< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1401/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /فروعات فقهی مساله59؛ ادامه فرع18: ملاک ارتفاع قیمت

 

فروعات فقهی

ادامۀ فرع هجدهم: ملاک ارتفاع قیمت: طلا، یا عمله، یا بضایع

خلاصۀ جلسۀ گذشته

در بحث گذشته، صورت اول از نظریۀ آقای سیستانی را مطرح کردیم، امروز صورت دوم، در مورد غیر بایع ذهب و صراف را بیان خواهیم کرد. ایشان در صورت دوم فرمودند: کسی که یک سرمایۀ کسب یا مال‌التجاره‌ای دارد که غیر از طلا و ارز است، یعنی صراف و طلا فروش هم نیست، می‌خواهد خمس رأس‌المال خود را را به ملاک ذهب یا ارز بدهد، این امکان برایش فراهم است که سرمایۀ کسب خودش را به ملاک طلا یا یکی از ارز‌های خارجی محاسبه کند، عرض کردیم که بنظر ما این حرف درست است. منتهی ایشان این‌گونه بیان کردند؛ ابتداء مجموع سرمایۀ خود را با مصالحه به‌آن طلا یا ارز معین تبدیل کند، سپس سود و زیانش را که ناشی از کسب خودش است بر اساس طلا یا ارز معین حساب کند،در تجارت مبناء محاسبات خودش را در زمان حسابرسی نسبت به طلا یا ارز معین قرار بدهد سپس می تواند به معیار قبلی خودش برگرداند، سپس دوباره از شخص همان اموال را در عوض مصالحۀ دوم پس بگیرد؛ یعنی همۀ اموال این شخص مال دیگری، مثلاً این مقدار ارز دلار دارد یا یوآن دارد یا یورو دارد هر کدام باشد حساب می‌کند، سپس به مصالحۀ بعدی از آن شخص اموال را پس می‌گیرد، امّا موقع مصالحه سرمایه را به طلا یا ارز تبدیل می‌کند، و معیار محاسبۀ سود و زیان را پول رایج کشور قرار نمی‌دهد، این مطلب فرمایش ایشان در صورت دوم است. نکتۀ اول را در جلسۀ گذشته بیان کردیم حال نکتۀ دوم را بیان می‌کنیم:

نکتۀ دوم

چنان‌چه فردی سال خمسی‌اش فرا رسیده است و تاکنون توجّه نداشته است که می‌تواند معیار را در مال‌التجاره، طلا یا یکی از ارزهای خارجی قرار دهد، ابتداء باید خمس سرمایه‌اش را بر اساس قیمت نقد رایج پرداخت نماید و از آن به بعد پس از تبدیل سرمایه مخمّس به طلا یا ارز خارجی معیّن، در سالیان بعد می‌تواند معیار را همان طلا یا ارز خارجی مورد نظر قرار دهد و سود و زیان خویش را بر اساس آن بسنجد.

نکتۀ سوم

این حکم، شامل وجه نقد و پول رایجی که جزء سرمایه کسب و مال‌التجارۀ فرد می‌باشد نیز می‌گردد. [1]

ملاحظۀ اول

ما این فرمایش را قبول نداریم، به چه دلیل امسال نمی‌تواند بر اساس طلا یا ارز خارجی تخمیس کند؟ شخص هر وقت بخواهد خمس مال خود را حساب کند، معیار اولی و ذاتی طلا است، یک اسکناسی هم که رایج است( مثل دلار)، عملۀ رایج است و لو اجنبی باشد. عرض کردیم دلار عملۀ رایج است، غلط است که می گویند رایج نیست تعیین مصداق‌شان غلط است دلار در تمام دنیا عملۀ رایج است، تمام دنیا بر این اتفاق نظر دارند، و کسی هم نمی‌تواند مخالفت کند. مراد از رایج این نیست که در بازار رواج داشته باشد، و در خیابان با آن خرید و فروش شود، این یک عمله‌ای است که تمام مردم کرۀ زمین فعلاً محاسبات خود را روی این عمله انجام می‌دهند ولو این غلط باشد و نباید این کار را کنند، امّا الان عملۀ رایج در کل دنیا است، وفرقی ندارد که در بلد خودش با دلار معامله بشود یا نشود. عملۀ مورد اتفاق بین‌المللی همۀ کشور‌هاست. اختیاراً شخص همۀ محاسبات خود را با تومان انجام داده است الان می‌خواهد خمس خود را محاسبه کند می‌گوید: آیا من می‌توانم به دلار خمس خود را محاسبه کنم؟ جواب می دهیم: بله هیچ اشکالی ندارد، سال بعد هم می توانی بر اساس دلار حساب کنی باز هم هیچ اشکالی ندارد.

ملاحظۀ دوم

‌این‌که در نکتۀ دوم گفتند: اول اموال را به آن طلا یا ارز تبدیل کند، این هم لازم نیست ما باید دنبال یک ملاک ثابت باشیم، طلا ملاک ثابت است، اصل تومان و دلار تفسیر به طلا شده بود، خمس به طلا محاسبه شود و حساب کند که سال گذشته سرمایۀ او معادل چه‌مقدار طلا بوده یا معادل چه‌مقدار دلار بوده_ اصلاً شخص تاکنون حساب نکرده و نمی‌داند سرمایۀ او معادل چه‌مقدار دلار بوده، حال می‌رود حساب می‌کند که سرمایه‌اش معادل چه‌مقدار طلا بوده یا چه‌مقدار دلار بوده، اگر نسبت به سال گذشته طلا یا دلار زیادتر شده خمس آن‌مقدار زیادی را باید بدهد، و اگر زیادتر نشده است نیاز نیست خمسش را بدهد زیادتر نشده نمی‌خواهد چون فائده نبرده است شخص بازاری وقتی می‌خواهد ببینید سود برده است یا خیر، حساب می‌کند که سرمایه او آیا نسبت به دلار یا طلا زیادتر شده یا نشده امسال سود برده است یا نبرده است، ملاک سود و زیان این است که: سال گذشته چه‌مقدار طلا می‌توانست خریداری کند، امسال چه‌مقدار می‌تواند خریداری کند، سال گذشته سرمایۀ او چند دلار بود امسال چند دلار است، محاسبه کند نیاز هم نیست به دلار تبدیل کند، این حرف درستی نیست که به دلار تبدیل کند و لو سوری است اولاً، امّا اگر سوری هم کسی این کار را نکند واقعی هم هیچ نیازی نیست، که شخص تومان را به دلار تبدیل کند یا به یورو تبدیل کند سپس مصالحه کند، خیر این ملاک نیست، دلار عقلاءاً ملاک منفعت و ضرر در عرف همۀ بازاری‌ها است، هیچ‌کدام تومان را ملاک سودو ضرر قرار نمی‌دهند، اگر هم بخواهند ملاک را تومان قرار دهند، تورم را که شما قائل به احتیاط وجوبی در آن هستید مسلّماً کسر می‌کنند، مسلّماً اگر پولشان به مقدار طلا یا ارز اضافه نشده باشد و مثل سال گذشته باشد می‌گویند: من سود نبردم، صد در صد این حرف را می‌زنند، می‌گویند: من در کسبم فائده نبردم، درست است سرمایه به قیمت تومانی افزایش پیدا کرده، هیچ عاقلی قبول نمی‌کند که بگویید: چون حواسش نبوده امسال هم طبق تومان خمس را حساب کند، حواس شخص باشد یا نباشد ملاک نیست ملاک واقع است که شخص منفعت برده یا نبرده است؟ بنده سوالم این است آیا مگر التفات موثر است که شخص بگوید منفعت بردم یا نه؟ ملاک منفعت بردن یا نبردن است و ربطی به التفات اشخاص ندارد، و در خمس یک مطلب مهم است که آیا شخص منفعت برده است یا نبرده است؟ هر شخصی که در بازار می‌بینید بخواهد حساب کند سود برده است یا نبرده است روی تومان حساب نمی‌کند، الّا این‌که به خودش سختی بدهد ببیند تورم چه‌مقدار بوده سپس مقدار تورم را کسر کند، و محاسبه دقیق تورم امسال برای این‌که ببیند چه‌مقدار سود برده است یا نبرده است مشکل است، امّا راحت‌ترین کاری که می‌کند این است؛ که ببیند سرمایه‌اش معادل چه‌مقدار طلا بود مثلاً معادل یک کیلو طلا بود یا معادل صد هزار دلار بود الان حساب می‌کند می‌گوید: من منفعت نبردم عقلاء برای محاسبۀ منفعت این کار را می‌کنند، کاری که عقلاء می‌کنند را قبول کنید، لازم هم نیست پول را تبدیل کنید این کاری است که عقلاء می‌گویند و عمله هم واقعاً یک عمله‌ای است که اعتبار دارد دلار اعتبار جهانی دارد، گفتیم وقتی اعتبار جهانی دارد، و تمام کشور‌ها بر دلار به عنوان واحد پولی اتفاق نظر دارند، و بر اینکه واحد پولی جهانی دلار باشد اتفاق نظر دارند، پس می‌تواند به دلار و طلا هم حساب کند لازم هم نیست که پول را ابتداءاً نزد طلا فروش و با مصالحه تبدیل کند. بنابراین نکتۀ اول و دوم که این بزرگوار فرمودن ولو خیلی خوب است؛ یعنی همین‌که ایشان محاسبۀ خمس با طلا یا هر ارزی را مطرح کردند، خوب است واقعاً قابل تقدیر است، منتهی اصلاح می‌خواهد اولاً نیاز به تبدیل نیست، ثانیاً این‌که فرمودند: اگر التفات نداشت امسال به تومان حساب کند، این هم درست نیست، تومانی که زیاد بالا پایین دارد اگر خواست حساب کند حتماً باید تورم را کسر کند تا یقین کند چه‌مقدار منفعت برده است و الّا منفعت نبرده. این تورم هم که ایشان قائل به احتیاط وجوبی هستند، و می‌فرمایند: خمس را باید بدهد، اصلاً قابل قبول نیست چون صد در صد منفعت چیزی نیست حتی احتمال هم وجود ندارد نه عرفاً نه عقلاءاً، هیچ‌کس نمی‌گوید چون قیمت بالا رفته است شخص منفعت برده، این مطلب از واضحات است بنابراین علی‌الظاهر این راه را نمی‌توانیم بپذیریم. پس بحث ما در این‌جا گفته شد و تمام شد.

مسئلۀ شصت

اگر در یک مملکت دو تا ارز رایج شد کما این‌که عراق آن زمان دو ارز رایج شده بود و این سوال را از میرزای نائینی پرسیده بودند، جدا از دینار عراق هم لیره رایج شد بود، فرض کنید روپیه هم رایج شد بود - کما این‌که به قول میرزای نائینی وقتی انگلیس مسلط شد روپیه رایج شد- همان‌طور که فی‌زمان‌هذا تومان هم رایج شده و در بازار عراق به‌خاطر حضور ایرانی‌ها و این‌که اعتبار تومان خیلی خوب بود و از دینار عراق قوی‌تر بود خرید و فروش‌ها با تومان انجام می‌شد، حال شخصی که می‌خواهد خمس را حساب کند به لیره حساب کند یا روپیه ؟ سود و ضرر را به کدام پول حساب کند می‌گوید: این شخص رأس‌المال تجارت دارد خود او سر هر سال حساب می‌کند، و دیون و اجناسی که دارد و پول نقدی که دارد را جمع می‌کند، این مسئله خیلی مهم است ای کاش صاحب عروه یک مسئله اختصاص به بحث داده بودند این شخص می‌گوید: من به حسب لیره این مقدار سرمایه دارم و به حسب روپیه این مقدار سرمایه دارم، در سال گذشته هر لیره چهارده روپیه بوده جمیع آن چیزی که در دست این شخص « من ديون و عروض و نقود یبلغ ماليته بالليرات مائة ليرة و بالروپیات ألفا وأربعمائة روپیة بحيث إنه قدّر ماليته في ذلك الوقت بكلا التقديرين.» هر دو تقدیر را داشته صد لیره و هزار و چهارصد روپیه این مال سال گذشته بود «و لما حضر الآن رأس سنته» حال لیره در امسال، قیمت هر لیره به دوازده روپیه کاهش پیدا کرد «حاسب نفسه فوجد ما عنده من العروض و الديون و النقود» چون ارزش لیره کم شده زمانی که ارزش لیره به یک پولی کم می‌شود، جنس شخص به آن پول رقمش بیشتر می‌شود، تومان وقتی ارزش آن نصف شد، جنس شخص که صد تومان بود ،ارزش آن دویست تومان می‌شود، چون ارزش تومان نصف شده، زمانی که پنجاه درصد ارزش تومان کم شود جنس که صد تومان بود ، صد و پنجاه تومان می‌شود این به‌خاطر این است که ارزش پول کم شده حالا این شخص که تمام سرمایه‌اش را حساب کرد قبلاً صد لیره بود الان صد و بیست لیره شد و به حسب روپیه هزار و چهارصد روپیه شد ، به حسب روپیه سرمایه کم نشده، همان هزار و چهارصد روپیۀ سال گذشته است، امّا به حسب لیره یک‌مقدار اضافه شده، حال که به حسب لیره کم شده سوال اول این است که خمس بیست لیره را بدهد یا خیر؟ این همان مطلبی است که عرض کردیم؛ اگر تورم باشد نباید خمس بدهد ، آیا فرق است در این‌جا نسبت به این‌که اصل رأس‌المال او در اول سالی که داخل در تجارت شد از اعیان لیرات بود امّا سال بعد روپیه هم در عراق آمد سال اول فقط لیره بود سال بعد روپیه هم آمد حال آیا این فرق می‌کند یا چون سال اول فقط بر اساس لیره حساب شد و در بازار عراق روپیه بعد آمد، ببینید فرض سوال را آیا می‌تواند خمس را هم به لیره هم به روپیه بدهد یا خیر ؟

جواب محقق نائینی

مرحوم آقای نائینی جوابی دادند که فی‌الجمله اشاره‌ای می‌کنم یک سخنی که دارند می‌فرایند: «لو لم يكن رأس ماله في السنة السابقة - يعني عند انتهائها وابتداء دخوله في السنة اللاحقة - عين الليرات و كان ما عنده من النقود عين الروپيات أو النوط» همه این‌ها مقدر به روپیه بوده آقای نائینی فرض دارند می‌کنند و الّا این فرض درست نیست فرض می‌کنیم اگر رأس‌المال انتهاء و ابتداء در سنۀ لاحقه همه لیرات نبوده بلکه روپیات بوده «ففي هذه الصورة یحسب رأس ماله - عند انتهاء سنته - بالروپيات» باید این‌جا با روپیه حساب کند «و یخمس الفاضل ان‌شاء لله تعالی» اگر روپیه اضافه شود به مقداری که به روپیه اضافه شد باید خمس آن را بدهد «و أما إذا كان رأس ماله عين الليرات بأن كان ما عنده من النقود و ما له على الناس من الديون كله أو معظمه عين الليرات» این‌جا می‌فرمایند: «فالمسئلة لاتخلوا عن اشکال» این‌جا اگر عین لیرات بوده مسئله اشکال دارد، سبطشان توضیحی در ذیل استفتائی که ایشان جواب دادند آوردند؛ «لا من أن الليرة لم يثبت تقدير مالية الأموال بها» این‌طور نیست که بگوییم تقدیر مالیت اموال به لیره ثابت نشده «فيدور أمرها بین کونها کالروبية تقدَّر مالية الأموال بها أيضا و بين كونها عروضا تقدَّر ماليتها بالروبية» می‌فرماید: از این باب نیست که بگوییم مالیت اموال به روپیه حساب شود یا «بین کونها عروضا تقدر مالیتها بالروپیه» مقتضای اول این‌است که « کونها هی المعیار اذا کان رأس الماله منها فیخمّس الفاضل و هو فی مورد السؤال عشرون لیرة » اگر مالیت اموال به لیره می‌خواهد حساب شود بیست لیره اضافه شده مقتضای دوم هم این است که معیار به روپیه بوده باشد «وتقدر مالیت رأس ماله» به‌آن روپیه «فلا یخمس فی مورد السؤال» در مورد سوال لازم نیست خمس را بدهد چون به روپیۀ این شخص اضافه نشده، هزار و چهارصد روپیه داشت، امسال هم هزار و چهارصد روپیه دارد، امّا نسبت به لیره، بیست لیره اضافه شده ایشان نسبت به بیست لیره که اضافه شده، گفتند: مسئله محل اشکال است یعنی احتیاطاً باید خمس این بیست لیره را بدهد ما فتوا نمی‌دهیم که خمس این بیست لیره را بدهد بلکه می‌گوییم احتیاطاً بدهد به قول ایشان می‌فرماید: موافق با احتیاط است این فرمایش آقای نائینی بود. [2]

تحقیق در جواب

ما در جواب این سوالی که آقای نائینی جواب دادند، می‌گوییم: البته یک فرض را هم خودشان آوردند؛ این‌که به روپیه مقدر شده این را خودشان مطرح کردند، ما جوابی که می‌دهیم این است که دو فرض این‌جا داریم؛ الف) از جهت انخفاض قیمت لیره و از جهت ارتفاع قیمت روپیه، چرا به لیره اموالش یک دفعه صد و بیست شد این‌که صد تا بود ب) فرض دوم این است که لیره کلاً اعتبارش کاهش پیدا کرده.

توضیح فرض اول: این شخص سرمایه‌اش تکان نخورده است به روپیه که ارزش آن هزار و چهارصد بوده همان هزار و چهارصد روپیه است، خمسی از جهت روپیه نمی‌خواهد بدهد. فقط لیره چون ارزش آن یک‌مقدار کم شده صد و بیست لیره شده، ارزش پول لیره به‌خاطر انخفاض کم شده، این صد و بیست واقعاً سود نکرده، ببینید به روپیه که می‌خواهد حساب کند هیچ سودی نکرده لیره ارزش آن نسبت به پول بین‌المللی کم شده این صد لیره، صد و بیست لیره شده، این‌جا مثل همان تورم است که ما می‌گوییم خمس ندارد، یعنی عقلاء می‌گویند: فائده نبرده است، بلکه ارزش لیره کم شده بود اسمش شد صد و بیست تا، آقای نائینی احتیاط وجوبی هم نمی‌خواهد، هم دیگر بزرگان که در تورم احیتاط وجوبی می‌کنند، اگر واقعاً نسبت به لیره ارزش پول کسر شده، واقعاً سود نیست عقلاً هم سود نیست عرفاً هم فائده‌ای نبرده، چنین احتیاطی هم در فتواء نمی‌خواهد کنید این تمام در فرض اول.

توضیح فرض دوم: این‌که اجناس شده نقصت قیمت لیره نسبت به روپیه، به‌خاطر این نیست که ارزش قیمت لیره کم شده بلکه ارزش روپیه اضافه شده مثلاً ارزش دلار بالا رفت، سال پیش صد هزار دلار سرمایه بود سال بعد هم صد هزار دلار بود شما نمی‌گویی؛ من سودی نبردم، چون دلار نسبت به همۀ پول‌ها ارزش آن بالاتر رفت خدا را شکر که من سرمایۀ خود را دلار کردم، به دلار هرپولی که دارم حساب می‌کنم ببینم سود بردم یا خیر اگر واقعاً ارزش روپیه بالا رفته باشد. سرمایۀ کالایی شما هم همین‌طور اگر پول روپیه دستت باشد می‌گویی بله روپیه نسبت به سایر پول‌ها ارزش آن بالاتر رفت من سود بردم، کالای شما هم وقتی نسبت به روپیه سنجیدین، سال پیش هزار و چهارصد بود امسال هم هزار و چهارصد شد، می‌گویی الحمدلله کالای من اضافه شد چون کالا را هم حساب کردم شد هزار و چهارصد روپیه، هزار و چهارصد روپیه امسال نسبت به هزار و چهارصد روپیۀ سال قبل ارزش آن در بازار جهانی بالاتر است. بنابراین در این فرض به رأس‌المال اضافه شده دیگر نمی‌توان گفت سال قبل هزار و چهارصد روپیه بود الان هم هزار و چهارصد روپیه، این لیره‌ای که صد و بیست تا شد، به‌خاطر این است که شخص بیست تا سود برده به سرمایه اضافه شده قیمت لیره و کالا تغییر نکرده کالا مقدارش افزایش پیدا کرده پس نقصان قیمت لیره نسبت به روپیه دو فرض دارد؛ فرضی که احتمالش بیشتر است: انخفاض قیمت لیره است، امّا فرض دیگری هم که محتمل است؛ این است که روپیه ارزش جهانی‌اش بالاتر رفته باشد، این هم یک فرض محتمل است اگر این فرض محتمل بوده باشد بله خمس این بیست لیره را باید صد در صد بدهد چون واقعاٌ به سرمایه اضافه شده، این دو فرض، که هیچ چاره‌ای غیر این دو فرض وجود ندارد یا این ارزشش به‌خاطر انخفاض کم شده، یا آن ارزشش در بازار جهانی بیشتر شده، فرض سومی وجود ندارد، طبق فرض اول خمس بیست لیره را نباید بدهد، چون هیچ سودی نبرده عقلاءاً، بنابر فرض دوم قطعاً به اندازۀ بیست لیره سود برده، چون هزار و چهارصد روپیه، مثل هزار و چهارصد روپیۀ سال گذشته نیست، بنابراین چون سود برد قطعاً باید خمس بدهد، احتیاط وجوبی هم در این‌جا نیست، امّا این‌که شخص چه عمله‌ای را محل محاسبه قرار بدهد -این را دقت کنید این فتواست آقایان این را نمی‌گویند- قاعده این است؛ اگر دو پول رایج شد مثل لیره و روپیه به هر کدام از این‌دو می‌توان خمس مال را حساب کرد، با یک نکته این‌که؛ اگر این دو باهم تغییر پیدا کرد ارزششان قبلاً چهارده روپیه شد الان شد دوازده تا، ببینید در کدام تورم پیش آمده، در کدام انخفاض شده، یا در کدام ارزشش افزوده شده، اگر تورم باشد، خمس نمی‌خواهد، امّا خمس را به هرکدام می‌توان حساب کرد، اگر در لیره ارزشش کم شده، آن میزان که از ارزشش کم شده، خمس نمی‌خواهد بدهد، امّا سرمایه را به هر کدام از این دو می‌توان حساب کرد، می‌توان به دینار عراق حساب کرد می‌توان به روپیه، امّا فقط ارزش‌ها را باید ملاک قرار داد؛ یعنی اگر یکی انخفاض داشت این انخفاض‌ها و تورم‌ها را باید ملاحظه کرد، تورم خمس ندارد، این باید حواسمان باشد تورم قطعاً در معیار عقلاء فائده نیست، البته ما می‌گوییم احسن این است که خمس را به عملۀ صعبه حساب کند عمله‌ای که زیاد بالا پایین نمی‌رود، اگر شخص به طلا حساب کند، ما می‌گوییم این حتی از عملۀ صعبه هم اولی است، چون به دلار هم که حساب کند در طول زمان دو درصد تورم را دارد، همان دلار هم در طول زمان تفاوت پیدا خواهد کرد، اگر به معیار ثابت چون دلار قبلاً تفسیر به طلا شده بود قرار بود هر انس طلا بابتش سی و پنج دلار پرداخت شود اگر به دولت آمریکا سی و پنج دلار دادن، تا سال هزار و نهصد و هفتاد و یک قرار بود بابت سی و پنج دلار یک انس طلا بدهد حدود سی و دو یا سی و سه گرم این قانونشان بود حالا زدند زیرش بحث جداست. بنابراین شخص می‌خواست طلا حساب کند خواست به عملۀ صعبه مثل دلار حساب کند اولی است چه لیره باشد چه روپیه.

مسئلۀ شصت و یکم

حالا که مشخص شد خمس را می‌توان به عملۀ صعبۀ جهانی یا به طلا حساب کرد، وقتی توانست حساب کند یک سوال دیگر پیش می‌آید؛ آیا شخص می‌تواند خمس مال خود را بر اساس تعداد یا وزن کالا حساب کند؟ مثلاً تاجری می‌گوید: هزار عدد یخچال داشتم می‌خواهم صد عدد یخچال را مخمّس کنم، البته این در عرف بازاری‌ها است این اعتراض را می‌کنند می‌گویند: من قدیم هزار تا یخچال داشتم الان چهارصد تا شد، یعنی سرمایۀ من رفته، من آن موقع خیلی سرمایه داشتم امّا شما در طول زمان از من خمس گرفتین، در حالی که من سرمایه‌ام از بین رفته سال به سال من باختم، از سرمایه‌ام خوردم، و شما گفتین باید خمس بدهی، می‌گویم به چه دلیل باید خمس بدهم، می‌گویید؛ چون سود بردی، و این حرف مورد قبول نیست حالا می‌توانم بگویم من هزار تا یخچال را مخمّس می‌کنم، اگر سال دیگر قیمتش بیشتر شد خمس به شما ندهم، من بر اساس هزار‌ عدد یخچال مخمّس کردم این هزار یخچال را همان سال اول دویست عدد به عنوان خمس می‌دهم، این هشت صد عدد مخمّس است، دیگر سال به سال قیمت رفت بالا بگویم این هشت صد یخچال من مخمّس است، این جنس من مخمّس است آیا این ممکن است یا نیست؟ این از ترس تورم است که می‌ترسند شما می‌خواهید پول تورم را هم خمس بگیرید،از سودی که نکرده خمس بگیرید، می‌خواهم جنس را مخمّس کنم دیگر این هشتصد یخچال من مخمّس است دیگر سال به سال قیمت بالا رفت من خمس نمی‌دهم.

تحقیق در جواب

این حرف را نمی‌توانید بزنید ما برای این‌که خمس اضافه ندهند راه دیگری داریم؛ چون یک کالا گاهی اوقات ارتفاع قیمت پیدا می‌کند ما می‌گوییم: آن هزار یخچال که می‌خواهی خمس آن را بدهی، اگر قیمت آن در اثر تورم بالا رفت، یک قِران هم نمی‌خواهد خمس بدهی، امّا گاهی‌اوقات بالا رفتن قیمت در اثر تورم نیست، شما هزار یخچال داشتی این قیمت پیدا می‌کند مثلاً کم یاب می شود یا عرضۀ یخچال در بازار کم می‌شود و قیمت آن دوبرابر می‌شود، امّا اجناس دیگر دوبرابر نشده اجناس دیگر بیست درصد بالا رفته، امّا یخچال شما صد در صد بالا رفته، این ارتفاع قیمت خمس دارد یا نه؟ شما در عرف بازار سود بردی یا نبردی؟ ارتفاع قیمت است بنابراین سود بردی حتی اگر قیمتش بیشتر شده باشد، شما باید این را ترکیبی حساب کنید، می‌گویید: قیمت یخچال من پنج میلیارد بود الان ده میلیارد شد،باید حساب کنی چه مقدارش مال تورم است، چه مقدارش مال ارتفاع قیمت به خاطر عرضۀ کم است، اگر از این پنج میلیاردی که 10 میلیارد شده، یک‌مقدار آن مال تورم است، مثلاً دو میلیارد آن مال تورم است امّا سه میلیارد دیگر بخاطر این است که ارزش یخچال بالا رفته است، آن مقداری که ارتفاع قیمت پیدا کرده و ارزش یخچال اضافه شده؛ باید خمس آن مقدار اضافه شده را بدهی، نمی‌توانی بگویی من هزار یخچال داشتم خمس هزار عدد را دادم دیگر نباید خمس بدهم اگر ارتفاع قیمت مال تورم باشد نباید خمس را بدهی، پس شما أمتعه را نمی‌توانی ملاک قرار بدهی این مسئله مهم است، حال در استفتائات هم بوده «هل یمکن جعل الملاک في محاسبة الخمس نفس الأمتعة بدل قیمتها بالعملة بأن نحاسب خمس الأمتعة بحسب الوزن و العدد» حالا یک وقت یخچال است به حسب عدد حساب می‌کنید، یک‌جا مثل برنج وزن است، می‌گوید: من بیست تن برنج سرمایه دارم و خمس را هم از خود برنج دادم الان شانزده تن برنج من مخمّس است. می‌گوییم: نه گاهی‌اوقات برنج قیمتش در بازار بالا می‌رود و ربطی به مسئلۀ تورم ندارد، هر مقدار بالا رفت آن‌مقدار که مال تورم است نمی‌خواهد خمس را بدهی، امّا ارتفاع قیمت را باید خمس آن را محاسبه کنی، نمی‌شود بگویی دیگر این شانزده تن خمس ندارد بلکه ارتفاع قیمت خمس دارد «و التحقیق فی الجواب» ما این است.

قول دیگر در مسئله: از بعضی فتاوای آقای گلپایگانی بر می‌آید که ایشان گفتند[3] : اگر یک جنس را بر اساس خودش از خودش خمس آن را بدهد چه وزناً چه عدداً این مخمّس است این ملاک می‌شود، در استفتاء این را دارند، گفتند: مادامی که بر عدد گوسفندانش افزوده نشده در صورتی که سرمایه را به حسب عدد معین کرده یا بر قیمت آن‌ها افزوده نشده در صورتی که سرمایه قیمت آن‌ها باشد، خمس آن‌ها واجب نیست، می‌گوید: سرمایه را مادامی که به عدد اضافه نشده می‌تواند برحسب عدد مشخص کند یا به قیمت حساب کرد مادامی که به قیمت آن اضافه نشده می‌تواند برحسب قیمت مشخص کند، خمس ندارد. ببینید یکی از ملاک‌ها را قیمت دانستند ملاک دیگر را عدد سرمایۀ گوسفند دانستند این را ما نمی‌توانیم بپذیریم؛ اولاً در گوسفند ملاک عدد نیست، بلکه وزن است شما یک‌وقت می‌بینید بچه است ده کیلو است بزرگ می‌شود پنجاه کیلو می‌کشند، سود هم برده، ملاک در گوسفند عدد نیست. ثانیاً برای رأس‌المال ملاک عددی یا وزنی مورد قبول ما نیست چون ارتفاع قیمت در آن ملاحظه نشده بضایع، امتعه، سلع یعنی کالا، این‌ها نمی‌تواند ملاک بوده باشد ملاک طلا یا عمله‌ای که تورم را محاسبه نکند عملۀ رایجه در بلد یا در خصوص بلد یا رایج در کل دنیا رایج در کل دنیا هم که بلد ما یکی از بلاد دنیاست، به هر کدام خواست محاسبه کند.

فرع نوزدهم: ملاک قیمة جملةً و مفرداً، بین الأقل و الأکثر

مسئلۀ شصت و دوم

«ملاک قیمت جملة و مفردا بین الاقل و الاکثر» این را قبلاً بحث کردیم من دیگر تکرار نمی‌کنم این یکی از نکات بسیار مهم است به شخصی می‌گوییم خمس بده امّا می‌گوید: به چه صورت خمس را حساب کنم؟ به او نگفتیم این نقص کار ما است باید برود در استفتائات پیدا کند، در منهاج نیست، در عروه نیست، فقط در استفتائات است. این از مسائل بسیار مهم است قیمت کالا که می‌خواهد خمسش را بدهد یک قیمت عمده‌فروشی دارد یک قیمت خورده‌فروشی دارد کدام راحساب کند؟ قیمت عمده‌فروشی و جزئی‌فروشی خیلی فرق دارد، در بعضی از کالاها خیلی فرقش زیاد است، شخص الان از یک کالا دویست عدد دارد امّا خودش جزئی‌فروش است، به قیمت عمده‌فروشی باید حساب کند یا خورده‌فروشی؟ بعضی‌ها معتقدند به قیمت عمده‌فروشی باید حساب کند.

تحقیق در جواب

ما یک تفصیلی دادیم؛ اگر عمده‌فروش است، قیمت عمده‌فروشی ملاک است، اگر جزئی‌فروش است، قیمت جزئی‌فروشی ملاک است، امّا قیمتِ أقلِ آن ملاک است. سرمایۀ شخص این است در مقدار خمس قیمت فعلیۀ شیء مهم است، الان قیمت سوقیه چه‌مقدار است که الان بر شخص صدق کند که چه‌مقدار سرمایه دارد؟ ملاک فروش نیست، که سرمایه را بتواند بفروشد و تبدیل به پول کند، یک اشتباهی شده بعضی‌ها فکر کردن می‌گویند: شخص این جنسی که دارد اگر جزئی‌فروشی کند یک زحمتی هم دارد که این‌ها را کم کم بفروشد، پس وقتی می‌خواهد خمس آن‌ها را حساب کند، بگوید: این‌ اجناس که در مغازه است رو هم چه‌مقدار قیمت دارد؟ این حرف است چون ملاک این نیست که شخص اجناس را تبدیل به پول کند بعد ببیند چه‌مقدار فائده برده، اگر شخص اجناس را همین حالا نخواهد بفروشد امّا قیمتش در بازار چند است، قیمت عمده‌فروشی را نمی‌گوییم بلکه قیمت فعلیه را می‌گوییم، آن کسی که می‌خواهد کل سرمایه را خریداری کند به تعبیری که شما به‌کار می‌برید می‌گویید: حراجی قیمت اجناس چه‌مقدار است، حراج یعنی زیر قیمت بازار، شما اگر گفتی قیمت فعلی نباید زیر قیمت بگویی، حراج زیر قیمت می‌فروشند، ملاک قیمت حراجی نیست، ملاک این است؛ که وقتی می‌خواهد بفروشد چه‌مقدار ارزش و بها دارد هرچند نخواهد بفروشد، این جنس شخص قیمتش در بازار چه‌مقدار است، نه آن قیمتی که یک نفر به دیگری به عنوان کلی و زیر قیمت می‌فروشد، ملاک خود قیمت است، منتهی ما در قیمت گفتیم اقل القیمت را باید بگیرد یعنی وقتی شخص جزئی‌فروشی می‌کند کوچک‌ترین قیمتش در بازار چه‌مقدار است؟ در قیمت سوقیه قیمت گاهی اقل و اکثر دارد یک مغازه صد می‌دهد، یک مغازه صد و بیست می‌دهد، شخصی شاید بخواهد صد و بیست بفروشد یا نه، می‌گوید: متعادل می‌فروشم صد و ده می‌فروشم امّا اگر در بازار صد تومان هم دارد، ملاک قیمت صد تومان است، چون پایین‌ترین قیمت در سوق صد است، آن‌مقدار سوقیه که پایین‌ترین قیمت را دارد، آن قیمتی که می‌خواهد بفروشد ملاک نیست آن مقداری که در بازار کم‌ترین قیمت است آن ملاک است بنابراین حراج را به‌کار نبردید.

 


[1] رساله‌جامع، ج2، م 669.
[2] الفتاوى، مجموع استفتاءات صادرة من المحقق النائيني.، ج1، ص286، س29
[3] در جواب بعض استفتاءات: مادامى كه بر عدد گوسفندانش افزوده نشده در صورتى كه سرمايه را به حسب عدد، معيّن كرده يا بر قيمت آنها افزوده نشده در صورتى كه سرمايه، قيمت آنها باشد، خمس آنها واجب نيست. مجمع المسائل، محمدرضا گلپایگانی، ج1، ص306، س63.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo