< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1401/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /فروعات فقهی مساله59؛ ادامه فرع 12ام؛ مساله44

 

فروعات فقهی

ادامۀ فرع دوازدهم: سهام شرکت‌ها و مصانع

مسئلۀ چهل و چهارم

سهم‌هایی که به سهام‌داران به جای ربح داده می‌شود، (این سهم دوباره تبدیل به سرمایه می‌شود)

مقدارى سهم از يک كارخانه خريده‌ام و هر سال مقدارى سود به آن تعلّق مى‌گيرد كه مقدارى از آن به صورت نقدى است و بقيّۀ سود به صورت افزايش سهام است (مثلاً به ازاء هر صد سهم، پنج سهم می‌دهند مقداری از پول را سال به سال به عنوان سهم می‌دهند). آيا به اين مقدار سود كه در هر سال دريافت مى‌كنم، خمس تعلّق مى‌گيرد؟ به آن مقدارى كه به صورت افزايش سهام است چه‌طور؟

جواب محقق بهجت

هر دو متعلّق خمس است به استثناى مقدارى كه براى تكميل سرمايه مورد نياز و مطابق شأن در نظر گرفته شود و يا در مؤونۀ سال صرف شود. [1]

تحقیق در جواب

ما در جواب می‌گوییم: ربح متعلق خمس است مگر زمانی که در مؤونه صرف شود، امّا اضافۀ سهم این به حکم رأس‌المال است که اگر به‌آن احتیاج داشته باشد خمس در آن نیست و در ارتفاع قیمت هم خمس نیست، و اگر احتیاج نداشته باشد خمس هم به خودش هم به ارتفاع قیمت تعلق می‌گیرد، اضافۀ سهام حکم رأس‌المال را دارد (پس به ربح خمس تعلق می‌گیرد اگر صرف در مؤونه نشود و اضافه‌ای که به او می‌دهند حکم رأس‌المال را دارد که اگر احتیاج دارد نه خودش نه ارتفاع قیمت خمس ندارد، اگر احتیاج ندارد هم خودش هم سنوات بعدی ارتفاع قیمت خمس دارد، این مسئله مورد ابتلاء است چون خیلی از سهام‌داران در کارخانه‌ها به خیلی از موارد اگر ارتفاع قیمت داشت خمس تعلق می‌گیرد اگر احتیاج نداشته باشد، و اگر احتیاج داشته باشد خمس ندارد).

مسئلۀ چهل و پنجم

این مسئله بحث اوراق بهادار است، مبالغ سپرده شده در سازمان بورسِ اوراق بهادار جهت خريد سهام كارخانه‌ها و استفاده از سود سهام به‌عنوان تنها محلّ‌ درآمد، آيا متعلّق خمس مى‌باشد؟

جواب محقق بهجت

آن مقدارى كه امرار معاش بر آن توقّف داشته باشد، خمس ندارد و بر زائد، خمس تعلّق مى‌گيرد. [2]

تحقیق در جواب

ما در جواب می‌گوییم: سندات ضمان و اوراق بهادار از رأس‌المال محسوب می‌شود، اگر به‌آن محتاج باشد خمس به‌آن و ارتفاع قیمت تعلق نمی‌گیرد، و اگر احتیاج نداشته باشد خمس به خودش و ارتفاع قیمت تعلق می‌گیرد. امّا ارباح آن در هر دو صورت خمس به‌آن تعلق می‌گیرد در صورتی که در مؤونه مصرف نشود.

مسئلۀ چهل و ششم

خمس سهام و سود آن‌ها: مقدار سيصد هزار تومان برگۀ سهام به‌عنوان سرمايه‌گذارى خريدارى كرده‌ام. اگر مثلاً مبلغ سهام سيصد هزار تومان باشد و سال خمسى بنده بگذرد و سال آينده اين سهم سيصد هزار تومان سود كند و مجموعاً ششصد هزار تومان شود، آيا بايد خمس اصل سهام را بپردازم يا سود آن نيز متعلّق خمس است‌؟

جواب محقق بهجت

فقط سود آن، اگر زائد بر مؤونه باشد خمس دارد. [3]

تحقیق در جواب

گاهی‌اوقات جوابی که دادند مبتنی بر این است که این شخص نیاز داشته باشد، می‌فرمایند: اگر سود آن زائد بر مؤونه باشد خمس دارد، یعنی کأنّه سود سهام را خمس ندهد، خیر در سهام فرض احتیاج و عدم احتیاج تصویر می‌شود، نمی‌توان مطلق این حرف را بزنیم که فقط به سود خمس تعلق می‌گیرد، در صورتی که به سهام اگر احتیاج نداشته باشد باید خمس سهام را هم بدهد، لذا ما می‌گوییم: سهام از رأس‌المال محسوب می‌شود که اگر به‌آن احتیاج داشته باشد خودش و ارتفاع قیمت خمس ندارد، اگر احتیاج نداشته باشد خمس هم به خودش هم به ارتفاع قیمت تعلق می‌گیرد، امّا ربح اگر صرف در مؤونه نشود خمس به‌آن تعلق می‌گیرد.

فرع سیزدهم: أنعام

مسئلۀ چهل و هفتم

خمس چهار پایان: بنده پنجاه رأس گوسفند دارم كه از پول مخمّس خريدارى شده (اصلش به‌عنوان سرمایه است از مال مخمّس) و غير از اين، درآمدى ندارم (یعنی سرمایه‌ای است که به‌آن نیاز دارد)، در اين صورت آيا در موقع حساب سال، فقط درآمد گوسفند بايد حساب شود (درآمد مثل بچه، شیر و پشم گوسفند) يا از خود سرمایۀ گوسفند كه خمس آن اداء شده بود نيز حساب شود؟

جواب سید گلپایگانی

به‌نظر حقير آن‌چه به گوسفندان از نماء متّصل (مثل پشم، خود وزن گوسفند نماء متصل حساب می‌شود بیست کیلو بوده الان پنجاه کیلو شده باید دید با پول گوشت چه‌مقدار سود کرده و خمس بدهد، گوسفند وقتی وزنش بیشتر شده باید دید چه‌مقدار دیگر باید خمس بدهد) و منفصل (مثل شیر و بچه)، اضافه شده خمس دارد (این‌ها همه داخل در خمس است فقط تعداد نیست).[4]

تحقیق در جواب

ما می‌گوییم دو صورت دارد:

صورت اول:

اگر احتیاج دارد که از فوائد این اغنام استفاده کند مثل شیر و پشم برای صرف در معاشش و این‌ها مؤونۀ زندگی این شخص است (باید این موارد را جدا کرد در برخی از استفتائات أعلام جدا می‌کنند خود آقای گلپایگانی لعّل در برخی استفتائات دیگر جدا کرده باشند) بعضاً این‌هایی که گوسفند دارند مثل آن شخصی که باغ دارد، مثلاً یک‌مقدار را برای زندگی استفاده می‌کند مثلاً فرض کنید شخص پنجاه گوسفند دارد، پنج گوسفند برای زندگی شخصی خودش است مثلاً از شیرش استفاده می‌کند برای زندگی خودش و فرزندانش است، آن مقداری که در خانه می‌گذاشت برای استفادۀ شخصی خودش (مثل درختی که در باغ داشت و می‌گفت این را برای استفادۀ شخصی خودم می‌کارم نه برای فروش در این مورد می‌گفتیم) این‌ها مؤونه است، أعلام می‌فرمودند: مؤونه است (هم در باغ این حکم است هم در أنعام)، آن مقداری که برای استفادۀ شخصی است باید این را جدا کرد، پس اگر برای معاشش در مؤونۀ زندگی به‌آن احتیاج داشته باشد نه در اصل گوسفند خمس دارد، نماء متّصل و منفصل که به‌آن احتیاج دارد هم خمس ندارد. امّا نتاج و ولد این در مدار احتیاج و عدم احتیاج است، یعنی در نماء منفصل در شیر هم اگر احتیاج دارد این هم برای مصرف است و خمس ندارد، امّا نتاج و ولد دائر مدار احتیاج است.

صورت دوم:

وقتی که به‌آن احتیاج دارد امّا نه برای استفادۀ در خانه، ببینید باغ‌دار دو نوع احتیاج داشت، یک نفر بود میوه‌ها را برای خانه می‌چید و می‌گفت: فرزندانم می‌خواهند استفاده کنند، امّا یک‌وقت احتیاج به این صورت است که میوه را می‌چیند، و در صندوق می‌گذارد تا بفروشد و با آن احتیاجات زن و بچه را خریداری کند، این مورد هم یک نوع احتیاج است، احتیاج در مؤونه یک‌وقت به این است که شخص این را برای زندگی شخصی مصرف می‌کند میوه را در خانه مصرف می‌کند، امّا یک‌وقت بیع است و می‌فروشد در این صورت سرمایه می‌شود، اگر به‌این نیت نگاه کردی مثلاً چند درختی که داشت و از میوه‌ها استفاده می‌کرد می‌فرمودند: این مؤونۀ زندگی است یعنی مستثناء از فوائد است، امّا در موردی که میوه‌ها را می‌فروخت این سرمایه می‌شد و مثل رأس‌المال است، می‌فروشد بعد با پولش زندگی را می‌چرخاند، حکم این مورد فرق می‌کرد. اگر به این صورت باشد که به‌آن احتیاج دارد برای این‌که آن‌چه از آن حاصل می‌شود را بفروشد تا معیشت زندگی را بچرخاند این رأس‌المال می‌شود، وقتی رأس‌المال شد در فرض احتیاج به‌آن اصل رأس‌المال خمس ندارد، نمائاتی هم که به‌آن احتیاج دارد خمس ندارد، امّا آن‌چه از ربح استفاده می‌شود اگر ربح را صرف در مؤونۀ خودش نکند به‌آن خمس تعلق می‌گیرد. در بازار هم همین مطلب را می‌گفتیم؛ مثلاً دویست میلیونی که رأس‌المال است خمس ندارد امّا سودی که به‌دست می‌آورد اگر خرج زندگی کرد که مؤونه شده و خمس ندارد، امّا اگر خرج زندگی نکرد خمس به‌آن تعلق می‌گیرد، امّا اصل دویست میلیون که رأس‌المال است خمس ندارد (چون احتیاج دارد)، درختان هم به‌این شکل است تازه در مفروض سوال این شخص می‌گوید: خمس را دادم این‌ها را از مال مخمّس خریداری کرده یعنی فرض این است که اصل سرمایه را خمس داده، امّا ما در این صورت دوم می‌گفتیم خمس ندارد.

امّا اگر احتیاج نداشته باشد خمس به نماء متّصل و منفصل فقط تعلق می‌گیرد، چون اصلش را از رأس‌المال گرفته است.

شاگرد: آیا می‌شود بین شیر ده و گوشتی فرق گذاشت؟ یعنی مثلاً گاو شیر ده در حکم آلات کسب حساب کنیم خودش فقط از شیرش استفاده می‌کند آیا می‌شود این فرق را گذاشت؟

استاد: نسبت به خمس خود گوسفند، ببینید خمس گوسفند کأنّه می‌شد بعضاً گفت حکم آلات کسب را دارد‌، امّا در گوسفند چون مطلوب فقط شیر نیست، ممکن است غرض شخص استفاده از شیر هم باشد.

شاگرد: مثلاً در طیور برخی از طیور تخم‌گذار هستند و لاغرند نمی‌شود از گوشت آن استفاده کرد می‌شود این را گفت آلات کسب است و در گوشتی‌ها خودشان رأس‌المال هستند. در گاو هم به این صورت است.

استاد: در گاو و طیور در برخی موارد می‌شود این تفصیل را داد، در گاو این مرسوم است و غرضشان این است که از شیر استفاده کنند امّا نهایت وقتی پیر شد و از کار افتاد باز گوشتش را می‌فروشد.

شاگرد: وسائل دیگری مثل انبردست هستند که نیاز دارند امّا بعد از کهنه شدن به فروش می‌گذارند.

استاد: خیر این مورد را دیگر واقعاً آلت کسب می‌گویند امّا این انبردست دیگر مثل گاو نیست چون گاوی که شیر می‌دهد وزنش زیاد می‌شود و از آن هم استفاده می‌کند، یعنی وقتی شخصی می‌خواهد مثلاً گوسفند و گاو تهیه کند روی این خصوصیت هم حساب می‌کند، خصوصاً در مسئلۀ گوسفند به این صورت است، یعنی به‌این شکل نیست که فقط از شیر بخواهد استفاده کند، در گاو یک‌مقدار این مسئله هست، امّا نهایت خود گوشتش هم مطلوب است یعنی مثل انبردست نیست که بعدش فائده‌ای نداشته باشد، خیر گوشت گاو مطلوبیت دارد. لذا خود اصل آن با انبردست فرق دارد که خودش مطلوبیت ندارد فقط می‌خواهد با آن کاری انجام دهد امّا خود گاو مطلوبیت دارد. امّا فرمایش شما در گاو بیشتر مطرح است که اگر گاو بود بگوییم دو قسم است، یا در مرغ بگوییم دو قسم است و جا دارد ملحق به رأس‌المال نکنیم. امّا در گوسفند جا ندارد که بگوییم گوسفند‌ان فقط شیر ده هستند و استفادۀ گوشتی ندارد، بلکه گوسفند ماده را می‌فروشند و استفاده می‌کند. تفصیل شما خوب است امّا در گاو داری و مرغ داری باز این شرایط را دارد ملحق به آلت کسب کنیم یعنی بگوییم حکماً حکم آلت کسب را دارد.

بنابراین باید در خمس مواشی این تفصیل را داد.

مسئلۀ چهل و هشتم

الأنعام المحتفظ بها لبيع نماءاتها

السؤال (48): شخص كان يملك عشرين غنماً و عشرين عَنزاً قبل 15 سنة و كانت هذه كلّ ما يملك و هو يستفيد من صوفها و لبنها، فسؤالي هو أنّه خمّسها قبل 15 سنة و لم يخمّسها إلى الحين و الآن يملك 15 غنماً و عنزاً هل يتعلّق بها الخمس أم أنها من رأس المال؟

شخصى كه پانزده سال پيش بيست رأس گوسفند و بيست رأس بز داشت و آن تمام دارايى او بود، و وى از پشم و شير آن‌ها استفاده مى‌كرد؛ مسأله در اين‌جاست که پانزده سال پيش خمس آن را حساب كرده بود (یعنی چهل گوسفند و بز داشت الان تبدیل به پانزده شده، بیست و پنج رأس کسر شده یا استفاده کرده یا تلف شده) و از آن سال تا حال ديگر خمس آن‌ها را حساب نكرده و فعلًا پانزده رأس گوسفند و بز دارد، آيا احتياج به تخميس است يا اين سرمايه است؟

جواب محقق تبریزی

اگر گوسفند و بزهاى فعلى بچه‌هاى گوسفندان قبلى بوده و بچه‌ها را نگاه‌داشته و مخمّس را مصرف كرده (بیست گوسفند و بیست بز)، خمس ندارد (چون این‌ها بچه‌های همان گوسفندان مخمّس هستند)؛ و در غير اين صورت باید با حاکم شرع مصالحه بكند.[5]

تحقیق در جواب

یک‌مقدار به نظر جواب کامل نیست، این قسمت که فرمودند: این‌ها بچه‌های گوسفندان قبلی هستند و خمس ندارد درست است امّا ما می‌گوییم: این‌جا دو صورت دارد:

صورت اول: اگر به شیر و پشم گوسفندان برای مؤونۀ شخصی نیاز دارد این مؤونۀ زندگی است و خمس ندارد، امّا آن‌که محتاج به نتاج و شیر و پشم است تا بفروشد و خرج در زندگی کند این رأس‌المال حساب می‌شود، بر فرضی که به‌آن احتیاج دارد خمس ندارد، و بر فرض عدم احتیاج به‌آن خمس به‌آن و نمائات و ارتفاع قیمت تعلق می‌گیرد. یعنی حکم اصلی این است: وقتی این‌ها حکم رأس‌المال را پیدا کرد باید این را بگوییم که خودش و ارتفاع قیمتش در صورت احتیاج خمس ندارد و در صورت عدم احتیاج خمس دارد.

امّا یک نکته در سوال است که ایشان فرمودند: این‌ها باقی‌ماندۀ گوسفندان مخمّس است، ببینید الان چهل رأس گوسفند و بز مخمّس داشته، در سرمایه مرتّب تبدیل می‌شود با این سرمایه مرتّب خرید و فروش می‌کند و چیز دیگری جای آن می‌گذارد، حال چه نتاج باشد چه بفروشد و چیز دیگری جای آن بگذارد، گوسفندان قبلی رفته و این‌ها یا نتاج آن‌ها است یا نباشد و فروخته باشد و چیز دیگری خریده باشد بین این دو فرقی ندارد، یعنی این‌که آقای تبریزی فرمودند: این‌ها نتاج گوسفندان قبلی است ما فرض می‌کنیم نتاج آن‌ها نیست و آن‌ها را استفاده کرده و دوباره خریده و جایگزین کرده، این همان سرمایۀ اصلی را حفظ کرده تا چهل رأس خمس ندارد اگر به‌همان اندازه برسد، حتّی از درآمد گوسفند خریداری کند و جای آن‌ها بگذارد آن‌ها را استفاده کند یا تلف شود باز از سود جایگزین می‌کند، همیشه یک کاسب از سود جایگزین می‌کند و اصل سرمایه را حفظ می‌کند، اگر به‌این صورت هم باشد اشکالی ندارد و خمس ندارد، لازم نیست بگوییم اگر این‌ها نتاج گوسفندان قبلی باشد خمس ندارد نتاج بودن موثر نیست، حال نتاج گوسفندان قبلی نباشد بلکه خریده باشد و جایگزین کرده باشد باز هم خمس ندارد، ظاهراً فرقی بین این دو نیست. پس ما یک نکته را بگوییم: -یک تعبیری است که در مسئله‌های بعدی می‌آید- اگر به‌اندازۀ همان چهل رأس شود خمس ندارد، حال یک‌وقت می‌بینیم گوسفند و بز ارتفاع قیمت پیدا کرد (نه در اثر تورم مثل این‌که قیمت گوشت بالا رود مثلاً صادرات گوشت باز می‌شود و قیمتش بالا می‌رود در خودش ارتفاع قیمت پیدا می‌شود نه تورم، یا مرغوب می‌شود یا تقاضا بالا می‌رود اگر به صورتی باشد که حقیقتاٌ ارتفاع قیمت پیدا کرد)، حال قیمت پانزده رأس معادل چهل رأس شد، باز هم می‌گوییم: خمس ندارد امّا اگر بیشتر از چهل رأس شد آن‌مقدارِ بیشتر خمس دارد، یعنی در فرض ارتفاع قیمت لحاظ قیمت را می‌کنیم تا چهل رأس خمس ندارد، نیاز هم نیست که قید بزنیم که اگر نتاج گوسفندان قبلی باشد خمس ندارد.

بله اصلش را به اندازۀ بیست گوسفند و بیست بز خمس داده و الان پانزده رأس مالک است، به‌مقدار بیست و پنج رأس کسر شده «فنقص من رأس ماله بمقدار خمسة و عشرین غنماً و عنزاً، فله أن یخصم و یکسر من خمس نماءاتها و ارتفاع قیمتها بهذا المقدار.» چهل رأس گوسفند و چهل رأس بز را وقتی می‌خواست حساب کند، مثلاً سرمایۀ اصلی که داشته الان اگر حساب کند مثلاً دانه‌ای چهار میلیون است که صد و شصت میلیون می‌شود، الان پانزده گوسفند دارد قیمت این‌ها چه‌مقدار است؟ مثلاً فرض کنید شصت میلیون است یعنی صد میلیون این شخص از دست داده، آن‌ها صد و شصت میلیون بود الان شصت میلیون دارد صد میلیون از سرمایه را از دست داده، این نکته را می‌خواهیم بگوییم؛ این‌که می‌گویند: نمائات متّصل و منفصل در مواشی خمس دارد، این‌جا نمائات متّصل و منفصل تا صد میلیون خمس نخواهد داشت، یعنی از سودش می‌تواند جای این‌ها بگذارد، مثلاً گوسفند چاق شده یا بعداٌ نتاج پیدا کند، تا مقدار صد میلیون جا دارد که از نمائات یا ارتفاع قیمتش استفاده کند، مثلاً این پانزده رأس ارتفاع قیمت پیدا کرد، به جای چهار میلیون دانه‌ای ده میلیون شد و از صد و شصت میلیون بالاتر شد، تا جایی که به میزان سرمایه شد دیگر ارتفاع قیمت هم خمس ندارد، چون اصل سرمایه به اندازۀ صد و شصت میلیون بود این ارتفاع قیمت را باید لحاظ کنیم، ارتفاع قیمتش تا آن‌مقدار خمس ندارد، نه تنها این پانزده رأس خمس ندارد اگر ارتفاع قیمت پیدا کرد تا مقداری که به اندازۀ سرمایۀ مخمّسش برسد خمس ندارد، حال چه ارتفاع قیمت باشد چه مورد دیگر باشد خمس ندارد. البته در نمائات منفصل مثل شیر که به عنوان ربح حساب می‌شود و سرمایه حساب نمی‌شود منظور ما از نماء منفصل مثل نتاج است، اگر نتاجی اضافه شد باز هم می‌گوییم تا مقداری که به سرمایۀ قبلی برسد خمس ندارد، یا اگر چاق شدند باز می‌گوییم خمس ندارد تا به اندازۀ صد و شصت میلیون برسد، هیچ‌کدام خمس ندارد چون صد و شصت میلیون سرمایۀ مخمّس او بوده.

شاگرد: نماء منفصل هم ندارد؟

استاد: نماء منفصل دو مصداق دارد، یک مصداق شیر است و یک مصداق بچه است، بچه را شخص سرمایه قرار می‌دهد دوباره ملحق به سرمایه می‌کند امّا شیر را نمی‌تواند سرمایه قرار دهد شیر سرمایه نیست بلکه ربح است. شیر را می‌فروشد این را می‌خواهیم بگوییم: نماء منفصل وقتی بچه شد این حکم سرمایه را می‌تواند داشته باشد و به عنوان رأس‌المال دوباره نگاه می‌دارد، امّا شیر را دیگر نمی‌تواند به عنوان رأس‌المال قرار دهد این شیر ربح رأس‌المال است.

شاگرد: پشم را می‌تواند نگاه دارد.

استاد: پشم را که می‌تواند نگاه دارد و اگر به‌عنوان سرمایه باشد همان نماء متّصل است.

شاگرد: آیا پشم نماء منفصل نیست؟ چون جدا می‌شود.

استاد: خیر پشم نماء متّصل است وقتی زدند جدا می‌شود، و الّا جزء نماء متصل است گوشت هم نماء متّصل است. گوشت را وقتی چاق می‌شود نماء متّصل حساب می‌کنند، نماء منفصل شیر و نتاج است، آن‌که می‌توان ملحق به سرمایه کرد نتاج است و اشکالی ندارد چون سرمایه مخمّس بوده و تا مقداری که کسر شده اشکال ندارد که ملحق به سرمایه شود.

مسئلۀ چهل و نهم

شخصى داراى صد رأس گوسفند و ده رأس گاو است و خمس آن‌ها را پرداخته و در بين سال، تمام گوسفندان و گاوها را فروخته و وجه آن را صرف مؤونه كرده (مثلاً می‌خواسته ازدواج کند یا خانه خریداری کند) ولى سر سال، صد عدد برّه و ده رأس گوساله از گوسفندان و گاوهاى قبلى دارد در اين صورت بايد مجدّداً خمس برّه‌ها و گوساله‌ها را از عين يا قيمت آن‌ها بدهد يا اين‌كه تا بر عدد گوسفندان و گاوها افزوده نشده يا قيمت آن‌ها بالا نرفته خمس ندارد (صد گوسفندی که نتاج گوسفندان قبلی است و ده گوساله‌ای که از گاو‌های قبلی است، خمس گوسفندان و گاو‌های قبلی را داده حال سوال این است خمس نتاج را هم باید بدهد)؟

جواب سید گلپایگانی[6]

مادامى كه بر عدد گوسفندانش افزوده نشده در صورتى كه سرمايه را به حسب عدد، معيّن كرده (ایشان می‌فرمایند: اگر سرمایه را به عدد حساب کرده مثلاً گفته صد گوسفند را مخمّس کردم یا ده گاو را مخمّس کردم اگر بر این صورت حساب کرده باشد مادامی که عدد اضافه نشده خمس ندارد) يا بر قيمت آنها افزوده نشده در صورتى كه سرمايه، قيمت آنها باشد خمس آنها واجب نيست (از فتواء ایشان چیزی به دست می‌آید؛ می‌فرمایند: خمس را هم می‌توان روی عدد کالا حساب کرد هم روی قیمت حساب کرد، این یک مبناست، خیلی از أعلام این مبناء بضائع را قبول ندارند و می‌گویند: باید به قیمت حساب کرد، امّا ایشان می‌فرمایند: به کالا هم می‌توان حساب کرد این فتواء به درد ما می‌خورد، ببینید در گذشته عرض کردیم شخصی صد یخچال مخمّس داشت یک‌وقت خمس یخچال را می‌دهد، اگر ارتفاع قیمت پیدا کند اگر کسی این مبناء را داشته باشد که به خود کالا صد یخچال را مخمّس کرد دیگر ارتفاع قیمت خمس ندارد، یعنی کالا را مخمّس کرده، مثل همان موردی که از آقای بهجت عرض کردیم کسی پنج کیلو طلا را مخمّس کرد، حال که ارتفاع قیمت پیدا کرد خمس ندارد. خیلی‌ها این حرف را قبول نمی‌کنند حال در طلا هم برخی که قبول کردند امّا در کالا خیلی‌ها قبول نمی‌کردند و می‌گفتند: ملاک خمس قیمت است، نمی‌شود گفت به عدد خمس را داده، امّا ایشان می‌فرمایند: اگر ملاک عدد باشد تعداد بالا نرفته خمس ندارد و لو قیمت هم بالا رفته باشد، امّا اگر ملاک قیمت بوده و قیمت را خمس داده اگر قیمت بیشتر شد خمس دارد. یعنی پس می‌توان ملاک را روی عدد کالا زد یا روی قیمت زد اختیار را در محاسبۀ خمس به شخص داده، این بحث بعداً در محاسبۀ خمس خیلی مفید است و در آینده در نحوۀ محاسبۀ خمس بحث می‌کنیم).

تحقیق در جواب

ما در جواب می‌گوییم: در مفروض سوال گوسفندان و گاو‌ها رأس‌المال مخمّس شخص هستند، این نتاج و بچه‌های گوسفندان و گاوها هم رأس‌المال مخمّس هستند، و در فرض احتیاج به‌آن ابتداءاً خمس به‌آن تعلق نمی‌گیرد، اصلاً اگر نیاز داشته نباید خمس را می‌داده (مثل مبناء آقای بهجت که رأس‌المالی که به‌آن نیاز دارد خمس ندارد)، و در فرضی که سائل کرده نماء متّصل از حیث وزن در رأس‌المال نداشته (منظور از نماء نداشتن نماء در تعداد است).

بله اگر ارتفاع قیمت پیدا کرد و تورمی هم در آن نباشد، در فرض احتیاج باید ارتفاع قیمت را تخمیس کند. ما این حرف را نزدیم که روی کالا خمس را بدهد، این فرض ارتفاع قیمت بر یک مبناء است، این‌که ما بگوییم خود کالا را بگوید مخمّس کردم این حرف را در این‌جا نزدیم (در آینده بحثش می‌آید).

مسئلۀ پنجاهم

آغُل گوسفندان و جايگاه حيوانات، جزء سرمايه است يا جزء لوازم زندگى و ما يحتاج مى‌باشد؟

جواب سید گلپایگانی

اگر گوسفند، سرمايه است آغل هم جزء سرمايه است و اگر براى مصارف شخصى خانه است جزء مؤونه مى‌باشد.[7]

تحقیق در جواب

ما می‌گوییم آغُل دو وجه دارد:

وجه اول:

یا گوسفند و چهارپایی است که احتیاج دارد برای صرف در مؤونۀ زندگی، این به حکم مؤونه است و خمس ندارد. در این مورد حرف آقای گلپایگانی را قبول داریم.

وجه دوم:

امّا این‌که آغل جزء رأس‌المال باشد این درست نیست آغل حکم رأس‌المال ندارد، بلکه به حکم محل کسب است، پس اگر احتیاج به‌آن دارد خمس در آن نیست، امّا اگر احتیاج به‌آن ندارد ابتداءاً باید تخمیس کند امّا ارتفاع قیمت خمس ندارد. پس محل حیوانات محل کسب می‌شود حکم رأس‌المال نیست. محل کسب حکم رأس‌المال را ندارد خیلی در این مسئله خلط شده، الان بعضاً کسانی که مسئله جواب می‌دهند این خلط را انجام می‌دهند، رأس‌المال با محل کسب اختلاف حکم دارد و یکی نیست. باید روی این مطلب توجه داشت این از مواردی است که خلط پیش آمده است این آغل محل کسب می‌شود و مثل محل کسب است و حکم رأس‌المال را ندارد، در محل کسب عرض کردیم یک بار خمس را داد مادامی که نفروخته خمس به ارتفاع قیمت تعلق نمی‌گیرد، آغل هم ارتفاع قیمتش خمس ندارد، این‌جا محلی است که حیوانات را در آن گذاشته نهایت حیوانات را می‌گوییم رأس‌المال است، امّا دیگر آغل را رأس‌المال نمی‌گوییم و محل کسب حساب می‌کنیم. خیلی در این مسئله خلط واقع شده رأس‌المال آلات کسب و محل کسب باهم خلط شده، یک‌مقدار منشأ خلط کلمۀ "سرمایه" است تا می‌گوییم "سرمایه"، اسم آن را سرمایۀ گردشی یا ثابت می‌گذارند فکر می‌کنند یک نوع سرمایۀ ثابت است، این رأس‌المالی که ما در مورد آن بحث می‌کردیم نیست، خلط شده وقتی می‌گوییم رأس‌المال است یعنی رأس‌المالِ مال‌التجاره است، منظور مال‌التجاره است نه آن‌چه که مالیت دارد، هرچیزی که مالیت دارد که نمی‌گوییم رأس‌المال است بلکه مراد مال‌التجاره است، در عرف الان رأس‌المال یعنی مال‌التجاره. محل کسب را به این اصطلاح مال‌التجاره نمی‌گوییم، چون مراد از مال، مال تجارت است و الّا به هرچیزی می‌توان گفت رأس‌المال، هرچیزی که شخص در زندگی دارد رأس‌المال است در حالی که کسی اطلاق رأس‌المال به این‌ها نمی‌کند.


[1] استفتائات بهجت، ج3، ص55-56، س3564.
[2] استفتائات بهجت، ج3، ص56، س3565.
[3] استفتائات بهجت، ج3، ص56، س3571.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo