< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1401/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /فروعات فقهی مساله59؛ فرع چهارم؛ در ادامه مساله هفتم

 

فروعات فقهی

ادامۀ فرع چهارم: سرقفلی

خلاصۀ جلسۀ گذشته

بحث ما دربارۀ سرقفلی بود در بحث خمسِ سرمایه اقوال را بیان کردیم و مفصل بحث کردیم، در مسئلۀ خمسِ سرمایه به فروعات رسیدیم، در فروعات عرض کردیم مصادیقی داریم به عنوان نقدی و یک سری به عنوان غیر نقدی، یکی از این موارد سرقفلی است که آیا سرقفلی می‌تواند سرمایه باشد؟ در برخی موارد بله می‌تواند، امّا صُوَر دارد یک مقداری صُوَر را باید بحث کنیم در چه صورتی این حقِ سرقفلی جزءِ سرمایه است؟ و مقداری هم ظرافت و دقت دارد ببینید سرقفلی به‌عنوان حق است و به‌نظر برخی بزرگان قابل خرید و فروش هم نیست، البته برخی قائل به‌این هستند که قابل خرید و فروش است، امّا بعض‌الأساطین می‌فرمایند: قابل خرید و فروش نیست چون حق است امّا قابل واگذاری است و شخص می‌تواند به دیگری واگذار کند و شخص مقابل هم پولی در عوض آن بدهد و این پول متعلق خمس می‌شود، این حق سرقفلی مالیت دارد، این را هم عرض کردیم سرقفلی شرعی با این سرقفلی که الان در بازار اجراء می‌شود برخی می‌گویند متفاوت است؛ الان شخصی بیست سال در جایی می‌نشیند بعد از ببیست سال که اجاره کرده مالک مغازه می‌گویند باید جا به جا شوی و دیگر اجاره نمی‌دهم، این شخص می‌گوید: خیر من حق سرقفلی دارم که این سرقفلی غیر شرعی است.

سرقفلی شرعی این است که وقتی شخص با مالک خواست اجاره را ببندد بگوید: پنج سال اختیار مغازه با من است و حق سرقفلی با من است، حق خُلو مغازه با من است در این صورت این شخص می‌تواند جا به جا نشود حق با این شخص است، حتی گاهی‌اوقات اجازه می‌گیرد تا بتواند به دیگری هم واگذار کند در این‌مورد حق با این شخص است در ضمن قرارداد اجاره می‌خواهد خیالش مطمئن باشد که ده سال در این مکان است و جا به جا نمی‌شود و مشتری‌ها از بین نمی‌رود و کار او از بین نمی‌رود باید این شخص در این مکان جا بیافتد، در ضمن قرارداد با مالک شرط می‌کند این‌جا حق سرقفلی پیدا می‌کند، اگر شخص زودتر از موعد گفت باید جابه جا شوی، در این صورت حق دارد بگوید یک‌مقدار پول بده تا من جا به جا شوم چون حق سرقفلی این‌جا با من است، این حق سرقفلی شرعی است.

حال در استفتاء اول که گفتند آیا سرقفلی از رأس‌المال است یا از مؤونه؟ آقای خوئی یک تفصیل زیبایی دادند امّا باید بیش از این تفصیل می‌دادند، یک اشکالی هم در جواب ایشان بنابر مبنای خودشان هست، این استفتاء یک کلمۀ آن باید اصلاح شود علی‌ایّ‌حال باید یک دقتی در این کلمه می‌شد.

ایشان فرمودند: اگر از آن چیز‌هایی است که باقی است و مالیت آن محفوظ است این حق سرقفلی، مثلاً فرض کنید تا بیست سال حق سرقفلی گرفته است، تا پنجاه سال حق سرقفلی گرفته این حق سرقفلی جزء رأس‌المال است «فمحسوبة من رأس‌المال» این کلمه دقیق نیست باید بفرمایند: «ملحقٌ برأس‌المال» در حکمِ وجوبِ خمس به رأس‌المال ملحق می‌شود، چون یک مالیتی دارد این ملحق به رأس‌المال است در این حکم وجوب خمس، فقط در این قسمت ملحق است امّا این‌که «محسوبة من رأس‌المال» این درست نیست (دلیل این مطلب را بیان می‌کنیم).

امّا اگر باقی نیست یعنی از سرقفلی‌هایی است که شخص بیست سال نمی‌خواسته حق داشته باشد، غرض این شخص این بوده است که این پنج سالی که در این مغازه است جا به جا نشود، برای همین چند سال حق سرقفلی گذاشته است، نمی‌خواهد به دیگری بدهد اصلاً غرض او این نبوده که به دیگری بدهد بلکه خودش از این مکان می‌خواسته استفاده کند، الان فقط حق سرقفلی به‌این نیت است، پنج سال حق سرقفلی گرفت الان هم پنج سال تمام شد الان که تمام شد این حق سرقفلی آیا «محسوبة من رأس‌المال» الان که دیگر چیزی نیست ارزش ندارد این حق سرقفلی وقتی تمام شد که دیگر رفته و مالیت ندارد در این‌صورت چیز ناچیزی است و برای این نیست که شخص بخواهد حقی داشته باشد و سرمایه‌ای به سرمایۀ او اضافه شود،بلکه برای این بوده که جا به جا نشود مثل پول اجاره مغازه است، یک‌مقدار اجاره بیشتر داده مثلاً گفته ماهی یک میلیون اجارۀ مغازه است امّا یک‌مقدار اضافه داده تا پنج سال کامل این‌جا باشد، این‌مقدار اضافه مثل مؤونۀ تحصیل ربح است مثل پول اجارۀ مغازه است وقتی این شخص کار می‌کند خرجی می‌کند برای تحصیل ربح، مثل همان موردی است که در باغ کارگر گرفته که میوه را بچیند این پولی است که خرج کرده و از سود باید کم کند وقتی میوه‌ها را فروخت به شخص گفتند تو هشت صد میلیون فروختی می‌گوید من صد میلیون پول کارگر دادم این‌ها را باید کسر کند و این موارد مؤونۀ تحصیل ربح است، این سرقفلی هم که پنج سال می‌گیرد فقط به‌خاطر این‌که جا به جا نشود این هم جزء مؤونۀ تحصیل ربح است و باید کسر شود، این چیزی نیست که بگوییم مالیت دارد و باید خمس را بدهد این اصلاً خمس ندارد این شخص دارد پولی اضافه‌تر می‌دهد و ارزشی هم دارد، امّا این حق را برای این نگرفته تا به دیگری بدهد یا بعد بگوید من این مکان را دارم مثل این‌که مغازه خریده بلکه برای این گرفته که هر سال جا به جا نشود و ضرر نکند، مثل پول اجاره است این جزء رأس‌المال حساب نمی‌شود این مؤونۀ تحصیل ربح است. این فرمایش آقای خوئی بود.

آقای سیستانی هم روی این مدار صحبت کردند باید این صُوَر را کامل بیان کنیم.

تحقیق در جواب

آقای خوئی خیلی زحمت کشیدند که این دو صورت را بیان کردند، امّا صورت اول با دقت جواب داده نشده، صورت دوم هم خیلی به جا و قشنگ بیان کردند، امّا باید بیشتر مسئله باز شود. ما می‌گوییم این‌جا چهار صورت دارد باید کلِّ صُوَر را تصور کنیم:

صورت اول

اگر حق سرقفلی برای محل تا چند سال (یک سال یا چند سال) بماند و هنوز این مدت تمام نشده، این حق سر قفلی مالیت دارد، حال حکم چیست؟ اگر اراده نکرده که تجارت کند در این مغازه، و نه به این‌جا تجارت کند، یعنی نه این‌جا می‌خواهد مغازه بزند نه می‌خواهد با حق سرقفلی پول در بیارد (برخی حق سرقفلی را می‌خرند و نمی‌خواهند خودشان در آن کار کنند بلکه به شخص دیگری اجاره می‌دهند زرنگ هستند و می‌دانند در آینده این مکان مغازه‌های گران قیمت می‌آید، می‌گویند حق سرقفلی را می‌گیرم به‌این نحو که هم خودم در آن کار کنم هم به دیگری اجاره بدهم این‌جا بعداً قیمت اجاره بالا می‌رود، حق سرقفلی را گرفته تا بعداً با آن تجارت کند و نیت او تجارت است مالیت هم دارد)، این شخص قصد تجارت ندارد، نه قصد دارد تجارت کند در این مکان و نه این‌که تجارت کند به‌این‌جا، و نه این‌که به دیگری اجاره دهد، بلکه می‌خواهد این مغازه را داشته باشد و بعداً سرقفلی بالا می‌رود و نمی‌خواهد تجارت کند فقط یک پولی دارد این پولی که دست این شخص است یا باید ملکی بخرد یا باید مغازه بخرد یا حق سرقفلی بخرد، که در این‌جا حق سرقفلی را خریده و در ضمن عقد لازم شرعاً از او گرفته و می‌خواهد برای او بماند تا در پیری بگوید حق سرقفلی مغازه با من است و می‌فروشم یک میلیارد این یک میلیارد برای پیری است، این همان فرض اقتنائی است که در مسئلۀ پنجاه و سه مطلب اول بود و عرض کردیم که ارتفاع قیمت آن خمس ندارد (در مطلب دوم عرض کردیم اگر فروخت خمس دارد منتهی خمس آن این است که تا سر سال فرصت دارد که در مؤونه مصرف کند اگر مصرف نکرد خمس دارد، مطلب سوم این بود که قصد اقتناء ندارد و قصد تجارت داشت، در این‌مورد عرض کردیم ارتفاع قیمت همان اول کار خمس دارد البته یک قیودی را بیان کردیم تفصیلی آقای خوئی داشت که عرض کردیم معمولاً ذکر نمی‌کنند). این‌جا می‌گوییم قصد او اقتناء بود در این صورت واجب است سر سال خمس را پرداخت کند و در ارتفاع قیمت خمسی نیست، الّا در جایی که به دیگری اعطاء کرد و عوض دریافت کرد. این‌که عرض کردیم اعطاء کرد به دیگری در مقابل عوض و نگفتیم با حال غیر به‌خاطر این است که حق سرقفلی را برخی از أساطین می‌فرمایند نمی‌توانی بفروشی بلکه می‌توانی به دیگری بدهی و در إزاء آن پول بگیری لذا تعبیر به این صورت آوردیم.

صورت دوم

حق سرقفلی باقی است یا یک سال یا چند سال و این مدت هم تمام نشده و مالیت دارد، و اراده کرده که در محل تجارت کند یا این‌که اجاره دهد، در این هنگام در حکم اقتناء است، این حرفی هست که آقای خوئی مد نظرشان بود شامل این صورت می‌شود، که این سرقفلی مالیت دارد حق سرقفلی را گرفته و می‌خواهد در آن تجارت کند یا به دیگری اجاره دهد همان فرضی است که از آقای خوئی سوال کردند و ایشان ظاهراً در فرض اول این‌مورد را بیان کردند که اگر «مما تحفظ له ماليتها كما في الغالبية» این را مطلقاً فرمودند از رأس‌المال محسوب می‌شود، چرا ایشان فرمودند از رأس‌المال محسوب می‌شود؟ این‌که شما می‌گویید مالیتش حفظ شود سه صورت دارد، این در صورت اول مالیتش حفظ شود، اصلاً قصد این شخص تجارت نبوده نه در این‌جا، نه به‌این‌جا، نه این‌که اجاره بدهد، یعنی هیچ قصدی را ندارد در این فرض دوم که غالب صُوَر فرض این‌جاست، فرض اول خیلی نادر است که شخصی سرقفلی را بگیرد برای آخر عمرش، امّا غالب سرقفلی‌ها از این قسم دوم است که شخص حق سرقفلی را گرفته یا خودش می‌خواهد در آن تجارت کند یا اجاره بدهد اکثر سرقفلی‌ها این است، حرف آقای خوئی غالباً ناظر به‌این قسم است چون کلمۀ غالبیه را هم آورده است و لو صورت اول و صورت سوم را هم شامل می‌شود. در این فرض آقای خوئی فرمودند: این از رأس‌المال محسوب می‌شود این سرقفلی محسوب از رأس‌المال است، می‌گوییم چرا فرمودین از رأس‌المال محسوب می‌شود؟ رأس‌المال باید خمس آن داده شود و در این‌جا با سرقفلی و اقتناء یکی است، امّا فرقشان در کجاست؟ در مرحله‌های بعدی است اول کار خمس را داد بعد سرقفلی بالا رفت، در این‌جا سرقفلی مغازه را صد میلیون خریده الان یک میلیارد شده ارتفاع قیمت پیدا کرده، خمس ارتفاع قیمت را باید بدهد، وقتی شما می‌گویی از رأس‌المال محسوب می‌شود یعنی خمس ارتفاع قیمت را باید بدهد، حواس شما فقط به مسئلۀ بدائت امر بود که این‌جا خمس دارد امّا وقتی می‌گویید از رأس‌المال محسوب می‌شود معنایش این است که خمس ارتفاع قیمت را باید بدهی چون جزء رأس‌المال است، در حالی که فتوای شما این نیست در جای دیگر فتوای شما خلاف این بوده است، این‌جا که فرمودین از رأس‌المال محسوب می‌شود برای این گفتین که خمس را الان بدهد یعنی کأنّه ملحق به رأس‌المال است، فقط در این قسمت که باید خمس را بدهد این در حقیقت همان اقتناء است، نظر خود شما اقتناء است که بعداً به حرف آقای خوئی می‌رسیم، در مسئلۀ بعدی از ایشان می‌پرسند که فتوای شما همین است؟ می‌فرمایند بله فتوای ما همین است، یعنی ظاهرش این است که مثل اقتناء حساب می‌شود که بعد بیان می‌کنیم.

ظاهراً به‌این‌صورت ما می‌فهمیم حال در آینده بیان می‌کنیم ببینیم تکلیف چیست.

حکم این‌جا فقط حکم رأس‌المال است حدوثاً در وجوب تخمیس، امّا به حکم اقتناء است نسبت به ارتفاع قیمت، این را باید دقت کرد. (نسبت به ارتفاع قیمت حکم اقتناء دارد یعنی ارتفاع قیمت مغازه خمس ندارد) مغازه‌ای که شخص کار می‌کند و سال اول خمس داده کنار می‌گذارد و نمی‌خواهد با این مغازه خرید و فروش کند نظر آقای خوئی این است که این شخص مغازه را خریده است و سرقفلی را گرفته، امّا نمی‌خواهد با آن خرید و فروش کند این مثل ابزار کسب است، بعض‌الأساطین هم نظرشان همین است می‌فرمایند، ابزار و آلات کسب و همچنین مغازه این‌ها حکمش با رأس‌المال فرق دارد رأس‌المال هر زمان ارتفاع قیمت پیدا کرد خمس دارد، البته ایشان خمس ارتفاع قیمت رأس‌المال را احتیاطی می‌دانند، امّا ابزار کسب خیر، مغازه خیر، چون مغازه را سرمایه قرار نداده بلکه خرید و می‌خواهد کنار بگذارد مثل چیزی که اقتناءً خریده بود و کنار گذاشته، اگر اجاره می‌داد ارتفاع قیمت خمس پیدا می‌کرد؟ خیر این قصد اتجار نگرفته است قصد فقط اقتناء بوده یعنی با این مغازه که نمی‌خواهد تجارت کند لذا این جهت متفاوت است با رأس‌المال، در ارتفاع قیمت بعض‌الأساطین نظرشان همین است، آقای خوئی هم نظرشان همین است. امّا در این‌جا سبک لسان یا در مقام استفتاء جواب دادند یا هرچه دیگر نوشتند از رأس‌المال محسوب می‌شود، در عرف هم خیلی‌ها اشتباه می‌کنند یعنی رأس‌المال حساب می‌شود این رأس‌المال حساب شدن معنایش این است که رأس‌المال است حدوثاً‌، یعنی در حکم حدوثی ملحق به رأس‌المال می‌شود، وقتی این آلات کسب یا مغازه را می‌گوییم رأس‌المال است، نه این‌که کلاً حکم رأس‌المال دارد بلکه در وجوب خمس اولیه روی آن می‌آید حکم رأس‌المال را دارد همین، امّا در مسئلۀ ارتفاع قیمت حکم رأس‌المال را ندارد، پس خودش حقیقتاً از رأس‌المال و مطلقاً حکم رأس‌المال را نخواهد داشت فقط حدوثاً حکم رأس‌المال را دارد.

صورت سوم

حق سر قفلی برای محل باقی باشد به مدت یک سال یا چند سال و این مدت هم تمام نشده باشد، در این هنگام اراده کرده که با آن تجارت کند مثل این‌که این شخص دلال محلات است (این هم فرض کمی است مثل صورت اول است، عمدۀ فروض صورت دوم است)، حق سرقفلی را خریداری می‌کند که بفروشد کارِ این شخص است این سرقفلی سرمایه است، این رأس‌المال است یا مثل این است که با این حق سرقفلی تجارت می‌کند، این حق سرقفلی برای این نیست که در مغازه کار کند و خریده باشد که نگاه دارد و در آن کار کند و اقتناءً کنار بگذارد بلکه سرقفلی خریده برای این‌که به شخص دیگر دوبرابر بفروشد، دوباره از شخص دیگر خریداری می‌کند و می‌فروشد کار این شخص خرید و فروش سرقفلی است، این جا بله از رأس‌المال محسوب می‌شود امّا این مورد نادر است، موردی که حق سرقفلی از رأس‌المال حساب شود مورد همین دلال‌ها و مغازه‌های املاکی است، خریداری می‌کند که دوباره بفروشد اگر به این صورت باشد از رأس‌المال حساب می‌شود و خمس در آن واجب است و در ارتفاع قیمت هم خمس واجب است.

صورت چهارم

حق سرقفلی باقی نمی‌ماند مثل این‌که مدت این حق تمام شود برای إتّجار محل استفاده کرده و در سبیل تحصیل محل صرف کرد، این از مؤونه‌های کسب حساب می‌شود هر چقد پول بابت آن داده قبلاً خمس به آن تعلق نمی‌گرفته و این از مؤونۀ کسب بود الان هم اگر مدت حق تمام نشده اگر به او بگویند حق سرقفلی مغازه چه‌مقدار ارزش دارد؟ می‌گوید این سرقفلی را یک حق بیست ساله که نگرفتم بلکه برای همین پنج سالی که این‌جا می‌خواهم کار کنم گرفتم، این حق سرقفلی و پولی که اضافه داده و لو حق سرقفلی هم دارد مثلاً حق سرقفلی صد میلیون ارزش دارد امّا هیچ خمسی نباید بدهد، چون کأنّه مثل اجاره است، این مؤونۀ تحصیل ربح است و از فائده کسر می‌شود جزء مواردی است که کسر می‌شود و خمس ندارد، یعنی پول اضافی که بابت این حق داده باید بعداً از درآمد کسر کند، این مثل اجاره است.

دلیل را هم مفصل خدمت شما عرض کردیم، پس این حرف آقای خوئی و لو دقت خیلی خوبی بود فرض بین صورت اول و دوم، امّا صُوَر بقیه را مطرح نکردند و بقیۀ صُوَر را باید مطرح می‌کردند، در یک فرض فقط اقتنائا بود در صورت دوم همان فرضی که آقای خوئی بیان کردند امّا عبارتشان عبارت خوبی نبود، فرمودند: از رأس‌المال حساب می‌شود خیر حساب کردن از رأس‌المال عبارت خوبی نیست، حکم رأس‌المال را مطلقاً ندارد بلکه فقط در وجوب خمس حکم رأس‌المال را دارد و مثل اقتناء است، چیزی که شما اقتنائا می‌گرفتی همان اول باید خمس آن را می‌دادی امّا دفعه‌های بعد دیگر ارتفاع قیمت خمس نداشت، این «محسوبة مما یدخر اقتنائا» است در حقیقت.

مسئلۀ هشتم

مقدار سرقفلی در سال اول واجب است خمس پرداخت شود، امّا در بقیۀ سال‌ها فقط واجب است خمس مقدار زیادی هر زمان که فروخت و یک سال بر آن گذشت، آیا نسبت این فتواء به شما صحیح است یا خیر؟

یعنی ارتفاع قیمت و زیادی حق سرقفلی صد میلیون بود الان شد یک میلیارد شخص هنوز نفروخته خمس ندارد، خمس صد میلیون را داده این حق سرقفلی مخمّس است حال ارتفاع قیمت سائل سوال می‌پرسد که این در فرضی واجب است که (اگر این نه صد میلیون حاصل شود) زمانی که بیعی حاصل شده باشد و بعد هم تازه یک سال بر آن بگذرد، یعنی همان حکمی که برای اقتناء می‌گفتیم، یعنی وقتی این زیاده حاصل شده و شخص فروخت بعد هم یک سال گذشت در این صورت خمس ارتفاع قیمت واجب می‌شود، می‌گوید آیا نسبت این فتواء به شما صحیح است؟

جواب محقق خوئی

می‌فرماید: بله نسبت صحیح است، هم حدوثاً هم بقائاٌ. [1]

تحقیق در جواب

حدوثاً این اموال مدخره حکمش حکم سرمایه (سرقفلی) بود و خمس داشت، امّا بقائاً فقط وجوب خمس مال جایی بود که شخص این را بفروشد و تا سر سال در مؤونه مصرف نکند و یک سال بر آن بگذرد بدون آن‌که مؤونه شود، این فتواء صریح است که این جزء رأس‌المال نیست الّا حدوثاً.

پس اگر این تعبیر را به‌کار می‌برند و می‌فرماید: رأس‌المال است در حقیقت رأس‌المال است حدوثاً، و الّا واقعاً جزء رأس‌المال نیست بلکه ملحق به رأس‌المال است، درحدوث در وجوب خمس جزء رأس‌المال است امّا بقائاً در ارتفاع قیمت ظاهراٌ آقای خوئی نظر به این ندارند و ملحق به رأس‌المال نیست.

که این را در گذشته هم توضیح دادیم و دیگر تکرار نمی‌کنیم.

مسئلۀ نهم

آن‌چه به‌عنوان سرقفلی دفع می‌شود واجب است خمس آن در سال اول پرداخت شود، و بیشتر اصحاب بازار سوال می‌کنند زمانی که مقدار سرقفلی یک میلیون دینار باشد و شخص نمی‌تواند دفع خمس کند و لو برای سال اول مگر این‌که مغازه را بفروشد و با فروش مغازه به کسب این شخص ضرر می‌رسد، اگر خمس به این مال برسد ضرر می‌کند و نمی‌تواند خمس را بدهد تنها راه دفع خمس این است که مغازه را بفروشد، آیا بفروشد با این‌که ضرر می‌کند یا این‌که می‌تواند اقساطی خمس آن را پرداخت کند؟

جواب محقق خوئی

ایشان می‌فرمایند: بله می‌تواند اقساطی خمس را پرداخت کند.[2]

تحقیق در جواب

اگر به صورتی است که به رأس‌المال احتیاج دارد که می‌گفتیم که اصلاً این از مؤونه است و اصلاً خمسی ندارد، اگر احتیاج به رأس‌المال دارد خمس ندارد، پول یک مغازه ای را دارد و پول دیگری ندارد که خمس آن را بدهد ظاهر این است که غالباً احتیاج به رأس‌المال دارد در این صورت از مؤونه است و خمس ندارد، بله وقتی به این رأس‌المال به‌خاطر مؤونه احتیاج نداشته باشد، در این صورت واجب است خمس را بدهد، مگر زمانی که ضرر بر او وارد شود که در این صورت اجازه می‌گیرد از حاکم شرع یا برای مداوره (دست گردان) یا برای این‌که در ذمه بگیرد (برخی خیلی اصرار بر دست گردان دارند امّا راه دیگری هم است که به ذمه بگیرد منتهی دست گردان یک خصوصیت بهتری دارد، وقتی دست گردان کرد یعنی خمس را داد دوباره گرفت، این خمس را به ذمه نگرفته که بیاید در آن تصرف کند بلکه خمس را داده و دوباره قرض گرفته لذا اگر ارتفاع قیمت پیدا کرد و جزء امور اقتنائی بوده باشد می‌گوید من دیگر یک بار خمس را دادم و دست گردان کردم اگر سنوات گذشت باید احتیاطاً مالش هم مصالحه کند اگر اختلاف فاحش شد، معمولاً خیلی هم اضافه نمی‌گیرند، باید مصالحه کرد، امّا اگر به ذمه گرفته باشد فقط به ذمه گرفته، این بحث پیش می‌آید حال برخی می‌گویند اگر به ذمه هم گرفت باز هم خمس در این مال نیست تا با ارتفاع قیمت باز خمس بدهد به ذمه گرفتن هم مثل این است که خمس را پرداخت کرده، به نظر هم همین درست است امّا برخی ممکن است بگویند خمس را اگر به ذمه گرفت خمس را که به مرجع نداده وقتی به مرجع نداده این ارتفاع قیمت باز دوباره باید حساب شود و خمس دارد، امّا اگر دست گردان می‌کرد دیگر نیازی نبود و خمس را داده به‌نظر همان خمس را در ذمه گرفت هم به این شکل است چون فرض می‌گیریم که با اجازۀ حاکم شرع خمس را به ذمه گرفته دیگر خمسی روی این مال نیست و لو به حاکم شرع نرفت بدهد امّا روی ذمه آمد خمسی روی این مال نیست که ارتفاع قیمت تاثیر داشته باشد، کأنّه خمس این مال از این مال در آمد و روی ذمه رفت و ارتفاع قیمت هم چه بسا خمس ندارد).

مسئلۀ دهم

صرف اموال در محل تجاری به نحو سرقفلی

شخصی محلی را برای تجارت خریده است این‌که می‌گوید محلی را برای تجارت خریدم بعد می‌گوید البته خیلی هم نخریدم به‌معنای این‌که عوض سرقفلی را گرفته (اخلاء) و یک اموالی را در این‌جا صرف کرده برای تحسین و برای تزئین برای ترغیب، یعنی مغازه را و حق سرقفلی را به این صورت خرج کرده، یک پولی در این موارد خرج کرده و دو وجه داشته یکی برای تحسین این مغازه و یکی برای تزئین این مغازه، آیا این امور از همان فاضل مؤونه حساب می‌شود که خمس به‌آن تعلق بگیر یا خیر؟

جواب آقای خوئی

ایشان یک جواب مطلق دادند این جواب خیلی باید قیود در آن در نظر گرفت جواب دادند؛ آن‌چه که بدل دارد و این را خرج کرده به قیمت این‌جا اضافه شده مثلاً سرقفلی صد میلیون بود این خرجی که کرده سرقفلی شده دویست میلیون خرج کرده مغازه را درست کرده زینت کرده و بدل دارد، در این صورت از رأس‌المال حساب می‌شود، و حکم رأس‌المال در آن جاری می‌شود. در این‌جا باز کلمۀ رأس‌المال را به کار بردند، باز دوباره باید این تعبیر اصلاح شود این شخص خرج کرده در تزئین این مغازه و قیمت سرقفلی بالاتر می‌رود، امّا بنا نبود سرقفلی جزء سرمایه حساب شود، فقط حکم سرمایه را داشت در بدائت امر، حکم سرمایه را داشت همان اول که تخمیس کرد، امّا ایشان باز این تعبیر را آوردند خلاف آن فتوائی که در مسئلۀ قبل ذکر کردند دوباره یک تعبیری که زیاد ذکر می‌شود.[3]

تحقیق در جواب

تزئینات و تصلیحات بر چهار قسم است:

اول: آن‌که جزء محل حساب می‌شود مثل گچ‌کاری محل و چسباندن و رنگ‌آمیزی کاغذ دیواری ملحق به سرقفلی می‌شود، این مغازه را شخص گچ‌بری کرده و کاغذ دیواری کرده، رنگ‌کاری کرده این ملحق به سرقفلی می‌شود، حکم سرقفلی پیدا می‌کند یعنی کأنّه شخص بر این فرض سرقفلی خریده بوده صد میلیون و پنجاه میلیون هم برای این مغازه خرج کرد این حکم سرقفلی را دارد دفعه اول خمس را داد یعنی در ملک هم اضافه شد و صد و پنجاه میلیون شد، خرج شد ارتفاع قیمت نیست بلکه خرج کرد، رنگ زده کاغذ دیواری زده مثلاً گچ‌بری کرده، این کأنّه سرقفلی به میزانش اضافه شده و خمس دارد. البته سرقفلی را هم می‌گوییم رأس‌المال نیست در این فرض.

دوم: یک وقت چیزی که برای تحسین و تزئین در مغازه استفاده می‌کند، محل را گرفته بعد آن‌جا یک اموالی را برای تزئین خرج کرده امّا نه این‌که دیوار باشد نه بلکه یک چیزی را آورده در محل برای تزئین، این از آلات کسب بوده و این باقی است مثل این‌که مثلاً شخص رستوران خریده و علاوه بر سرقفلی یک سری چیز‌هایی را هم برای تحسین و تزئین رستوران خریده مثل خزانه و کمد و میز و صندلی مخصوص مطعم این‌ها حکم آلات کسب را دارد، با خود این‌ها که نمی‌خواهد کسب کند بلکه آلات کسب است، بعداً هم خواست مغازه را بفروشد به یک رستوران‌دار دیگر، می‌گوید این آلات کسب هم روی رستوران است (مثل این‌که یخچالی را می‌گذارد و می‌گوید اگر خواست کسی سوپر مارکت باز کند این یخچال را هم بدهد به او). این‌ها برای تحسین و تزئین مغازه است اگر مثل این موارد باشد این حکم آلات کسب را دارد، و حکم آلات کسب هم متفاوت از سرمایه است.

سوم: از آلات کسبی است که مثل سفره‌ها مثل دستمال کاغذی که زیباست، یک سری مکان‌ها را سفره می‌کشد و روی آن چیزی می‌کشد تا خراب نشود، این‌هایی که روی آن می‌کشد باقی نمی‌ماند برای تحسین و تزئین هست این‌ها باقی نمی‌ماند، (مثلاً در مغازه از این دستگاه‌ها می‌گذارد مثل ایام کرونا که دستگاه می‌گذاشتند و از آن مایع ضد عفونی کننده بیرون می‌آمد این دستگاهی که خریده برای جذب مشتری این کار را کرده، این‌ها خرجی است که انجام داده برای تزئین و تحسین انجام داده است،) تزئین گاهی غیر چیزی است که روی دیوار بوده باشد از این قبیل باشد این اموری که هزینه کرده جزء مؤونۀ تحصیل ربح حساب می‌شود برای تحسین و تزئین مغازه است و جزء مؤونۀ تحصیل ربح است، یعنی جزء سرمایه حساب نمی‌شود به آن معنای حکم سرمایه، بلکه مؤونۀ تحصیل ربح است.

چهارم: نه جزء محل است یعنی مثل مکان نیست که متحد با مکان شود نه از آلات کسب است، آلات کسب هم به حساب نمی‌آید، مثل الواحی که روی دیوار نصب می‌شود و و آلات کبیری که نصب می‌شود و آکواریوم جزء الات کسب نیست یک سری موارد است که جزء آلات کسب هست و از بین می‌رود امّا این‌ها جزء آلات کسب نیست، آلات کسب یعنی برای خود کسب لازم است امّا این‌ها تزئینات است تزئینی است که مثل گچ بری نیست که متحد با مغازه است و با مغازه بفروش برود، پس جزء خود مکان نمی‌شود مثل گچ بری که حکم سرقفلی را پیدا کند اگر جزء مکان می‌شد حکم سرقفلی را پیدا می‌کرد، اگر از آلات کسب بود باز حکم آلات کسب را پیدا می‌کرد، خیر این‌ها مواردی است که خرج مغازه کرده به عنوان تزئینات به عنوان تزئین این مغازه است، بله این موارد را می‌توانید بگویید حکم رأس‌المال را دارد،پس این‌که آقای خوئی فرمودند حکم رأس‌المال دارد در آن جایی که متحد با دیوار می‌شد حکم سرقفلی را داشت، در این مواردی که کأنّه خرج در مغازه می‌شود برای جذب مشتری و تحسین و تزئین مغازه، جزء آلات کسب نیست و ملحق به سرمایه هم نمی‌شود جزء مؤونۀ تحصیل ربح هم نیست، یک چیزی است که دارد و برای شخص باقی است این جزء سرمایه محسوب می‌شود، این در مغازه برای جذب مشتری است به صورتی است که جز آلات کسب حساب نمی‌شود چون وسیلۀ کسب نیست، این را باید به عنوان رأس‌المال حساب کنیم، این رأس‌المال شخص می‌شود.

پس در این فرض هم می‌گوییم باید فروضی را مطرح کرد یعنی در یک فرض رأس‌المال است و در یک فرض سرقفلی است و در یک فرض مؤونۀ تحصیل ربح است، حکم این‌ها با هم فرق می‌کند یک فرض هم حکم آلات کسب را دارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo