید، این مؤونه‌اش می‌شود مشترک برای این دو تا درآمد شما. پس مؤونه گاهی وقت‌ها مختصّ به یک درآمد است و گاهی وقت‌ها نه! مشترک بین دو تا درآمد است. گاهی وقت‌ها شما نگاه می‌کنید می‌بینید که این مال بعد ماه رجب است. مؤونه ماه رمضان شما. این می‌شود مشترک بین سه تا درآمد. در فرضی که درآمد قبلی خرج نشده باشد. گاهی وقت‌ها درآمد قبلی خرج نشده.

شاگرد: آیا ملزم است که مؤونه از درآمد قبلیش کسر شود؟

استاد: اگر قائل به این قول باشید، اختیاری نبوده باشید، بله دیگر! شما الان مؤونه محرّم و صفرتان را نمی‌توانید از درآمدی که هنوز به‌دست نیامده کسر بکنید. «الخمس بعد المؤونة» یعنی یک فائده‌ای برای شما آمده، امّا بعد اینکه مؤونه‌ات را کسر کردی. می‌گوید مؤونه‌ای که بعدش آمده. نه مؤونه‌ای که قبلش آمده. مؤونه سال قبلت را که نمی‌توانی از این درآمد کسر کنی.

شاگرد: محرّم تا ذی الحجّة یک سال است. هم اوّلش درآمد داری هم آخرش.

استاد: خب احسنت! وقتی‌که داریم می‌گوییم هر سالی برای خودش یک درآمد دارد، شما مال سال قبل را چطور نمی‌توانی کسر کنی؟ وقتی درآمد شما مال اوّل ربیع الاوّل است، شما خرجی که مال محرّم و صفر باشد، می‌شود قبل از این تاریخ. خرج محرّم و صفرتان می‌شود مال قبل سال این درآمدتان. چون این درآمد ماه ربیع‌الاوّلتان اوّل سالش می‌شود کی؟ می‌شود ربیع‌الاوّل. پس مؤونه قبلی می‌شود مؤونه مال سال قبل از این ربح. از این جهت داریم می‌گوییم. یعنی درآمدی که مربوط به ماه محرّم و صفر است، قبل از خود درآمد ربیع است. مال قبل از سال درآمد ربیعتان است. آن برای خودش یک سال جدا دارد دیگر! دست است یا نه؟ شما الان که دارید می‌گویید سال برای اینکه باز در ذهن خودتان یک دانه سال درنظر گرفتید. درست است؟ خب فرض این است که در یک مبنای دیگری دارید حرف می‌زنید. فرض این است که در مبنایی دارید حرف می‌زنید که چند تا سال خمسی دارد. خب درآمدی که مال ماه ربیع‌الاوّل است مال چه سال خمسی‌ای است؟ مال سال خمسی‌اش که از ربیع الاوّل شروع می‌شود تا ربیع‌الاوّل سال آینده. خب مؤونه سال قبلش را که نمی‌توانی از آن کسر کنی. پس یک مؤونه می‌شود مختصّ به این درآمد و بعضی مؤونه‌ها می‌شوند مشترک. گاهی وقت‌ها ممکن است که شما مؤونه‌ای داشته باشی مال مثلاً ماه رمضان. این مشترک باشد بین این سه تا درآمد. ممکن هم هست فقط بخورد به درآمد آخری. آن مال چه فرضی است؟ مال این است که درآمد اوّل محرّمتان در محرّم و صفر تمام شد و رفت و دیگر درآمدی ندارید. تمام شد. مال ربیع‌الاوّلتان هم سریع خرج کردی. آنی که در ماه رمضان هست، می‌توانست برای هر سه تا بوده باشد. امّا آن دوتا دیگر خرج شده و از بین رفته. دیگر چیزی موجود نیست. آن می‌شود مختصّ به درآمد ماه رجب شما. و الّا خرج ماه مبارک اقتضائاً می‌توانست مال همه این درآمدها بوده باشد. امّا چون تمام شده، دیگر می‌گوییم که مختصّ می‌شود به درآمد ماه رجب. این بیان.

وجه استدلال ما

حالا وجه استدلال ما چیست اینجا؟ یک حرفی آقای خوئی در ضمن ایراد به آقای حکیم زده‌اند. من بعداً عبارتش را می‌خوانم خدمتتان. یک حرفی‌ زده‌اند و آن این است. اینها در روایتی که مکاتبه امام جواد علیه السّلام بود، «فأمّا الغنائم و الفوائد یرحمکم اللّه، فهی واجبة علیهم فی کلّ عام». عبارت این است. در ذهنتان باشد که من تکرار می‌کنم چون عبارت دستتان نیس. «فأمّا الغنائم و الفوائد یرحمکم اللّه، فهی واجبة علیهم فی کلّ عام». خیلی عبارت‌ها را دقّت کنید. این کلمه «فی کلّ عام» آخر آمده. موضوع چیست؟ «أمّا الغنائم و الفوائد». موضوع غنائم و فوائد است. هر غنیمتی، هر فائده‌ای که برایتان به‌دست آمد. این در ذهنتان باشد. «أمّا الغنائم و الفوائد، فهی واجبة علیهم فی کلّ عام». حالا اون «یرحمکم اللّه»اش رو دیگه حضرت فرمودند، کاری نداریم. الان داریم موضوع‌ها را مشخّص می‌کنیم. «واجبة علیهم» یعنی خمس بر آنها واجب است. «واجبة علیهم». آخر فرمودند «فی کلّ عام». این قید «فی کلّ عام» را به کی بزنیم؟ یعنی چی؟ به چی باید بزنیم؟

یک‌وقتی است که ما این را یک قیدی برای مکلّف می‌خواهیم بگیریم. «واجبة علیهم»، بر مکلّف در هر سالی. یعنی انگار ملاک را، موضوع را مکلّف گرفته‌ایم. بر هر مکلّفی در هر سال واجب است. خیلی دقّت کنید. شش‌دانگ به من نگاه کنید. «واجبة علیهم». این را می‌خواهید قید مکلّف بگیرید. یعنی هر مکلّف «فی کلّ عام» باید خمس بدهد. این را کأنّه می‌زنید به آن مکلّف. مکلّف یک سال دارد. این «فی کلّ عام» معنی می‌شود: «فی کلّ عام للمکلّف». اگر این را بگوییم، با همین مبنایی که خیلی‌ها ذکر کردند و الان هم یک‌سری آقایان فتوا می‌دهند بعض الاساطین، بعض دیگران از آقایان فتوا می‌دهند به این مسأله. می‌گویند که برای شما فقط یک سال خمسی باید بوده باشد. اگر اینجور بخواهیم بزنیم، «فی کلّ عام» می‌خورد به مکلّف. مکلّف یک سال خمسی دارد. امّا اگر این را نزدید به مکلّف و زدید به فوائد و غنائم، دو جور می‌شود تصویر کنید. این دو جور تصویر را من بعداً برایتان عرض می‌کنم.

مرحوم آقای خوئی، وقتی به این روایت برخوردند، گویا دارند می‌زنند، یعنی «فی کلّ عامٍ للمکلّف» شما باید یک سال خمسی داشته باشید. آقای خوئی می‌گویند این روایت در مقام بیان نبوده. از این جهت. اشکال آقای خوئی این است. خیلی دقّت کنید. آقای خوئ می‌گویند این روایت در مقام بیان نیست. نمی‌توانید به این روایت تمسّک کنید. شمایی که قائل شدید که هر کس یک‌ سال خمسی باید داشته باشد، می‌خواهید این را بزنید «فی کلّ عام للمکلّف» باید یک وجوب خمسی باشد. پس یک سال خمسی باید داشته باشد. می‌گویند این روایت در مقام بیان نیست. روایت مکاتبه علیّ بن مهزیار، مکاتبه‌ای که با امام جواد علیه السّلام بوده، مربوط به این بوده که حضرت، (یادتان باشد دو سال پیش ما این مکاتبه را خواندیم) خمس یک‌سری چیزها را برای اینها بخشیدند. خیلی دقّت کنید. خمس یک‌سری چیزها را بخشیدند حضرت. گفتند خمس اینها را نمی‌خواهد بدهید. در بعضی امور هم فرمودند یک‌ششمش را برو خمس بده. نمی‌خواهد همه‌اش را بروید خمس بدهید. برای بعضی چیزها هم فرمودند یک‌ششمش را باید خمس بدهید. درست؟ امّا نسبت به غنائم و فوائد حضرت این قید را نزدند. در غنائم و فوائد، می‌گویند اینجا دیگر هر سال برو خمس بده. منظورشان این است. اصلاً ناظر به این کیفیّت نیستند. در مقام تخفیف اداء خمس هستند.

آقای خوئی کأنّه در ذهنشان این است که این روایت «فأمّا الغنائم و الفوائد یرحمکم اللّه، فهی واجبة علیهم فی کلّ عام»، دلالت بر این می‌کند اگر ظاهرش را بخواهیم بگیریم که هر سال یک سالی خمسی باید مکلّف داشته باشد. مکلّف یک سال خمسی. امّا در مقام بیان این قضیّه نبوده. چرا؟ چون قبل روایت را شما بخوانید. حضرت دارند هی تخفیف می‌دهند. می‌فرمایند خمس اینها را نمی‌خواهد بدهی. خمس آنها را نمی‌خواهد بدهی. این هم یک‌ششمش را بده. بعد نسبت به غنائم و فوائد می‌فرمایند: نه! غنائم و فوائد را هر سال خمسش را باید بدهی. یعنی این را ما بهت تخفیف ندادیم. در مقام این است که یعنی ما این را بهت تخفیف ندادیم. یک‌سری چیزهای دیگر را تخفیف دادیم، امّا غنائم و فوائد را دیگر تخفیف ندادیم. سال‌به‌سال بروید خمس ارباح مکاسبتان را بدهید. در خمس چیزهای دیگر ما از شما گفتیم نمی‌گیریم. خمس ارباح مکاسب را نه! این را «فی کلّ عام» بدهید. امّا اینکه چجوری بدهید؟ برای هر ربحی سال جداگانه قرار بدهید؟ برای هر کسبی یک سال جداگانه قرار بدهید؟ یا برای همه‌اش یک سال جداگانه قرار بدهید، یک‌ سال قرار بدهید؟ این را ما نگفتیم. روایت در مقام بیان نحوه خمس نیست. آقای خوئی از این جهت به استدلال اینها به روایت اشکال می‌کند.

تفاوت کلام با ما آقای خوئی

ما گفتیم قبلاً هم خدمتتان که این روایت در مقام بیان هست -برعکس آقای خوئی-، ما می‌گوییم: اتّفاقاً این روایت دلیل آنها هم نیست. شما این روایت را دلیل آنها تصوّر کردید. که یعنی مکلّف در هر سالی باید یک سال خمسی‌ای داشته باشد «فی کلّ عام». اینجوری تصوّر کردید. دارید ایراد می‌گیرد که روایت در مقام بیان نیست. ما می‌گوییم در مقام بیان هم هست. امّا شما تصوّر کردید این استدلال آنهاست. می‌گوییم: نه! این اتّفاقاً استدلال ماست. چطور استدلال ماست؟

این «فی کلّ عام» را شما زدید به مکلّف. یعنی مکلّف در هر سالی. درست؟ ما اینجوری نمی‌گیریم. ما این «فی کلّ عام» را به «أمّا الغنائم و الفوائد» می‌زنیم که وجوب دارد بر شما، وجوب خمس غنائم و فوائد. به واجب می‌خورد. واجب موضوعش چیست؟ «واجبة علیهم فی کلّ عام» قید برای واجبة است. درست است یا نه؟ موضوع واجبة چیست؟ غنائم و فوائد. آنی که برای شما واجب است غنائم و فوائد است. «واجبة علیهم فی کلّ عام». ما می‌گوییم که: خب وقتی به غنائم و فوائد خورد، حالا این بحث پیش می‌آید که به‌ عنوان کلّی غنائم و فوائد می‌خورد یا اینکه وجوب به‌نحو کلّی ملاحظه نمی‌شود؟

وجوب خمس غنائم و فوائد، طبق قاعده‌ای که خودتان فرمودید در وجوب تکلیفی و در وجوب وضعی، در حکم وضعی. وجوب منحلّ می‌شود به‌تعداد موضوعاتش. مگر خودتان قائل به انحلال نیستید؟ این قید «فی کلّ عامّ» قید چیست؟ قید «واجبة علیهم» است. موضوعش چیست؟ غنائم و فوائد است. امّا غنائم و فوائد را شما نمی‌توانید به‌قید کلّی تصوّر کنید. چرا؟ چون منحلّ می‌شود. چرا؟ چون وجوب منحلّ شده. وقتی وجوب منحلّ شده به‌تعداد یک‌یک‌غنائم و فوائد، می‌شود «فی کلّ عام» برای تک‌تک این غنائم و فوائد.

چرا شما تصوّرتان این است که این جمله معنایش این است که حتماً شما یک سال خمسی داشته باشید. مگر موضوعش من مکلّف هستم؟ موضوعش که من [نیستم]. من کسی هستم که تکلیف روی دوش من آمده. امّا تکلیف روی چه آمده؟ واجب برای چیست؟‌برای موضوع خودش. موضوع چیست؟ غنائم و فوائد. غنائم و فوائد که یک خمس برای کلّ غنائم و فوائد نیست! حکم انحلالی است. هر تکلیفی حکم جدا دارد. هر تکلیفی، هر خمسی حکم خودش را دارد. ببینید، هر چیزی هم که خمسش بهش تعلّق گرفت، مبنای خود شما این است. وقتی این درآمد برای من ماه محرّم آمد، از ماه محرّم خمس تعلّق گرفته. تخفیف داده‌اند به من تا آخر سال. مگر نه؟ خب تا آخر سال خود همین وجوب. چرا تا آخر سال برای مکلّف دارید درنظر می‌گیرید؟

مگر مکلّف اینجا ملاک است؟ اینجا وجوب است. وجوب خمس «فی کلّ عام». خودتان هم که گفتید مؤونه سنه. مؤونه سنه نسبت به چه؟ نسبت به این وجوب. وجوب کی؟ ببینید، تعلّق خمس کی آمد؟ برای درآمدی که اوّل محرّم بود، اوّل محرّم تعلّق خمس آمد. درست است؟‌گفتند تا خمس مؤونه سنه‌اش را استثنا کردند. نسبت به این حکم وجوب. هم وجوب تکلیفی است و هم وجوب وضعی است. وجوب وضعی‌اش روی دوش من آمد. تعلّق پیدا کرد وضعاً به من خمس. تکلیف ادائم هم سر سال خمسی‌ام است. آن‌موقع باید من مؤونه را استثنا کنم.

شاگرد: یعنی اشتباه می‌شود اگر اونجوری بگیریم؟

استاد: ظهور عبارت این است. استظهار داریم می‌کنیم. اقلّ و اکثری که نیست. ما داریم روایت رو استظهار می‌کنیم. استظهار روایت این است که این قید، قید کی هست؟ ما داریم فعلاً در روایت بحث می‌کنیم. درست است؟ نه! خارجاً اگر کسی بگوید یک سال خمسی، هیچ اشکالی ندارد. ما که خارجاً قبول داریم. امّا می‌خواهیم از این روایت استظهار کنیم. از این روایت که استظهار می‌کنیم، آقای خوئی شما چرا استظهار قول مخالفین خودتان را کردید که بگویید این روایت در مقام بیان نیست؟ شما استظهار کردید که انگار این قید «فی کلّ عام» دارد برای مکلّف؟ مکلّف در کلّ عام. برای هر مکلّفی یک سال. چرا این استظهار را می‌کنید که برای هر مکلّفی یک سال؟ «فی کلّ عام»، هر عامی برای هر تکلیفی عامی دارد دیگر. هر تکلیفی که به گردن شما آمد، عام خودش را دارد. چون احکام را شما خودتان قائلید به اینکه انحلالی است. خودتان هم قبول دارید که هرکدام از اینها یک وجوب خمسی دارد. این ربح برای خودش یک وجوب خمس دارد. آن‌یکی ربح هم برای خودش یک وجوب خمس دارد. وجوب‌های خمس متعدّد است. این قید فی کلّ عام هم قید برای این وجوب‌های خمس است. این فی الجمله بیان این نکته‌ای که خدمتتان عرض کردم.

حرف آقای خوئی، فرمایشی که ایشان فرمودند، در استدلال چندتا استدلال بوده. حالا من قبلش اقوال را هم می‌خوانم.

امّا استدلالی که مرحوم آقای حکیم کرده‌اند که ظهور مؤونه سنه یکی است، پس ربح سنه هم باید یکی باشد. چرا ربح سنه باید یکی باشد؟ آقا وجوب خمس در هر ربحی علی‌حده است. مؤونه سنه را هم ما یکی نمی‌گیریم. چه کسی می‌گوید مؤونه سنه یکی باشد؟ هر ربحی که برای شما آمد، یک تکلیف جداگانه دارد. استظهار از این روایت هم شما می‌خواهی بکنی «فی کلّ عامّ» که قید است برای «واجبة». برای وجوب است. ظرف وجوب است. موضوع وجوب چیست؟ غنائم و فوائد. هر غنیمت. برای کلّ غنائم و فوائد یک وجوب خمس نیامده. خودتان می‌دانید. خودتان هم قبول دارید. آقای حکیم هم قبول دارد. خودتان هم قبول دارید. یک وجوب خمس برای مکلّف نیامده.

نسبت به هر درآمدی، هر ربحی، یک تعلّق وضعی داریم و یک تعلّق تکلیفی داریم. وجوب منحلّ است. ببینید، این حرف شما وقتی است، یعنی آقای خوئی تسلیم شده و از باب اینکه اینجا در مقام بیان بوده، اینجا آمده‌اند جلو. از این باب آمده‌اند جلو. می‌گوییم آقا تسلیم نشوید در استدلال به این روایت. شما وجوب خمس برای سالتان یک وجوب نیست. نسبت به هر درآمدتان یک تکلیفی دارید. طبق مبنای خودتان. برای آن هم یک سال هست. لذا از این روایت شما می‌توانید این استفاده را بکنید. از ظاهر خود روایت. در مقام بیان هم نیست. این فی الجمله بحثی که داریم. حالا من یک‌مقدار جزوه‌اش بود که بگویم امّا برای اینکه شما هم جزوه دستتان باشد.

شاگرد: «فی کلّ عام» چرا نمی‌تواند قید مکلف باشد؟

استاد: نمی‌تواند. از جهت استظهار قید واجبة است. مثل اینکه شما می‌گویید ظرف و جار و مجرور متعلّق به چیست؟ «علیهم» ضمیر جار و مجرور متعلّق به قبلی که نیست. متعلّق به فعل یا شبه‌فعل است. درست است؟ جار و مجرور و ظرف را شما باید متعلّق به فعل یا شبه‌فعل باید بگیرید. نه متعلّق به مجرور «علی». اصلاً غلط است از جهت ادبی. ظرف برای مجرور «علی» که نیست شما «علیهم» را بیایید بگویید این ظرف مال مجرور «علی» است. این ظرف باید بخورد به فعل یا شبه‌فعل. اینجا شبه فعل آمده بود. «فهی واجبة علیهم». واجبة. ظرف باید بخورد به «واجبة». درست است؟ از جهت ادبی‌اش همین نیست؟ باید بخورد به «واجبة». پس می‌خورد به «واجبة» و شما هم نسبت به هر ربحی که برایتان به‌دست‌ آمد، یک وجوب دارید. پس برایش یک سال دارید. «فی کلّ عامّ» برای همین وجوب.

شاگرد: در روایات چند تا «علیهم» آمده. ۶-۵ دفعه این علیهم را آورده‌اند. در همه‌اش مرجع، رجوع می‌کند به مکلّف. از این بابت بگوییم نمی‌شود غنائم را متعلق در نظر گرفت. چون مثلا «لم اوجب علیهم فی کلّ عام» و بعد می‌گوید «لا وجب علیهم». این علیهم همه‌اش به مرجع به مکلّف می‌خورد.

استاد: می‌دانم. شاید ۲۰ بار «علیهم» در روایت آمده. ۲۰ بار هم واجب آمده. ظرف را که به علیهم نمی‌توانید بزنید. ظرف را همانجایی که «علیهم» آمده باید ببینید این «علیهم» متعلّق به چیست؟ متعلّق به «واجبة علیهم» یا «یجب علیهم» یا «اوجب علیهم». درست؟ به همان فعل و شبه‌فعل باید بزنید. «فی کلّ عام» هم در این جمله، حالا کاری به جمله‌های دیگر روایت که نداریم. ما الان فقط در این جمله‌ایم. «فی کلّ عام» در این روایت، یک‌جا الان آمده.

شاگرد: صدر و ذیل با هم ربط دارند دیگر.

استاد: بله دیگر! صدر و ذیل با هم ربط دارند. ولی ما دیگر نباید غلط معنی کنیم که. وقتی فرمود «أمّا الغنائم و الفوائد فهی واجبة علیهم فی کلّ عام». جمله قبلاً هم یک‌بار دیگر آمده. یک‌بار دیگر هم بعدش بیاید. این «فی کلّ عام» را که نباید چون «علیهم» تکرار شده به «علیهم» بزنیم. یعنی ظرف را بیاییم متعلّقش را جار و مجرور دیگری بگیریم؟ این که غلط است! باید بگیریم به فعل و شبه فعل. درست است یا نه؟ اینکه در روایت این جمله تکرار شده که «علیهم» فرض کنید ۲۰ بار هم آمده باشد، تأثیری ندارد که! ما در جمله ادبی‌مان ظرف «فی کلّ عام» را باید به فعل یا شبه‌فعل بزنیم. خب به «واجبة» باید بزنیم دیگر. «واجبة علیهم فی کلّ عام». ظرف برای مکلّف که نیست. ظرف وجوب است. درست است یا نه؟ وقتی ظرف وجوب شد، خیلی روشن است. این ظرف وجوب است. ظرف وجوب است، می‌شود در هر عام آن وجوب. پس علی الظّاهر به عام وجوب می‌خورد. «واجبة علیهم». به فعل یا شبه فعل. ظاهرش این است. استظهار این است. نمی‌خواهیم بگوییم که انسان سال خمسی واحد نمی‌تواند داشته باشد. ما الان داریم استظهار این جمله را نگاه می‌کنیم. از جهت ظاهر این جمله، ظرف نمی‌تواند متعلّقش در یک جار و مجرور «هم» ای باشد که یک جا حرف جر سرش درآمده. نه! ظرف باید متعلّق به فعل یا شبه‌فعل بوده باشد. ظاهر قضیّه این روایت هم این است که «فی کلّ عام» مربوط به آن «واجبة‌» است. غیر این که نمی‌توانیم بگوییم از جهت ادبی. خب ما هم طبق همین می‌گوییم. وجوب هم چه وجوبی است؟ آیا یک وجوب داریم یا وجوب منحلّ است؟ منحلّ است دیگر. برای هر وجوبی «فی کلّ عام» داریم ما. علی الظّاهر تمام است. یعنی استظهار این جمله، این است. حالا باز ان‌شاء‌اللّه ما متن را می‌خوانیم تا ببینیم چه می‌شود. امّا ظاهر جمله لفظیّه ما باید همین بوده باشد که یک همچین استظهاری بکنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo