درس خارج فقه استاد محمدعلی بهبهانی
1402/08/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /مساله61؛ فرعات فقهیه؛ فرع اول؛ مصداق دوم؛ تنبیه دوم: هدیه جهاز به دختر خردسال
بحث ما در مسئلۀ شصت و یک عروه در فروعاتی بود که مربوط به مسائلی میشد، به بحث جهیزیه رسیدیم و تنبیهاتی را بیان کردیم، در ضمن مطلب اول یعنی مؤونیت جهیزیه، یک مورد این بحثی بود که عرض کردیم اگر به دختر جهیزیه را هبه کند، برخی میگویند: از باب هبه خمس ندارد لذا اگر در بلد این شخص متعارف نبوده باشد یا تمکن هم داشته باشد که بعداً سر موقعی که سن زواج هست، همانموقع جهیزیه را تهیه کند، اگر خواست تهیه کند به دخترش هبه کند، راهی بود که شیخ عبد الکریم روی مبنای خودشان گفتند، هبه کند اشکالی ندارد و مشکل حل میشود، یعنی این بحثی که ما مطرح میکنیم که زودتر جهیزیه را خریداری میکند و این آیا خمس دارد یا خیر؟ با هبه به نظر این بزرگواران حل میشود.
اما این راه به درد ما نمیخورد، چون نظر ما این بود که مسلماً چیزی که هبه باشد خمس به آن تعلق میگیرد، چون مسلماً هبه از مصادیق فائده است، از مصادیق فائده حساب میشود بنابراین خمس در هبه هست، و قید مکتسبه را در آن شرط نمیکردیم، ما عرض کردیم قید مکتسبه دو وجه دارد که هیچکدام به درد ما نمیخورد.
این استفتائی که ایشان فرمودند و جوابی که بعض الاکابر دارند و سوال کردند: آیا میشود برای دختری که سه سال دارد پول و سکه جمع کنند، آیا به این مال خمس تعلق میگیرد یا خیر؟ که بعض الاکابر فرمودند: اگر وسط سال به دختر ببخشد خمس ندارد. [1]
التحقيق في الجواب: يجب الخمس فیه إلا إذا كان المتعارف في بلده جمع المال لشراء جهاز بنت في مثل هذا العمر (و هذا التعارف لو فرضنا وقوعه نادرٌ جدّاً) أو فرضنا أنّ لا يتمکن من تحصيله في سن زواجها فلابدّ من الشروع في تحصیله من هذا الأوان (و هذا أیضاً علی فرض وقوعه نادرٌ).
الدليل على ذلك: هو أن المعتبر في عدم وجوب الخمس ليس تحضير نفس الجهاز بل يعمّ جمع المال لعدم الفرق بين جمع المال و جمع الجهاز في إطلاق المؤونة عليه إلّا أن مورد السؤال و هو إعداد الجهاز لصبية بعمر 3 سنوات و هذا لعلّه يخرج عن المتعارف و لكن إذا اطمئنّ أنّه لا يتمكّن من تحضيره في السنوات اللاحقة فلا يجب الخمس في ذلك المال أو تلك السلع.
و لو بعض الاکابر این را فرمودند برای دختر سه ساله هم که باشد برای او جهیزیه خریداری کند و هدیه دهد ایشان میفرمایند: اگر در وسط سال هبه کرد خمس تعلق نمیگیرد، اما ما میگوییم: خمس واجب است مگر اینکه متعارف در بلد این باشد که مال را برای جهاز دختر در این سن جمع کنند اگر چه فرض کنیم این تعارف نادر است، جهت هم به خاطر این نکته است: (در بحث بعدی هم میگوییم) در بلاد متفاوت است ممکن است در بلدی صورتی پیش بیآید که در سه سالگی برای دختر جهیزیه خریداری کنند، اما در بلاد ما به این صورت نیست اما ممکن است در یک بلد به این صورت باشد و این را نمیشود انکار کرد، ممکن است در یک بلدی به این صورت باشد و اصل این مسئله را نمیشود انکار کرد.
لذا میگوییم: اگر فرض کنیم که نمیتواند در سن زواج تحصیل کند، از این زمان میتواند شروع در تحصیل کند، بستگی به بلد دارد.
دلیل این مطلب هم این است که آنچه در عدم وجوب خمس معتبر است این نیست که خود جهاز را تهیه کند بلکه هم شامل جمع میشود هم شامل جمع جهاز میشود، معتبر خود جهاز نیست بلکه جمع مال هم هست، فرقی بین جمع مال و جمع و جهاز در اطلاق مؤونه نیست، اما مسئلۀ اعداد جهاز برای دختری که سه سال دارد از متعارف خارج است، الّا اینکه این را بگوییم فرض کنید در یک بلدی تعارف داشته باشد، یا تمکن نداشته باشد، حتی در متعارف هم عرض کردیم اگر بخواهیم بگوییم یک فرد نادری است.
في شرطیة سنّ الزواج أو معرضیة البنت له
قد تقدّم أنّ هنا ملاکین لعدّ الجهاز و تحضیره من المؤن:
در شرطیت سن زواج یا معرضیت دختر برای ازدواج، ما در اینجا دو ملاک داریم:
الملاک الأول: و هو التعارف و بالنسبة إلى سنّ البنت يختلف باختلاف البلدان و ما هو متعارفٌ فیها من سنّ الزواج، فإنّ في بعض البلدان قدیماً زوّجوا البنات من تسع أو عشر سنوات، و في غالب البلدان حدیثاً یزوّجون البنات من عشرین سنة أو خمس و عشرین سنة، هذا من جهةٍ.
و من جهةٍ أُخری في بعض البلدان یبدؤون بشراء الجهاز ثلاث أو خمس أو عشر سنوات قبل الزواج، و لذلک ربما يكون في بلد تعارف جَمْعه للبنت التي بلغت خمس عشرة أو سبع عشرة سنة كما هو الغالب في البلدان و في بلد أكثر من ذلك و في آخر أقل من ذلك.
ملاک اول تعارف است که نسبت به سن دختر مختلف است، یکی به اختلاف بلاد در آنچه که در سن ازدواج متعارف است، در برخی بلاد دختر را در سن نه سال شوهر میدادند و در برخی بلاد در سن ده سال، الان هم هستند که در نه سالگی یا ده سالگی شوهر کرده است، برخی بلاد سن ازدواج بیست سالگی یا بیست و پنج سالگی است (در تهران مثلاً هفده ساله را قبول نمیکنند) یعنی عرف یک مقدار مختلف است که سن ازدواج چه سنی است، در عرف قدیم بود اما الان سن ده سالگی یا دوازده سالگی را به عنوان سن ازدواج حساب نمیکنند، با اینکه در زمان قدیم به این صورت بود، در خیلی از بلاد ما الان حساب نمیکنند (در برخی بلادهایی که دور از شهر هست شاید حساب کنند، در بلادهایی که سنتیتر باقی ماندند این مطلب هست)، به هر حال بلادها متفاوت است، الان عرف قبول نمیکند که دختر سیزده ساله ازدواج کند یا کودک حساب میکنند، الان اینها به سنین به حسب متعارف فرق میکند، یکجا سنتی بوده و قدیم بر اساس سن نه سال یا ده سال دختر را شوهر میدادند، اما الان به این صورت نیست، الان در خیلی از بلاد به این صورت نیست و بلادی که به این صورت باشد خیلی کم است.
لذا باید بگوییم: قدیم و جدیداً فرق میکند و فرض کنید در بیست سالگی یا بیست و پنج سالگی دختر را شوهر میدهند حال در برخی بلاد که سنتیتر است سن کمتر است، پس این را باید ملاک بگیریم که اگر این بلاد از بلاد نادری بود که بر اساس مسائل سنتی دختر را از نه سالگی (بر اساس سن تکلیف) یا ده سالگی دختر را شوهر میدادند، اگر از این بلاد بود آنموقع متعارف در بلاد باز متفاوت است، برخی متعارفش این است که از سه سال برخی از پنج سال و برخی از ده سال قبل از اینکه دختر به سن ازدواج برسد جهیزیه را تهیه میکنند، حال شما میگویی: دختر سه ساله، اگر در اینجا باشد شش سال قبل از سن تکلیف است، اگر در نه سالگی یا ده سالگی دختر را شوهر میدهند در این مورد هم میتوانیم بگوییم: متعارف این هست، به نحو کلی نمیتوانیم عنوان سه سالگی را بیآوریم، بله اگر در شهر کسی پرسید خیلی از آقایان فقهاء این را میگویند: برای سه ساله و پنج ساله برای عرف تهران یا شهر خودشان الان متعارف جمع جهیزیه نیست، شخص میخواهد دختر را در بیست سالگی شوهر بدهد، از پنج سالگی یا سه سالگی جهیزیه تهیه میکند، این متعارف نیست وقتی متعارف نباشد.
الملاک الثاني: و هو عدم إمكان تحصيل الجهاز في زمن العرس و يعتبر فيه الاحتمال العقلائي العرفي.
أما هنا لابدّ من تعیین السنة التي یسوغ له شراء الجهاز من دون تعلّق الخمس به، علی حسب الملاک الثاني و هو عدم التمکن، فنقول:
فإنّ فترة إعداد الجهاز المناسب للشأن قبل سنّ الزواج لابدّ أن تعیّن من جهة القدرة المالیة للشخص بحيث يلاحظ راتبه و ما یملکه حتّی یبدأ بشراء الجهاز طبقاً شأنه، فإنّ شخصاً یقدر علی شراء الجهاز مثلاً طوال عشر سنین و شخصاً آخر یقدر علیه في خمس سنوات.
اگر عدم تمکن بوده باشد مثلاً شغل شخص به صورتی است که در طول پنج سال تهیه کند، حال در مورد تمکن هم صحبت میکنیم، تمکن ملاکش این است که اولاً بگوید: من احتمال عقلائی میدهم که در سن عروسی من متمکن نباشم که جهیزیه را تهیه کنم، میپرسیم چند سال تمکن داری؟ چون تمکن امر شخصی است میگوید: من در طول سه سال میتوانم تهیه کنم، هر شخص با شخص دیگر متفاوت است اینجا عرف بلد نیست، مسئلۀ عدم تمکن کاری به عرف بلد ندارد، در اینجا شخصی میگوید: سه سال تمکن دارم و شخص دیگر در پنج سال یا هشت سال طول میکشد، نهایت هشت سال باید پول جمع کند تا بتواند جهیزیه تهیه کند، از هشت سال قبل از اینکه به سن ازدواج برسد (و لو دیرتر ازدواج کند ممکن است بیست پنج سالگی ازدواج کند) مثلاً در سن بیست سالگی دختر را شوهر میدهد، این شخص از دوازده سالگی میتواند جهیزیه جمع کند چون هشت سال طول میکشد تا جهیزیه را تهیه کند.
پس یک سال مخصوص نگیرید برای همه، بله یک وقت عرف بلد خودش است و در عرف بلد خودش جواب میدهد، تمکن دیگر عرف بلد ندارد در تعارف عرف بلد است، در تمکن عرف بلد که نیست، ملاک عرف بلد که نیآمده ملاک عدم تمکن آمده، تمکن هم باید ببیند که در چند سال تمکن دارد این جهیزیه را تهیه کند، سال عروسی نمیتواند باید ببیند چند سال تمکن دارد، در سه سال تمکن دارد برخی در پنج سال و برخی هشت سال، اگر تمکن شخص در هشت سال است و دختر از بیست سالگی در معرض ازدواج قرار میگیرد میتواند از دوازده سالگی تهیه کند.
تعبیری که در ملاک دوم نوشتیم این است:
«فإنّ فترة إعداد الجهاز المناسب للشأن قبل سنّ الزواج لابدّ أن تعیّن من جهة القدرة المالیة للشخص بحيث يلاحظ راتبه و ما یملکه حتّی یبدأ بشراء الجهاز طبقاً شأنه، فإنّ شخصاً یقدر علی شراء الجهاز مثلاً طوال عشر سنین و شخصاً آخر یقدر علیه في خمس سنوات.»
ممکن است شخصی جهاز را بتواند در طول ده سال تهیه کند و شخص دیگر بتواند در طول پنج سال تهیه کند، اینها متفاوت است و این ملاک شخصی است در مسئلۀ عدم تمکن ملاک شخصی است. در ملاک اول که تعارف بود ملاک شخصی نبود بلکه متعارف در بلد این است که از پنج سال قبل خریداری میکنند، زودتر خریداری کند باید خمس بدهد، اما ملاک عدم تمکن ملاک شخصی است و باید خود شخص بسنجد، هم باید ببیند سن ازدواج چه سالی است، مثلا بیست سالگی است یا در بلد شخص پانزده سالگی است، این را بسنجد بعد ببیند تمکن به چه صورت است، از پنج سال قبل یا از سه سال قبل، از همانموقع میتواند شروع به خرید جهاز کند، اگر زودتر خرید خمس به آن تعلق میگیرد، هبه هم فائده ندارد هبه خمس دارد.
پس این ملاک را باید به این کیفیت بیان کنیم هر دو ملاک با این خصوصیتی که عرض کردیم.
جمع الجهاز للبنت قبل ولادتها
آیا در مالی که شخص جمع میکند برای دختری که در رحم مادر است و هنوز به دنیا نیآمده است، خمس واجب است؟ (دختر در رحم مادر است و پدر شروع به جمع جهاز کرده است، آیا خمس تعلق میگیرد یا خیر؟)
جواب السيد السيستاني: نعم، يجب فيه الخمس.[2]
ایشان میفرمایند: بله خمس تعلق میگیرد.
التحقيق في الجواب: من لم يولد ربما لا یعدّ من عيال الشخص لا واجبيها و لا مستحبيها و علی أيّ حالٍ تحضير الجهاز للبنت في رحم أمها ليس من المؤونة.
الدليل على ذلك: إن المؤونة كما فسّرناها هي الثقل في الحياة و من أثقال حياته ما يصرفه للزوجة إلى أن تضع حملها لكن الجنين في الرحم ليس العيال عرفاً حتى يكون من عيال الشخص و تحضير الجهاز له ليس من ثقل الحياة.
بعضاً فرزندی که به دنیا نیآمده است را جزء عیال حساب نمیکنند، و لو ما اینجا میگوییم: لعل جزء عیال هم حساب شود، مثلاً یک خرجی که برای بچۀ در رحم کرد، خرج آزمایش کرد اینها جزء خرجهای مادر حساب نکنیم و بتوانیم جزء خرجهای بچه حساب کنیم، نه اینکه شخص از الان جهیزیه عیال را خرید کند برخی که اصلاً عیال حساب نمیکنند تا مستثنی شود.
شرطیة بلوغ البنت سنّاً یعرض علیها الزواج
براى جهيزیه دختر پول يا لوازم منزل كنار بگذاريم متعلّق خمس مىشود؟
جواب الشيخ لطف الله الصافي: اذا عُدّ الجهاز لفتاة بلغت سنّاً یُعرض علیها الزواج فیه و اتفق أن تأخّر زواجها، لا خمس فیه؛ لکن إذا کانت البنت ذات خمس سنوات - علی سبیل المثال - و اشتروا لها الجهاز تدریجاً یتعلّق الخمس به، و کذلک یتعلّق الخمس بالنقد الذي ادّخروه لجهاز البنت صغیرة کانت أو کبیرة و مضی علیه الحول. [3]
(سن را اینها قید میکردند در سن ازدواج باشد یا در سن معرضیت ازدواج بوده باشد. این یک بحثی است که یک مقداری مشکل شده بود، ما عرض کردیم تعارف چه مقدار این را زودتر بگیرد: گاهی متعارف پنج سال است گاهی سه سال است و گاهی هشت سال است، در تمکن هم عرض کردیم اصلاً ملاک شخصی است، یک سری از آقایان در استفتائات که جواب میدادند قید میکردند که اگر جهاز میخواهد خریداری کند، دختر در معرض ازدواج باشد، این کلمۀ معرض ازدواج به این عنوان درست نیست، اصلاً متعارف در خیلی موارد این است که قبل از اینکه به سن ازدواج برسد خریداری میکردند، نه در سن ازدواج، معرض ازدواج یعنی زواج بر او عارض شود یا سن ازدواج یعنی سن ازدواجی که در عرف قبول میکنند، به این سن برسد مثلاً در جایی هفده سالگی و در برخی جاها بیست سالگی باشد، ممکن است در برخی بلاد نه سالگی باشد، این سن ازدواج است، ازدواج در این سن عارض میشود، این سن ازدواج قبل از اینکه به آن برسد، چون در همان موقعی که به سن ازدواج رسید ممکن است شوهر کند و این شخص نتواند جهیزیه تهیه کند، متعارف در بلد این بوده که قبل از سن ازدواج اینکار را کند، سن زواج منظور سن قریب به ازدواج نیست، وقتی معرضیت ازدواج را میگویند اشراف به ازدواج را نمیگویند، اشراف به ازدواج بله یعنی هنوز مانده و نزدیک به ازدواج است، مثلاً در دانشگاه فرض کنید دو سال دیگر تز را نوشته و دکتر میشود و از الان دکتر میگویند این به خاطر اشراف است به خاطر مشرفیت شخص است، اما وقتی سن ازدواج را میگویید یعنی همان سنی که از آن موقع قبول میکند که ازدواج بر دخترش عرضه شود، در معرض ازدواج است و بعد قبول میکند، این ملاک را نمیشود سن ازدواج دانست، باید قبل ازدواج را گفت اصلاً بحث سر سن ازدواج نیست بلکه بحث در این است که جهیزیه را قبل از سن زواج تهیه کند، و الا سن ازدواج معنایش این است بحث را محدود کردید فرض کنید قبل هفده سالگی نمیخواست دخترش را شوهر بدهد، به هفده که رسید و سن ازدواج است فقط این زمان بتواند جهیزیه را خریداری کند و هر مقدار تاخیر شد، ممکن است در سن هفده سالگی خاستگار بیآید پنج شش سال طول بکشد تا یک مورد خوب پیدا شود فقط در این موقع میتواند جهیزیه را خریداری کند؟ یعنی منظور این بوده؟ مسلم این نبوده این سن ازدواج را مطرح کردند یا برخی معرضیت ازدواج را گفتند منظورشان چیز دیگری بوده است، منظورشان این است که به حدی برسد که نزدیک به ازدواج شده باشد، منظورشان این بوده اما عبارت، عبارت خوبی برای نظری که در ذهنشان است، نیست، عبارت را اگر تقیید به سن زواج کرد، یعنی مثلاً از هفده سالگی ممکن است دخترش را شوهر بدهد، از هفده سالگی جهیزیه را شروع به خرید کند دیگر خمس ندارد، تا هر زمان که ازدواج کرد و ممکن است بیست پنج سالگی ازدواج کند، تا این زمان اشکال ندارد و خمس ندارد اما قبل از هفده سالگی خمس دارد، اما این درست نیست و ما این را نمیگوییم، شما هم این را نمیگویید معرضیت را ما به صورت دیگر معنا میکنیم، سن زواج یعنی سنی که زواج در آن بتواند محقق شود، شما قبول کنید ممکن است سن زواج هفده سالگی باشد، اما متعارف این است که قبل از سن زواج جهیزیه را تهیه کند، چون پدر و مادر احتمال عقلائی میدهند که خود سن زواج رسید دختر را شوهر بدهد، بنابراین وقتی این احتمال را میدهند متعارف در بلد این است که از سه یا چهار سال قبل این جهیزیه را تهیه کنند، از چهارده سالگی باید جهیزیه را تهیه کنند و خمس ندارد، یا بر اساس مبنای تمکن؛ تمکن شخص این است که در شش سال تهیه کند، از یازده سالگی می تواند جهیزیه را تهیه کند، پس اینکه قید کنیم و سن زواج بگوییم کار را محدود میکند و مراد این فتوا دهنده هم نیست، میدانند متعارف زودتر است، خودشان میگویند: متعارف این است که زودتر در طول چند سال تهیه کند، قیدی زده شده که اگر ما بخواهیم معنا کنیم، معنای خوبی ندارد، جواب استفتائی که دادند و مرتب سن زواج را ذکر میکنند فتواشان این نیست، سن زواج را به صورت دیگری بیان میکنند)، اگر جهيزيه در وقتى تهيه شود كه دختر در معرض ازدواج است و اتفاقاً چند سال بگذرد و شوهر نكرده باشد (مثلاً سن زواج پانزده سالگی بود و سن زواج رسیده بود و پدر قبول کرده اما اگر از پانزده سالگی که قبول کرده حال سن زواج شروع شده تا اینکه تاخیر اتفاق افتاده) خمس ندارد (کأنه مقید به سن زواج کردند این هم خلاف متعارف است هم خلاف مبنای عدم تمکن است) ولى اگر مثلاً دختر در سن پنجسالگى باشد و تدريجاً براى او جهيزيه بخرند خمس دارد و همچنين اگر براى دختر چه كوچک باشد و چه بزرگ پول كنار بگذارند و يک سال بر آن بگذرد خمس دارد (مثال را روی خمس سنوات زدند این خیلی پیداست چرا مثال را روی سن هشت سال نزدند؟ در ذهن خودشان این است که سن زواج زودتر، پس چرا مقید به سن زواج کردید؟ که از این موقع جهیزیه را تهیه کند؟ باید بگویید: مقداری قبل از سن زواج متعارف است که تهیه کنند، و این سن زواج را خیلی در استفتائات میآوردند و این باید اصلاح شود).
التحقيق في الجواب: لا يجب الخمس إذا تعارف إعداد الجهاز للبنت أو لم یتمکّن من جمع الجهاز في سنة العرس و لا یفرق فیه بین جمع الجهاز أو المال لشراء الجهاز.
و حینئذٍ في فرض شراء الجهاز من السنّ الذي تعارف في بلده شراؤه فیه فلا خمس، کما لا خمس في فرض شراء الجهاز من الزمن الذي لابدّ من الشروع في شراء الجهاز لغیر المتمکن من تحصیله سنة العرس.
و الدلیل علی ذلک: أما التي عمرها خمس سنوات ففي غالب البلاد
ما میگوییم: خمس واجب نیست اگر متعارف باشد که از قبل جهیزیه را برای دختر تهیه کنند، یا تمکن نداشته باشد که در سال عروسی جهاز را تهیه کند، در این صورت هم فرقی نیست بین اینکه مال را برای جهاز جمع کند یا خود جهاز را تهیه کند.
نه خود زواج بلکه از سنی که در بلدش متعارف است جهیزیه را تهیه کند، باید به این صورت بگوییم نه از زمانیکه در معرض ازدواج است. باید دید از چند سالگی متمکن است طبق ملاکی که عرض کردیم، هر چقدر تمکن دارد، در سال عروسی نمی تواند و از پنج سال قبل تمکن دارد که جهیزیه را تهیه کند، اگر پنج سال قبل تهیه کند خمس ندارد.
شرطیة بلوغ البنت سنّ الزواج
جهيزيۀ دخترى كه پدرش با نداشتن سال خمس، آن را فراهم كرده خمس دارد يا نه؟ (این سوال از جهت دیگری بوده است سوال این بوده که پدر اصلاً خمس نمیداده و سال خمسی نداشته)
جواب السيد محمد رضا الگلپایگاني: إن كانت البنت في سن الزواج و لم تتيقّن من تعلّق الخمس بعين المال الذي اشترى به والدها الجواز -و الغالب كذلك حيث لا يحصل اليقين بتعلّق الخمس بالعين- فلا يتعلّق به الخمس. [4]
اگر دختر در معرض شوهر رفتن بوده (قید زدند به سن زواج علی الظاهر این قید را نباید بیآوردند) و يقين ندارد كه به عين آن چه پدرش به او داده خمس تعلّق گرفته چيزى بر او نيست و غالباً هم همين نحو است كه يقين پيدا نمىشود.
التحقيق في الجواب: لا يجب الخمس إذا تعارف إعداد الجهاز للبنت قبل سنین من الزواج أو لم یتمکّن من جمع الجهاز في سنة العرس و لا یفرق فیه بین جمع الجهاز أو المال لشراء الجهاز.
ما میگوییم: خمس واجب نیست اگر متعارف این باشد که جهیزیه برای دختر قبل از سنین تهیه شود (یعنی باز این سن زواج در اینجا مشکل ساز بوده و ما باید قبل از سن زواج را بگوییم) یا تمکن نداشته باشد از اینکه جهاز را در سال عروسی تهیه کند و در این صورت هم فرقی بین جمع خود جهاز یا جمع پول جهاز نیست.
نسج السجادة للجهاز في خلال ستّ سنوات
(شاید روی مبنای عدم تمکن باشد) شخصى كه دختر دارد و قدرت جهيزيه گرفتن ندارد، يک قالى مىزند كه در عرض پنج، شش سال بافته مىشود، مىتواند هر سال هر مقدار آنكه بافته شده را براى جهيزيه قرار دهد و به طور كلى قالى هر قدر تمام مىشود براى جهيزيه باشد؟ (این فرض را در پنج شش سال میبافد تا دختر که به سن زواج رسید با این جهیزیه خریداری کند یا این فرض برای جهاز باشد).
و التحقیق في الجواب: في مفروض السؤال حیث لا یتمکّن من تحصیل الجهاز إلا بذلک فلا خمس فیه مع أنّه بحسب الظاهر متعارف في بلاد المستفتي، ففي كلّ سنة ما ينسج من السجادة يكون مؤونة إلى أن تكتمل فالفترة التي استغرق فيها نسج السجادة قد يكون متعارفاً.
الدليل على ذلك: تقدّم سابقاً.
ما میگوییم: فرض این است که تمکن نداشته و خود سائل گفته قدرت بر خرید جهاز ندارم، لذا در اینجا میگوییم خمس ندارد. بعد هم میگوییم: به حسب ظاهر در بلد سوال کننده متعارف این بوده که از قبل جهاز را تهیه کنند فقط فرض عدم تمکن نیست، چون سائل میگوید: من تمکن ندارم، بر اساس مبنای عدم تمکن اشکال ندارد و بر اساس بلاد ایران که بلاد مستفتی است این ملاک تعارف را داشته که از قبل جهاز را تهیه کنند و لذا اشکالی ندارد و این مؤونه هم میشود.
همۀ این تنبیهات مربوط به مطلب اول بود یعنی چه زمانی جهاز را تهیه کند مؤونه حساب میشود، تمام اینها بحث این بود که از چه زمانی این جهاز را میتواند خریداری کند و مؤونه حساب میشود؟ عرض کردیم قبل از سن ازدواج، هم بر اساس مبنای تعارف و هم بر اساس مبنای عدم تمکن، این بحث گذشت با این تفصیلی که عرض کردیم و مبنای آقایان و استفتائات را هم بیان کردیم.
حکم الخمس عند تبدیل الجهاز
إنّ تبدیل الجهاز إما من بنت إلی بنت أُخری، و إما من جهاز إلی جهاز آخر و إما من الجهاز بمؤونةٍ أخری و إما بیعه و صرفه لسدّ الدیون لأنّه بالاحتیاج إلیه أصبح مؤونة و یسقط وجوب الخمس و لا یعود الوجوب بخروجه عن المؤونیة.
حکم خمس زمان تبدیل جهاز است، جهاز را میخواهد تبدیل کند یا میخواهد عوض کند، تبدیل جهاز به چه معناست؟ یک وقت برای یک دختر جهاز خریداری کرده (این موارد خیلی پیش میآید) یک چیز دیگر جور میشود این را به دختر میدهد و جهازی که خریداری کرده به دختر دیگرش میدهد، یا کسی هدیهای میدهد این را برای دختر دیگر میگذارد، آیا این که برای دختر دیگر گذاشت آیا تمام است و اشکالی ندارد؟ از جهاز دختری برای دختر دیگر، این یک مورد است. یا از جهازی به جهاز دیگر؛ یک چیزی را تبدیل میکند یخچال برای او خریده این را میفروشد و با پول این یخچال، گاز خریداری میکند، یا یخچال بهتر خریداری میکند، این هم یک مورد (در این دو مورد مربوط به جهاز است یعنی جهاز هست و برای دختر هم هست). یا از جهاز به مؤونۀ دیگر، یک وقت از جهاز مؤونۀ دیگی میکند به عنوان جهاز خریداری کرده بود و به مشکل میخورد، میفروشد و خرج زندگی میکند، این هم یک فرض است. (فرض چهارم) یا اینکه میفروشد برای پرداخت دیون (همۀ اینها مصداق دارد) بدهی زیاد دارد و زودتر جهاز را خریداری کرده، میفروشد و بدهی را میدهد. آیا در این موارد خمس ساقط میشود یا خیر؟ آن موقع که جهاز بود میگفتیم خمس در فرض جهاز بودن ساقط است (در صورتی که براساس متعارف خریده بود یا بر اساس عدم تمکن خریده بود)، اما الان که تبدیل کرده حکم چیست؟
تخصیص جهاز البنت لبنت أُخری
اگر چيزى به عنوان جهيزيۀ دختر اوّل خريدارى شده و بعد از ازدواج او، براى دختر دوّم كنار گذاشته شود، آيا مجدّداً خمس دارد؟
جواب المحقق البهجت: الظاهر عدم وجوب الخمس فيه. [6]
ظاهراً خمس ندارد (ایشان در استفتائات مطلق آوردند).
جواب الشيخ اللنكراني: إذا كان هذا الجهاز للبنت الثانية مورداً للحاجة أيضاً، فلا يجب فيه الخمس.
ایشان میفرمایند: اگر جهاز برای دختر دوم مورد حاجت باشد، در این صورت خمس واجب نیست (فقط قید مورد حاجت را اضافه کردند).
و التحقیق في الجواب: إذا کان تحصیل الجهاز للبنت الأولی متعارفاً أو لم یتمکن منه في زمن زواجها، فیعدّ مؤونةً و حینئذٍ إذا استغنت عنه البنت الأولی أو رُفع الید عنه للبنت الثانیة یعدّ من مصادیق الاستغناء عمّا کان مؤونةً فلا خمس فیه، فحینئذٍ إن کانت سنّ البنت الثانیة بقدر لم یتعارف تحصیل الجهاز فیه أو یتمکن والدها أن یحصّل الجهاز عند زواجها، فمع ذلک لا خمس فیه.
این را باید حواسمان باشد که برای دختر اول ملاک داشتیم و بدون ملاک نمیگفتیم خمس ندارد، حال که برای دختر دوم میگذارد و میخواهد ببیند خمس ساقط میشود یا خیر، پس میگوییم: اگر برای دختر اول متعارف بوده که جهاز را خریداری کنند یا بر اساس مبنای عدم تمکن در دورهای که برای او تمکن پیدا میشود، در این دوره خریداری کرده، به صورتی که خمس به آن نگرفته چون مؤونه حساب میشود، یک نکته را عرض کنیم: یک وقت هست که ما میگوییم این جهاز مؤونه نیست اما خمس ندارد، مؤونۀ فعلیه نیست بلکه شأنی است اما خمس ندارد، این حرف را برخی به این صورت تفکر میکنند این غلط است میگویند: مصرف نشده چون مؤونه چیزی است که مصرف شود، این جهاز را هم میگویند: مصرف نشده پس مؤونه نیست اما چون متعارف بوده اشکال ندارد، اما این حرف درست نیست، فرض ما در معنای مؤونه این بود که اسم این را مؤونۀ فعلیه بگذاریم، این مؤونۀ فعلیه است و باید جهاز را تهیه کند، وقتی مؤونۀ فعلیه شد همین که دختر در سنی بود که ما گفتیم خمس ندارد معنایش این است که این مؤونۀ فعلیه شده، اگر چیزی مؤونۀ فعلیه شد؛ شخص این را فروخت فرض کنید ماشین مؤونه است و این را فروخت، حتی استغناء هم شاید از مؤونیت پیدا نکرده باشد، مؤونه بوده اما میخواست با آن کار دیگر انجام دهد، اگر مؤونه شده بود این را برای دختر دوم گذاشت و لو دختر دوم سه سال داشته باشد، دیگر اشکال ندارد چون مؤونۀ فعلی شده بود، طلا از همسر را میفروشد یا در مسکن عرض کردیم که شخص میگوید: طلای همسر را برای خانه فروخته آیا به این قسمت خمس تعلق میگیرد یا خیر؟ عرض کردیم طلا مؤونه بوده و مؤونه باشد اشکالی ندارد و زمانی که فروخت به آن خمس تعلق نمیگیرد، چون به عنوان منفعت جدید حساب نمیشود، این فائدۀ جدید حساب نمیشود، مؤونۀ زندگی بوده که فروخته است، این فائدۀ جدید حساب نمیشود لذا خمس ندارد، روی این جهت خمس تعلق پیدا نمیکند. و لو دختر دوم هنوز سن ازدواج نداشته چون این خیلی مهم است میگویند: از این دختر برای آن دختر میگذارید برای دختر اول باید ببینید اول خمس میگرفته یا خیر؟ پس این دو ملاک باید در آن باشد تا خمس تعلق نگیرد به صورت مطلق نمیتوانیم بگوییم، ممکن است برای دختر اول زودتر خریده باشد و خمس بگیرد، بعد برای دختر دوم که گذاشتند و در سن ازدواج نیست ( البته این به قول این آقایان است ما که میگوییم: سن ازدواج مطرح نیست بلکه قبل از سن ازدواج مراد است) برای دختر دوم هم هنوز متعارف نبوده که برای او خرید کند چطور شما میگویید: خمس ندارد چون برای دختر دوم متعارف نیست. اگر برای دختر اول متعارف نبوده و از باب عدم تمکن هم نبوده، مؤونۀ فعلی برای دختر اول نشده و برای دختر دوم هم نشده، در این صورت خمس به این تعلق میگیرد، هم برای دختر اول هم برای دختر دوم هنوز استثناء نشده، این را باید ملاحظه کنیم.
اما نکتۀ مهم جواب این است: اگر برای دختر اول به یکی از دو ملاک بوده یعنی متعارف بوده که برای او جهیزیه خریداری کند یا از باب عدم تمکن میتوانست در این سال خریداری کند و خمس تعلق نمیگرفته، مؤونۀ فعلیه شده، چون مؤونۀ فعلیه است این را حتی بفروشد یا به دختر دوم بدهد و دختر دومم به سن ازدواج نرسیده باشد، باز اشکال ندارد.
این بزرگان باید این قید را میزدند که حالا دختر دومم هم میشود برای او جهاز خرید؟ آیا به سنی رسیده که متعارف باشد برای او جهاز خریداری کند یا خیر؟ این قید لازم بود، اما این قید را در دختر اول زدیم و مؤونۀ فعلی شد دیگر لازم نیست، به دختر دوم جهاز را داده اما قبلاً مؤونۀ فعلیه شده وقتی هم که بفروشد خمس ندارد (مثل طلایی است که برای خانه میفروشد و مثل ماشینی است که مؤونه بوده و میفروشد)، وقتی مؤونۀ شد از مؤونیت هم حتی خارج شود باز خمس به آن تعلق نمیگیرد این قاعده است. حتی ممکن است نه مبنای تعارف باشد نه معنای عدم تمکن، پدر میگوید: من متمکن هستم برای دختر دوم یک دفعه جهاز را خریداری کنم، نه از باب تعارف نه از باب عدم تمکن، باز هم اشکالی ندارد دختر اول که این مبنا را داشته باز کافی است، دختر دوم سه ساله است و فرضاً برای او متعارف نیست، پس مبنای عدم تمکن نیست باز هم میگوییم خمس ندارد، یعنی همین که برای دختر اول خریداری کرده و روی یکی از این دو ملاک بود باز هم کافی است.