< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1401/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /فروعات فقهی مساله59؛ فرع پنجم: محل اجاره‌ای و مجمع تجاری

 

فروعات فقهی

ادامۀ فرع چهارم: سرقفلی

خلاصۀ جلسۀ گذشته

بحث ما این مواردی بود که در سرمایه باید حساب شود و گاهی‌اوقات هم مشکل می‌شود و باید تک تک این موارد را کار کرد و وقتی که خواستیم خمس سرمایۀ شخصی را حساب کنیم به مشکل نخوریم.

یکی از این موارد مسئلۀ سرقفلی بود که محل بحث ما بود، آخر بحث سرقفلی بودیم این مسئلۀ آخر گفته شد و قسمتی از این بحث ماند که امروز کامل می‌کنیم.

مسئله این بود که شخصی یک محلی را برای تجارت خریداری می‌کند بعد خود شخص توضیح داد یعنی سرقفلی را خریده است، و اموالی هم برای تحسین و تزئین و ترغیب این مغازه صرف کرده، فرض هم این است که این اموال برای ترغیب بوده (یعنی آن‌چه که برای ترغیب نیست مثلاً فرض کنید تابلو زده برای این‌که خودش مثلاً یاد خدا بیافتد این برای ترغیب مردم نیست این موارد را خارج کرده)، آیا به‌این امور خمس تعلق می‌گیرد یا خیر؟

آقای خوئی به اطلاق مسئله فرمودند: هرچه بدل داشته باشد از مؤونه است و حکم رأس‌المال بر آن جاری است. فقط نکته این بود که ایشان دوباره تعبیر رأس‌المال را به‌کار بردند.

جوابی که دادیم گفتیم خیر به چهار صورت است؛ انواع مختلف است، ما گاهی اوقات این چیزی که صرف می‌کنیم بر می‌گردد به همان سرقفلی، یعنی از همان مالیت سرقفلی است، مثل این‌که مکان را گچ‌بری می‌کند این مالیت پیدا می‌کند سرقفلی به همان ملک، این حکم رأس‌المال ندارد بلکه حکم محل تجارت است، حکم سرقفلی هم عرض کردیم گاهی اوقات مثل حکم رأس‌المال هست امّا در اصل وجوب خمس نه در همۀ موارد، این‌که می‌فرمایند: «محسوبة من رأس المال» خلاف فتوای خودشان است، این‌که این‌جا هم باز فرمودند: «یعدّ من رأس‌المال» این تعبیر را در مبنای خودشان باید قید بزنند و بگویند در همان اصل خمس حکم رأس‌المال است و الّا این به نظر خودشان حکم اقتناء دارد.

مورد دوم این است که گاهی یک مواردی را برای تحسین و تزئین می‌گیرد برای ترغیب می‌گیرد، ولیکن سرقفلی ندارد و این‌ها جزء آلات کسب حساب می‌شود، این‌ها حکم آلات کسب را دارد، مثلاً مغازه برای کسب، مطعم میز و صندلی می‌خواهد این‌ها آلات کسب است میز و صندلی را برای تحسین و تزئین گرفته، این‌ها مواردی است که آلات کسب حساب می‌شود.

گاهی اوقات از آلات کسب هست امّا باقی نیست، مثل چیز‌هایی که خرج می‌کند به عنوان آلات کسب است، مثلاً سفره‌هایی که از بین می‌رود یا لیوان‌های یک بار مصرف این‌ها از بین می‌رود و مؤونۀ تحصیل ربح هستند، نه حکم آلات کسب را دارد نه حکم سرقفلی را دارد، پس این هم فرض سوم بود که یک چیز‌هایی جزء تحسین و تزئین مکان است و از بین هم می‌رود برای ترغیب مردم است.

مورد چهارم: جزء محل نبوده باشد (که مثل سرقفلی شود) از آلات کسب هم نباشد (که مثل دو قسم قبلی باشد) در این مورد مثال الواح رسم بر دیوار را زدیم؛ تابلو بر دیوار میزند تا جذاب باشد فقط برای ترغیب مشتری، یا مثلاً برای ترغیب مردم و جذب مشتری آکواریوم می‌گذارد، در این موارد که عرض کردیم ملحق به رأس‌المال می‌شود یک قید دارد، اگر این قید را نداشته باشیم مثلاً قصدش این باشد که آکواریوم بخرد و در مغازه بگذارد و خمس آن را هم می‌دهد، می‌ماند برای او دیگر حال بعداً خانه می‌برد یعنی قصد ادخار داشته باشد این دیگه حکم ادخار می‌شود و مثل سرقفلی می‌شود، حکم ادخار و حکم اقتناء با این مواردی که گفتیم فرق می‌کند، حکمش مثل حکم سرقفلی است سرقفلی هم مثل حکم اقتناء است، امّا این‌جا دیگر نه آلات کسب است نه خود سرقفلی است، نه مؤونۀ تحصیل ربح است نه سرمایه است، اگر قصد اقتناء داشته باشد، امّا حکماً مثل همان سرقفلی خواهد شد و لو سرقفلی فرق دارد امّا هر دو حکم اقتناء را دارند. امّا چه زمانی این رأس‌المال حساب می‌شود؟ دیدید برخی یک تابلو در مغازه می‌خرند برای تحسین و تزئین و ترغیب، بعد مثلاً روی همین هم حساب باز می‌کند که این‌ها هم ارتفاع قیمت پیدا می‌کنند، حال الان می‌گیرد بعد می‌فروشد نه آن‌که قصد ادخار داشته باشد لذا عرض کردیم نه به عنوان آلات کسب نه جزء محل است امّا نیت شخص در آن این است که این را خریداری می‌کند و از ارتفاع قیمت آن بهره می‌برد، چون این نیت را کرده این از رأس‌المال است پس مورد رأس‌المال در چنین موردی است که قصد همین شخص این بوده باشد که و لو این جنس را برای ترغیب گذاشته و با خود این تجارت نمی‌کند که این را خریداری کند و بفروشد، امّا روی ارتفاع قیمت آن حساب کرده که این کأنّه یک سرمایه‌ای برای مغازه است، اگر به این صورت باشد حکم رأس‌المال را دارد. فقط مورد فرمایش آقای خوئی این مورد است و الّا در موارد قبلی بعضاً حکم سرقفلی را دارد، برخی حکم آلات کسب را دارد و برخی حکم مؤونۀ تحصیل ربح را دارد، پس اقسام را باید رعایت کنیم که فرمایش آقای خوئی خیلی مطلق است و عرض کردیم این قسم چهارم یک قیدی در آن وجود دارد. از فرع چهارم که حق سرقفلی بود گذشتیم. حق سر قفلی مطلقاً جزء رأس‌المال حساب نمی‌شود، حکم رأس‌المال را مطلقاً ندارد، بلکه در بعضی موارد که ابتدا باید خمس آن را بدهیم حکم رأس‌المال را دارد امّا حدوثاً امّا بقائاً حکم اقتناء را دارد (همان مطلب اول از سه مطلبی که در مسئلۀ پنجاه و نه بیان کردیم)، یک مقداری نباید این وسط خلط شود، حدوثاً حکم رأس‌المال هست امّا بقائاً حکم اقتناء را دارد.

فرع پنجم: محل، متجر و مجمع تجاری

مسئلۀ یازدهم

شخصى در يك قطعه زمين بمقدار دويست متر، با ديگرى شريك است و مشتركاً مشغول بناء ساختمان شدند و فعلاً هم در آن، ساكن مى‌باشند و مبلغ بيست و هشت هزار تومان مشتركاً خرج كرده‌اند و هنوز سهام مخارج ايشان معلوم نشده و در اين ساختمان، دو اطاق و يك آشپزخانه و پنج باب دكّان احداث و به اجاره داده شده، آيا به اين مغازه‌ها و مخارج خانۀ مسكونى، خمس، تعلّق مى‌گيرد يا نه‌؟

جواب آقای گلپایگانی

بايد خمس قيمت فعلى مغازه‌هايى را كه احداث نموده‌اند بدهند و نسبت به مخارجى كه براى خانۀ مسكونى كرده‌اند اگر احتمال مى‌دهند سال بر آن نگذشته چيزى واجب نيست چون خرج برای مؤونۀ او شده است. امّا نسبت مغازه‌ها به قیمت فعلی باید خمس بدهند.[1]

تحقیق در جواب

تحقیق این است که یه موضوع در این‌جاست:

موضوع اول: دو اطاق و مطبخ: اگر به این‌ها احتیاج دارد -همان‌طور که از ظاهر سوال بر می‌آید- مسلّم خمسی در آن نیست.

موضوع دوم: بیست و هشت هزار تومانی که در آن خرج کرده، این هم تفصیل داده می‌شود آن مقداری که در غرفه و مطبخ شده این هم خمس ندارد، و آن‌که از آن در دکاکین صرف شده حکم همان دکاکین را دارد، در دکاکین می‌گفتید خمس پیدا می‌کند به این بیست و هشت هزار تومان هم خمس تعلق می‌گیرد.

موضوع سوم: دکاکین: این دکاکین بر دو قسم است:

قسم اول: یادتان باشد در خانه یک حرفی را زدیم، گفتند مثلاً شخصی خانه‌ای را خریداری می‌کند و می‌گویند می‌خواهم این را رأس‌المال قرار دهم، یک وقت یک نفر یک میلیارد را رأس‌المال قرار می‌دهد این یک میلیارد سالانه سیصد میلیون سود می‌دهد، در برخی موارد دویست میلیون سود می‌دهد، امّا این یک میلیارد را خانه خریداری می‌کند اجاره می‌دهد و در طول سال سی میلیون به او سود می‌دهد، این شخص خانه خریده و اجاره داده یک دهم پولی که در عرف بازار سود دارد را الان سود می‌گیرد، البته زمان‌ها مختلف است، شاید در زمان‌های قدیم قیمت اجاره بیشتر بوده و مناسب‌تر بود شخص جایی را خریداری می‌کرد و یا می‌ساخت و می‌گفت این‌جا را اجاره می‌دهم و خرج زندگی را به دست می‌آورم خرج زندگی را از این پول اجاره به دست می‌آورد، پولی که از اجارۀ این مکان به دست می‌آورد و لو عیناً مثل پول رأس‌المال نیست و کمتر بود امّا در عرف که این‌ مکان را خریده کأنّه به عنوان سرمایۀ کسب خریداری کرده، الان کسی به نیت سرمایه خانه را بخرد بعد اجاره بدهد و ده تا خانه را باید خریداری کند تا پولی که به دست می‌آورد مساوی شود با پول یکی از این خانه‌هایی که پیش یک بازاری گذاشته بود تا کار کند، آن وقت می‌شود این را گفت سرمایه؟ ده برابر سرمایۀ عادی، این را به عنوان سرمایه بخواهد حساب کند عقلاء نمی‌پذیرند، بعد باید بگوید برای زندگی این مقدار پول نیاز دارم بعد که بخواهد خانه بخرد یا اجاره بدهد پول سرمایه را این حساب کند، ما می‌گوییم سرمایۀ که برای مؤونه به آن احتیاج دارد خمس ندارد، این سرمایه را خانه می‌خرد بعد می‌گوید من ده تا خانه می‌خرم اگر بخواهد با اجاره زندگی را بچرخاند باید ده تا خانه بخرد، یا پنج تا خانه باید بخرد به عنوان سرمایه قرار دهد و ما بگوییم خمس ندارد این درست نیست و نمی‌شود، اگر این پول را پیش کسی می‌گذاشت تا با آن کار کند همان یک میلیارد کافی بود، اگر خانه بخرد باید ده میلیارد بگذارد ما این یک میلیارد را می‌گوییم سرمایه‌ای است که به آن برای ادارۀ زندگی به آن احتیاج دارد نه ده میلیارد که مرتب کار کند خانه خریداری کند تا زندگی را بچرخاند، این طریق روی قاعده نیست.

بله اگر در شرایطی بود که یک خانه را می‌خرید، معادل همان سرمایه‌ای را که دارد و اجاره می‌داد و با همان زندگی را می‌چرخاند، مثل همان مسئلۀ سرمایه می‌شد در این صورت قبول داریم، امّا در این مورد به این صورت نیست که باید ده برابر خانه بخرد تا اجاره مکفی زندگی باشد، اجارۀ یک خانه مثلاً فرض کنید سه تومان است ده تا سه تومان باید بشود سی تومان، امّا اگر پول یک خانه را در بازار می‌گذاشت تا با آن کار کنند در این صورت این سی تومان به دست می‌آمد، پس بنابراین به این صورت نمی‌توان رأس‌المال قرار داد. لذا می‌گوییم اگر بنا کند به عنوان رأس‌المال و اجرتش عند العرف مثل اجرت رأس‌المال باشد به‌گونه‌ای که عرف این را از رأس‌المال حساب کند در این صورت ملحق به رأس‌المال خواهد شد در وجوب تخمیس زمانی که به آن احتیاج نداشته باشد، و عدم وجوب تخمیس در جایی که به آن برای معاش به حسب شأن احتیاج داشته باشد، و در صورت عدم احتیاج ارتفاع قیمت هم خمس واجب است و عدم وجوب زمانی که به آن احتیاج داشته باشد. یعنی در مسئلۀ ارتفاع قیمت هم این را می‌گوییم.

قسم دوم: امّا چرا این شخص رفته خانه خریده؟ می‌خواهد املاکش را اضافه‌تر کند امّا از پول اجاره هم می‌خواهد استفاده کند، یعنی همان اقتناء است خیلی از موارد این اشخاصی که خانه می‌خرند می‌خواهند ارزش پول را حفظ کنند و به عنوان سرمایه نیست، حال اسم آن را سرمایه گذاشته تا بگوید سرمایه‌ای که محتاجٌ الیه است خمس ندارد، این‌که نمی‌شود این شخص باید ده تا خانه بخرد تا آن سودی که از یک میلیارد می‌خواست به دست بیاورد را بتواند کسب کند، یک خانه قیمتش دو میلیارد است این شخص باید چند تا خانه خریداری کند تا معادل همان سود یک خانه را بتواند سود به دست بیاورد، این‌ها را که دیگر نمی‌شود رأس‌المال حساب کرد، شخص که می‌خواهد خانه خریداری کند (غالباً فی زمان هذا به این صورت است) قصدش این است که این پول برای او ثابت بماند و تبدیل به خانه شود این رأس‌المال نیست، رأس‌المالی که با آن تجارت می‌کند نیست که بگوید خانه خریدم و این را رأس‌المال قرار دادم این رأس‌المال حساب نمی‌شود، این همان مسئله‌ای است که شخص اقتنائاً خریداری می‌کند در این صورت این شخص خمس را اول کار باید بدهد رأس‌المال هم برای او حساب نمی‌شود.

فرق در چیست؟ دو نکته وجود دارد:

اول: در جایی که رأس‌المال حساب شود شخص می‌گوید: من به درآمدش برای زندگی به حد شأن احتیاج دارم پس بنابراین از اول خمس را نمی‌دهم، امّا وقتی اقتناء شد از اول باید خمس را بدهد.این یک فرق.

دوم: نسبت به آینده است وقتی که رأس‌المال شد ارتفاع قیمتش خمس داشت، امّا وقتی اقتناء شد دیگر ارتفاع قیمتش خمس ندارد، ارتفاع قیمت اقتناء خمس نداشت الّا زمانی که بفروشد.

پس فرق از دو جهت است در رأس‌المال ابتداءاً خمس ندارد اگر احتیاج به آن داشت امّا ارتفاع قیمت خمس دارد. امّا در اقتناء از اول کار خمس دارد امّا دیگر ارتفاع قیمت خمس ندارد، برعکس هم هستند. حکم مسئله متفاوت است الان بعضاً (چون پیش می‌آید این مطلب را نوشتیم) یک سری مواردی را می‌گویند رأس‌المال قرار دادیم درحالی که این‌ها رأس‌المال نیست، این‌ها اقتنائی است، گرفته برای خودش نگهداری می‌کند به این عنوان گرفته باشد نمی‌توان رأس‌المال حساب کرد.

تطبیق قسم دوم: «أما إذا بنیاها لتوسعة أملاکهم للاقتناء و لیس جعله رأس المال للتجارة بأجرتها متعارفاً، مثل ما إذا کان قیمة الدکاکین میلیارد تومان و أجرة الدکاکین ثلاثین میلیون تومان مع أن رأس المال في السوق إذا کان المیلیارد تومان یصیر ربحه ثلاثمأة میلیون تومان» قیمت این‌ها یک میلیارد است و اجاره‌ای که می‌گیرد سی میلیون تومان است، درحالی که رأس‌المال در بازار وقتی یک میلیارد تومان باشد ربحش سیصد میلیون تومان می‌شود، این‌جا «فلا یعقل جعله رأس المال» چرا این را رأس‌المال قرار داده؟ چرا خانه یا مغازه خریده این را عرف رأس‌المال تجارت حساب نمی‌کند «لذلك لایعدّه العرف رأس‌المال للتجارة بل العرف یری أنّه بحکم ما یدّخر اقتناءً»، این از مواردی است که این شخص خواسته ذخیره کند و خواسته ارزش پولش به عنوان خانه ثابت بماند و خانه خریده تا ارزش خانه بالا رود این در عرف به عنوان رأس‌المال حساب نمی‌شود. پس این را باید بدائت امر خمس را بدهد ولیکن ارتفاع قیمت آن خمس ندارد. چون خیلی مورد ابتلاء است، برخی خانه می‌خرند و اجاره می‌دهند و می‌خواهند رأس‌المال هم حساب کنند و می‌گویند به این احتیاج داریم پس خمس نمی‌دهیم.

مسئلۀ دوازدهم

استیجار مغازه برای ده سال تا این‌که اجاره دهد و با آن تجارت کند.

سوال از میرزای نائینی است: شغلِ شخصی بیع و شراء است و از جمله تجارت‌ها این بود که یک خان (محل تجاری بزرگ یا پاساژ تک تک این مغازه ها را اجاره می‌کند و اجاره می‌دهد)یا مغازه‌ای را به مدت ده سال به هزار روپیه اجاره می‌کرد، راه انتفاع از این اجاره این است که به دیگران اجاره می‌دهد این خان را اجاره کرده و تک تک مغازه‌ها را به اشخاص دیگر اجاره می‌دهد، این شخص کل خان هزار روپیه گرفته برای ده سال امّا برای هر سالی صد و پنجاه یا دویست روپیه به دست می‌آورد (سود صد در صدی یا پنجاه درصدی)، اجاره کرده برای سالی صد روپیه امّا وقتی اجاره می‌دهد سالی صد و پنجاه یا دویست روپیه اجاره می‌دهد، چطوری خمس را حساب کند؟ ببینید هزار روپیه را الان داد سرمایۀ شخص بود و فرض کنید این سرمایه مخمّس بود چون حکم سرمایه را نپرسیده، به سرمایه خمس نمی‌گرفته یا مخمّس بوده این هزار روپیه که داد منافع این خان را گرفت این مالی است که یا خمس نمی‌گیرد از باب این‌که سرمایۀ مورد احتیاج است، یا این‌که خمس آن را داده سوال از ربح است از آن پنجاه و صد روپیه‌ای که سالی اضافه می‌آید این را به‌چه صورت باید حساب کند؟ یک نکته در این‌جا وجود دارد که میرزای نائینی را به این فکر انداخته که جوابی بدهند که عرض می‌کنیم و ما قبول نمی‌کنیم.

کل اجارۀ ده سال را پرداخت کرده یک مسئله‌ای را ما قبلاً در جلد قبلی عرض کردیم، آقای خوئی حرف قشنگی را داشتند مسئله غیر این مسئله است، شخص الان هزار روپیه را که داده آن مالک این خان هزار روپیه را گرفت، سوال این بود چون اجاره را یک‌جا داده آیا خمس منافع همین امسال را باید بدهد و سال دیگر خمس صد تای دیگر را بدهد؟ آیا به این صورت است؟ عرض کردیم خیر آقای خوئی فرمودند خمس همه را باید بدهد اکثر أعلام به این نظر هستند، چون همین الان و لو اجرت منافع بعدی را تا ده سال پول اجاره را گرفت امّا الان مالک شده به عنوان این‌که این فائدش است چون مالک شده باید خمس کل این هزار روپیه را بدهد، الان مالک شد یک حرفی ایشان زدند که دیگران مثل آقای حکیم این حرف را نمی‌زدند، آقای خوئی مثال زده بودند که در همین‌جا پیاده می‌کنیم؛ می‌فرمایند: این هزار روپیه را که گرفت و امسال می‌خواهد خمس بدهد چه‌مقدار مؤونۀ زندگی است؟ مثلاً می‌گوید دویست روپیه مؤونۀ زندگی است، می‌فرماید: این دویست روپیه را کسر کن هشتصد روپیۀ دیگر باقی ماند، یک چیز دیگر را کسر می‌کنند که دیگران کسر نمی‌کنند آقای خوئی این حرف را می‌زد و می‌فرمود: شما وقتی این هشتصد را داری خود این خان قبلاً چقدر ارزش داشت؟ مثلاً پنج هزار روپیه قیمت داشت، شخص برای ده سال اجاره داده به هزار روپیه ایشان می‌فرماید: یک خانه و خانی که قیمت آن پنج هزار است و می‌تواند استفاده کند اگر ده سال اجارۀ دیگری باشد و بخواهند بفروشند چه‌مقدار می‌خرند؟ ده سال این شخص منفعت ندارد و اجاره داده ارزش این خان پایین‌تر می‌آید یا خیر؟ آقای خوئی می‌فرمودند پایین‌تر می‌آید شخص الان ده سال این را به دیگری واگذار کرده این باعث شده که ارزش آن هم پایین‌تر بیاید، اگر قیمت آن پنج هزار روپیه بود الان قیمتش چهار و نیم هزار روپیه است، شخص الان خانه بخرد بعد بگویند این خانه ده سال اجاره است حال چه‌مقدار برای این خانه اجاره می‌دهند؟ قطعاً کم می‌کنند ده سال از این نمی‌تواند استفاده کند و قیمت را پایین‌تر می‌آورد، قیمت پنج هزار بوده الان چهار و نیم می‌ارزد پانصد از قیمت خانه باید کم شود، آقای خوئی می‌فرماید: وقتی پانصد از قیمت خانه کم می‌شود از هزار روپیه دویست روپیه بابت خرج زندگی کسر شد، پانصد روپیه هم به‌خاطر این‌که از قیمت خانه کم شد کسر می‌شود چون سود نبرده است، این شخص نباید بگوید کل این هزار روپیه سود برده است دویست برای مؤونه کسر شد یک مقدار هم ارزش خانه که ده سال اجاره بوده کم می‌شود، چقدر باید خمس بدهد؟ آقای خوئی می‌فرماید: سیصد بیشتر نمی‌خواهد خمس بدهد چون پانصد از قیمت خان کم شده پس دو مورد را کسر می‌کردند، این مال موردی است که اجاره یک دفعه داده می‌شد وقتی شخص یک دفعه اجاره می‌داد دیگر کل این هزار روپیه را باید خمس می‌داد، ولی دو مورد استثناء می‌شد؛ یک مورد مؤونۀ زندگی یک مورد آن چیزی که از قیمت خان کم شده این‌ها هم باید ارزش را کسر می‌کرد و بعد خمس می‌داد. این مسئله‌ای بود که قبلاً به آن اشاره شد.

جواب میرزای نائینی

این‌جا میرزای نائینی به این مسئله مبتلاء شدند که این شخص الان هزار روپیه را برای ده سال داده و اجاره کرده، حال می‌خواهد کم کم اکتساب کند امّا به‌چه شکل است؟ پول اجاره را داده تمام منفعت دست شخص آمده منافع این ده سال ملک این شخص شده و به جای رأس‌المال قرار گرفته، ایشان می‌خواهند بفرمایند: این شخص باید سال به سال حساب کند و ببیند الان این خان را چه‌مقدار بیشتر می‌تواند اجاره دهد، مثلاً شخص سالی صد روپیه اجاره کرده بود و به مالک داده، الان چه‌مقدار اجاره می‌دهد؟ مثلاً صد و ده روپیه این شخص امسال ده روپیه منفعت به دست آورده، امّا در حقیقت باید به این صورت حساب کند که الان چقدر سرمایه دارد؟ منافع ده سال این خان را دارد، منافع ده سال این خانه سرمایۀ شخص است، چقدر سرمایۀ او زیاد شده است؟ امسال صد روپیه را تبدیل به صد و ده روپیه کرده است، سرمایۀ این شخص ده درصد اضافه شده، یعنی چه‌مقدار روی سرمایه آمده است درست است الان پول این ده تا را گرفته است درست است که صد روپیه مال سرمایۀ خودش بود، نه سال باقی را هم باید هر کدام ده روپیه روی منفعت آمده صد داده و صد و ده ارزش پیدا کرده باید کل این ده روپیه در این ده سال را خمس بدهد یعنی صد روپیه، منافع این خان را برای هر سالی صد خریده بود الان صد و ده ارزش دارد، نمونه‌اش را امسال به صد و ده اجاره داده، پس ده تا برای هر سالی دارد. [2]

شاگرد: شاید در سال‌های بعد بیشتر یا کمتر شود حکم چیست؟

استاد: حال بیان می‌کنیم ببینیم حکم این مطلب چیست. فعلاً ده تا از ده تا را خمس بدهد چون منفعت این شخص سرمایه که داشته ارتفاع قیمت که پیدا می‌کرد نمی‌گفت سال دیگر ممکن است کمتر یا بیشتر شود، ارتفاع قیمت را باید خمس بدهد ایشان می‌فرماید: ارتفاع قیمت است آقای نائینی فکرش روی این مطلب است که این ده روپیه دست شخص آمد و ارتفاع قیمت این منفعت در هر سال به طور متوسط ده روپیه است، پس صد روپیه را باید خمس بدهد یعنی بیست روپیه فعلاً باید خمس بدهد.

حال برای سال دوم حساب می‌کنیم سرمایۀ شخص صد و بیست روپیه شد یعنی خانه‌ای که اجاره داده صد و بیست روپیه شد، ده روپیه اضافه شد نه برای ده سال چون سال اول تمام شد و اجارۀ سال اول را که ده روپیه بود دریافت کرد، برای سال دوم صد و بیست روپیه اجاره داده منفعت این شخص نه روپیه یا ده روپیه اضافه شد یعنی از این به بعد منفعت بیست روپیه می‌شود ده روپیه را قبلاً خمس داده ده روپیۀ دیگر را باید خمس بدهد امّا نسبت به نه سال باید خمس بدهد، یعنی نود روپیه دست شخص آمد باید خمس این نود روپیه را بدهد، به همین صورت آقای نائینی پیش می‌رود.

حال یک مرتبه سال سوم شد صد و پنجاه روپیه یا دویست روپیه یا بیشتر، منفعت این شخص چه‌مقدار اضافه شده؟ همان مقدار را باید خمس بدهد یعنی فقط پولی که دست شخص می‌آید را نمی‌خواهد خمس بدهد ده سال را اجاره کرده این ده سال سرمایۀ شخص شده هر مقدار که ارزش آن اضافه‌تر شده باید خمس بدهد. سائل اول این را سوال می‌کند. « فكيف يكون حساب ذلك عند رأس سنته من جهة ما يتعلّق بالخمس في أرباحه؟ » دو راه را سائل از آقای نائینی سوال می‌پرسد، راه اول این است «هل في كلّ سنةٍ » آیا در هر سالی حساب می‌شود صد روپیه از سرمایه «و يكون ما يحصل له من الإيجار» یعنی برای هر سال صد روپیه داده بود «زائداً على المائة ربحاً» یعنی ده روپیه در سال چون صد و ده روپیه اجاره داده بود، این ده روپیه آن است که حاصل می‌شود برای او از ایجار زائداً بر آن صد روپیه‌ای که اجاره کرده بود این ربح می‌شود، بنابراین خمس این ده تا را باید بدهد، این سوال اول می‌گوید آیا این کار را بکنم؟ که فقط الان صد و ده روپیه که گرفته می‌گوید صد روپیه که سرمایه بود خمس ده روپیه را می‌دهد آیا این کار را بکند؟ یا این‌که نه «أنّه في كلّ سنةٍ يحسب أنّ موجوده الجنس الفلاني و الجنس الفلاني والنقد الفلاني ومنفعة المحلّ المذكور مدّة عشر سنين» شخص منفعت او سرمایه‌اش است چون خریده با پول سرمایه این را خریده پس خود منافع هم جزء سرمایه است پس هر مقدار که قیمت منفعت بالا رفت ارتفاع قیمت را هم باید خمس بدهد، اگر به این صورت حساب کند فقط برای یک سال خمس نمی‌دهد بلکه ارتفاع قیمت نه سال بعدی را هم باید خمس بدهد، سائل به این صورت سوال می‌کند. یا سال بعد هشت سال یا سال بعد هفت سال، یک دفعه سال‌های بعدی ممکن است صد و چهل تا شود یا صد و بیست روپیه، فقط برای همان سال را خمس نمی‌دهد بلکه منفعت‌ها و ارتفاع قیمت را هم حساب می‌کند چون رأس‌المال است و ارتفاع قیمت پیدا کرده. (سائل چقدر دقیق سوال می‌کند) اصل سرمایه خارج می‌شود و باقی را خمس بدهد مثلاً حساب کند این مکان را هزار روپیه خریده الان هزار و صد روپیه قیمت دارد الان برای یک سال اجاره می‌دهد وسود گرفته برای سال‌های بعد که هنوز نگرفته امّا قیمتش که بالا رفته سرمایۀ شخص است بالا رفته و خمس ارتفاع قیمت را بدهد این منفعت دارایی این شخص است.

میرزای نائینی می‌فرماید: همین دومی است فقط خمس ده روپیه را نمی‌خواهد بدهد، خمس کل این سنوات را باید بدهد، حرف به حسب ظاهر بسیار معقول است، باید کلاً ده تا ده تا حساب کند و حال این مورد مثل این است که یک جنسی را دارد قیمت آن بالا رفته حالا در طول ده سال می‌فروشد، امّا این شخص باید خمس ارتفاع قیمت این جنس را بدهد، متاع را آرام آرام می‌فروشد امّا ارتفاع قیمت که پیدا کرده خمس را در سرمایه حساب می‌کند. آن‌چه که فروخت به صد و ده روپیه ده تا سود کرده الان سود به دست رسیده بقیه هم منفعت بالا رفته آرام آرام می‌فروشد منفعت دست او می‌آید، امّا خمس آن را باید بدهد.

تحقیق در جواب

جوابی که ما می‌دهیم این است که ما می‌گوییم برای ده سال را نمی‌خواهد خمس بدهد، ببینید خمس مال جایی است که منفعت استیفاء شده این ده سالی که شما می‌گویی منفعت ارزشش بیشتر شده الان شخص اجاره داده بعدا می‌تواند بیشتر اجاره دهد، الان فائده دست شخص آمده؟ استیفاء کرده؟ استیفاء نکرده است خمس مال ربح مقدر نیست مال ربح فعلی است، و منفعت عین خارجی ندارد ما در آن جایی که می‌گفتیم ارتفاع قیمت، مال موردی بود که عین خارجی داشت، همین عین خارجی که دست شخص است ارتفاع قیمت پیدا کرده، اما آقای نائینی منفعت سال های بعد که شخص خریده یک عین خارجی نیست که ارتفاع قیمت آن را شما بخواهی جزء دارایی حساب کنی، من می‌خواهم سوال بپرسم اگر شخص خانه داشت و منفعت را تا ده سال مالک بود آیا این خانه را داشت و منافع را هم دارد و خمس منافع را هم جدا حساب می‌کرد؟ چون منافع مال این شخص است؟ این را که حساب نمی‌کرد بلکه خمس ملک را حساب می‌کرد، در این مورد هم درست است که منفعت این ده سال را خریده مثل منفعت خانه است که مال این شخص است، امّا هنوز که منفعت را استیفاء نکرده است، هنوز ربح مُقدّر است ربح مُقدّر خمس ندارد، ربح موجود خمس دارد، این بنده خدا رأس‌المالش مخمّس بوده رأس‌المال مخمّسش به صورتی بوده که به آن خمس تعلق نمی‌گرفته این را تبدیل کرده به اجارۀ ده سال، ربح این‌ها را که نباید دیگر حساب کنی، ربح که هنور به دستش نرسیده ربح فعلی است، منفعت هم عین خارجی نیست که بگویی این ربح خارجی دست شخص است و الان ارتفاع قیمت پیدا کرده ، ممکن است نتواند استیفاء کند باید از الان خمس بدهد؟ دو روز دیگر نتوانست اجاره بگیرد یا اجاره ندادند یا زلزله آمد خراب شد ربحی دست این شخص نیامده است، هر مقدار که ربح فعلی به دست شخص آمد به همان مقداری که ربح فعلی به دست آورد خمس به آن تعلق می‌گیرد. این محصل حرف ما در این مورد است. ما در این‌جا می‌گوییم: صد و ده اجاره داده صد روپیه را جای رأس‌المال می‌گذارد نه‌صد دیگر را دست طرف مقابل داده پول دست این شخص نیست اجارۀ این‌جاست آرام آرام این مکان را اجاره داده هم رأس‌المال دستش می‌آید، بر می‌گردد سود هم به دست می‌آید ده روپیه سود کرده خمس همان ده روپیه را بدهد، ارتفاع قیمت منافعی که هنوز استیفاء نشده، خمسش قطعاً برای شخص واجب نیست.


[2] الفتاوى، مجموع استفتاءات صادرة من المحقق النائيني.، ج1، ص266، س6

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo